
چرا اغلب سینماگران تصور میکنند روانشناسیِ فیلم فقط با مثلث روانکاوی (فروید، یونگ و لاکان) تعریف میشود؟
روانشناسی در تار و پود سینما تنیده شده است. این تنیدگی، با لذات است. زیرا این انسان است که در کالبد فیلم میدمد و فریم به فریم جان بخشی میکند و همین انسان نیز توسط نظام روانشناختیاش به پویایی درمیآید. به همین علت حتی اگر فیلمساز، تحلیلگر و یا منتقد تعمدا آن را بهکار نگیرد در قالب دانش ضمنی؛ تنیدگی و پیوند خود را با او حفظ خواهد کرد. دانش ضمنی به معنای داشتن تسلط و آگاهی قابل توجه پیرامون یک موضوع بدون داشتن سواد آکادمیک و آموزش رسمی است.
در این بین فیلمسازان را میتوان در دو دسته گنجاند. اما منتقدان به دلیل آنکه تک بُعدیتر عمل میکنند قابل دسته بندی نیستند. دسته اول فیلمسازانی هستند که چنانچه پیشتر گفتیم از دانش ضمنی خود در حوزه روانشناسی استفاده میکنند که بارزترین نمونه آن ها برگمان در فیلم پرسونا است. اینگمار برگمان در این فیلم یک پروسه کامل درمان روانکاوی را به طور حیرت انگیزی صرفا با رجوع به کتابها و تجارب خود از روان درمانی به تصویر کشیده بود و موفق هم شد.
دسته دوم تعمدا به سراغ این علم میروند و از مشاوران و کارشناسان در این حیطه کمک میگیرند مانند لارس فون تریه در فیلم مالیخولیا. نکته قابل توجه و البته مشکلساز اینجاست که هر دو دسته فقط به سراغ روانکاوی میروند. یعنی روانکاوی را معادل روانشناسی میدانند حال آنکه روانکاوی فقط یکی از رویکردهای این علم است. طبق یک تعریف تک خطی، رویکرد در روانشناسی به معنای مانیفست روانشناس است. یعنی چارچوبهای فکری که توسط دانشمندان مختلفی پایه گذاری شدهاند و چگونگی شکلگیری شخصیت افراد و آسیب شناسی وی را توصیف و تبیین میکنند و چرایی و چگونگی ساختار روانی انسان در قالب آن تعریف میشوند. در طول تاریخ روانشناسی رویکردهای متنوعی آمدهاند و منسوخ شدهاند یا بهدلیل عدم کارایی و نداشتن پشتوانه علمی در دیگر رویکردها ادغام شدهاند یکی از مهمترین آنها رویکرد روانکاوی است که شاخصترین اندیشمندان آن فروید، یونگ و لاکان هستند.
رویکردی که در روانشناسی سالهاست مورد استفاده درمانی قرار نمیگیرد و به سبب ابطال ناپذیر بودن از حیطه پژوهش کنار گذاشته شده و در روانشناسی مدرن کاملا منزوی است به عنوان مرجع مورد ارجاع فیلمسازان و ژورنالیسم سینمایی قرار میگیرد.
میتوان علت این ارجاع مکرر را ظرفیت دراماتیک و نمادگرایی آن دانست اما این رویه خالی از اشکال نیست. در ژورنالیسم سینمایی ارجاع مداوم به روانکاوی تقلیلگرایی افراطی و حتی کلیشه شدن و تکراری شدن میبرد و فیلم را نماد زده میکند. برای مثال در بسیاری از نشریات دهه۷۰ و۸۰ سینمایی با متونی مواجه هستیم که حتی پریدن پلک بازیگر را به تعارضات روانکاوانه ارتباط میدادند.
در فیلمسازی نیز ایستایی خلاقیت را به همراه خواهد داشت زیرا فیلمساز هر مسیری که برود نهایتا به عقدههای فرویدی یا آنیما و آنیموس میرسد. به طور کلی روانکاوی اعتبار چند دهه گذشته خود را ندارد و فرمی نسبتا منسوخ شده در روانشناسی محسوب میشود. اصلی ترین انتقادی که بر فروید وارد شده آن است که هیچگاه برای سخنان خود دادههای تجربی ارائه نکرده و بیش از اندازه ذهنی عمل کرده است. در جامعه روانشناسی انتقادات از روانکاوی فروید همواره شدید بوده است. روانکاوی رویکردی بسیار ذهنی و غیر علمی است و فروید مفاهیم انتزاعی مانند خود و نهاد را بدون آنکه اثبات کند عینی پنداشته است. علاوه بر این برخلاف تصور عمده فیلمسازان روانکاوی به شخصیت بُعد نمیدهد و آن را تک بعدی میکند زیرا بستر اجتماعی فرد در روانکاوی کاملا نادیده گرفته میشود و تمرکز صرف روی ساختار درون روانی شخصیتهای فیلم قرار داده میشود خلاف این امر را در فیلمی مانند دوازده مرد خشمگین میتوانیم ببینیم.
علاوه بر این روانکاوی ماهیت و فطرتی ضد زن دارد. برای مثال در تئوری لاکان زن همیشه در جایگاه دیگریِ بزرگ یا غایب قرار دارد. این امر فیلمها را به سمت زن ستیزی میبرد حتی اگر شخصیت زن فیلم در لایههای سطحی مستقل باشد.
در روانشناسی رویکردهای شاخصی از جمله وجودگرایی و حتی شناختی رفتاری وجود دارد که ظرفیت بسیار بالایی برای روانشناسی فیلم دارند و به دلیل بکر بودن منبع خلاقانهای برای ژورنالیسم سینمایی و فیلمسازی محسوب میشوند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات مجله فیلم:
[ماهنامه فیلم]