سینمای جهان » چشم‌انداز1404/01/02


گفت‌وگوی اختصاصی ماهنامه فیلم با ژولیت بینوش

وقتی در فروشگاهی بزرگ صندوقدار بودم

علی موسوی
عکس اختصاصی ماهنامه فیلم از ژولیت بینوش

 

اگر بخواهم بهترین بازیگران زن سینمای چهار دهه‌ پیش را به تعداد انگشتان یک دست محدود کنم، بدون شک ژولیت بینوش در میان آنها خواهد بود. او نه تنها بازیگری فوق‌العاده‌ای است، علاوه بر آن بسیار پرکار است و در سال ٢٠٢٢ چهار فیلم از او به نمایش درآمد. بینوش تمام جوایز مهم بازیگری در سینما را دریافت کرده است. از جوایز بهترین بازیگر زن جشنواره های کن، ونیز و برلین تا جوایزه‌ سزار، بفتا و اسکار. در جشنواره بین‌المللی فیلم سن سباستین امسال، چهره ژولیت بینوش بر روی پوستر رسمی جشنواره بود و جایزه دونوستیا جشنواره که نوعی جایزه دستاورد یک عمر فعالیت درخشان است، به او و دیوید کراننبرگ اهدا شد. از بازیگران زن که پیشتر این جایزه را دریافت کرده‌اند می‌توان از بت دیویس، کلودت کولبرت، لورن باکال، کاترین دونو، ژان مورو، لیو اولمان و مریل استریپ نام برد. بینوش هنگام مراسم اهدای جایزه با یک سخنرانی احساسی از «همسفر وفادار خود: سکوت» تشکر کرد!

در جشنواره سن‌سباستین امسال بینوش با دو فیلم شرکت داشت: «هردو لبه‌ تیغ» (کلر دنی) و «پسر زمستان» (کریستف اونوره). نیازی به گفتن نیست که او در هر دو فیلم می‌درخشد. با ژولیت بینوش در سن‌سباستین گفت‌وگویی مفصل و خواندنی داشتم. او به گرمی مصاحبه با قدیمی ترین نشریه سینمایی ایران را پذیرفت که آن را در ادامه می‌خوانید. (این گفت‌وگوی پیش از این در شماره ۵۹۶ ماهنامه فیلم منتشر شده است)

 

امسال چهار فیلم از شما دیدم که هر نقش کاملا متفاوت بود، از یک مادر داغدار در پاریس (پسر زمستانی) تا یک راننده کامیون کانادایی در ایالت می‌سی‌سی‌پی در آمریکا (بزرگراه بهشت). چگونه در مدت زمان نسبتا کوتاهی برای این همه نقش کاملا متفاوت آماده شدید؟

هر فیلم متفاوت است. در می‌سی‌سی‌پی هوا بسیار گرم و پر از پشه بود و زمان بسیار کمی برای فیلمبرداری داشتیم و کارگردانی که این نخستین فیلمش بود و یک بازیگر کودک که باید از او مراقبت می‌کردیم، بنابراین عوامل زیادی وجود داشت. وقت زیادی با یک راننده کامیون آمریکایی صرف کردم که رانندگی کامیون را به من یاد داد و با من در مورد شرایط یک راننده کامیون زن بودن صحبت کرد. همچنین مصاحبه های زیادی را با رانندگان کامیون در اینترنت تماشا کردم و رانندگی با چنین کامیون بزرگی نیز بخشی از این فرآیند بود. من درست پیش از فیلمبرداری کووید داشتم، بنابراین خیلی خسته بودم و فکر می‌کنم این یک جورهایی به من کمک کرد، زیرا شما به عنوان یک راننده کامیون ساعت‌ها و ساعت‌ها رانندگی می‌کنید و در موقعیت این فیلم آنقدر احساسات شدید است و او آنقدر متشنج است که این حالت برایم مفید بود و از آن استفاده کردم. در مورد فیلم کریستوف اونوره (پسر زمستانی) فقط سه هفته فیلمبرداری داشتیم و می دانستم که این داستان زندگی خود اوست، بنابراین بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتم و پسرانی که نقش پسرانم را بازی می کردند سرشار از زندگی و نشاط بودند. بنابراین یک احساس خانوادگی وجود داشت که من واقعا از آن لذت بردم.

من با آنچه در دست دارم بازی می کنم. در زندگی با افراد متفاوت زیادی برخورد می‌کنم و سعی می کنم از ماهیت آنها یا چیزی خاص در مورد آنها برای کمک به تحولی که باید در فیلمنامه طی کنم استفاده کنم. با بسیاری از مربیان و معلمان مختلف کار کرده ام، زیرا شما مرتب نیاز به تغذیه روحی دارید و مربیان می توانند به شما در درک چیزهای جدید کمک کنند، و همچنین شما می توانید به کارگردان‌ها بیاموزید که صبور باشند و به آنچه شما به آنها عرضه می‌کنید اعتماد کنند. فکر می‌کنم وقتی که به صحنه‌ فیلمبرداری می‌آیید باید یک مقدار اعتماد داشته باشید، اما این نباید این اعتماد بیش از حد باشد چون در آن صورت به بازیگری لطمه می‌زند.

یکی از چیزهایی که آموخته ام این است که وقتی صحنه سختی برای بازی دارید، تا از خواب بیدار می شوید باید شروع به آماده شدن برای نقش‌تان شوید. بنابراین وقتی زیر دوش هستید، در حال آماده شدن هستید. وقتی عازم به محل فیلمبرداری هستید، هنگام آرایش مو و صورت در حال آماده شدن هستید، نه اینکه درست قبل از اینکه بگویند حرکت (اکشن)! آماده شوید. زیرا آمادگی باید از جایی بیاید که از قبل در سلول های شما، در قلب و ذهن و همه چیز شما جای گرفته است. به همین دلیل است که گاهی اوقات با یک مربی کار می کنم زیرا قبل از شروع فیلم برای آماده شدن کلی وقت می گذارم و واقعا به من کمک می کند. من باید پایه خاصی داشته باشم، مخصوصا وقتی صحنه سختی است. به عنوان مثال برای نقش راننده کامیون، خودم خواستم که به تنهایی آماده شوم. گاهی بدون آمادگی وارد فیلم می‌شوم و این خودش نوعی آماده‌سازی برای من است، زیرا به من دلهره و استرس می‌دهد و برای آن نقش احساس می‌کنم اگر آماده نباشم، بیشتر به آن نزدیک می‌شوم.

 

آیا در پایان هر روز فیلمبرداری به سادگی خود را از شخصیتی که بازی می کنید جدا  می‌کنید یا در قالب آن شخصیت می مانید؟

من به راحتی می توانم خودم را از نقشم جدا کنم. وقتی سر کار هستم، در شخصیتم در فیلم می‌مانم تا متمرکز بمانم. می‌توانم با کسی صحبت کنم، اما سعی می‌کنم خودم را در نقش نگه دارم، زیرا فکر می‌کنم انرژی بازیگری بسیار خاص است و چیزی در درون شما وجود دارد که باید رشد کند، اما در پایان روز باید از آن جدا شوم.

 

از شما امسال در سن سباستین با جایزه دونوستیا تجلیل شده و چهره شما نیز بر روی پوستر رسمی جشنواره قرار داشت.

این جایزه راهی برای ارج نهادن به جشنواره است. در هر جشنواره، شما رویدادهایی دارید و امسال سال من و دیوید کاننبرگ بود. بنابراین هنگامی که این را درک کردید، انتخاب می کنید که در معرض دید عموم قرار بگیرید و من فکر کردم خب این کار را انجام خواهم داد. اما این تقریبا مانند یک وظیفه است، زیرا باید چیزی بنویسید و باید برای مراسم جایزه لباس مناسبی بپوشید، بنابراین به هر حال یک نوع کار است. و وقتی که گفتارم را برای قبول جایزه می نویسم، باید فکر کنم که قرار است چه بگویم، زیرا نمی خواهید خیلی جدی باشید و در عین حال می‌‌خواهید گفتارتان شخصی باشد، بنابراین یافتن تعادل آسان نیست.

عکسی را که بریژیت لاکومب برای پوستر جشنواره از من گرفت، دوست دارم. وقتی جلوی دوربین هستید یک نوع صمیمیت هست و تواضع می خواهد چون در غیر این صورت نمی توانید به انسانیت‌ خود برسید و وقتی این جور چیزها مانند پوستر هست که در معرض عموم است، برای من فاصله ایجاد می کند. به نوعی به من گرمی هم می‌بخشد اما در عین حال فکر می کنم آنقدر باهوش هستم که بفهمم این فقط برای مدتی است و به خاطر کاری است که انجام می دهم، کاری که به عنوان بازیگر انتخاب کرده ام و خودم را در معرض نمایش می گذارم، بنابراین در جمع با آن کنار آمده‌ام.

 

اولین باری که خود را روی پوستر فیلمی دیدید به خاطر دارید؟ چه هسی داشتید؟

آن را به خوبی به یاد دارم. اولین باری که روی پوستر فیلم قرار گرفتم، فیلمی از ژاک دویون (زندگی خانوادگی، ١٩٨٥) با سامی فری بود که در آن نقش بسیار کوچکی داشتم و روی پوستر بودم و من از آن پوستر شوکه شدم که آنها آن عکس از فیلم را انتخاب کردند. از قبل از من اجازه نگرفتند، بنابراین شوکه شدم که اینطور در معرض عموم قرار گرفته بودم. سپس وقتی در «قرار ملاقات» (آندره تشن، ١٩٨٥) بازی کردم، عکس مشابهی منتشر شد. عکاس سر صحنه عکس‌های بسیاری گرفته بود، اما من نمی‌دانستم چه عکسی روی پوستر می‌رود و هیچ ایده‌ای از عواقب آن نداشتم. وقتی فیلم به نمایش آمد و این پوستر پخش شد، برخی از مردم آن را پاره کردند، زیرا در سال ١٩٨٥ این نوع عکس در نظر عموم مردم صحیح نبود. خانواده من هم نوعی بورژوای کاتولیک بودند و واکنش خوبی نشان ندادند.

 

در سخنرانی پذیرش جایزه دونوستیا از سکوت صحبت کردید. سکوت چگونه به شما کمک می کند؟

سکوت مرا بسیار احساساتی می کند زیرا مکانی است که بسیار صمیمی است و همیشه برایم وجود دارد. شما سکوت خود را ایجاد می کنید و قبل از بازیگری، فضایی خلوت است و با این حال احساس تنهایی نمی کنید. عقیده دارم که برای من این یک مکان ضروری است زیرا در غیر این صورت نمی توانم صحبت کنم، نمی توانم احساس کنم. این مکانی است که در آن احساس می کنم با خودم در تماس هستم، فضایی در درون خودم است. یک جمله ای است که در کتابی خواندم که خیلی دوستش دارم، می گوید: «عملی که به موقع انجام می شود، عملی خارج از زمان است» و به نظر من برای بازیگران بسیارکارآمد است، زیرا باید آن لحظه مناسب را پیدا کنید و بروید و نقش را اجرا کنید. این چیزی است که ما به عنوان بازیگر می‌توانیم تجربه کنیم و احتمالا به همین دلیل است که بعد از چهل سال هنوز شوق به بازیگری دارم، چون آنقدر زنده است که حال را بازسازی می‌کند. اینجاست که شما احساس خلاقیت می‌کنید، زیرا این مکان کنترل‌شده‌ای نیست که در آن فکر می‌کنید آه، من باید کار را انجام ‌دهم، آن را احساس‌کنم و آن گونه عمل ‌کنم. من به چنین موقعیتی علاقه ای ندارم. می‌خواهم همراه سایر بازیگران یا صحنه آنطور که نوشته شده است، با احساسات بازی کنم. از آن فضا برای نزدیک شدن به شخصیتم در فیلم استفاده کنم. شخصیت و من از هم جدا نیستند زیرا هر چیزی را که می خوانم، با وجود اینکه احساس می کنم خیلی دور است، باید با آن ارتباطی پیدا کنم که بتوانم آن را مجسم کنم. باید خودم را در ورطه سکوت بیندازم تا پیدا شوم

 

وقتی با عباس کیارستمی گفت‌وگو کردم (برای مجله فیلم)، او از کار کردن با شما در «کپی برابر اصل» بسیار تعریف کرد. تجربه شما از همکاری با او چگونه بود؟

من عاشق کارکردن با کیارستمی بودم. او واقعا فوق العاده بود. دو هفته تمرین با بازیگر دیگری داشتیم که از نظر من خوب بود و کیارستمی تمرینات را فیلمبرداری کرد و در پایان دو هفته تمرین گفت خب ما نیازی به ساختن فیلم نداریم چون من می توانم فیلم را از روی همین تمرین‌ها بسازم! چیزی که او را مجذوب خود کرد این بود که وقتی من هنگام بازی یک صحنه گریه می کردم، برای او این اشک کاذب بود. من می‌گفتم چگونه می توان اشک را تصنعی تعریف کرد؟ هیچ راهی وجود ندارد که این شکل بگیرد، احساس یک احساس است. اما او  می‌گفت نه تو خالق این اشک‌ها هستی. گفتم بله اما این توانایی بازیگر است و این همیشه برایش یک علامت سوال بود. او هرگز نتوانست آن را بپذیرد و درک کند که شما می توانید حقیقت را از طریق داستان بگویید. او نمی خواست این را باور کند.

 

کریستف اونوره پیش‌تر هم از شما خواسته بود که در یکی از فیلم های او حضور داشته باشید و شما پاسخ منفی دادید. چرا این بار بله گفتید و آیا ترس از اینکه بار دوم از شما درخواست نشود وجود داشت؟

بله، یک ترس وجود داشت، چون حس کردم که از جواب رد من کمی سرشکسته شده بود. دومین فیلم او بود (مادر من) و نقش مادر که پیشنهاد کرده بود خیلی سخت بود، شخصیت مادر وحشتناک و خشن بود و به او گفتم وقتی مشکلت را با مادرت حل کردی با تو کار خواهم کرد! او کارگردان جوانی بود و احتمالا کمی شوکه شده بود، اما خیلی خوشحالم که دوباره بهم پیشنهاد داد.

 

شما همچنین سه بار به پیشنهادهای اسپیلبرگ برای بازی در فیلم‌هایش جواب رد دادید!

خب اولا به نظر من نقش های خوبی نبودند، حقیقتش همین است. برای «پارک ژوراسیک» پیش‍تر به کیشلوفسکی برای «سه رنگ: آبی» بله گفته بودم. وقتی به کسی قول می‌دهی، سر قولت می‌ایستی، این فلسفه من است. قبل از آن او به من پیشنهاد بازی در «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» را داد، اما من به بازی در «عاشقان روی پل» (لئوس کاراکس) متعهد بودم و حتی نمی دانستم که اسپیلبرگ از من پرسیده، و این به شما می گوید که چقدر عاشق «عاشقان روی پل» بودم. بعدها اسپیلبرگ به من گفت که از من دعوت کرده بود.

 

به نظر من انتخاب هایتان درست بود!

همچنین «فهرست شیندلر» را به من پیشنهاد کرد و من ترسیدم، در آن نقش  باید کتک می‌خوردم، به من تجاوز می‍شد و کشته می‌شدم و دل و دماغ آن را نداشتم.

 

تجربه شما با ژان لوک گدار در فیلم «درود بر مریم» (١٩٨٥) چگونه بود؟

من چیزهایی از او یاد گرفتم اما کار کردن با او سخت بود، اگرچه بسیار هیجان زده و خوشحال بودم. به نظر من او خالق شگفت انگیزی بود. فکر می‌کنم سعی می‌کرد گرفتار سبک‌های متداول و سنتی نشود. وقتی به جایی می‌رسید که احساس می‌کرد به نوعی گرفتار شده، سعی می‌کرد خودش را از آن رها کند. همواره در حال جدال با مشکل‌ها بود. نمی‌توانم بگویم او آدم بدخلقی بود، اما درگیری‌های درونی داشت. بسیار شیفته‌ میریم روسل بود که نقش مریم را بازی می کرد، احتمالا به این دلیل که ته‌رنگی از آنا کارینا در چهره او وجود داشت و او واقعا آنا را دوست داشت. برای آرامش بخشیدن به بازیگران به ما می‌گفت که دور میز بچرخیم و شعر بگوییم و از ما فیلم می‌گرفت. چشمم عفونت داشت و به من گفتند که برای این نقش مناسب نیستی و یک ماه بعد  از آن گفتند گدار دوست دارد تو در فیلمش باشی و برای تو یک نقش نوشته است.

 

در آن زمان شما به عنوان صندوقدار در یک فروشگاه بزرگ مشغول به کار بودید. آیا هنوز تمام آزمون‌های بازیگری را که باید انجام می دادید به خاطر دارید؟

شما هرگز آنها را فراموش نمی کنید! گاهی اوقات تحقیر آمیز بود. یادم می آید یکی از کارگردان ها به من گفت بینی تو برای فیلم مناسب نیست! یک بار دیگر آزمون برای نقش یک رقاص بود و من در مصاحبه خیلی جدی بودم و به ایجنتم گفتند که من انعطاف پذیر نیستم! خیلی چیزها از این قبیل. وقتی آزمون می‌دادم، همیشه وضعیت را برعکس می‌کردم. همیشه فکر می کردم من دارم آنها را تست می کنم تا ببینم می خواهم با آنها کار کنم یا نه. بنابراین در ذهن من هم‌ پایگی بود. این طور نبود که: آیا قرار است همدیگر را دوست داشته باشیم؟ آیا قرار است با هم خوب کار کنیم؟

عاشق کارم هستم. بازیگر بودن برایم مهم نیست، اما در آن لحظه‌ کار بودن مهم است. به همین دلیل می‌خواستم در سخنرانی‌ام درباره سکوت صحبت کنم، زیرا مکان بسیار ویژه‌ای است که آفرینش در آن اتفاق می‌افتد. یادم می‌آید وقتی در فروشگاه بزرگ کار می‌کردم، باید می‌رفتم و رئیس صندوق‌دارها را می‌دیدم تا اجازه برای چند ساعت مرخصی بگیرم و ‌گفتم دارم روی یک فیلم کار می‌کنم و او به من گفت این کار خوبی نیست. بازیگر بودن شغل ثابتی نیست، گاهی اوقات شما شاغل هستید و گاهی اوقات هم نه. در اینجا مطمئنا به عنوان یک صندوقدار رشد خواهید کرد و از پلکان ترقی بالا خواهید رفت و من گفتم بازیگری واقعا آن چیزی است که من احساس می کنم به آن علاقه دارم.

 

 

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:

https://www.instagram.com/filmmagazine.official

آدرس کانال آپارات مجله فیلم:

آپارات | FilmMagazine.official (aparat.com)

 

 

 

[ماهنامه فیلم شماره ۵۹۶]

جدیدترین‌ها

آرشیو

خانه ساعت 10&10
کارخانه تولید مجازی فیلم الهام
مینی سریال نهنگ سفید، پخش از نمافیلم
کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۳۸)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: