تلفیق همبستگی زنان با حالوهوای وسترنهای هالیوودی در دنیایی که مردان وجه غالب آن هستند، درونمایه اصلی مارلینا: قاتلی در چهار پرده را شکل میدهد. اما مولی سوریا کارگردان فیلم از آن به عنوان یک درام انتقامی و دلهرهآور اسم میبرد که در فضای جنبش «من هم» حرفهای تازهای دارد.
برای این فیلمساز یک دنیای قوی تنها در سرزمین مردان خلق نمیشود. آدمها در فیلمهای وسترن، گاوچرانانی هستند که ششلول میبندند و تلاش دارند بر بربریسم و فقدان عدالت غلبه کنند. اما در جزیره سومبا، قویترین «شخصیتها» زنان هستند که باید بر موانع پیش رو غلبه کنند. این موانع عمیقاً در دیدگاه و تصورات مردم ریشه دارد و نوع دیگری از بربریسم را در زندگی روزمره به نمایش میگذارد.
سوریا برای سومین کار سینماییاش، طرحی از خودش را انتخاب نکرد و فیلمنامه را بر اساس طرحی نوشت که گارین نوگروهو (تحسینشدهترین فیلمساز اندونزیایی) به او داد. این فیلمساز بعد از سفری که به سومبا داشت و تحت تأثیر چیزهایی که در آنجا دید، به سوریا پیشنهاد ساخت فیلم را داد؛ و البته همان زمان به سوریا گفت که نمیداند این داستان در دستان او به چه چیزی تبدیل خواهد شد. سوریا هم بعداً گفت این جمله را به عنوان یک تعریف قلمداد کرده است. اما ساخت چنین داستانی کار چندان راحتی نبود. به گفته او: «این چیزی بود که تماشاگران اندونزیایی هنوز آمادگیاش را نداشتند. ابتدا واکنشها نسبت به آن با گیجی و گنگی همراه بود. اما بعد از مدتی آن را پذیرفتند و ازش استقبال کردند.» این فیلمساز مقیم جاکارتا کار تولید فیلمش را مدتها قبل از آن که هاروی واینستن دسته گل معروف خود را به آب دهد، شروع کرده بود و حدس هم نمیزد که کمی بعد، موضوع آزار جنسی زنان هنرمند سرتیتر خبرهای دنیا شود و صنعت سینما را شوکه کند. اما منتقدان عقیده دارند فیلم او ناخواسته در بهترین زمان ممکن تولید و در معرض دید تماشاگران قرار گرفته است. شاید اگر خود فیلمساز تلاش میکرد با توجه به این موضوع فیلمی بسازد، نمیتوانست این قدر دقیق و بهوقت همه چیز را هماهنگ کند. به همین دلیل است که منتقدان بومی فیلم را «وسترنی زنانه برای جنبش "من هم"» توصیف میکنند.
مارشا تیموتی نقش مارلینا، قهرمان داستان را بازی کرده است. او بیوهای ساکن یک کلبه متروکه روستایی است که خیلی زود به ملکه راهزنان بدل میشود. هدف مارلینا انتقام گرفتن از مردی است که پس از تجاوز، داراییاش را به یغما برده است. این شخصیت آگاهانه وام گرفته از قهرمانان خسته و تنهای وسترنهای کلاسیک تاریخ سینماست که اقداماتشان را به صورت غریزی انجام میدهند. نکته جالب داستان، نوع حرکت و اقدام شخصیت محوری است. او به گونهای صحنهسازی میکند که پس از مراجعه به اداره پلیس، همه چیز را دفاع از خود جلوه میدهد و میگوید ناچار از به قتل رساندن قربانیاش بوده است؛ و البته فیلمنامه هم با ظرافت خاصی به این موضوع پرداخته است.
اما در جامعه بهشدت مردسالار اندونزی، ادعا و دعوی او در ارتباط با موضوع تجاوز با شک و تردید عمومی نگریسته میشود. ذهنهای دیرباور اهالی جامعه، علاقهای به پذیرش این موضوع ندارند. اما این زنان کوچه و بازار هستند که به کمک او میآیند و در داستان، خبری از همراهی مردان با او نیست.
لوکیشنهای مارلینا هم به کمک داستان آمدهاند و زمینهای خشک و درندشت جزیره سومبای اندونزی، حکم یکی از شخصیتهای بدجنس ماجرا را پیدا کرده است. قدارههایی که مردان میبندند، بهنوعی یادآور سلاحهایی است که در وسترنهای غربی از کمر گاوچرانها آویزاناند. سوریای 38 ساله میگوید از قصد به فیلمش حسوحال یک وسترن کلاسیک هالیوودی را داد و مثل منتقدان عقیده دارد «اولین وسترن ساتای» را ساخته است؛ وسترن ساتای بهنوعی پاسخ اندونزیایی به وسترنهای اسپاگتی معروف دهه 1970 سرجو لئونه به حساب میآید.
با این حال، داستان فیلم خالی از پیام هم نیست. تلاش خانم فیلمساز این بوده است که با پیروی از سنت رئالیسم اجتماعی در سینمای جنوب غربی آسیا، هم تماشاچیاش را سرگرم کند و هم پیام خوبی به او بدهد: «فیلمهای جنوب غربی آسیا که معمولاً از این فرهنگ میگویند، از رویکردی مستندگونه پیروی میکنند تا به زیباییشناسی مورد نظر خود برسند. اما سعی من این بود که داستانم را به شکلی عمومیتر تعریف کنم تا برای همه قابل قبول و فهم باشد. میخواستم تماشاچی بتواند احساس کند این یک داستان کلاسیک است که میتواند در هر نقطهای رخ دهد.»
نتیجه ترکیب سبک کاری خاص و رویکرد فمینیستی فیلمساز، خودش را در استقبال از فیلم در گیشه سینماهای اندونزی نشان داده است. در شرایطی که جنبش «من هم» در ابتدای راه است، مارلینا موفق به فروشی 23 هزار دلاری شده است که برای سینمای کشورش، رقم بالایی است. به گفته سوریا: «با توجه به تازگی و ثقیل بودن داستان و موضوع و پرداخت خاص فیلم، وقتی با استقبال خوب تماشاگران و موفقیت مالی فیلم روبهرو شدم، جا خوردم؛ راستش فکر میکردم منتقدان هم راحت فیلم را هضم نمیکنند! اما واکنش مثبت آنها هم بهنوعی باعث تعجبم شد. در هر صورت، از موفقیتهای مالی و انتقادی فیلم کاملاً راضی و خوشحالم.»
سوریا پایانبندی فیلمش را برآمده از واقعیتهای پیرامون ارزیابی میکند؛ آنجا که مارلینا و زن جوان بارداری (که در مسیر مبارزهاش دیده است) پیوند همبستگی میبندند. حالوهوای این صحنه به گونهای است که میتوان حدس زد هیچیک از این دو بهتنهایی قادر به ادامه حیات و حفظ موجودیت خود نیستند. سوریا میگوید: «نمیخواستم فیلم پایانی خوشبینانه داشته باشد. واقعیتهای تلخ روزمره را نمیتوان نادیده گرفت. این پایان باز یادآوری میکند که این زنها هنوز هم راه درازی برای پیمودن دارند و باید با سختیها و مبارزههای بیشتری روبهرو شوند. اما همین که در کنار هم هستند و از یکدیگر تأثیر میگیرند، راه را برای امید داشتن به آینده باز میکند. آنها معنی همبستگی را فهمیدهاند و داستان فیلم از تماشاچی انتظار دارد در این درک مشترک با شخصیتها همراه شود.»
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: