نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » چشم‌انداز1394/04/03


استانداردِ شیک بودن

به بهانه‌ی برگزاری نمایشگاهی از عکس‌های نادر آدری هپبرن

ترجمه‌ی رضا حسینی

 

بزرگ‌ترین ستاره‌های سینما همیشه الهام‌بخش عنوان‌های خاصی هستند که مثل القاب مدرسه‌ای - و به همان اندازه قطعی و صوری - در موردشان استفاده می‌شود. مارلون براندو همیشه «افسانه پرده نقره‌ای» است. لورن باکال همیشه یک «سیرن» است و مونتگمری کلیفت یک «دلدار». در مورد آدری هپبرن باید گفت که او همیشه «شمایل‌گونه» بوده و خواهد بود؛ گاهی «شمایل ظرافت و زیبایی» و گاهی «شمایل سبک و شیکی». به هر حال او در اغلب موارد یک «شمایل» منحصربه‌فرد است. وضعیت شمایل‌گونه‌ی پایدار هپبرن، نشانه‌ی این است که نفوذ فرهنگی او هم‌چنان چه‌قدر قوی است. نویسندگان عرصه‌ی مد دائم به او متوسل می‌شوند. آن‌ها وقتی با اشتیاق درباره عینک آفتابی یا لباس‌های زنانه مشکی‌رنگ یا دستکش صحبت می‌کنند، هنوز طبق آخرین مد روز و خیلی شیک به صحنه‌ای از فیلم صبحانه در تیفانی اشاره می‌کنند که در آن هپبرن لیوان مقوایی قهوه و یک شیرینی کروسانت در دست گرفته و به ویترینی پر از جواهرات زل زده است.
حالا قرار است بیش از هفتاد عکس از این ستاره جهان سینما در نمایشگاه کوچک اما خیرکننده‌ای در موزه‌ی «گالری پرتره ملی» (National Portrait Gallery) واقع در لندن به نمایش گذاشته شود. این نمایشگاه با عنوان «آدری هپبرن: پرتره‌هایی از یک شمایل» از دوم ژوییه تا هجدهم اکتبر برپا خواهد شد. نیمی از عکس‌ها از مجموعه‌های شخصی فرزندانش، شان هپبرن فِرِر (پسر او از شوهر اولش، مل فرر بازیگر) و لوکا دوتی (پسر او از شوهر دومش که یک روان‌پزشک ایتالیایی بود) تهیه شده است. شان و لوکا در سال 2013 اجازه دادند تا گَلِکسی برای تبلیغ شکلات، تصویر هپبرن را به صورت رایانه‌ای بازسازی کند. اگر این تبلیغ را دیده باشید می‌دانید که به فیلم تعطیلات رمی (ویلیام وایلر، 1953) ارجاع می‌دهد و در آن آدری جوان در ماشینی بدون سقف در ایتالیا رانندگی می‌کند.
بیلی وایلدر درباره جایگاه شمایلی هپبرن گفت: «خدا بر گونه‌ی آدری هپبرن بوسه زد و او ظاهر شد.» منظور وایلدر را می‌شود خیلی ساده این طور خلاصه کرد که «او یک ستاره متولد شد». مجموعه عکس‌های مسحورکننده‌ی جدید هپبرن که شامل عکس‌هایی از سیسل بیتن، یوسف کارش و ایروینگ پن هم می‌شود این موضوع را به علاقه‌مندان یادآوری می‌کند که هپبرن چه‌قدر خوش عکس یا به‌اصطلاح فوتوژنیک بود. او با آن طنازی و معصومیت ویژه‌اش، ابروهایی چنان سیاه و چشمانی چنان خط‌دار داشت که اگر روی هر چهره دیگری قرار می‌گرفتند بی‌شک افراطی به نظر می‌رسیدند؛ اما در ترکیب صورت او طبیعی بودند. ترکیب جادویی چهره او در قالب‌های سیاه‌وسفید و رنگی به یک اندازه خوب و دل‌نشین ثبت می‌شد.
هپبرن حتی در عکس‌های آلبوم خانوادگی (یا دست‌کم نمونه‌هایی که توسط «گالری پرتره ملی» انتخاب شده‌اند) حالت بدن یک بالرین را دارد. در این نمایشگاه یکی از اولین عکس‌های او در کودکی به نمایش درمی‌آید که او را در سن نه سالگی و در سال 1938 نشان می‌دهد. او با وجود چهره کودکانه و مدل موهای معمولش، انگار از همان ابتدا استاد لبخند زدن به دوربین بوده. ریچارد اَوِدِن (عکاس آمریکایی چهره‌های سرشناس و مد) که پرتره‌های دهه‌ی 1960 او در این نمایشگاه برخی از فراموش‌نشدنی‌ترین عکس‌های مجموعه هستند، ادعا کرد که از نظر او عکاسی از هپبرن به گونه‌ی پارادکسیکالی دشوار بود چون آدری کار چندانی برای او باقی نمی‌گذاشت تا انجامش بدهد: «هر طور که مواجهه‌ی عکاس و سوژه را تعریف می‌کردید، آدری برنده بود.»
احترام همیشگی ما به هپبرن جالب توجه است چون میزان نفوذ عکس‌های زیبا بر ما را آشکار می‌کند. یک شمایل، چیزی دوست‌داشتنی و ارزشمند است و البته بی‌حرکت، نمادین و غیرواقعی. از این رو برگزاری یک نمایشگاه عکس می‌تواند در قیاس با مرور کارنامه‌ی سینمایی او، راه بهتر و تمام‌عیاری برای بزرگداشت افسون هپبرن باشد.
به طور تئوریک، ما در عصر تصاویر متحرک زندگی می‌کنیم: نِت‌فلیکس، یوتیوب، اسکایپ. با این وجود آدری هپبرن با نقش ویژه و شهرت ماندگارش آن طور که ممکن است انتظار داشته باشید با کاترین هپبرن شوخ‌طبع، پرحرف و بازیگر واقعی قابل‌قیاس نیست و در واقع بیش‌تر یک هپبرن خوش‌عکس است. هرچه بیش‌تر به عکس‌های بدیع نمایشگاه «گالری پرتره ملی» نگاه کنید، بیش‌تر به این موضوع پی می‌برید که تجلی و گوهر هپبرن در عکس‌ها چه‌قدر فراتر از دستاوردهایش در جهان سینما است و چه‌طور آن‌ها را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است. به عنوان مثال از یکی از بازی‌های نه‌چندان متقاعدکننده‌ی پرشمار او، می‌توان نقش دختر یک شوفر (که میان دو مرد با بازی‌های همفری بوگارت و ویلیام هولدن قرار می‌گیرد) در کمدی رمانتیک سابرینا (بیلی وایلدر، 1954) را نام برد که نمی‌دانم چند نفر او را به خاطر بازی‌اش به خاطر می‌آورند تا شلوار راحتی سیاه‌رنگش و کفش‌های باله و در کل شمایل ویژه‌اش.
جایگاه هپبرن به عنوان یک «شمایل»، کم‌تر ناشی از توانایی‌های بازیگری‌اش در سینما به نظر می‌رسد و بیش‌تر مانند راهی برای سایر زنان بوده است که خودشان را در مقایسه با او قضاوت و احیاناً سرزنش کنند. واقعاً چه کسی می‌تواند به این سطح از شیک بودن برسد و در عین حال این قدر باریک و لاغر باشد؟ هپبرن خودش می‌گفت که «حسابی غذا می‌خورد» با این وجود پیکر او قضاوت را برای دیگران به‌شدت دشوار و پیروی از او را کار خطرناکی می‌کرد. پاملا کیو در کتاب به‌شدت آزاردهنده‌اش با عنوان آدری باید چه می‌کرد؟ درس‌های ابدی برای زندگی کردن با زیبندگی و مد (2008) به اندازه‌های 5/31-22-5/31 اینچی هپبرن اشاره می‌کند که در تمام طول زندگی‌اش ثابت ماندند.
هلن ترامپیتلر سرپرست موزه‌ی «گالری پرتره ملی» در کاتالوگ نمایشگاه به این موضوع اعتراف کرده است که «سینما فقط یکی از راه‌هایی بود که تصویر هپبرن را سروشکل داد و می‌توان بحث و استدلال کرد که ماندگارترین نبوده است.» او در ادامه به این موضوع اشاره کرده است که در اوج فعالیت‌های هپبرن، تماشاگران اغلب فیلم‌ها را یک بار می‌دیدند و در عوض عکس‌ها - که آن زمان خیلی باارزش بودند - گردآوری و بارها و بارها دیده می‌شدند. به‌واسطه‌ی نشریه‌هایی مثل «پیکچر پست» و «پیکچرگوئر»، تصویر هپبرن در دسترس اجتماعی عظیم قرار گرفت. او نُه بار روی جلد مجله‌ی «لایف» رفت که بیش از هر ستاره و چهره سرشناس دیگری بود (تصویر مریلین مونرو فقط هفت بار روی جلد قرار گرفت). در سال 1954 مجله‌ی «ووگ» نوشت که آدری هپبرن به قدری اذهان و تصور عمومی را تصرف کرده که به یک «معیار زیبایی» جدید تبدیل شده است. ایدیث هِد (طراح لباس) بود که برای اولین بار هپبرن را بیش‌تر مثل یک مدل دانست تا یک بازیگر. هد در فیلم تعطیلات رمی با او همکار شد و گفت: «شمایل و برازندگی او بلافاصله به من نشان داد که با دختری طرفم که به دنیا آمده است تا طراحان را خرسند و شادمان کند.»
هپبرن همیشه انگلیسی را با لحنی صحبت می‌کرد که انگار یک زبان بیگانه بود؛ که البته همین طور هم بود. مادرش یک بارونس هلندی بود و پدرش - که آن‌ها را در شش‌سالگیِ آدری رها کرد - یک فاشیست انگلیسی بود. آدری و مادرش دوران جنگ را در هلند سپری کردند و از سوءتغذیه شدید رنج بردند؛ سال‌هایی که آدری کوچولو نباید در جمع، انگلیسی صحبت می‌کرد؛ شاید این موضوع، توضیحی باشد بر آهنگ ساختگی صدای او. مشکل در لهجه‌ی او نبود - هرچه باشد این موضوع برای اینگرید برگمن مانعی نبود - بلکه به این احساس برمی‌گشت که او اغلب نمی‌توانست کاملاً به دانگ صدای مورد نیاز دیالوگ‌ها دست پیدا کند و آن‌ها را شش دانگ به زبان جاری کند. بهترین بازی او با اختلاف زیاد در بانوی زیبای من (جرج کیوکر، 1964) بود که در نقش اِلایزا دولیتل ظاهر شد و نحوه‌ی بیان هپبرن در خدمت نقش و شخصیتی قرار گرفت که نوع صحبت کردنش تحمیلی و تصنعی است. دیگر ویژگی مثبت بانوی زیبای من برای هپبرن این بود که از صدای او برای خواندن ترانه‌ها استفاده نشد و او روی آوازخوانی مارنی نیکسن لب زد؛ موضوعی که به بازی او حس نادر و بی‌نظیری از آزادی بخشید. به همین خاطر هپبرن توانست خودش را وقف حرکت‌های بدنی ناب کند که اوجش را در صحنه‌ی تأثیرگذار همراهی‌اش با ترانه‌ی «می‌توانستم تمام شب برقصم» می‌توان دید.
آدری هپبرن نوجوان آرزوی بازیگری نداشت و در واقع می‌خواست بالرین شود. مادرش پنی پنی پس‌انداز کرد تا او را به کلاس‌های باله بفرستد. آن‌ها بعد از جنگ به لندن رفتند و آدری به هر کرسی که او را انتخاب می‌کرد می‌پیوست و برای اجرای گروهی روی صحنه می‌رفت. او برای کسب درآمد بیش‌تر به عنوان مدل در تبلیغات روزنامه‌ای هم ظاهر می‌شد. در این شرایط بود که او با اولین نقطه عطف بزرگ زندگی‌اش مواجه شد و نویسنده فرانسوی، کولت، در سرسرای هتلی او را کشف کرد و از او خواست تا نقش اصلی نمایش ژی‌ژی را در برادوی بازی کند. هپبرن هم با آزرم جواب داد: «متأسفم مادام، من نمی‌توانم از پسش بربیام، چون نمی‌توانم بازی کنم.»
اما معلوم شد که این موضوع مانعی برای تبدیل شدن به یک ستاره بزرگ نبود. شمایل‌ها نیازی به بازی کردن ندارند؛ آن‌ها فقط باید باشند و در این زمینه هیچ کس برای حضور در مقابل دوربین بهتر از آدری هپبرن نبود. او چه هنگام به آغوش کشیدن بچه‌ها در مأموریت یونیسف به سودان، و چه زمان ژست گرفتن با پیراهن صورتی روی جلد مجله‌ی «لایف»، چشم‌ربا و مسحورکننده است. مجموعه عکس‌های آدری هپبرن این احساس ما را جلا می‌دهند که هپبرن باید یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های تاریخ سینما باشد. انستیتو فیلم آمریکا او را بالاتر از گرتا گاربو و جودی گارلند در جایگاه سوم از فهرست بهترین بازیگران تاریخ سینما قرار داده است.

[بی ویلسن/ گاردین]

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: