سینمای جهان » چشم‌انداز1404/02/22


گفت‌وگوی اختصاصی با کوستا گاوراس

حقیقت از دروغ قدرتمندتر است

علی موسوی
کوستا گاوراس کارگردان یونانی‌تبار فرانسوی

 

آشنایی من با سینمای کوستا گاوراس از دهه هفتاد میلادی با فیلم‌هایی مانند «زد» و «حکومت نظامی» و پس از آن با «گم شده» و «هانا ک.» شکل گرفت. نخستین بار با او در جشنواره بین‌المللی فیلم سن‌سباستین در سال ٢۰١٩ گفت‌وگویی داشتم که در همین مجله فیلم چاپ شد. آن سال او تندیس دونوستیا را از آن جشنواره برای قدردانی از یک عمر فعالیت در سینما دریافت کرد. در همین جشنواره در سال ٢۰٢٤، که کوستا گاوراس، در سن ٩١ سالگی با فیلم «نفس آخر» شرکت کرده بود، گفت‌وگوی دوباره‌ای با او داشتم.

تم فیلم «نفس آخر» مرگ است. تمی که در همان جشنواره پدرو آلمادووار ٧۵ ساله هم با فیلم «اتاق مجاور» به آن پرداخته بود. در «نفس آخر» یک نویسنده معروف (دنیس پودالیدس) وقتی برای معاینه پزشکی می‌رود، درگیر فکر مرگ می‌شود. او با یک پزشک (کَد مراد) در یک کلینیک مراقبت و تسکین دهنده به بیماران لاعلاج و نزدیک به مرگ آشنا می‌شود. این پزشک او را به این کلینیک دعوت می‌کند و در آنجا او را با تعدادی از بیماران آشنا می‌کند. در سن و سال کوستا گاوراس این سوال به ذهن می‌رسد که مرگ در ذهن او هم هست؟ برای پاسخ به این سوال و پرسش‌های دیگر با کوستا گاوراس به گفت‌وگو نشستم که در ادامه آن را می‌خوانید.

 

در کلینیکِ فیلم شما هم می‌بینیم که بیماران آنجا علاج ناپذیر هستند و هم در مورد چگونگی از دنیا رفتن حق نظر دارند. این وضعیت با خانه سالمندان خیلی تفاوت دارد.

پزشکان در آن کلینیک به بیماران قدرت کامل می‌دهند تا احساس راحتی کنند، احساس کنند که در خانه خود هستند و این بسیار مهم است. این نوع مراقبت در خانه سالمندان اتفاق نمی‌افتد، چون در آنجا پزشکان بسیار سخت‌گیر هستند و دستور می‌دهند اما در این کلینیک دستوری وجود ندارد و بیماران از گفتن آنچه دل‌شان می‌خواهد لذت می‌برند. بنابراین با خانه سالمندان کاملاً متفاوت است، چون در اینجا بیماران باید احساس خوبی داشته باشند.

 

آیا با ساختن این فیلم احترام بیشتری برای پزشکان و نحوه کار آنها با بیماران حس کردید؟

من همیشه برای پزشکان و کاری که انجام می‌دهند احترام زیادی قائل بوده‌ام. پزشکان بخش مراقبت‌های تسکینی کاملاً متفاوت هستند زیرا آنها پذیرفته‌اند که بیماران‌شان در حال مرگ هستند. من یک برادر دارم که در بوستون پزشک است. این فیلم به نوعی ادای احترام به اوست. وقتی به او می‌گویم وقتی خیلی پیر شدم و حالم خیلی خراب است، بیا و به من یک آمپول خلاصی بزن! می‌گوید نه، من اینجا هستم تا مردم را بهتر کنم و کمک نکنم که بمیرند. اما پزشکانی که قبول می‌کنند در بخش مراقبت‌های تسکینی بروند، مرگ را پذیرفته‌اند و فکر می‌کنم این برایشان بسیار مهم است. آنها افراد بسیار خوب و کاملاً شبیه آنچه من آنها را در فیلم به تصویر کشیده‌ام هستند. کد مراد که در این فیلم نقش پزشک را بازی می‌کند، بیشتر به خاطر نقش‌های کمدی شناخته شده. برای این فیلم به او گفتم وقتی بیماران احساس ناراحتی می کنند، باید به آنها احترام بگذاری و مانند یک پدر باشی و او به زیبایی این کار را انجام داد.

 

متقاعد کردن بازیگرانی مانند شارلوت رَمپلینگ، هَیام عباس، آنجلا مولینا برای حضور در نقش های بسیار کوچک در فیلم سخت بود؟ 

مدت زیادی است که شارلوت را می شناسم. هنگام انتخاب بازیگر، عکس او را در یک مجله دیدم. عالی بود، با نگاهی بسیار جدی و کفش هم به پا نداشت! فکر کردم که دقیقآ آن شخصیتی است که در نظر داشتم. به شارلوت زنگ زدم و گفتم یک نقش کوچک را برایت دارم، احتمالاً کوتاه‌ترین نقش زندگی‌ات می‌شود. حاضر هستی که فیلمنامه را بخوانی؟ فیلمنامه را خواند، با من تماس گرفت و از داستان و شخصیت‌ها تعریف کرد و من در طول آن تعریف‌ها فکر می‌‌کردم که این نقش را نمی‌پذیرد. این کاری است که ما همیشه انجام می‌دهیم، تعریف می‌کنیم و بعد می‌گوییم به این دلیل و آن دلیل نمی‌توانم این کار را انجام دهم. اما او گفت که این نقش را بازی خواهد کرد و دیدن این که او فقط برای یک روز برای ایفای نقش این کاراکتر بیاید بسیار جذاب و خوشحال کننده بود و به نظر من او واقعاً در فیلم خوب است.

 

در جشنواره سن سباستین و دیگر جشنواره‌های اخیر، فیلم‌های زیادی با موضوع مرگ دیده‌ایم، مانند آخرین فیلم آلمودوار. به نظر شما این یک تصادف است؟

در قرن گذشته فروید در مورد اروتیسم و ​​مشکلات آن صحبت کرد و در این قرن و در این فیلم ما از مرگ صحبت می‌کنیم، نه مرگ توده مردم بلکه مرگ یک انسان. زیرا مستقیماً با ما سروکار دارد. فکر می کنم ما باید در مورد آن صحبت کنیم چون کسی در مورد آن صحبت نمی‌کند. در تلویزیون مرده‌ها را نشان نمی‌دهند، ممنوع است. آنها در اخبار درباره هزاران مرگ صحبت می‌کنند، اما نه یک مرگ، مگر اینکه یک ترور، یا بسیار خشن و بسیار وحشیانه باشد! مرگ وجود ندارد، بنابراین مهم است که در مورد آن صحبت کنیم و یاد بگیریم چگونه بمیریم، که آسان نیست اما مهم است.

 

در فیلم دکتر می‌گوید ما به بیماران دروغ نمی‌گوییم اما حقیقت را هم به آنها نمی‌گوییم. دوست دارید پزشک شما صادقانه رفتار کند و خبر بد را پنهان نکند یا بگوید: نگران نباش کوستا ما می‌توانیم یک کارهایی بکنیم؟!

نمی دانم! اما به خودم فشار می‌آورم که حقیقت را بدانم و مجبور باشم آن را بپذیرم، این مهم است و یک درس شخصی مهم برای خودم است که یاد بگیرم خودم را برای مردن با عزت آماده کنم. دیگران نمی‌توانند به شما کمک کنند و فکر می‌کنم شما باید حقیقت را بدانید. حقیقت مهم است، از دروغ قوی‌تر است، زیرا دروغ باعث می شود فکر کنید وضع بدتر است، این احساس من است.

 

به نظر شما چرا در جامعه امروز ما اینقدر بحث ها در باره اتانازی و انتخاب نحوه مردن وجود دارد؟

من می‌خواهم بتوانم تصمیم بگیرم که چگونه و چه زمانی بمیرم، اما در جامعه ما این امکان وجود ندارد که به ما اجازه دهد این تصمیم‌ها را بگیریم. دوست دارم کاری را که انجام می‌دهم تمام کنم و شاید تصمیم بگیرم بروم. به عقیده من لازم است. ما بیمارستان ها را داریم، کلینیک های مراقبت های تسکینی مانند آنچه در فیلم است داریم، اما افرادی هم داریم که دوست دارند به زندگی خود پایان دهند.

 

چرا جامعه این را نمی‌پذیرد؟

چون جامعه هزاران سال است که گفته شما نمی‌توانید انتخاب کنید که چه زمانی بمیرید. وقتی شخصی می‌گوید باید بمیری، میمیری. ژان-لوک گدار تصمیم گرفت که می‌خواهد بمیرد. پس با مردم کشورش سوئیس تماس گرفت و نیم ساعت پس از آن مرد. اما در فرانسه، آلمان یا انگلیس و جاهای دیگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید. مرگ باید در این مورد تصمیم بگیرد.

 

اما فکر نمی‌کنید که مردم همیشه به این فکر هستند که ممکن است معجزه‌ای وجود داشته باشد و اگر همین الان بمیرم آن را از دست خواهم داد؟

همیشه امید هست اما در بعضی موارد واقعآ امیدی نیست. مردم می‌توانند امیدوار باشند که تا زمانی که می‌توانند زندگی کنند.

 

شاید هم شرکت های داروسازی قوی پشت آن لابی هستند که با مرگ اختیاری مخالفت می‌کند، چون اگر مردم مجبور به زندگی با بیماری‌های غیرقابل درمان باشند، پول زیادی به دست می‌آورند. داروهای تخصصی، شیمی درمانی و غیره بسیار گران هستند.

بله، راهی برای کسب درآمد زیاد از همه افراد در بیمارستان‌های تخصصی وجود دارد.

 

در دهه‌های شصت و هفتاد شما فیلم‌های بسیار سیاسی می‌ساختید و الان هم این کار را می‌کنید، اما این روزها ادامه ساختن چنین فیلم‌هایی چقدر دشوار است؟

بدست آوردن پول برای ساخت این فیلم‌ها سخت است. این سخت‌ترین کار است چون مردم از فیلم‌هایی با موضوعات دشوار دوری می‌کنند.

 

در فیلم‌هایی که در آن دوره ساختید، فیلمبرداری و تدوین شبیه به سبک سینمای مستند بود ولی الان اثری از آن سبک نمی‌بینیم. چه چیزی باعث این تغییر شده؟

کاملاً با داستان و فیلمنامه مرتبط است. نمی‌شود فیلم‌هایی را که الان می‌سازم به آن طرز سابق ساخت. آنها باید سبک خاص خود را داشته باشند. فیلم‎‌های امروزه‌ام با نماهای بلند بدون کات، بسیار کوتاه خواهند بود.

 

بیش از چهل سال پیش شما فیلم «هانا ک.» را ساختید که فکر می‌کنم اولین فیلم امریکایی با کارگردانی صاحب نام بود که به موضوع اسرائیل و فلسطین می‌پرداخت.

«هانا ک.» در مورد امروز صحبت می‌کرد. در آن زمان این موضوع بسیار کوچک بود، اما بزرگتر و بزرگتر شد. گاهی اوقات سینما می‌تواند به آینده نگاه کند تا ببیند چه اتفاقی قرار است بیفتد. غیب‌گو نیست، کاملاً تحلیلی است. کافی بود بروم آنجا، هر دو طرف را ببینم، ببینم یک طرف چطور زندگی می‌کند و طرف دیگر چطور.

 

وقتی در حال فیلمبرداری هستید، احساس پرانرژی و سرزندگی بیشتری دارید یا فقط برای‌تان یک روز کاری سخت و خسته کننده است؟ کوستا گاوراس هنگام فیلم ساختن چگونه است؟!

نمی دانم، خودم را تماشا نمی‌کنم! وقتی فیلمی را شروع می‌کنم، اراده، تخیل و همه چیز دارم ولی مشکل پیری این است که انرژی همیشه با من نیست اما وقتی شروع به فیلمبرداری می‌کنم، بلافاصله انرژی می‌آید.

 

در زندگی پس از مرگ فکر می‌کنید که ممکن است در قالب یک انسان یا حیوان یا کارگردان دیگری برگردید؟!

بسیاری از مردم به آن اعتقاد دارند. وقتی به مردم می‌گویم که نمی‌دانم بعد از مرگ چه اتفاقی می‌افتد و آیا بهشتی وجود دارد یا نه، می‌‌گویند وجود دارد، من به آنچه مردم اعتقاد دارند احترام می‌گذارم، چون به آنها نوعی آرامش در زندگی‌شان می‌دهد و آنها سعی می کنند هر روز بهتر باشند. وقتی خیلی جوان بودم، در خانواده‌ای بسیار مسیحی که به بهشت ​​اعتقاد داشتند به دنیا آمدم. ادیان اصلی که ما می‌شناسیم، همه‌شان به بهشت ​​اعتقاد دارند. این راهی برای بقا ماندن است، راهی برای آرامش دادن به مردم است.

 

فیلم‌های شما برای همیشه ماندگار خواهند بود، بنابراین به نوعی شما جاودانه هستید.

جاودانه؟ جاودانه چیست؟

 

اگر امکان داشت پس از مرگ در  بدن یک کارگردان دیگر به دنیا برگردید، دوست دارید آن کارگردان چه کسی باشد؟

یکی بهتر از من!

 

 

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:

https://www.instagram.com/filmmagazine.official

آدرس کانال آپارات مجله فیلم:

آپارات | FilmMagazine.official (aparat.com)

 

 

 

آرشیو

خانه ساعت 10&10
کارخانه تولید مجازی فیلم الهام
مینی سریال نهنگ سفید، پخش از نمافیلم
کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۴۶)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: