
در جشنواره بینالمللی فیلم سن سباستین امسال، دیوید کراننبرگ جایزه دونوستیا (سن سباستین به زبان باسک) را دریافت کرد، که نوعی جایزه یک عمر دستاورد است. این جایزه توسط لئوس کاراکس به او اهدا شد و ویگو مورتنسن هم یک پیام ویدیویی تیریک برای او فرستاد. آخرین فیلم او، «جنایات آینده» نیز در جشنواره نمایش داده شد. فرصتی پیش آمد تا گفتوگویی با دیوید کراننبرگ داشته باشم که در ادامه آن را میخوانید. (این گفتوگوی پیش از این در شماره ۵۹۷ ماهنامه فیلم منتشر شده است)
ویگو مورتنسن در چند فیلم شما حضور داشته و به نظر میآید که هردوی شما علاقه به همکاری با هم دارید.
ما عاشق هم هستیم! و امیدوارم که این همکاری ادامه یابد. او در حال حاضر در حال بازی در یک وسترن در مکزیک است و در یک مقطعی قرار بود در آن بازی کنم. ما دوستان بسیار صمیمی هستیم و خانواده همدیگر را می شناسیم. تقریبا با همه بازیگرانم روابط خوبی دارم اما به ندرت پیش میآید که شما یک دوستی واقعی داشته باشید. به عقیده من ویگو بازیگر خوبی است که تقریبا در هر فیلمی می تواند بازی کند. اما حقیقت این است که هر چقدر هم که یک بازیگر خوب باشد، گاهی اوقات نقشی برای آن بازیگر ندارید. نمیگویم که او می تواند در هر فیلمی که من میسازم بازی کند، اما می تواند بیش از هر بازیگر دیگری در فیلمهایم باشد.
آیا سعی دارید که همیشه تماشاگر را به چالش بکشید؟
خیلی مهم نیست که تماشاگر را به چالش بکشم، بلکه خودم را به چالش میکشم و سپس از تماشاگران دعوت می کنم که بیایند و همین تجربه را داشته باشند. سالها پیش آلفرد هیچکاک در مورد تماشاچیان گفت که احساس میکند که او مانند عروسکگردان است و تماشاگران عروسکهایی هستند که او آنها را به بازی میگیرد و باعث میشود، بترسند، بخندند، شاد شوند و همه چیز را کنترل میکند. من اصلا این را نمی فهمم. برای من، همان چیزی را که خلق میکنم ، تجربه میکنم. مثل این است که من به یک سفر خلاقانه می روم و رابطه ام را با جهان کشف میکنم. چیزهایی را ابداع میکنم، می بینم که ابداع آن چه چیزهای جالب و سرگرم کنندهای برای آشکار کردن حقیقت دارد و سپس به مخاطبان می گویم: این چیزی است که من فکر می کردم، چیزی است که تصور می کردم، ببینید شما چه فکر میکنید. واقعا سعی ندارم که تماشاگر را به چالش بکشم.
آیا دربارهی آینده بشر نگران هستید؟
من نگران این هستم که تا چه حد میتوانیم خرابیهایی را که در دنیا به وجود آوردهایم، اصلاح کنیم. تا زمانی که ارادهای برای ترمیم آنها داشته باشیم، فکر میکنم میتوانیم شانس داشته باشیم. مشکل این است که جدا از تغییرات آب و هوایی و همه چیزهای دیگری که فعالیتهای انسانی در آنها نقش داشته است، دائما دیوانگیهایی مانند جنگ از جمله در اوکراین داریم. ما همچنین دارای انگیزهای باورنکردنی برای از بین بردن آنچه داریم، هستیم و بسیاری از جمله زیگموند فروید در مورد آن اظهار نظر کردهاند. بنابراین فکر می کنم، این یک سوال جدی است که آیا واقعا می توانیم این مشکلها را برطرف کنیم یا اینکه اکنون بیش از حد پیش رفتهایم. من پاسخ این پرسش را نمیدانم اما چندان خوشبین نیستم.
نظرتان دربارهی فیلم کوتاه چیست؟
من همیشه دسترسی به فناوری، بهخصوص فناوریهای دیجیتال علاقه مند بودهام. اکنون میتوانید با گوشی خود فیلمی بسازید و اگر گوشی خوبی باشد، فیلم بسیار خوبی خواهد بود! من همواره فیلم های کوتاهی ساختهام که از فناوریهایی استفاده میکنند که معمولا حرفه ای تلقی نمیشوند. دو فیلم کوتاه آخری که ساختم فقط با دوربین های بسیار ساده و در دسترس یا حتی تلفن همراه بود. در ضمن پلان هایی در «جنایتهای آینده» وجود دارد که با گوشی آیفون فیلمبرداری شده است. من نمی گویم کدام پلانها، خودتان باید آنها را کشف کنید! بنابراین این طرز فیلم ساختن من را مجذوب خود می کند چون فناوری فیلم قبلا بسیار پیچیده بود و هنوز هم نسبتا پیچیده است، اما ابزار فیلم ساختن بسیار در دسترس است. ایده ضبط صدا و فیلم به صورت جداگانه و کنار هم قرار دادن آنها و سپس یافتن راهی برای تدوین آنها همیشه مشکل بزرگی بود. من دوست دارم این نوع فیلم ساختن را تجربه کنم، که بتوانم بینش بیشتری در مورد آنچه که برخی از فیلمسازان جوان ممکن است از نظر دسترسی به فناوری تصمیم بگیرند، داشته باشم. وقتی در دهه شصت فیلمسازی را شروع کردم، جنبش فیلم زیرزمینی نیویورک الهام بخش ما بود. چون این جنبش به ما میگفت که لازم نیست جزئی از سیستم هالیوود یا هر سیستم فیلمسازی باشید، فقط لازم است یک دوربین کرایه کنید و هر زمانی که بخواهید خودتان فیلم بسازید و فیلمساختن آن زمان سختتر از الان بود. فهمیدن اینکه میتوانم اینگونه فیلم بسازم، برایم کشف بزرگی بود، زیرا در آن زمان در تورنتو، زادگاه من در کانادا، هیچکس فیلم نمیساخت. فیلمها از هالیوود میآمدهاند یا از اروپا، اما از تورنتو نمیآمدند. ولی جنبش زیرزمینی نیویورک میگفت، شما میتوانید در تورنتو یا هر جایی که میخواهید فیلم بسازید و این بخشی از معنای فیلمهای کوتاه برای من است که ارتباطم با در دسترس بودن فناوری را حفظ کنم.
آیا هیچگاه تحت فشار از طرف برخی تهیه کنندگان برای ساخت فیلم های تجاریتر بودهاید؟
واقعا هرگز توسط تولیدکنندگان فیلم برای ساختن کارهای بیشتر تجاری تحت فشار قرار نگرفتهام. اصلا به من علاقه نداشتند، پس به من فشار نیاوردند! من در هالیوود زندگی نمیکنم، بنابراین اگر کاری انجام ندهم، برای کسی اهمیتی ندارد. اینطور نیست که تهیه کنندگان برای ساختن فیلم های تجاری دنبال من باشند. برخی از فیلمهایی که ساختم در گیشه موفق بوده اند ولی این هدف من نبوده است. آنها فیلمهای ژانری، فیلمهای ترسناک، فیلمهای علمی تخیلی بودهاند، بنابراین جایی برای آنها وجود داشته است. ولی برای مثال ساختن فیلمهایی مانند «همزادها» بسیار دشوار بود، زیرا فیلم تجاری محسوب نمیشد. آنقدرها هم که فکر می کنید به این سادگی نیست که من یک فیلمساز ساده لوح و بیگناه هستم که توسط تهیه کنندگان مزدور شیطانی احاطه شدهام!
انگیزهتان برای ساختن فیلمی کوتاه درباره مرگ خودتان چه بود؟ (فیلمی یک دقیقهای به نام «مرگ دیوید کراننبرگ»)
من فکر می کنم هرکسی باید درباره مرگ خودش فیلم بسازد تا همه چیز برای شما روشن شود! این واقعا یک کار ژرفاندیش است. همه ادیان و بیشتر فلسفه ها شما را تشویق می کنند که به مرگ خود فکر کنید، در مورد اینکه زندگی چی هست و چی نیست. بخشی از انگیزهام این بود که جسدی از من را برای یک سریال تلویزیونی به نام «اسلشر» که در کانادا بازی کردم، ساخته بودند. در آن سریال من یکجور آدم بدجنسی بودم و در نهایت کشته میشوم و جسدم را در فریزر میگذارند. بنابراین جسد من وجود داشت و از افراد جلوه های ویژه پرسیدم که آیا می توانم آن جسد را داشته باشم. آن را آوردم به خانهام و گذاشتم در تخت دخترم که ازدواج کرده و دیگر با من زندگی نمیکند. خب، من در خانهام بودم و این جسد هم آنجا بود و رابطه بسیار نزدیکی با آن داشتم، زیرا جسد به نظر بسیار واقعی میآمد، اما مرده بود! بنابراین فکر کردم باید با این جسد کاری انجام دهم زیرا این رابطه را با آن دارم و نسبت به آن احساس همدلی می کنم. بنابراین، این فیلم ٥٩ ثانیهای را ساختم که در مورد فردی است که با مرگ خود روبرو میشود. برای من از نظر فلسفی و سینمایی، ساختن این فیلم یک امر آشکار بود.
چه توصیهای به فیلمسازان جوان دارید؟
برای من بسیار سخت است که توصیههای مفیدی بدهم، زیرا زمانه بسیار تغییر کرده است. وقتی پنجاه سال پیش شروع به ساختن فیلم کردم همه چیز متفاوت بود. نه فقط فناوری، بلکه اقتصاد جهانی و سیاست و همه چیز تغییر کرده است، بنابراین واقعا احساس نمیکنم که خردمندی لازم برای دادن توصیههای مفید را دارم. البته به طور کلی می توانم چیزهایی بگویم، از قبیل اینکه باید استقامت داشته باشید و محدودیتهایت را بپذیرید، باید بفهمید آیا استعداد دارید یا نه. فقط حس این که بله من دوست دارم فیلمساز بشوم کافی نیست، همانطور که اگر بگویید دوست دارم فوتبالیست بشوم، اما آیا استعداد آن را دارید؟ استقامت دارید؟ آیا شما انگیزه کافی برای آن دارید؟ آیا حاضرید رنج بکشید؟ پسرم فیلمساز است و هشت سال پیش به او گفتم فکر میکنم فیلم ساختن را تمام کرده ام، چون دیگر حاضر نیستم رنج بکشم و پسرم گفت خب من حاضرم رنج بکشم و این خوب است زیرا شما در این حرفه رنج خواهید برد. او اکنون فیلم سوم خود را تمام کرده است؛ اما رنج کشیده است. بنابراین چیزهایی بسیار شخصی وجود دارد که فقط شما می توانید با آنها کنار بیایید. من توصیههای فنی دارم اما توصیههای فلسفی زندگی را ندارم.
در مورد تاثیرتان بر کارگردانان جوان، مانند جولیا دوکورنو چه فکر میکنید؟
این برایم بسیار شیرین و بسیار رضایت بخش است، البته این دلیلی نیست که من بهخاطر آن فیلم میسازم. جولیا دوکورنو (کارگردان «تیتان» برنده نخل طلای کن) یکی از حامیان بزرگ من بوده است و من نیز به نوبه خود حامی بزرگ او بودهام. خانوادهای از فیلمسازان را پیدا کردهام که از نظر سنی از من خیلی جوانتر هستند، اما از نظر سبک سینماییشان همسان من هستند. این برایم بسیار دلگرم کننده است.
همکاری شما با «کریستن استوارت» و «لئا سیدو» در «جنایات آینده» چطور بود؟
کار کردن با کریستن و لئا دوست داشتنی و فوق العاده بود. معمولاً رابطه بسیار خوبی با بازیگرانم دارم و این در مورد کریستن و لئا نیز صدق می کند که زنان و بازیگران بسیار متفاوتی هستند، اما به عنوان کارگردان، شما می آموزید که چه روشی با آنها خوب کار میکند و چه چیزی نه. این امری طبیعی است. هر دو دوست داشتنی و واقعا خوب بودند. من به ویژه تحت تاثیر کریستن قرار گرفتم چون پیشتر ندیده بودم که کارهایی را که باید در فیلم بکند، انجام دهد و او بسیار پرانگیزه و حرفهای بود.
تا چه حد در طراحی صحنه «جنایات آینده» مشارکت داشتید؟
شاید پنجاه سال است که با طراح صحنهام کارول اسپیر کار کردهام. این روزها با طراحان به جای طراحی فیزیکی، روی کامپیوتر کار می کنیم، اما هنوز هم روش همکاریمان مثل سابق است. فیلمنامه را نوشتم و در آن با جزئیات کامل محیط، طراحی و همه چیز را توضیح دادم. ولی گاهی اوقات آنچه من نوشتم ممکن است در فیلمنامه جالب به نظر بیاید، اما وقتی طراحیای را که بر اساس آن شده را می بینید، واقعا خیلی خوب نیست یا عملی نیست. به عنوان مثال، در «جنایات آینده» یک «تخت ارکیده» وجود دارد که ابتدا این شخصیت را در آن تخت دراز کشیده می بینیم. در فیلمنامه اول آن را «تخت عنکبوت» نامیدم زیرا قرار بود شکلی شبیه به عنکبوت داشته باشد، اما زمانی که سعی کردیم آن را طراحی کنیم واقعا کارآمد نبود، خوب به نظر نمیرسید و از نظر فیزیکی امکان پذیر نبود. پس باید کاملا در مورد آن تجدید نظر میکردم. بنابراین این یک روند تدریجی توسعه و کار با سایر افرادی است که پیشنهاداتی دارند. در مورد لباسها هم همینطور است، این یک موضوع تکاملی است و کمی زمان میبرد. مردم بیشتر به فیلمبرداری فیلم علاقه دارند زیرا شما با بازیگران کار می کنید اما آماده سازی فیلم واقعا جایی است که یا خود را محکوم به شکست کردهاید یا حداقل به خود فرصت موفقیت دادهاید.
سینما چه جذابیتی برای شما دارد؟
جذابیت هنر به بخشهایی است که آز آنها آگاه هستیم و هنوز ابتدایی و مخرب هستند. ما به عنوان هنرمند در حال کاوش در آن چیزهایی هستیم که پنهان و ممنوع هستند و در جامعه نباید به آنها عمل کرد، اما همچنان به آنها نیاز داریم. بنابراین از این نظر احساس میکنم که جذابیت سینما به نوعی همیشه به چیزهای ممنوع بوده است. ممکن است نمونههایی از آنها را در «جنایات آینده» ببینید. امیدوارم با ساختن فیلم در آینده جنایات بیشتری انجام دهم!
بسیاری از چیزهایی که شما در فیلمهایتان پیشگویی کردید به حقیقت پیوسته اند.
اغلب گفتهام که به عنوان یک فیلمساز، وظیفه من این نیست که یک پیام آور باشم که می خواهد آینده را پیش بینی کند. یک سیاستمدار هم نیستم، وظیفه من این نیست که راههایی را پیشنهاد کنم که از برخی چیزها در آینده اجتناب کنند. به عنوان مثال، مردم دوست دارند در مورد «ویدئودروم» صحبت کنند که به نظر می رسد اینترنت و تلویزیون اینتراکتیو و غیره را پیش بینی می کند. فکر می کنم به عنوان یک هنرمند شما آنتنهایی دارید که بسیار حساس هستند، شاید حساستر از دیگران و از طریق این آنتنها به چیزها گوش می کنید و بر اساس آنچه که برداشت میکنید، داستان مینویسید یا فیلم میسازید. گاهی اوقات شما به طور تصادفی برخی چیزها را در آینده بسیار دقیق پیش بینی میکنید. انگیزه من پیش بینی نیست و موعظه نمیکنم. سعی نمیکنم در مورد چیزهایی به مردم هشدار دهم، اما به ناچار با چیزهایی برخورد میکنم که آزاردهنده هستند، بیثباتکننده هستند، و آن چیزها به فیلم ختم میشوند و البته شما به آنها واکنش نشان میدهید.
نظرتان در مورد سانسور و خودسانسوری چیست؟
شما در خلا فیلم نمی سازید. فیلم را در یک زمینه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میسازید. بنابراین همیشه انواع مختلفی از فشارها وجود دارد که می تواند شما را از مسیر خارج کند. ساختن فیلم چیز پیچیده ای است زیرا شامل تکنولوژی، مردم و پول دیگران می شود. بنابراین غیرعادی نیست که خود را در موقعیتی بیابید که وسوسه شوید تا خودسانسوری کنید. سعی کردهام در برابر آن مقاومت کنم. فیلمهای من سانسور شدهاند، حتی در کانادا. از سوی دیگر، مقابل آن یک انگیزهی بسیار قوی در من وجود دارد که کاری را که ضروری میبینم، باید انجام دهم. این انگیزه بسیار بیتحمل و بچهگانه است. با این حال برای انجام این کار باید افراد دیگری را با خود همراه کنم. باید تهیهکنندگانی داشته باشم که مایل به تولید فیلم باشند و این موضوع بسیار پیچیده تر از جمع آوری پول است که بخشی از آن است، اما تنها چیز نیست. وقتی «تصادف» را ساختیم، فشار زیادی برای بریدن برخی صحنهها وجود داشت تا درجهای از اداره سانسور آمریکا بگیرد که تماشاگران بیشتری بتوانند آن را ببینند. خیلی جاها هم سانسور شد. برای من انجام این کار به تنهایی بسیار دشوار بود. به یک همپیمان، یک همکار نیاز داشتم. شما به کسانی در هنگام تولید و به بازیگرانی نیاز دارید که حاضر باشند در این فیلم ها با شما همکاری کنند، با اینکه بدانند که بر آنها فشار وارد خواهد شد. وقتی در حال ساختن فیلمی هستید که باب روز و متعلق به بدنه اصلی سینما نیست، به افراد بسیار شجاع نیاز دارید.
آیا هیچ به فکر بازسازی فیلمهایتان یا ساختن دنبالههایی برای آنها بودهاید؟
فیلمهایی را که ساختهام محصول زمان و مکان خود بودند و علاقهای به بازسازی یا ساختن دنباله برای آنها را ندارم. در حال حاضر یک سریال تلویزیونی توسط ریچل وایز از «همزادها» در حال ساخت است و یک بازسازی از «هار» هم وجود دارد. تقریبا برای تمام فیلمهای اولیهام پیشنهادهایی برای بازسازی دریافت کردهام: «لرزشها»، «هار»، «زادگان»، «اسکنرها»، «ویدئودروم»، قطعا «مگس». یک دنباله برای «مگس» ساخته شد. پیشنهادهایی برای بازسازی «مگس» دریافت کردم اما هیچ علاقه ای به آن نداشتم. برای من کاری است که انجامش دادهام و تمام شده است. بازاندیشی آن در یک زمینه جدید و غیره ممکن است، جالب باشد، اما فکر نمیکنم هیچ فیلمسازی وجود داشته باشد که واقعا بخواهد فیلمهایش بازسازی شوند. ترجیح میدهم فیلمهایم همان جایی که در گذشته هستند، باقی بمانند.
آیا خطوط قرمزی از نظر برخی موضوعها برای فیلم هایتان دارید؟
این چیزی نیست که برای من جالب باشد. بنابراین کارهایی وجود دارد که می توان در سینما انجام داد که به نظر من چندان جالب نیست. این به این معنا نیست که من از آن میترسم، فقط ارزش آن را نمیبینم. هدف من از فیلمسازی شوکه کردن مخاطب نیست. شوکه کردن بسیار آسان است، تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که یک توله سگ بسیار زیبا داشته باشید و سپس او را به طور واقعی جلوی دوربین بکشید! مجوز فیلمسازی شما برای همیشه لغو میشود! اما از نظر هنری این هیچ چیز خلاقانهای نیست. بنابراین شوک فی نفسه چیزی نیست که من به آن علاقهمند باشم. من به دنبال چیزی میگردم که برایم جالب و چالش برانگیز باشد. به عنوان مثال، این ایده که بدن ما تحت فشارهای محیطی و فناوری اصلاح می شود همیشه برای من جالب بوده است. در فیلم «جنایات آینده» افرادی داریم که پلاستیک میخورند. این چیزی نیست که پیش بینی شده بود، اما دانشمندانی هستند که گفته اند پلاستیکهایی ساخته شده است که مردم می توانند، بخورند. باکتری هایی هم وجود دارند که می توانند با خوردن پلاستیک زندگی کنند. این بسیار جذاب است.
پروژهی آینده تان چیست؟
فیلم بعدی که دارم می سازم، «کفن ها» نام دارد و ونسان کسل و لئا سیدو در آن نقشآفرینی می کنند، با این وجود یک فیلم فرانسوی نیست! با لئا در «جنایات آینده» کار کردم و با ونسان در «قولهای شرقی» و «یک روش خطرناک» کار کردم، بنابراین بسیار خوشحالم که دوباره با آن بازیگران ارتباط برقرار کردم. از جهاتی این یک پروژه بسیار شخصی برای من است. افرادی که من را می شناسند، می دانند که چه بخشهایی از آن زندگینامه خودم هست. امیدوارم که فیلمبرداری آن در بهار در تورنتو سربگیرد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات مجله فیلم:
[ماهنامه فیلم شماره ۵۹۷]