جشنواره سن سباستین و اولین بزرگان بخش مسابقه
زندگی سطح بالا (کلر دنی)، ایلَنگ: تیپِ گرگ (کیم جیوون) و تصور (نئومی کاواسه) از جمله هفت عنوان اولیهای هستند که برای کسب جایزه اول جشنواره بینالمللی فیلم سن سباستین یعنی صدف طلایی رقابت خواهند کرد. دیگر فیلمی که جمعه مشخص شد در بخش مسابقه اصلی سن سباستین حضور خواهد داشت، کتاب سیاه از والریا سارمینتو است. سه کارگردان کنجکاویبرانگیز برای اغلب منتقدان هم دیگر فیلمسازانی هستند که با آثار جدیدشان در این بخش حضور دارند: مارکوس شلینزِر از اتریش با آنجلو، بنیامین نیشتات از آرژانتین با روخو و سایمون ژاکومت از سوییس با بیگناه. هنوز حدود ده رقیب بخش مسابقه اصلی معرفی نشدهاند که معمولاً از میان فیلمهای اسپانیایی شاخص انتخاب میشوند و اغلب جوایز اصلی را هم برنده میَشوند. اما تا اینجای کار، فیلمهای برجستهای که برای رقابت اصلی انتخاب شدهاند، رویهمرفته میگویند در دوره و زمانهای بهسر میبریم که نهفقط دولتها بلکه بشریت در حال یک محک جدی است؛ از کتاب سیاه که لرزهها و آشفتگیهای انقلاب فرانسه را به کار گرفته است و کرهای آیندهگرایانه و غرق در شورش در ایلنگ... تا نیاز به بازیابی روحی و معنوی در تصور یا پایان کار نژاد بشر در زندگی سطح بالا. کلر دنی که یکی از بزرگان سینمای اروپا در این روزگار به حساب میآید و سال گذشته با بگذار آفتاب به داخل بتابد یکی از دو برنده جایزه اصلی بخش «دو هفته کارگردانان» جشنواره کن بود، با زندگی سطح بالا به سن سباستین میآید که خودش میگوید به جشنواره کن نرسید. این اثر علمیخیالی اولین فیلم انگلیسیزبان اوست که در کارنامهاش از نظر بودجه هم گامی فراتر از گذشته است. رابرت پتینسن بازیگر اصلی فیلم است و درام درباره رابطه پدر و دختری در عمق فضاست. ایلَنگ: تیپِ گرگ جدیدترین اثر کیم جیوون، یکی از سه کارگردان بزرگ کره جنوبی در سطح بینالمللی (پارک چانووک و بونگ جونهو دو نفر دیگرند)، بر اساس انیمه ژاپنی جینرو: تیپِ گرگ نوشته مامورو اوشی (نویسنده روح درون پوسته) شکل گرفته است و یک تریلر تمامعیارست که در کرهای آیندهگرایانه روی میدهد و از 27 ژوییه (5 مرداد) توسط کمپانی برادران وارنر در کره اکران خواهد شد. نئومی کاواسه هم با تصور به مضمون و لوکیشنهای طبیعی مورد علاقهاش بازگشته است و ماجراهای فیلم جدیدش در جنگلها و کوهستانهای یوشینو زادگاه او در استان نارای ژاپن روی میدهد. ژولیت بینوش بجز همکاری با کلر دنی در زندگی سطح بالا، در اینجا هم نقش ژورنالیستی را بازی کرده است که در جستوجوی یک گیاه نادر است که هر 997 سال یک بار ظاهر میشود و میتواند استعدادهای بالقوه بشر را بروز دهد. کتاب سیاهِ سارمینتو هم داستانی است که در اواخر سده هجدهم روی میدهد و یک یتیم و پرستار ایتالیاییاش را دنبال میکند که در سراسر اروپا تعقیب میشوند. این فیلم اقتباس آزادی است از کتاب سیاه پدر دینیس به قلم کامیلو کاستلو برانکو که پیش از این اسرار لیسبون را نوشته است. جشنواره بینالمللی فیلم سن سباستین که مهمترین رویداد سینمایی جهان اسپانیاییزبانهاست، از 21 تا 29 سپتامبر (30 شهریور تا 7 مهر) برگزار خواهد شد.
واکین فینیکس از بازی در نقش جوکر به وحشت میافتد!
بالأخره تأیید شد که واکین فینیکس در فیلمی اختصاصی به کارگردانی تاد فیلیپس (که خماری صبحگاهی را در کارنامه دارد) نقش جوکر را بازی میکند. او میگوید «زمان و دقت زیادی» را صرف انتخاب پروژههایش میکند و نقش جوکر حسابی او را به وحشت میاندازد؛ و البته این بخشی از دلیل او برای ایفای چنین نقشی است. فینیکس در گفتوگوی تازهای با «کولایدر» چنین توضیح داده است: «همیشه وقت و دقت زیادی را صرف کاری میکنم که میخواهم انجام بدهم؛ و باقی فرایند همکاریام با تاد به طور طبیعی شامل خواندن فیلمنامه و دیدار با او و در ادامه، تداوم دیدارها و گفتوگوهایمان میشود... فکر میکنم او خیلی تحسینبرانگیز است و به نظر میرسد که درک جالب توجهی از این دنیای داستانی و آنچه دارد که میخواهد بگوید و عرضه کند. از این رو همکاری با او در این پروژه خاص، خیلی جذاب و خوشایند به نظر میآید. به نظرم پروژه منحصربهفردی است چون از برخی جهات در دنیای ویژه خودش روی میدهد...» این آدمبد تماموکمال و عامل شکستِ بتمن، پیش از این توسط جک نیکلسن در بتمن (تیم برتن)، هیث لجر در شوالیه تاریکی (کریستوفر نولان) و جرد لیتو در جوخه انتحار (دیوید اِیر) خلق شده است و فیلم فینیکس احتمالاً رقیبی خواهد داشت که در آن جرد لیتو نقشش را در فیلمی اختصاصی تکرار میکند. به هر حال عنوان و زمان اکران این فیلم هنوز مشخص نشده است.
کراننبرگ: «سینما نمرده و در حال تغییر است»
در چند سال اخیر اتفاق رایجی شده است که یک فیلمساز مشهور بیاید و بر این ایده تأکید کند که سینما در حال نابودی است یا اینکه موجودی متخاصم و ناشناس جایگزینش شده است. فهرست این کارگردانان بزرگ خودش گویای همه چیز است: دیوید لینچ، مارتین اسکورسیزی، پدرو آلمودووار، دیوید فینچر، ریدلی اسکات و خیلیهای دیگر که نگرانی خودشان را ابراز کردهاند و مثلاً به تغییر الگوی تماشای آثار سینمایی اشاره کردهاند که از یک تجربه سینمایی در حال تغییر به دیدن فیلمها بر دستگاههای شخصی و کوچک است. خواندن نظر برخی از این سینماگران بزرگ و اسطورهای در این باره و واکنش سینمادوستان به آنها واقعاً جالب و جذاب است. با وجود این، نظرهای مخالفی هم وجود دارد که از آن جمله میتوان از استیون سودربرگ نام برد که از فناوریهای موجود به بهترین شکل ممکن بهره میبرد و امکانهای هنری تلویزیون را با مجموعههای موزاییک و نیک تجربه کرده و حتی جدیدترین فیلمش با نام دیوانه را هم با آیفون فیلمبرداری کرده است. برخی سینماگران دوآتشه مثل کریستوفر نولان، کوئنتین تارانتینو و پل تامس اندرسن هم به شما میگویند که سعی دارند سینما را با فیلمبرداری روی فیلم سلولویید حفظ کنند اما حقیقت این است که شما نمیتوانید جلوی سیر تکامل را بگیرید. سینما یک قالب هنری است که تقریباً مانند دیگر قالبها دائم در حال تغییر و تکامل است و نمیشود چنین فرایندی را متوقف کرد. در این خصوص به نظر میرسد دیوید کراننبرگ سینماگر برجستهای است که نیمه پر لیوان را میبیند. نویسنده و کارگردان فیلمهای کلاسیکی مثل مگس، ویدیودروم و سابقه خشونت هفته گذشته در حین دریافت مدرک افتخاریاش از دانشگاه اوکد (کالج هنر و طراحی آنتریو) درباره اهمیت ابدی هنر صحبت کرد و وقتی صحبتهایش به موضوع آینده سینما رسید، چنین گفت: «ویلم دکونینگ نقاش گفته است: گوشت و پوست دلیل ابداع رنگ روغن بود. من میگویم بدن انسان دلیل ابداع سینما بود. چهره و بدن انسان سوژه حقیقی است و در سینما بیش از هر چیز دیگری به تصویر درآمده است. پس، سینما بدن انسان است. من امروز اینجا هستم چون فیلمهایی ساختهام. با این وجود به خاطر اینترنت، نتفلیکس و پخشهای مجازی و آنلاین، سینما در حال انحلال است و پرده بزرگ در حال خرد شدن و تقسیم شدن به پردههای متعدد کوچک؛ و به طور طبیعی این موضوع برای طرفداران سرسخت و نوستالژیباز سینما خیلی پریشانکننده است. اما این موضوع برای من مهم نیست. در واقع مرا خوشحال میکند چون بدن انسان در حال تکامل و تغییر است و از آنجایی که سینما همان بدن انسان است، پس آن هم در حال تغییر است. اگر سینما یکشبه ناپدید شود برای من مهم نیست. سینما زندگی من نیست. قالب هنری شما نمیتواند زندگیتان باشد. اگر بگویید زندگیتان است در واقع از خود زندگی سر باز زدهاید؛ و من مطمئن هستم که شما چنین کاری نمیکنید.» در هر صورت کراننبرگ که فیلمهای ترسناک مرتبط با بدن انسان و ضعفهایش یا بهاصطلاح Body-Horror زیادی در کارنامهاش دارد و این آثار از دغدغههای اصلیاش به شمار میروند، بهگونهای متفکرانه درباره آینده سینما صحبت کرده است که کمتر کسی این طور به موضوع نگاه میکند. بله، در سراسر آمریکا سالنهای سینمای هنری (که فیلمهای خاص و غیرانگلیسیزبان و تاریخسینمایی نمایش میدهند) رو به تعطیلی هستند و حتی این واقعیت که دیزنی همه چیز را به دست آورده است ظاهراً به فرجام سینما و حفظ تجربه فیلم دیدن در سینما کمکی نمیکند.
در سوی دیگر، فیلمسازی هم مانند جیمز کامرون مشغول به کار تماموقت است و میکوشد امکانهای تکنولوژیک را با گسترش ابعاد یک تجربه سینمایی منحصربهفرد پیش ببرد و تجربه فیلم دیدن در سالن تاریک سینما را در آیندهای نزدیک دستخوش تحول کند. پدیده نوستالژیبازی و جلوگیری از بروز تغییرها در سینما بههیچوجه تازگی ندارد و این جریانها بارها تکرار شدهاند؛ از ورود صدا به سینما در سال 1927 با فیلمی مانند خواننده جاز و بعدتر در مبارزه با تکنیکالر به جای سیاهوسفید در سال 1939 و بعد از عرضه فیلمهای جادوگر شهر آز و بربادرفته. سینما بارها و بارها از یورشهای بیرحمانه عوامل خارجی و سیرهای تکاملی جان سالم بهدر برده است و همچنان آثار استادانه و ماندنی تولید شدهاند؛ انگار این بخشی از سیر تکاملی تمامنشدنی این قالب هنری است. پس شاید بد نباشد که به استقبال دورانهای جدید و هیجانانگیزی برویم که در سینما انتظار ما را میکشند و مشکلی با معنی و تعریف «سینما» نداشته باشیم.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[ورایتی، ایندیوایر، پلیلیست]