wnj;ها متخصص فیلمهای حماسی هستند و به این وسیله روایت خودشان از تاریخ را بیان میکنند. کارگردانهای دیگری ممکن است خودشان را محدود به یک مکان خاص بکنند و از حداقل تعداد بازیگر استفاده کنند. فیلمنامهنویسان دوست دارند بدانند فیلمنامههای آنها قرار است در آینده از سوی چه کسانی کارگردانی بشود تا آثار خود را بر قامت کارگردان مورد نظر بدوزند که دارای تواناییها و یا ضعفهای خاصیاند.
در برخی موارد، بررسی موضوعهای نوعی یک کارگردان چه بسا جهانبینی واحدی را آشکار سازد و بیان فلسفی دامنهداری پیرامون طبیعت انسان و کائنات را به نمایش بگذارد. حتی استفاده از طنز و کنایه - کنار هم قرار دادن تضادها - میتواند بازتابی از جهانبینی فلسفی یک فیلم&źwnj;ساز باشد، اگر به حد کافی از این تمهید استفاده کرده باشد. البته بسیاری از کارگردانها همواره سعی ندارند جهانبینی واحدی را بیان کنند یا پرورش بدهند، احتمالاً به این دلیل که چنین کاری چه بسا خلاقیت آنها را در نطفه خفه کند. اما این به معنای به کار بستن الگوهای فلسفی نیست. چنان که سیدنی پولاک میگوید: «هرچه به سن و سالم افزوده شد و فیلمهای بیشتری ساختهام، در مقالاتی که خواندهام به نکتههایی پیرامون کارم دست یافتهام... مثلاً میگویند فߌلمهای من «دایرهوار» هستند و من به خودم میگویم دایرهوار دیگر چه کوفتی است؟ بعد از آن دوباره فیلمهایم را نگاه میکنم و به خدا سوگند که میبینم دایرهوار هستند. اما این یعنی چه؟ من معنایش را نمیدЧنم... خوشم میآید که این چیزها را میشنوم اما من آگاهانه چنین کاری نکردهام. وقتی فیلمی را کارگردانی میکنید، ممکن است روی موضوع مهمی تمرکز داشته باشید که تمام نواحی ذهن ناخودآگاه شما را تحت تأثیر قرار بدهد، در حالی که از آن بیخبܱید. این تفکرات خودبهخود تراوش میکنند... نه این که چیزی بگویند بلکه در کار با بازیگران خود را نشان میدهند. این که کجا بایستند یا کجا بنشینند و یا نورپردازی چگونه باید باشد؟ آیا همه باید در یک نما قرار بگیرند و دوربین دور آنها بچرخد؟̠آیا این دایرهوار بودن در نماها و برش آنها خودش را نشان میدهد؟ آیا دوربین فقط باید روی چشمها فوکوس کند یا جزییات دستها و پوست بدن بازیگر را هم باید نشان بدهد؟ در این مواقع نوعی تست دروغسنجی کارگردانی انجام میشود، اӌن که شما که هستید و موقعی که سر صحنه هستید به چه چیزهایی باور دارید؟»
گاهی یک کارگردان ترجیح میدهد دوربینش دور بازیگران بچرخد از سوی دیگر یکی از کارگردانهای قدیمی سینما میگوید اگر هنگام گفتن یک دیالوگ از سوی بازیگری، دوربین شما حرکت کند، معنایش این است که شما به آن دیالوگ و تأثیرگذاری آن اعتقادی ندارید و دوربین را حرکت میدهید تا تماشاگر خسته نشود. بسیاری از کارگردانها مانند جان فورد وقتی قرار است بازیگری از جایش بلند شود، دوбبین را جلوتر از بازیگر حرکت میدهند و مثلاً نمای متوسط را به نمای دور تبدیل میکنند تا بازیگر از جایش بلند بشود. به این ترتیب تماشاگر متوجه میشود که این بازیگر قرار است از جایش بلند بشود اما کارگردانی مانند هیچکاک ترجیح میدهد همراه بЧ بازیگرش و در همان نمای متوسط دوربین را حرکت بدهد به جای این که جای دوربین را تغییر بدهد. اینها تفاوتهایی است که در جهانبینیها و نگرش کارگردانها نسبت به جهان درون فیلمهایشان وجود دارد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: