تلاش سینمای اندونزی برای ادامهی حیات ادامه دارد. فیلمسازان این کشور سعی میکنند با فیلمهای خود به رقابت با دو قطب قدرتمند هالیوود و بالیوود پرداخته و با آنها مقابله کنند. در چنین شرایطی، تولید هر فیلم اندونزیایی برای منتقدان و تماشاگران جدی سینمای این کشور اهمیت زیادی دارد. از سال 2011 نسیم تازهای در سینمای اندونزی وزیده که با استقبال دستاندرکاران سینمایی روبهرو شده است. بر اساس قوانین مالیاتی جدید، فیلمهای خارجی در زمان نمایش عمومی در اندونزی باید مالیات بیشتری بپردازند. این امر موجب شد تا سینماهای کشور نمایش عمومی محصولات خارجی را کاهش دهند و به دنبال آن راه برای نمایش محصولات بومی هموارتر شد.
با این حال، تحلیلگران اقتصادی از این اقدام به عنوان عاملی برای درهمشکستن اقتصاد و کاهش درآمدها اسم بردند. این مسأله در عین حال بازار فیلمهای قاچاق را هم داغ کرد. نسخههای غیرقانونی دیویدی محصولات جدید هالیوودی به صورت مخفی در سطح شهرهای بزرگ به فروش میرسند. به عبارت دیگر، محدودیت نمایش فیلمهای خارجی نتوانسته بازار نمایش فیلمهای داخلی را داغتر کند. اهل فن میگویند محصولات داخلی باید کیفیت بالایی داشته باشند تا رضایت تماشاگران معمولی را جلب کنند. در این حالت محدودیت نمایش فیلمهای خارجی به معنی باکیفیتتر شدن محصولات داخلی نیست. با این حال، فیلمسازان بومی همچنان فیلمهای خود را ساخته و روانهی پرده سینماها میکنند. اندونزی به خاطر شرایط فرهنگیاش عمدتاً فیلمهای کمخرج ترسناک تولید میکند و ژانر وحشت محبوبیت زیادی بین مردم این کشور دارد. اما در بین انبوه فیلمهای ترسناک، تنها تعداد اندکی از آنها با استقبال تماشاگران روبهرو میشوند و فروش بالایی میکنند.
در چنین حالوهوایی، پوتراما توتا فیلمساز نوجوی اندونزیایی فیلمی با نام هر روز تولدت مبارک را جلوی دوربین میبرد. این درام رمانتیک هم فاقد عناصر دلهرهآور نیست و امید دارد تماشاگران زیادی را به سالنهای نمایش بکشد. داستان روی نویسندهای مرده تمرکز میکند که درون داستان خود زنده است. جاکارتا به عنوان لوکیشن اصلی فیلم، قرار است نقش مهمی را در داستان داشته باشد. در عین حال، این فیلم با هدف کمک به صنعت گردشگری تولید میشود و میخواهد چشماندازهای جذاب و تازهای را به نمایش بگذارد.
این درام هراسانگیز با همراهی یک شرکت فیلمسازی کرهای تولید میشود. به گفتهی توتا: «این داستان در رئالیسم جادویی ریشه دارد و درباره پذیرش مرگ است.» رسانههای گروهی اندونزی در مقالههای خود به کسانی اشاره میکنند که در جستوجوی موفقیت و رسیدن به اوج هستند. آنها از پوتراما توتا به عنوان نمونهای موفق در این رابطه اسم میبرند که قدمبهقدم پیش میرود و باور دارد اتفاقهای خوب فقط از طریق کار و تلاش سخت محقق میشوند. سه سال قبل بود که این فیلمساز جوان با خاطرات روزانهی بچه حضور خود را اعلام کرد. نسخهی اصلی فیلم در دههی هشتاد میلادی یکی از کارهای بسیار موفق سینمایی بود. در هر صورت کسی در آن زمان به تشویق این فیلمساز نپرداخت و حرفی برای دلگرمیاش نزد.
توتا که حالا تجربههایش بیشتر شده است با لحنی آرام میگوید: «اگر زمان بیشتری لازم باشد تا فیلم بهتری بسازم، این کار را میکنم و به خودم وقت کافی میدهم. پس از آن، اگر نتیجه و حاصل کار راضیکننده نبود و همان چیزی که میخواستم نشد، میدانم که نهایت تلاشم را کردهام و چیزی کم نگذاشتهام.» دفتر کار این فیلمساز 33ساله به بهترین شکل عشق او به سینما را منعکس میکند. روی در و دیوار و قفسههای اتاق پر از عکس و پوستر سینمایی فیلمهای کلاسیک مورد علاقهی اوست. صحبت درباره فیلمهای قبلیاش او را به وجد میآورد و باعث پرحرفیاش میشود. توتا تجربهی کارگردانی فیلمهایش را «فراموشنشدنی» میداند و میگوید شرایط کاری در اندونزی شبیه آمریکا، اروپا یا هند نیست: «برای فیلم قبلیام، خیابانی در جاکارتا را بستیم. ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. هر کس چیزی میگفت. اما ما کار خودمان را میکردیم. لوکیشنهای ما در تعدادی از شلوغترین مکانهای شهر در اوج ساعت ترافیک بود. شما چنین تجربهای را هیچوقت در یک فیلم غربی نخواهید داشت.»
نکتهی جالب، تفاوت فیلمهای این فیلمساز با یکدیگر است. کار قبلی او خاطرات روزانهی بچه که اولین ساختهی سینماییاش است، یک اکشن شلوغ با سکانسهای تعقیبوگریز ماشینهای گرانقیمت است. اما فیلم تازهی او، آرام و رئالیستی است. البته این تنوع کاری مختص توتا نیست و بهنوعی بیانکنندهی حالوهوای کلی سینمای اندونزی است.
اندونزی در قرن بیستم دوران استعمار را پشت سر گذاشت. سینما اولین بار در ابتدای قرن نوزدهم به آسیای جنوب شرقی رسید. تا بیست سال محصولات خارجی که عموماً آمریکایی بودند در اندونزی به نمایش درآمدند. از سال 1911 سینمای بومی با تولید کارهای مستند پاگرفت. اما این فیلمها توان رقابت با محصولات وارداتی غربی را نداشتند. سینمای اندونزی در دهههای بعد هم با این مشکل روبهرو بود. اولین فیلم بلند سینمایی این کشور در سال 1923 کلید خورد اما هیچوقت کامل نشد. در شرایطی که کشور با اشغال ژاپنیها روبهرو شد و سالها برای استقلال مبارزه کرد، سینمای اندونزی هم سعی داشت با این قافله همراه باشد. ژاپنیهای متجاوز هم تلاش کردند سینما را به عنوان ابزاری تبلیغاتی در اختیار خود بگیرند. بعد از استقلال، حکومت سوکارنو از ملیگرایی برای اهداف ضدغربی خود بهره گرفت و ورود فیلم خارجی را ممنوع کرد. با روی کار آمدن دولت سوهارنو، سانسور شکل تازهای به خود گرفت. سینمای اندونزی که در دههی هشتاد میلادی به اوج کاری خود رسید، پس از آن هیچوقت نتوانست این موفقیت کلان را تکرار کند.
توتا عقیده دارد سینمای اندونزی نیازمند استعدادهای تازهای است که متفاوت فکر کنند و فیلم بسازند: «هیچوقت آرزوی این را نداشتهام که به قلهی گذشتهی پرافتخار سینمای کشورم برسم. اما حداقل کاری که میتوانم بکنم این است که به بهترین شکل کارم را انجام بدهم و بهترین فیلمم را بسازم. شخصیت راکی بالبوا شانس و فرصت آن را داشت که دوباره با آپولو کرید مسابقه بدهد و پیروز شود. اگر شانس من ساختن فیلمهای متفاوت است، این فرصت را از دست نمیدهم.»