عروسی یونانی پرریختوپاش من2/ My Big Fat Greek Wedding 2
کارگردان: کرک جونز، فیلمنامه: نیا واردالوس، بازیگران: نیا واردالوس (تولا)، جان کوربت (ایان)، مایکل کنستانتین (گاس) و... محصول 2016 آمریکا و کانادا، 94 دقیقه.
پاریس، دختر تولا پورتوکالوس، که هنوز در رستوران یونانی والدینش کار میکند، خودش را برای فارغالتحصیلی از دبیرستان آماده میکند و در این میان، تولا و شوهرش ایان هم مشکلات مربوط به زندگی زناشویی خودشان را دارند. در این شرایط والدین تولا هم متوجه میشوند که ازدواجشان هرگز رسمیت پیدا نکرده است و امضای کشیش پای سند ازدواجشان نیست. عروسی یونانی دیگری در راه است و باید دید آیا این رویداد پرریختوپاش کمکی به این خانواده میکند یا نه.
ریختوپاش بیهوده!
سیزده سال پیش ناگهان یک کمدی رمانتیک با عنوان عروسی یونانی پرریختوپاش من (2002) سر از سینماها درآورد و همهی تماشاگرانش در سراسر جهان - که بدون هر گونه انتظار و پیشفرضی به تماشای آن نشسته بودند - را غافلگیر و سرخوش کرد؛ و در نهایت باعث شد فیلم مستقلی که با پنج میلیون دلار تولید شده بود، بهواسطهی فضای شاد و مفرح، و داستانی ساده اما صمیمی درباره زن جوان یونانیای که به یک مرد غیریونانی دل میبندد و برای تحقق این ازدواج میاننژادی باید خانوادهی متعصبش را راضی کند، دستآخر به فروش باورنکردنیای حدود 369 میلیون دلار دست یابد و به پرفروشترین کمدی رمانتیک تاریخ سینما تبدیل شود! البته موفقیت فیلم به حضورش در گیشه خلاصه نشد و پس از جلب نظر بیشتر منتقدان، جایزههایی را برای کارگردانش جوئل زوییک (که در واقع یک کارگردان تلویزیونی است) و مهمتر از آن نیا واردالوس فیلمنامهنویس (که نقش زن جوان یونانی را هم در فیلم ایفا کرده و به خاطر آن نامزد جایزهی بازیگری گلدن گلوب هم شد) به ارمغان آورد که متولد کانادا و یونانیتبار است. او در اوج موفقیتهایش نامزدی اسکار بهترین فیلمنامهی اریژینال را در هفتادوپنجمین مراسم آکادمی تجربه کرد.
امسال پس از «سیزده سال» بالأخره دنبالهای بر این فیلم ساخته شد، آن هم با فیلمنامهای از نیا واردالوس و تقریباً همان گروه بازیگران، و تازه با کارگردانی (کرک جونز) بهتر که لااقل فعالیتهایش در تلویزیون خلاصه نمیشود و چند فیلم نصفهنیمه، و درام/ کمدی دیدنی همه خوبند (2009، نسخهی آمریکایی فیلم قدرندیدهای به همین نام به کارگردانی جوزپه تورناتوره و ایفای نقش مارچلو ماسترویانی محصول 1990) را در کارنامه دارد. اما عروسی یونانی پرریختوپاش من2 با وجود تأکید بر بنیان خانواده و حتی نگاه روشنفکرانه به مقولهی ازدواج و چگونگی تغییر سنتها در این روزگار، در نهایت شگفتی، فاقد عنصری است که باعث موفقیت تاریخی قسمت اول شد: طراوت و تازگی.
اگر معرفی دوبارهی این خانوادهی گستردهی یونانی (که تنها فرقشان با نمونههای سنتی استقرار در خانههای متفاوت اما کنار هم است) از قواعد دنبالهسازی است و اجتنابناپذیر، توسل به فرمول فیلم نخست در بخش ابتدایی و سپس عوض شدن خط اصلی داستان و به حاشیه رانده شدن ایدهی تکراری (ازدواج دختر تولا با یک پسر یونانی، و نه غیریونانی) که فیلم بر آن بنا میشود، بهخوبی گویای ساختار نادرست و آشفتهی فیلمنامه است؛ موضوعی که این دنباله را به فیلمی سرد و خستهکننده بدل کرده است. عدم تمرکز داستان بر یک چالش بهخصوص و ناخنک زدن به روابط شخصیتهای مختلف و مسائل گوناگونی که میان آنها جریان دارد (به منظور رسیدن به نگاهی مثلاً همهجانبه) دیگر دلیل آشفتگی خط روایی و انباشتگی داستان فیلم از موضوعهایی است که همه به گونهای سطحی مطرح میشوند. این موضوع که نیمهی دوم فیلم کمی جذابتر است بهسادگی میتواند نتیجهی تحمل و همراهی با نیمهی اولی باشد که تقریباً فاقد هر گونه جذابیتی است.
البته در پایان باید گفت که عروسی2 در گیشه شکست نخورد و با بودجهی هجده میلیون دلاریاش، به فروشی نزدیک به 89 میلیون دلار رسید، اما تردیدی نیست که نهفقط تاریخساز نشد بلکه بهسرعت فراموش خواهد شد و دیگر تماشاگری در انتظار دیدن دنبالهای بر این فیلمها نخواهد بود. (امتیاز 4 از 10)
ببر خیزان، اژدهای پنهان: شمشیر سرنوشت / Crouching Tiger, Hidden Dragon: Sword of Destiny
کارگردان: یون ووپینگ، فیلمنامه: جان فاسکو بر اساس کتابی از دو لو وانگ، بازیگران: دانی ین (منگ سیژائو/ گرگ خاموش)، میشل یو (یو شو لین) و... محصول 2016 چین و آمریکا، 96 دقیقه.
یو شو لین که همچنان داغدار مرگ لی مو بای است، مأمور حفاظت از شمشیر او میشود که سرنوشت سبز نام دارد. هادس دای که یکی از جنگسالاران مزدور است، نیروهایش را برای دزدیدن شمشیر میفرستد تا با آن بتواند به قدرتی بیرقیب دست یابد. در این میان، یک زن جوان مرموز و قهرمانی بدسابقه ملقب به «گرگ خاموش» به منظور کمک، به شو لین ملحق میشوند.
شمشیر بدلی!
دنبالهی فیلم تحسینشده و بهیادماندنی ببر خیزان، اژدهای پنهان (آنگ لی، 2000) نهفقط بیشباهت به دنبالهی کمدی رمانتیکی نیست که در بالا نامش رفت، بلکه وضعیت تأسفبارتری هم دارد. درام عاشقانه و اکشن آنگ لی (که بدون شک یکی از بزرگترین فیلمسازان آسیاست) در سال 2001 به اولین فیلم خارجیزبانی بدل شد که در آمریکا بیش از صد میلیون دلار فروخت. این فیلم که با بودجهای هفده میلیونی ساخته شد، در کل بیش از 213 میلیون دلار فروخت و علاوه بر اینکه استقبال پرشور منتقدان و راهیابی به فهرستهای مختلف از بهترینهای سال و در ادامه تاریخ سینما را تجربه کرد، چهار اسکار (فیلمبرداری، موسیقی متن، طراحی صحنه و فیلم خارجیزبان) را از ده نامزدیاش در مراسم آکادمی برنده شد (تنها فیلم تاریخ سینما در زیرژانر هنرهای رزمی که نامزد اسکار بهترین فیلم شده است).
در این شرایط و پس از «شانزده سال» دنبالهای با عنوان فرعی شمشیر سرنوشت توسط یون ووپینگ ساخته شده که نهفقط در چین بدلکار، کارگردان و بازیگر شناختهشدهای است و کارنامهی بلندبالایی دارد، بلکه کارش به عنوان طراح صحنههای اکشن و رزمی در قسمت اول تحسین شد (او در این حرفه یکی از بهترینهاست و در تولید سهگانهی ماتریس و فیلمهای بیل را بکش هم مشارکت داشته است). اما متأسفانه همینجاست که فرق یک فیلمساز صاحب سبک و نگاه سینمایی با یک متخصص مشخص میشود و تفاوتش را در خلق فضای دو فیلم بهسادگی نشان میدهد. هر چهقدر از فیلم اول رنگولعاب سحرآمیز تصاویر و شاعرانگی سینمایی را به خاطر میآوریم، در اینجا حتی شاهد صحنههای رزمیای به قوت فیلم اول نیستیم؛ موضوعی که شاید طعنهآمیز هم به نظر برسد ولی در نهایت نقش یک رهبر بزرگ را تبیین میکند و تأثیر او بر همکاری با بهترینها و خلق اثری ماندگار را به اثبات میرساند.
عمق مشکلهای شمشیر سرنوشت از همان اولین تصاویرش چنان به چشم میآید که احتمالاً هر تماشاگر حرفهای با هر میزان علاقه به فیلم اول را از دیدن آن منصرف میکند! اولین تصویر رنگی فیلم که بعد از نقش بستن عنوانش ظاهر میشود و حرکت یک درشکه را در جادهای کوهستانی نشان میدهد، اضافی است چون بعد به نمای مشابه بزرگتر و درستتر از نظر ترکیببندی کات میخورد و در ادامه دوباره بهنوعی شاهد تکرار همین نمای بستهتر هستیم. از همینجا آشفتگی حاکم بر راشها و تدوین شلختهتر فیلم بهخوبی خودش را نشان میدهد و جالب است که با نماهای چهارم و پنجم در همین آغاز به اوج خامدستی میرسد. در نمای سوم توقف درشکه را در جاده میبینیم در حالی که سمت چپ آن کوهستان است و سمت راست تا جایی که دیده میشود زمینی هموار. در نمای چهارم که خروج شخصیت میشل یو را از درشکه میبینیم، نهفقط هوا کاملاً آفتابی است بلکه مکان و جهت قرار گرفتن کوهستان و جاده و خلاصه همه چیز تغییر کرده است!
در ادامه هم شخصیتهای بیهویتی که بهخوبی معرفی نمیشوند یا اصلاً تقلیدی و غیرجذاب به نظر میرسند، داستان سادهای که بهسختی روایت میشود و موقعیتها و اتفاقهایی که کارکرد مشخصی در پیشبرد داستان اصلی ندارند یا بهراحتی قابلحذفاند، به عنوان نقاط ضعف مهم فیلم رو میآیند. با این حساب، تصمیم ژانگ زییی و دیگر بازیگرانی که حاضر نشدند نقشهایشان را در این دنباله بازی کنند، هوشمندانه و حتی کاملاً حسابشده به نظر میآید. در واقع میشل یو تنها بازیگری است که در این فیلم نقش خودش را دوباره ایفا کرده است. در این خصوص شاید جالب باشد که بدانید حتی شمشیر سرنوشت هم همانی نیست که در فیلم اول از آن استفاده شده بود! (امتیاز 3 از 10)