
صورت عشق Face of Love
کارگردان: اِری پازین، فیلمنامه: متیو مکدافی و پازین، مدیر فیلمبرداری: آنتونیو ریستِرا، تدوین: مت مَداکس، موسیقی: مارسلو زارووس، بازیگران: آنت بنینگ (نیکی)، اد هریس (گَرِت/ تام)، رابین ویلیامز (راجر)، جس ویکسلر (سامر). محصول 2013آمریکا، 92 دقیقه.
نیکی بیوهای است که همسرش گرت را از دست داده ولی نتوانسته با این موضوع کنار بیاید. او که پنج سال است تنها زندگی میکند روزی با مردی به نام تام مواجه میشود که درست مثل شوهر مرحومش هنرمند است و البته دقیقاً شبیه اوست. نیکی با تام آشنا میشود و رابطهی عاطفی میان آنها شکل میگیرد. اما این سؤال مطرح میشود که او واقعاً تام را دوست دارد یا تصویر مردی که تام دقیقاً مثل اوست؟
نظر: صورت عشق درام عاشقانهی جذابی است که متأسفانه از بخش پایانی فیلمنامهاش بزرگترین ضربه را خورده است. ساختار سهپردهای بهدرستی رعایت شده و دو بخش اول کاملاً رضایتبخش است و تماشاگر را همراه میکند (حتی ایجازهای روایی/ بصری درخور توجهی را از نویسندگان و کارگردان میبینیم)؛ اما بخش سوم و پایانی فیلم که میتوانست آن را به یک اثر بهیادماندنی تبدیل کند و فیلم را به بار بنشاند، در واقع تمام دستاوردهای بخشهای پیشین را بر باد میدهد. آنت بنینگ و اد هریس در قالب شخصیتهای اصلی این داستان عاشقانه بازیهای قابلقبولی ارائه دادهاند و تماشاگر بیتوجه به سنوسال بالایشان، آنها را به عنوان یک زوج عاشق میپذیرد و احساساتشان نسبت به یکدیگر را باور میکند. این در حالی است که رابطهی عاشقانهی دو آدم سنوسالدار بهراحتی میتواند دافعهبرانگیز از کار دربیاید؛ به عنوان نمونه میتوان از فیلم گلوریا (سباستین لِلیو، 2013) نام برد که رابطهی پرجزییات شخصیتهایش برای عموم تماشاگران فاقد جذابیت است. بخش سوم فیلم بر خلاف دو بخش اول، سرهمبندیشده یا جمعوجورشده به نظر میرسد؛ به عنوان مثال فروپاشی روحی زن در این مرحله روی میدهد ولی فیلم خیلی ساده و سریع از آن عبور میکند که پذیرفتنی نیست؛ بهخصوص از این حیث که از ابتدای داستان احتمال این فروپاشی و ضربهی روحی/ روانی مطرح میشود. تفاوت زاویۀ دید در تابلوی «صورت عشق» و نمایی که فیلم با آن به پایان میرسد هم جای سؤال دارد و بهنوعی از میزان تأثیرگذاری پایانبندی فیلم میکاهد.
بازتاب: دومین تجربهی کارگردانی اِری پازین در مجموع بیشتر از اولین فیلمش مورد توجه منتقدان قرار گرفته است ولی او همچنان جای کار و پیشرفت دارد. در سایت «متاکریتیک» 23 نقد بر صورت عشق نوشته شده که امتیاز میانگین 51 از صد را برای آن به ارمغان آورده است. رکس رید (نیویورک آبزِروِر)، شریلین کانلی (ویلج ویس) و جاستین چنگ (ورایتی) فیلم را بیشتر از بقیهی منتقدان دوست داشتهاند و همگی به شیمی فوقالعادهی آنت بنینگ و اد هریس در قالب شخصیتهای اصلی فیلم اشاره کردهاند. لو لومنیک منتقد مطرح «نیویورک پست» هم چنین نوشته است: «این، بازی حیرتانگیز بنینگ و هریس است که باعث میشود این فیلم نقصدار و پراحساس، ارزش تماشا کردن را داشته باشد.» حتی در میان منتقدانی که بر فیلم نقدهای منفی نوشتهاند هم کسانی پیدا میشوند که بازی این دو بازیگر را تحسین کردهاند؛ به عنوان نمونه میک لاسال از «سن فرانسیسکو کرانیکل»: «جان لنون یک بار گفت اگر به او یک توبا (نوعی ساز بادی بزرگ) هم بدهند میتواند از آن آوای قابلقبولی درآورد چون یک هنرمند است. صورت عشق هم بنینگ و هریس را در حال نواختن توبا به ما نشان میدهد که بالأخره میتوانند از آن آوایی درآورند؛ البته این کافی نیست.»
دختر زیبا و هیولا/ دیو و دلبر Beauty and the Beast
کارگردان: کریستوف گنز، فیلمنامه: سندرا ووآن و گنز بر اساس داستان پریانی به همین نام اثرگابریله-سوزان باربو دیوینوو، مدیر فیلمبرداری: کریستوف بیوکارن، تدوین: سباستین پرانژر، موسیقی: پییر آدینو، بازیگران: لئا سیدو (دختر زیبا/ بل)، ونسان کسل (هیولا/ شاهزاده)، آندره داسولیه (بازرگان)، ادواردو نوریئگا (پردوکاس). محصول 2014فرانسه و آلمان، 112 دقیقه.
در فرانسهی 1810 یک تاجر ورشکسته با شش فرزندش به حومهی شهر نقل مکان میکند. روزی تاجر در راه بازگشت از سفری سخت، وارد قلمرو یک هیولا میشود و به خاطر دزدیدن یک شاخه گل سرخ به مرگ محکوم میشود. بل جوانترین دختر تاجر است که خودش را به خاطر درخواست گل سرخ و سرنوشت شوم خانوادهاش مقصر میداند و از این رو، به جای پدرش به قلعهی هیولا برمیگردد. اما به جای مرگ، یک زندگی عجیب و نامتعارف انتظار بل را میکشد. او هر شب سر شام با هیولا همراه میشود تا اینکه...
نظر: دختر زیبا و هیولا چهارمین فیلم بلند کریستوف گنز است که پیش از این فیلمهای مرد آزاد گریان (1995)، برادری با گرگها (2001) و سایلنت هیل (2006) را ساخته است. از همین کارنامهی کوتاه بهخوبی مشخص است که گنز طرفدار چه داستانها و چه حالوهوایی است. حتی مرد آزاد گریان هم تفاوتهایی با دیگر فیلمهای اکشن/ جنایی دارد و حالا پس از سالها تصاویر حماسی و افسانهوار آن در حافظه باقی مانده است. متأسفانه نیمهی اول دختر زیبا و هیولا آن قدر جذاب و چشمگیر نیست که بهراحتی هر تماشاگری را با فیلم همراه کند و حتی ممکن است این سؤال برای برخی مطرح شود که چرا فیلمساز دست به بازسازی این داستان بارها روایتشده زده است. با این حال جلوههای بصری و تولید پرهزینهی فیلم (که از همان ابتدا خودشان را به رخ تماشاگر میکشند) در نیمهی دوم اثر بهواسطهی جان گرفتن درام بیشتر به چشم میآیند و نقش مؤثرتری را در جذب تماشاگر به این دنیای فانتزی توأمان رؤیایی و کابوسوار ایفا میکنند. انتخاب لئا سیدو و ونسان کسل برای نقشهای اصلی این داستان پریان درخور توجه است و بر جذابیتهای فیلم افزوده است.
بازتاب: دختر زیبا و هیولا که ابتدا در بخش خارج از مسابقهی شصتوچهارمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد، دوازدهم فوریه 2014 در فرانسه روی پرده رفت. اما این نسخهی 35 میلیون یورویی از داستان پریان مشهوری به همین نام (که البته در فارسی با عنوان دیو و دلبر شناخته میشود) چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفته است. جالب است که حتی منتقدانی که منفیترین نقدها را بر این فیلم نوشتهاند، به ذوق و سبک بصری کریستوف گنز کارگردان اشاره کردهاند. البته فیلم هنوز به طور گسترده توسط منتقدان انگلیسیزبان دیده نشده و بیشتر نقدهای موجود به زبانهای دیگر و از منتقدان اروپایی است. بخش اعظم فیلمبرداری دختر زیبا و هیولا در آلمان و در استودیوی بابلسبرگ در شهر پوتسدام (از نوامبر 2012 تا فوریه 2013) انجام شد.