
با این قهرمان رؤیاهای نوجوانی
همانوقت كه آنونس نوظهور خیلی كوتاهی در سینما مولنروژ به نمایش درآمد، ما را كنجكاو كرد. از دایرهای سیاهوسفید كه خطوطش میچرخید سایهی مردی تفنگبهدست نمودار میشد و با موسیقی بدیع و گوشنوازی پیش میآمد و بعد شلیك میكرد. این طوری جیمز باند به ما معرفی شد، پیش از آنكه فیلمی از او دیده باشیم.
در آن زمان تازه نویسندگی را در سینما جدی گرفته بودم و این احساس را همیشه داشتم كه دارم با عمیقترین رؤیاهای دوران نوجوانیام زندگی میكنم. در آن اولین روزها جیمز باند یك جوری قهرمان بعدیام بود؛ یعنی بعد از خیلیها، بعد از تارزان و دارتانیان (سه تفنگدار) و ارول فلین و تیرون پاور و برت لنكستر. بار اول كه دكتر نو را در مولنروژ دیدم بیست سالم بود. گو اینكه نوع فیلم و ماجراهایش آن قدرها گیرایی نداشت اما شكل و شمایل یك قهرمان جدید در قامت شون كانری شیك و تمیز و رسمی، و بسیار تودار – كه آدم را وامیداشت حس كند پشت این چهرهی خونسرد، كلی گرما و تنش نهفته است – حسابی مرا مشتاق او كرد. همان زمان البته دوستان دیگر زیاد از دكتر نو خوششان نیامد و به نظرم جز من و هژیر داریوش كه به فیلم چهار ستاره (به معنای عالی) دادیم، كسی درجهی خوبی به آن نداد. از همین فیلم ارتباطی جدانشدنی بین ما با این قهرمان به وجود آمد. زمانهای زیادی را با فیلمهایش گذراندیم. با دامی برای جیمز باند - كه همان از روسیه با عشق باشد – و بهترین آن پنجهطلایی (گلدفینگر) و بیاینكه آرزو كنیم و بخواهیم مثل جیمز باند باشیم، به او میاندیشیدیم.
آنچه طی این سالها – كه اینك جیمز باند به پنجاه سالگی رسیده – برایم همیشه مفهومبرانگیز و قابلتوجه بوده این است كه این قهرمان هیچگاه غم و غصهی بحرانهای میانسالی (و حتی كهنسالی) را نخورده، هرگز پیر نشده و از پا درنیامده است. بازیگران مختلفی در نقش او ظاهر شده و رفتهاند. بعضیها جذاب و چالاك، و برخیها نهچندان؛ اما زمان نتوانسته است خدشهای به او وارد سازد. هنوز هم خودش را به همان نحو معرفی میكند: با نام خانوادگیاش.
به قول آن نویسنده، جدا از «الماس»، هیچ چیزی ابدی نیست اما جیمز باند هیچوقت پیر نمیشود، در حالی كه ما شدهایم. این میتواند آینهای از رؤیاهای نوجوانی و سحر و جادوی آن روزگاران خوش باشد.
آنچه میخوانید مروری بر 22 جیمز باند این پنجاه سال است به روایت «اینترتینمنت ویكلی»
دكتر نو Dr. No – 1962
فروش: 1/16 میلیون در آمریكا – 6/59 میلیون در دنیا
كارگردان: ترنس یانگ. موسیقی: جان باری
از اینجاست كه داستان آغاز میشود و فرمول برای پنجاه سال بر پایهی ماجراهایی جاسوسی شكل میگیرد. شون كانری به نقش مأمور 007 با خونسردی قهرمان را معرفی میكند («باند... جیمز باند»). كازینویی در لندن، جایی است كه جیمز باند با ورقها و زنها بازی میكند. همین طور مرد شریر در شمایل یك چینی (جوزف وایزمن) كه میخواهد یك كشتی فضایی آمریكایی را با امواج رادیویی از كار بیندازد.
دكتر نو از بهترینهای جیمز باند نیست اما شروع شلیك است با مردی كه جواز قتل دارد و به جاماییكا میرود و در آنجا در بسترش با عنكبوت عظیمی روبهرو میشود. همچنین است حضور زنی (اورسولا آندرس) با نام «هانی رایدر» در ساحل، مادامی كه باند میخواهد دنیا را نجات دهد. یان فلمینگ – خالق جیمز باند – پس از دیدن فیلم گفت: «بسیار بد، بهسادگی بسیار بد».
از روسیه با عشق From Russia with Love – 1963
فروش: 8/24 میلیون در آمریكا – 9/78 میلیون در دنیا
كارگردان: ترنس یانگ. ترانهی عنوانبندی: مت مونرو
دستهی جنایتكاران در سایهی «اسپكتر» [مخفف تشكیلات مرتبط به تروریسم و انتقامجویی] میكوشند جنگ سرد را از طریق فریب باند و یك «ماتاهاری» روسی (دانیلا بیانكی) راه بیندازند و وسیلهای را بدزدند كه خودبهخود رمزگشایی میكند. داستان این بار مأمور 007 را در برابر دو وسیلهی هولناك قرار میدهد: یكی آدمكش خپل رد گرانت از سوی رابرت شا، و دیگری لوتی لینای سابقهدار به نقش خبیث فراموشنشدنی رُزا كلب.
فیلم به دلیل پرداخت قوی اكشن شاید یكی از بهترینهای باند باشد (صحنهی نزاع و درگیری در كوپهی قطار نفسگیر است). از روسیه با عشق آخرین فیلمی بود كه جان اف. كندی – رییسجمهور آمریكا – دید. فیلم در 20 نوامبر 1963 در كاخ سفید به نمایش درآمد.
گلدفینگر Goldfinger – 1964
فروش: 1/51 میلیون در آمریكا – 9/124 میلیون در دنیا
كارگردان: گای همیلتن. ترانهی عنوانبندی: شرلی بیسی
مرد بدسرشت احتكاركنندهی شمشهای طلا به نام گلدفینگر (گروت فروبه) سعی دارد به فورت ناكس حمله برد. گلدفینگر صحنههای نمایش جذابی دارد: كلاه آد جاب (هارلود ساكاتا) كه با پرتاب آن میتوان همه چیز را برید، زنی كه تماماً با رنگ طلای 24 عیار پوشیده شده، و ظهور اولین ماشین باند یعنی آستون مارتین دیبی5 (با صندلی پرتابشونده). و البته، بانوی مرگباری با نام پوسی گالور (آنر بلاكمن).
این فیلم را بهترین 007 و شاید طلای فیلمهای جیمز باندی نامیدهاند. پیش از اینكه ساكاتای اهل هاوایی در نقش مرگآفرین آد جاب ظاهر شود، مدال نقرهی وزنهبرداری آمریكا را در المپیك 1948 به دست آورده بود.
تندربال Thunderball – 1965
فروش: 6/63 میلیون در آمریكا – 2/141 میلیون در دنیا
كارگردان: ترنس یانگ. ترانهی عنوانبندی: تام جونز
بمبافكن ناتو ربوده میشود. جنگ هستهای در راه است. سپس صد میلیون پوند از حكومتهای انگلستان و آمریكا باجخواهی میشود. كالیدوسكوپی از تصاویر شگفتانگیز، مرد خبیثی با یك چشمبند (آدولفو چلی)، استخری مملو از كوسه، نبردهای فریبندهی زیر آب، و باند (شون كانری) درگیر با زنی شیطانی به اسم فیونا ولپ (لوچانا پالوتسی). تندربال ضمناً معرفیكنندهی فرمول مشهور «دختر باند» هم هست و نشان میدهد كه باند با سه تیپ زن مراوده دارد: در اوایل زنی است كه میمیرد (مارتین بسویك به نقش مأمور امآی6 با نام پولا كاپلان)، زن بدذاتی كه در اواسط از بین میرود (ولپ) و «دختر باند» كه تا پایان زنده میماند (كلودین اوژه).
تندربال از خوبهای باند است و در عین حال به لحاظ صحنههای زیر دریا جذابیت خاصی دارد. شون كانری طی مبارزه با كوسه در منبع آب نزدیك بود خفه شود.
شما فقط دو بار زندگی میكنید You only Live Twice – 1967
فروش: 1/43 میلیون در آمریكا – 6/111 میلیون در دنیا
كارگردان: لوییس گیلبرت. ترانهی عنوانبندی: نانسی سیناترا
روآلد دال – خالق چارلی و كارخانهی شكلاتسازی - بدترین كتاب 007 یان فلمینگ را به فیلمنامه برگرداند. او بسیاری از مایههای اصلی داستان را دور ریخت و باند را به مرز نهایی رساند و نقشهی اسپكتر را برای سرقت كپسولهای فضایی خنثی كرد. كانری به گونهای پنهانی – اینكه وانمود كند مرده - باند را به صورت ژاپنی درآورد. با كمك دو مأمور مخفی جذاب اهل توكیو (آكیكو واكابایاشی در نقش «آكی» و ماییهاما در نقش «كیسی سوزوكی») و عاقبت با خبیث در لباس «هرو»یی یعنی «بلوفلد» (دانالد پلزنس) مواجهه میگردد. اما آن مرد شیطانی تنها كسی نیست كه میگوید «خداحافظ آقای باند» بلكه خود كانری هم برای مدتزمانی كوتاه از سری جیمز باند كنار میرود.
صحنهی فضای عملیات زیرزمینی «بلوفلد» در استودیوهای پاینوود در لندن بنا شد.
در خدمت سرویس مخفی ملكه On her Majesty's Secret Sevvice – 1969
فروش: 8/22 میلیون در آمریكا – 82 میلیون در دنیا
كارگردان: پیتر هانت.ترانهی عنوانبندی: لویی آرمسترانگ
آنچه این فیلم را به یاد میآورد جرج لزنبی استرالیایی است كه جای شون کانری را گرفت اما گویی لزنبی را در قالب این قهرمان نپذیرفتند. ششمین فیلم 007 را جزو بهترینها و یكی از احساسیترین آنها به حساب میآورند. در این فیلم باند مثل همهی زنها با كنتس «ترزا دی وینچنزو» (دایانا ریگ) رفتار نمیكند زیرا عاشق او میشود. تلی ساوالاس كاملاً مناسب «بلوفلد» است. اولین بار است كه «باند» به مثابه قهرمانی با نشانههای انسانی ظاهر میشود. همچنان كه لزنبی گفته «چنین موردی هیچوقت از طریق كس دیگری صورت نگرفته است».
اینكه موجود جدیدی به قالب این نقش برود، به عقیدهی فیلمسازها چنین تفسیر شده كه گویی باند را جراحی پلاستیك كرده باشند.
الماسها ابدیاند Diamonds Are Forever – 1971
فروش: 8/43 میلیون در آمریكا – 116 میلیون در دنیا
كارگردان: گای همیلتن. ترانهی عنوانبندی: شرلی بیسی
هواداران شون كانری نفسی بهراحتی كشیدند وقتی دیدند مأمور 007 دوباره بازگشته، با آنكه غیبت او چندان كوتاه نبود. اما این بار بازگشت جیمز باند با قضیهی قتل همسرش گره خورده است. در اصل البته «اسپكتر» است كه دست روی الماسهای آفریقای جنوبی گذاشته همچنان كه از دنیا با ماهوارهای مجهز به سلاح لیزری باج خواسته است. درگیریهای جانانهی كانری توانست این قهرمان را كماكان محبوب نگه دارد.
پس از آنكه لزنبی كنار رفت، تهیهكنندهها با جان گاوین قرارداد بستند اما استودیو تصمیم گرفت كانری با دستمزدی معادل 25/1 میلیون بازگردد.
زندگی كن و بگذار بمیرد Live and Let Die – 1973
فروش: 4/35 میلیون در آمریكا – 8/161 میلیون در دنیا
كارگردان: گای همیلتن. ترانهی عنوانبندی: پل مككارتنی و وینگز
دوران راجر مور با این فیلم ماجراجویانه آغاز شد. جای بیرحمی و خشونت شون کانری در قالب 007 را مهربانی و ملاطفت مور گرفت و مرد مرموز بینالمللی از شخصیت همیشگیاش دور شد. باند به هارلم میرود (جایی كه خطرناك است) قبل از آنكه به جزیرهی كاراییب در سن مونیك پا بگذارد. آنجا، اقامتگاه جنایتكاری با پنجههای آهنین است.
صحنهی همراهی راجر مور با بازیگر آفریقایی/ آمریكاییتبار گلوریا هندری پس از آنكه فیلم در آفریقای جنوبی به نمایش درآمد، از فیلم حذف شد.
مردی با تپانچهی طلاییThe Man with the Golden Gun – 1974
فروش: 21 میلیون در آمریكا – 6/97 میلیون در دنیا
كارگردان: گای همیلتن. ترانهی عنوانبندی: لولو
«باند» هدیهی غیرمنتظرهای در پست دریافت میكند: یك تپانچهی طلایی که 007 روی آن حك شده است. به نظر میرسد او هدف بعدی فهرست قربانیان «اسكار مانگا»ی ناجوانمرد (كریستوفر لی) است. لی با اشعهی مرگبار خورشیدیاش یكی از خبیثهای پررنگ مجموعه فیلمهای باند است. پس از نزاع مضحك كونگفو، «باند» با وردست نابكار اسكار مانگا مواجه میشود.
درگیری نهایی در خانهای با دیوارهای آینه، در واقع ادای دینی است به بانویی از شانگهای اورسن ولز (1948).
جاسوسی كه دوستم داشت The Spy Who Loved Me – 1977
فروش: 8/46 میلیون در آمریكا – 4/ 185 میلیون در دنیا
كارگردان: لوییس گیلبرت. ترانهی عنوانبندی: كالی سایمن
با گروگانگیری زیردریاییهای روسی و انگلیسی به وسیلهی «كارل استرومبرگ» (كورد یورگنز)، جیمز باند (راجر مور) و مأمور كاگب «آنیا آماسووا» (باربارا باك) ملقب به «سه ایكس» عازم مصر شگفتانگیز میشوند تا میكروفیلم مهمی را به دست آورند و در این مسیر درگیر با یك آدمكش دندانتیغی به اسم «جاز/ كوسه» (ریچارد كایل) میشوند. با این سومین حضور در لباس اسموكینگ، راجر مور سرانجام به نقش 007 كاملاً جا افتاد و نقش را از آن خود كرد. ماشین اسپورت «لوتوس» و صحنهی آغازین تعقیب با اسكی كه به پرش «باند» از روی صخرهای میانجامد، از امتیازهای فیلم بود. بهترین بازی مور در نقش «باند» مربوط به همین فیلم است.
در نوشتههای پایانی فیلم یادآوری میشد كه «جیمز باند با فقط به خاطر چشمان تو بازخواهد گشت» اما پس از توفیق جنگ ستارگان در سال 1977، فیلم بعدی باند مون ریكر بود.
مون ریكر Moonraker – 1979
فروش: 3/70 میلیون در آمریكا – 3/ 210 میلیون در دنیا
كارگردان: لوییس گیلبرت. ترانهی عنوانبندی: شرلی بیسی
تهیهكنندهی باسابقهی باند، آلبرت آر. (كابی) بروكولی مصمم شد با حالوهوای فیلمهای علمیخیالی دههی 70، استفاده از عناصر جاسوسی كه مرا دوست داشت و مخلوطی از نبردهای فضایی جنگ ستارگان فیلم جدید جیمز باند را ارائه دهد. مأمور 007 (راجر مور) با كمك از خلبان دكتر هالی گودهد (لوییس شیلز) میكوشد میلیاردر معروف هوگو دراكس (مایكل لانسدل) را كه میخواهد زندگی روی زمین را به خاطر نجات ژنتیكی بشر نابود سازد، با سلاح لیزری ناكام كند.
مایههای كمیكی هم در فیلم وجود دارد از جمله استفاده از موسیقی هفت دلاور وقتی راجر مور در لباس مكزیكیها ظاهر میشود. البته به نظر میآمد كه فیلم دارد ادای خودش را درمیآورد!
فقط به خاطر چشمان تو 1981 - For your Eyes only
فروش: 8/54 میلیون در آمریكا – 3/195 میلیون در دنیا
كارگردان: جان گلن. ترانهی عنوانبندی: شینا ایستون
به دنبال قصهی مسخره و احمقانهی فضایی مون ریكر، باند بار دیگر به اصول و مبانی خودش بازگشت. یك كشتی جاسوسی انگلیس – كه حامل فرستندهی اسرار محرمانه است – در سواحل آلبانی غرق میشود. مأمور 007 (راجر مور) پیش از دسترسی روسها به آن، سعی دارد مانع نابودی فرستنده شود. در این بین در رابطه با دختر یك باستانشناس (كارول بوكه) و یك كنتس (كاساندرا هریس) ماجراهایی در تعقیب با موتورسیكلت روی كوههای آلپ ایتالیا و كوهستانهای خطرناك یونان، پیش میآید.
در اوایل فیلمبرداری دختر باند یعنی كاساندرا هریس با جیمز باند آینده، پیرس برازنان، ازدواج کرد.
اختاپوس Octopussy – 1983
فروش: 9/67 میلیون در آمریكا – 5/187 میلیون در دنیا
كارگردان: جان گلن. ترانهی عنوانبندی: ریتا كولریچ
یكی از بدترین و كماهمیتترین فیلمهای باند كه درست چهار ماه پیش از نمایش فیلم سبك و نامنتظرهی 007 شون کانری دیگر هرگز نگو هرگز بر پردهی سینماها آمد. اختاپوس كلاسیكوار و در حقیقت تعقیب و گریزی قراردادی بود دربارهی یك ژنرال روسی (استیون بركوف) كه میخواهد پایگاه نظامی هستهای آمریكا در آلمان را منفجر کند. در این راه «باند» (راجر مور) با اتفاقهای غریبی روبهرو میشود از جمله لویی جوردن كه در بازی تخته با «كمالخان» تقلب میكند و یا مود آدامز – دختر «باند» - كه با جوخهی زنان آكروباتباز به عملیات عجیبی دست میزند.
در آخرین دقیقهها كه صحبت از كنار رفتن راجر مورد در میان بود، از جیمز برولین برای نقش جیمز باند تست گرفته شد.
منظری به یك قتل A View to a Kill – 1985
فروش: 3/50 میلیون در آمریكا – 6/152 میلیون در دنیا
كارگردان: جان گلن. ترانهی عنوانبندی: دوران دوران
راجر مور در این هفتمین و آخرین فیلم به نقش باند، 56 ساله بود. او حتی از بازیگر نقش مادرش – تانیا رابرتز – مسنتر به نظر میرسید. همچنان حریفان را ضربه میكرد در حالی كه كریستوفر واكن در قالب «مكس زورین»، مردی با پسزمینهی اعمال خبیث نازیاش، میخواست تا سیلیکون ولی را به همراه همدست خود «می دی» (گریس جونز) نابود سازد. اوج هیجانی فیلم بر فراز آسمان و روی «گلدن گیت» هیجان لازم را نداشت.
دالف لانگرن – كه بعداً چهرهی اكشن معروفی شد – به نقش كوچك محافظ ژنرال روسی «گوگول» (والتر گوتل) بر پرده آمد.
روشناییهای پایدار روز The Living Daylights – 1987
فروش: 2/51 میلیون در آمریكا – 2/191 میلیون در دنیا
كارگردان: جان گلن. ترانهی عنوانبندی: آها
در دورهی ریاستجمهوری رونالد ریگان، هواداران «باند» به طعنه فریاد برآوردند: «شُل! جیمز باند شُل!» در حقیقت خطاب به تیموتی دالتون كه نقش مأمور 007 را به عهده گرفته بود. دالتون گرفتار ماجرای «ایران كُنترا» میشود در خصوص الماسهایی كه بهدروغ به مصرف معاملهی مواد مخدر میرسد، همچنین خرید اسلحه به وسیلهی دختر زیبایی (میریام دآبو) كه برای یك ژنرال دیوانهی شیطانصفت روسی (جریون كرابی) كار میكند. مسایل سیاسی فیلم اینك كاملاً بیرنگ شده - باند سراغ مجاهدین در افغانستان میرود! – با این حال لحن فیلم تقریباً جلوتر از زمان خودش بود.
تیموتی دالتون 24 ساله قرار بود سال 1969 جانشین شون کانری در در خدمت سرویس مخفی علیاحضرت شود اما به دلیل جوان بودن پذیرفته نشد. پیرس برازنان هم به جای راجر مور در روشناییهای پایدار روز در نظر گرفته شده بود ولی دالتون نقش را به دست آورد.
جواز قتل Licence to Kill – 1989
فروش: 7/34 میلیون در آمریكا – 2/ 156 میلیون در دنیا
كارگردان: جان گلن. ترانهی عنوانبندی: گلادیس نایت
007 (تیموتی دالتون) مأمور میشود تا از ارباب مواد مخدر (رابرت دیوی) بازجویی كند زیرا او باعث شده رفیق مأمور سیای او «فلیكس لایتر» (دیوید هدیسون) طعمهی كوسهها شود. در این تریلر خشن و بیرحمانه مرگها پشت سر هم رخ میدهند. باند به همراه مأمور دیگر سیا (پم بوویر) موجودات بدسرشت را یكی پس از دیگری از بین میبرد از جمله كاپیتان كثیف (آنتونی زربی) و یك مزدور روانی (بنیسیو دلتورو) و یك آدم متقلب (وین نیوتن).
به دلیل فرار از هزینههای سنگین مالیاتی انگلستان، هیچ صحنهای از این فیلم در انگلیس فیلمبرداری نشد.
چشم طلایی Goldeneye – 1995
فروش: 4/106 میلیون در آمریكا – 4/356 میلیون در دنیا
كارگردان: مارتین كمپبل. ترانهی عنوانبندی: تینا ترنر
پیرس برازنان احیاكنندهی باند - پس از جنگ سرد – نبود اما هیجانی دوباره به بار آورد. مأمور 007 (برازنان) با همكار سابق خود الك ترولیان (شان بین) كه در مأموریت نه سال قبل در روسیه شكست خورده (باند توانسته بود بهتنهایی از آنجا بگریزد) روبهرو میشود. این بار باند با یك هكر روسی به نام ناتالیا سیمونووا (ایزابلا اسكوراپكو) همراه میشود تا به مقابله با ترولیان - كه نقشهی نابودی دنیای اقتصادی را ریخته – برخیزد.
عنوان فیلم از نام اقامتگاه یان فلمینگ در جاماییكا برداشت شده؛ جایی كه او جیمز باند را خلق كرد و تمامی رمانهایش را نوشت.
فردا هرگز نمیمیرد Tomorrow Never Dies – 1997
فروش: 3/125 میلیون در آمریكا – 5/ 339 میلیون در دنیا
كارگردان: راجر اسپاتیسوود. ترانهی عنوانبندی: شریل كرو
یك قدرت رسانهای در مایههای مرداك معروف، به اسم الیوت كارور (جاناتان پیرس) در تكاپوی راهاندازی جنگ جهانی سوم است صرفاً برای افزایش نرخهای تلویزیون و همین طور فروش مطبوعات. باند (پیرس برازنان) برای انتقام از مرتكبان قتل دوست دیرینهاش پاریس (تری هچر) به مبارزه برمیخیزد.
دوازده سال پیش از اینكه جولیان فلوز مجموعهی دانتون آبی را بسازد، نقش وزیر دفاع انگلیس را در این فیلم به عهده گرفت.
دنیا كافی نیست The World is not Enough – 1999
فروش: 9/126 میلیون در آمریكا – 7/361 میلیون در دنیا
كارگردان: مایكل اپتد. ترانهی عنوانبندی: گاربیج
در تلفیقی از وقایع احمقانه این سومین فیلم پیرس برازنان به نقش باند كمتر از آنچه باید حادثه و هیجان داشت و دربارهی سیاستهای نفتی و در واقع طبیعت و ریشهی اعمال شیطانی بود. برای نخستین بار یك شخصیت خبیث زن به اسم «الكترا كینگ» (سوفی مارسو) معرفی میشد كه در زمان نوجوانی ربوده شده و در بزرگسالی به شكل تروریست درآمده بود. آخرین رویارویی باند با این زن حالتی پیچیده و در عین حال غمانگیز داشت.
هرجا نیس ریچاردز در قالب یك فیزیکدان هستهای به نام دكتر كریسمی جونز با اداهای متظاهرانه ظاهر میشد، فیلم كاملاً افت میكرد.
روز دیگر بمیر Die Another Day – 2002
فروش: 9/160 میلیون در آمریكا – 9/431 میلیون در دنیا
كارگردان: لی تاماهوری. ترانهی عنوانبندی: مادونا
چهارمین و آخرین نقش پیرس برازنان در نقش 007، قرار بود نقطهی عطفی در آثار جیمز باند باشد؛ با جلوهای از جاذبهی هلی بری در پوشش نارنجی. باند پس از شكنجه در كرهی شمالی از زندان آزاد میشود و برای مأموریت تازه به كوبا میرود تا دریابد چه كسی به او خیانت كرده است و البته مجدداً جواز قتل را به دست آورد. هلی بری قدری چاشنی به فیلم داده اما خبیث ماجرا گوستاو گریوز (تونی استیونز) با آن ماشین نامرییاش و تعقیب در قصر یخ ایسلند، زود از یاد میرود.
مادونا تنها خوانندهای در تیتراژ بود كه نقشی هم در یك فیلم باند بازی كرد.
كازینو رویال Casino Royale - 2006
فروش: 4/167 میلیون در آمریكا – 4/596 میلیون در دنیا
كارگردان: مارتین كمپبل. ترانهی عنوانبندی: كریس كورنل
بازگشت به اصل باند. این فیلم 007 را موجودی جسور و باروح نشان میدهد. دانیل كریگ در اولین نقش باند خود، به این قهرمان آشنا جلوهای دیگر بخشید؛ جیمز باندی با چشمان آبی و موهای بور. باند این بار ناكام از عشق نفرینشدهی «وپسرلیند» (ایوا گرین) در بازی پوكر در مونته نگرو با حریف وحشتآفرینش له شیفر (مدس میكلسن) شاید پرتعلیقترین صحنهها در طول این سالها را رقم زد.
تسایی چین – كه در نقش یكی از قماربازان ظاهر شده – كسی است كه به شون کانری در آغاز شما فقط دو بار زندگی میكنید كمك كرده است.
كوانتوم تسكین Quantum of Solace - 2008
فروش: 4/169 میلیون در آمریكا – 7/591 میلیون در دنیا
كارگردان: مارك فورتسر. ترانهی عنوانبندی: جك وایت و الیشا كیز
از همانجا كه كازینو رویال پایان گرفت، این فیلم آغاز میشود. یک دنبالهی درست و خوب با تعقیب سرسامآور ماشین آستونمارتین و نقشی چشمگیر برای جودی دنچ در نقش M. دومینیك گرین (متیو آمالریك) رییس تشكیلاتی شبیه به «اسپكتر» است موسوم به «كوآنتوم». صحنهی گیرای تیراندازی در سالن اپرای استرالیا و صحنههای مرگ و غرق شدن در نفت و روغن در بولیوی از لحظههای بهیادماندنی فیلم هستند.
با ادای دین به گلد فینگر اینجا هم جسد پوشیده از نفت و روغن بازیگر زن آرترتون را روی تخت میبینیم.
جرج لازنبی:جیمز باند ناشناس
با توفیق شگرف جیمز باند 23 اسكای فال همهجا صحبت از مأمور 007 است. شون کانری شش بار (اگر فیلم 1983 او دیگر هرگز نگو هرگز را هم به حساب آوریم هفت بار) نقش جیمز باند را بازی كرده است. راجر مور هفت بار، تیموتی دالتون دو بار، پیرس برازنان چهار بار و دانیل كریگ سه بار به قالب مأمور 007 رفتهاند. اما جرج لازنبی تنها یك بار جیمز باند شده است. بازیگر استرالیایی در فیلم در خدمت سرویس مخفی علیاحضرت لباس 007 را بر تن كرد. با این بازیگر 72 ساله اخیراً گفتوگویی شده كه حاوی لحظههای خاطرهانگیز از ساخت جیمز باند است:
حقیقت دارد كه شما پیش از حضور در نقش باند هیچوقت در فیلمی بازی نكرده بودید؟
من فروشندهی ماشین بودم. یك روز عكاسی سراغم آمد و پرسید «میتوانم چندتا عكس از شما بگیرم؟» فكر كردم چه آدم عجیبی است ولی خب من حاضر بودم هر كاری بخواهند بكنم تا بتوانم یك ماشین بفروشم. بنابراین شروع كردم به ژست گرفتن جلوی دوربین. چند وقت بعد داشتم در جنوب فرانسه والیبال بازی میكردم و شنیدم دنبال كسی میگردند كه نقش یك جیمز باند جدید را بازی كند. رفتم آرایشگاه و به سبك انگلیسی موهایم را زدم و لباس انگلیسی پوشیدم و آمادهی تست شدم. زیاد ترسی نداشتم، یك جورهایی بیخیال بودم.
چه نوع تستی از شما گرفتند؟
باید یك صحنهی زدوخورد را بازی میكردم. در یك چشم بر هم زدن طرف را ناكاوت كردم. تجربهی حضور در خیلی از دعواهای واقعی را داشتم. میدانستم كه باید با چند سانت فاصله صورت طرف را هدف قرار داد اما به هیجان آمدم و به چانهاش كوبیدم. با خودم گفتم «چه غلطی كردم. واقعاً به دردسر افتادم.» ولی آنها خوششان آمد.
چرا فكر میكردید مردم با دیدن در خدمت سرویس مخفی ملكه دچار حیرت خواهند شد؟
به نظرم این تنها فیلمی بود كه باند را به صورت یك موجود انسانی میشناساند. او یك روبات قاتل مثل این جیمز باند اخیر نبود. آنها به من میلیونها پول زیرمیزی پیشنهاد دادند تا یكی دیگر بازی كنم. اما به تصورم جیمز باند تمام شده بود. ایزی رایدر فیلم اول شده بود. همه در حال مصرف ماری جوانا بودند، و این فرسنگها با جیمز باند و فیلمش فاصله داشت. بنابراین قرارداد را امضا نكردم. بعد از آن خیلی با من بد رفتار كردند. به رسانهها گفتند كه کار کردن با من سخت بوده. اینجوری برایم پیدا کردن كار جدید بسیار مشكل شد.
چه احساسی داشتید كه جانشین شون کانری شدهاید؟
همهی كارهای اكشن را خودم به جای بدل انجام میدادم، و بعدش هم از كارگردان میپرسیدم «آیا كس دیگری هم همچه كاری را میكند؟». به همین دلیل است كه آن دیالوگ را در فیلم آوردیم: «همچه چیزی برای دیگری هرگز اتفاق نمیافتد». وقتی به استرالیا برگشتم حسابی مشهور شده بودم. اصلاً هم مشكلی برایم پیش نیامد.
آیا پشیمان نیستید كه باند دیگری را بازی نكردید؟
چرا، خیلی وقتها احساس پشیمانی میكنم. خصوصاً كه حالا یك بچه دارم و یكی هم در راه است، و باید بگویم بهكلی ورشكستهام. با مادرم در استرالیا زندگی میكنم.
دربارهی فیلمهای جدید باند با بازی دانیل كریگ چه فكر میكنید؟
او بازیگر بینظیری است اما خیلی خشن شده، نه؟ به گمانم این وضعیتی است كه جامعه به سمتش رفته. دیگر نمیتوانید كسی را پیدا كنید كه احساس داشته باشد. باند حالا میتواند كسی را با گلوله بزند و سه دقیقه بعدش با یك دختر باشد. زمان ما بیشتر قلب و احساس در كار بود. هیچ قلب و احساسی در باند جدید نیست.
الان چه برنامهای در پیش دارید؟
سرم را میخارانم و فكر میكنم «حالا میخواهی چه كار كنی؟» چون هر آنچه را كه خواستهام انجام دادهام. هیچ چیز بجز نوشتن خاطرات كه مثل خوره به جانم افتاده است.
پای صحبت سام مندس کارگردان «اسكای فال»
هیچوقت فیلم جیمز باند نسازید!
فیلمساز 46 سالهی انگلیسیالاصل پس از شش ماه فیلمبرداری در انگلستان، تركیه و چین در آخرین گفتوگویش گفته: «نیاز به استراحتی طولانی دارم». او كه بیستوسومین فیلم جیمز باند را ساخته، افزوده: «شاید الان به نظر آسوده و راحت بیایم اما از درون داغانام».
سام مندس كه به خاطر درام تلخ زیبایی آمریكایی در سال 1999 اسكار بهترین كارگردان سال را گرفت و در سال 2008 با جادهی روولوشنری نشان داد فیلمسازی توانا و اندیشمند است، بعد از اتفاقهای ناگوار بر سر ساختن جیمز باند جدید، و روبهرو شدن كمپانی مترو گلدوین مِیر با ورشكستگی، سرانجام كارگردانی پروژهی فیلم تازهی باند را عهدهدار شد. او دربارهی ساخت اسكای فال حرفهای ناگفتهای دارد كه در این گفتوگو میخوانید.
گویا انتخاب شما به عنوان كارگردان به خاطر توصیهی دانیل كریگ است كه نقش كوچكی در جادة تباهی به او داده بودید...
بگذارید آن را فراموش كنیم...
...و یك دهه بعد او به تهیهكنندهها پیشنهاد داد تا شما باند را بسازید.
دقیقاًَ همینطور است! اغلب فكر میكردم خداوندا اگر كسی پیدا شود كه به من بگوید چه باید بسازم، مرا حیرتزده خواهد كرد. سه یا چهار سال پیش همینطور شد.
فكر كارگردانی فیلمی از جیمز باند هیچوقت به ذهنتان خطور نكرده بود؟
نه. من از فیلمهای كوچك میآیم. فیلمهای با هزینهی بزرگ هم ساختهام اما نه به بزرگی این فیلم. وقتی اولین بار با دانیل كریگ كار كردم نه شوالیهی سیاهی وجود داشت و نه بورن و نه حتی ارباب حلقههایی. تفاوت آشكاری بود بین فیلمسازهای آثار بزرگ تجاری و آنها كه فیلمهای بیشتر شخصیتر میساختند. به نظر میرسد كه این دیوار شكسته شد و به من این اجازه را داد تا احساس كنم نباید تسلیم شوم.
اسکایفال را جزو آثار بزرگ تجاری به حساب میآورید؟
اندازهی فیلم چنین است. طبیعت اینگونه فیلمهاست. با كسانی كار میكنید كه از روی شانه نظارهگرتان هستند. هیچوقت یك فیلم «باند» نسازید [میخندد]. چونكه اندازهی توجه به آن، بله، خیلی بالاست.
دانیل كریگ تجربهی بسیار بیشتری از شما در مورد فیلمهای باند دارد. این باید موقعیتی غیرعادی باشد.
بله. عجیبوغریب بود كه شما وارد صحنه میشدید و كسی تقریباً نقش خودش را كاملاً میدانست و میشناخت. بنابراین دیگر لازم نبود به او بگویید چه باید بكند. اما دقیقاً به یك نتیجه رسیدیم كه شخصیت كجا باید تغییر پیدا كند.
كار با خاویر باردم چهطور بود؟ اخیراً گفته بودید كه بدجنسهای خوبی در فیلمهای آخری باند وجود داشتهاند ولی اشاره كردهاید كه این یكی از همه جالبتر است.
بله، احساس میكنم كه انتخاب مناسبی صورت گرفته است. یك جور بیرحمی و بهنوعی ماورای خشونت. نمیخواستیم گفته شود «آقای باند، این وسیلهی هستهای میخواهد دنیا را منفجر كند». تیپ خاص آدم شریر و بدطینتی را میخواستم كه بیشتر نمایشی و پیچیده باشد. فیلمنامه را برای خاویر فرستادم ولی فكر نمیكردم شخصیت بهدرستی در داستان وجود داشته باشد. اولین چیزی كه به من گفت این بود «من همه چیزش را دوست دارم بجز آن آدم را. او ناكامل است». به او گفتم «خب، درست میگویی. بیا كاملش كنیم. تو و من با همدیگر». مؤثر افتاد. دانیل هم هیجانزده شد كه خاویر آنجاست. خاویر هم هیجان داشت چون جودی دنچ آنجا بود. و جودی هیجانزده شد زیرا خاویر حضور داشت.
شایعهای شده بود كه «M» (جودی دنچ) در این فیلم میمیرد. آیا به نظرتان درست میآید كه «M» از بین برود و دیگر در این سری وجود نداشته باشد؟
او محور اصلی كل ماجراست و همین طور 6MI و لندن هم شخصیت محوری فیلم است. صحنهی عظیمی در اواسط داستان است كه در میانهی لندن میگذرد.
نیامی هریس بازیگر دزدان دریایی كاراییب و ستارهی فیلم دنی بویل 28 روز بعد در نقش یك مأمور در فیلم ظاهر میشود. چهطور او را انتخاب کردید؟
در 28 روز دیده بودمش و همینطور در نمایش «فرانكنستین» كه دنی بویل در نشنال تیاتر لندن اجرا كرده بود. او كاملاً همان مخلوطی از جذبه و تحرکی را كه میخواستم در خود داشت.
به نظر میرسد كه او نقش دوشیزه مانی پنی را دارد یا چیزی در آن مایه...
خیر، او نقش... (مكث میكند)...
دانیل كریگ در این فیلم داغ و پرحرارت است؟
مگر غیر از این است؟ او واقعاً داغ و پرحرارت است!
میتواند یكی از مردهای جذاب و داغ در فیلمهای دیگری هم باشد؟
بله، میتواند. در مایك سحرانگیر 2 که استیون سودربرگ مرا وادار كرده بسازم. وقتی فیلم او را دیدم فكر كردم «عجب اعجوبهای است این مرد!».
گفتوگو با دانیل كریگ؛ بازیگر نقش جیمز باند در «اسكایفال»
هرگز آرزو نداشتم نقش جیمز باند را بازی كنم
شاید او بعد از شون کانری، بهترین جیمز باند سینما باشد. دانیل كریگ 44 ساله با فیلم سومش در قالب مأمور 007 توانسته انتظارهای هواداران این قهرمان قدیمی را برآورده سازد. اولین بار به نقش باند در كازینو رویال (2006) بازی کرد و توفیق آن فیلم سبب شد تا دو سال بعد در فیلم دوم باند کوانتوم تسكین بازی كند و چهار سال بعد در فیلم سوم. اینك اسكایفال ركورد تازهای از فروش در سراسر دنیا به جا گذاشته و بار دیگر نام جیمز باند را بر سر زبانها انداخته است.
وقتی جانشین پیرس برازنان شدید همه اعتقاد داشتند كه این انگلیسی چشمآبی هم موطلایی است و هم قدش برای بازی نقش جیمز باند كوتاه است. خودتان چه فكر میكردید؟
این واكنشها را شنیدم و توجهم را حسابی جلب كرد. یك جوری به من تلنگر زد كه حواست را جمع كن... زمانی طول كشید تا خودم را متقاعد كردم كه برای این نقش مناسب هستم. در وهلهی اول، فكرم این بود كه این نظر تهیهكنندههاست و برایم افتخاری بود اما باید اعتراف كنم كه هرگز آرزو نداشتم نقش جیمز باند را بازی كنم. بسیاری دیگر بودند كه من میشناختم و میخواستند این نقش را بازی كنند. چرا از آنها نخواستند؟
هنگامی که در كازینو رویال ظاهر شدید گفتند مهر خود را بر این نقش زدهاید. میتوانید بگویید این قهرمان حادثهای را چهگونه شناختید؟
مردم میگویند باند تبدیل به جیسن بورن شده. من فیلمهای بورن را دوست دارم اما آنها به تصورم متعلق به دیروزند. باند زمانی طولانی دور و بر ما حضور داشته و دارد. ما میدانستیم كه نمیتوانیم وانمود كنیم كه من شون کانری یا راجر مور یا پیرس برازنان هستم [كریگ ادای لهجهی شون کانری را درمیآورد.] منظورم این است كه من میتوانستم همان جور انجامش دهم. برایم زیاد سخت هم نبود. اما این دیگر من نبودم. من با این شخصیت بیشتر از اینها ارتباط برقرار كردهام.
پس از توفیق شگرف كازینو رویال گفته بودید كه اثر غیر منتظرهای روی زندگی شخصیتان باقی گذاشت و همچنین سالها طول خواهد كشید تا خودتان را دوباره بشناسید. اینطور بود؟
من مدتها بود كه در فیلمها بازی میكردم و واقعاً هم از آن لذت میبردم. ولی نمیدانستم چهگونه میشد پیشرفت كرد... زندگی خصوصیام ناپدید شده بود. تأثیر غریبی روی زندگیام باقی گذاشته بود.
هیچ وقت از بازی نقش 007 پشیمان شدهاید؟
نه، پشیمانی در دستور كارم نبود!
پس از كازینو رویال قرارداد بازی در فیلمهای غیرجیمز باندی امضا كردید كه نشان دهید چیزی بیشتر از یك ماشین كشتار هستید. فیلم مستقلی مثل مبارزهطلبی یا وسترن فضایی كابویها و بیگانهها یا تریلر سیاه دختری با خالكوبی اژدها.
احساس كردم نیاز دارم كارهای دیگری هم انجام دهم. میدانستم كه میتوانم بازی كنم و از پسِ نقش برآیم. لزومی هم نداشت بخواهم ثابت كنم كه میتوانم بازی كنم.
كوانتوم تسكین موفقیتی را كه باید نیافت. میدانیم كه این فیلم در دوران اعتصاب نویسندگان هالیوود ساخته شد با یك فیلمنامهی ناكامل. فیلم فروش خوبی داشت ولی منتقدان آن را نپسندیدند. گویا شما حس دیگری نسبت به این فیلم داشتید، نه؟
من همیشه با خوشحالی از كوانتوم تسكین یاد میكنم. اما اغلب این طور به نظر میرسد كه من بیهوده دارم از آن تعریف میكنم. با این حال بسیاری از مردم خوششان آمد و باید بگویم ما بدون فیلمنامه این فیلم را ساختیم، شاید بهنوعی برایمان زندگی در كابوس بود. نمیشود صحنههای حساس فیلم را در وسط فیلمبرداری نوشت ولی این كاری بود كه من و مارك فورستر انجامش دادیم. شما بهسادگی میتوانید آن لحظهها را حس كنید، و فیلم به همین جهت توفیق پیدا كرد.
بلافاصله قرار شد شما در اسكایفال بازی كنید اما وضعیت مالی مترو گلدوین مِیر و تلاش برای نجات از ورشكستگی، آن را به تعویق انداخت...
مترو نیاز داشت این فیلم ساخته شود. برای آنها شاید موقعیت و زمان مناسب بود اما برای من معلوم نبود چنین باشد. اگر البته چند سال دیگر ساخت فیلم عقب میافتاد آنوقت نمیشد در این مورد تصمیمی گرفت چرا كه آن زمان من 46 ساله میشدم و باید كس دیگری نقش را بر عهده میگرفت. مهم نبود ولی عصبانیام هم میكرد و جز این چارهای نبود.
با اسكایفال جیمز باند به دنیای متفاوتی بازمیگردد كه چهار سال پیش از آن پشت سر گذاشته بود. نظر شما و سام مندس این نبود كه حالا با حضور ابرقهرمانها، نگاه هالیوود به مأمور 007 تغییر پیدا كرده؟
مترو اصرار داشت كه موضوع كاملاً مناسب زمان است و البته بگویم ورشكستگی استودیو و مدت نه ماه تأخیر در ساخت فیلم باعث شد مندس با فیلمنامهنویسها روی فیلمنامه كار كنند. بدون آن نمیشد ایدهها را مرتب و منسجم كرد.
چه شد كه با ملكه الیزابت امسال تابستان در مراسم افتتاحیهی المپیك آن صحنهی خندهدار را اجرا كردید وقتی ملكه گفت «شب به خیر، آقای باند!» پیش از اینكه با چتر از هلیكوپتر پایین بیایید؟
فکر کردم چند نفر ما را تماشا خواهند كرد. یك میلیارد و نیم؟ گفتم بد نیست آن کار را انجام دهم. (میخندد) ملكه واقعاً ورزشدوست خوبی است. پیش از آنكه بپذیرم به او گفته بودند من این كار را میكنم. چارهی دیگری نبود. یك جوری مثل موقعیت لوکا براسی در پدرخوانده بود؛ پیشنهادی كه نمیتوانستم رد كنم.