71/ 71’
کارگردان: یان دمانژ، فیلمنامه: گریگوری برک، مدیر فیلمبرداری: تات رادکلیف، تدوین: کریس وایت، موسیقی: دیوید هولمز، بازیگران: جک اوکانل (گری هوک)، جک لودن (تامو)، آدام ناگیتیس (جیمی)، جاشوا هیل (کارل) و... محصول 2014 انگلیس، 99 دقیقه.
سال 1971. یک سرباز انگلیسی جوان در جریان حضور در یک شورش خیابانی در بلفاست تصادفاً از گروهش جا میماند. او به عنوان یک سرباز تازهکار و در شرایطی که نمیتواند دوست را از دشمن تشخیص بدهد، باید شب را به صبح برساند و از خودش در این شهر مرگبار و بیگانه محافظت کند.
نقد: اکشن/ تریلر جانانهی 71 اولین فیلم بلند کارگردان جوان فرانسویاش است که پیش از این سه فیلم کوتاه و چند مجموعهی تلویزیونی تحسینشده را در کارنامه دارد. ساختار فیلم آشناست و فیلمهای مختلفی را به یاد میآورد. به عنوان مثال میتوان آن را در کنار غلاف تمام فلزی (استنلی کوبریک، 1987) قرار داد و به آموزشهای سخت سربازان در ابتدای هر دو اشاره کرد و اینکه وقتی این سربازان «آبدیده» در میدان جنگ قرار میگیرند چهطور تحت تأثیر محیط بیرحم و انگیزهی بقایی قرار میگیرند که بهظاهر در میان افراد حاضر در هر دو جبهه یکسان است. در این شرایط است که در این فیلمها، آدمهای غیرنظامی که به سرزمینشان تجاوز شده است، کارایی بیشتری در مقابل سربازان تا دندان مسلح پیدا میکنند؛ شاید به این دلیل که انگیزهی آنها صرفاً بقا نیست و میتوان حمایت از سرزمین و خانواده، یا احیاناً گرفتن انتقام نزدیکان قربانیشده در جنگ تحمیلشده، را هم در موردشان در نظر گرفت. از این نظر هر دو فیلم رویکردی ضدجنگ دارند و بهخوبی پوچی دنیاهایی را که شخصیتهای اصلیشان در آنها به دام افتادهاند به تصویر میکشند.
71 بهنوعی وامدار درام جنایی جداافتاده/ odd man out (کارول رید، 1947) هم هست. هر دو فیلم با وجود تفاوتهای داستانیشان، در شهر بلفاست روی میدهند و تصویر هراسانگیزی از خیابانهای این شهر ترسیم میکنند. شخصیتهای اصلی دو فیلم از گروهشان جا میمانند و باید تکوتنها یک شب برزخی را به صبح برسانند؛ که البته جانی مککویین (جیمز میسن) نمیتواند و در پایان کنار میلههایی که بهنوعی گرفتار شدنش را نشان میدهند و در کنار دلدار جان میسپارد.
71 علاوه بر بهرهمندی از تمام ویژگیهای اولیهی یک فیلم خوب و تحسینبرانگیز (فیلمنامه، کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین و بازیها) صحنههای بهیادماندنی و منحصربهفردی هم دارد که از بین آنها میتوان به اجرای صحنهی انفجار کافه در اواسط فیلم اشاره کرد. پایان فیلم هم حس خوشایند رهایی از جهنم را برای تماشاگر به ارمغان میآورد.
جک اوکانل انگلیسی را - که در قالب نقش اصلی فیلم بازی درخور توجهی ارائه داده است - میتوان یک تام هاردی جدید قلمداد کرد. او سال گذشته در نقشهای اصلی دو فیلم دیگر هم خودی نشان داد: تازه منتقلشده به زندان بزرگسالان (درام روانشناختی جدید دیوید مکنزی که فیلم جذابی در زیرژانر زندان است و یک رابطهی پدر و پسری متفاوت هم دارد) و شکستهنشده (به کارگردانی آنجلینا جولی، یک درام جنگی استاندارد بر اساس فیلمنامهای از برادران کوئن). (امتیاز 8 از 10).
نظر منتقدان خارجی: 71 مورد توجه عموم منتقدان قرار گرفته و نقدهای مثبتی بر آن نوشته شده است. در سایت «راتن تومیتوز» 97 درصد از 115 نقد موجود، مثبت است و متوسط امتیاز 77 از صد برای فیلم به دست آمده است. در سایت مطرح «متاکریتیک» هم امتیاز 83 از 100 بر اساس 33 نقد حاصل شده که گویای تحسین همهجانبه و جهانی فیلم است. برخی از نظرها از این قرارند:
مایکل فیلیپس (شیکاگو تریبیون): پرتنش و مهیج، بیعلاقه به قهرمانان معمول فیلمهای جنگی، و فیلمی که در فهرست کوتاه آثار داستانی موثق و عالی درباره بقا در یک منطقهی جنگی قرار میگیرد.
کنت توران (لسآنجلس تایمز): هیچ چیز اضافهای وجود ندارد و هر لحظه در جهت ارتقای تنش این سناریو کابوسوار برای زنده ماندن است، تا جایی که، به بهترین شکل ممکن، تقریباً تماشای فیلم تحملناپذیر میشود.
مانولا دارگیس (نیویورک تایمز): دمانژ اولین فیلم بلندش را ساخته است اما بهخوبی میداند که چهطور شخصیتها را در فضاها حرکت دهد و طراحیهای فکرشدهی این حرکتها و میزانسنهای فیلم واقعاً خوشایند و درخور تحسین هستند.
جو مورجسترن (وال استریت جورنال): این فیلم، با بازی فوقالعادهی جک اوکانل، داستانگویی سینمایی با عناصر بصری و دراماتیک بنیادی است که نتیجهاش فیلمی تأملبرانگیز شده است.
لسلی فلپرین (هالیوود ریپورتر): این فیلم چشمگیر از فیلمسازی که در فرانسه متولد و در انگلیس مستقر است، تقریباً هرگز گام اشتباهی را برنمیدارد، از بازیهای ظریف تا فیلمبرداری باشکوه و جزییات تاریخی تحسینبرانگیز.
گای لاج (ورایتی): یک تریلر درباره بقا که پرشور و نفسگیر است و خیابانهای شهری بلفاست با آن آجرهای قرمزرنگ را به منطقهی جنگی تبدیل کرده است که خطر در هر گوشهوکنارش بیرحمانه در کمین است.
حواشی: 1) فیلم با بودجهای کمی بیشتر از هشت میلیون پوند ساخته شد ولی در گیشه نزدیک به سه میلیون دلار فروخت. 2) بیشتر صحنههای فیلم در شمال انگلیس فیلمبرداری شدند، نه در لوکیشنی که وقایع فیلم در آن میگذرد؛ یعنی شهر بلفاست. 3) شخصیت جک اوکانل در ابتدا زادگاهش لنکشایر بود ولی جک درخواست کرد که این شخصیت بر اساس زادگاه خودش، دربی در دربیشایر بازنویسی شود. 4) یان دمانژ پیش از این سه فیلم کوتاه (یک مستند و دو داستانی) و قسمتهایی از پنج مجموعه تلویزیونی را کارگردانی کرده است. 5) نخستین نمایش فیلم در بخش مسابقهی شصتوچهارمین دورهی جشنواره بینالمللی برلین بود که در ماه فوریه 2014 برگزار شد.
بعضی از مهمترین جوایز: برنده جایزه هیأت داوران جهانی از جشنواره بینالمللی برلین، برنده جایزه بهترین کارگردانی از جوایز فیلمهای مستقل انگلیسی، برنده جایزه فیلمساز انگلیسی خوشآتیه در جوایز انجمن منتقدان فیلم لندن، برنده جایزه بهترین کارگردان تازهکار در جشنواره فیلم مونیخ، و برنده جایزه بهترین کارگردان در جشنواره فیلم فیلادلفیا.