سینمای اکشن و پر برخورد در نوع خود جذاب و تماشایی است و خیلیها با دیدن این گونه فیلمها به وجد میآیند. این نوع سینما هنوز هم پرمخاطبترین ژانر است و در این ژانر مایکل بی را میتوان در زمره موفقترین فیلمسازان فیلمهای اکشن دانست. نام او را در کنار نامهایی چون مایکل مان، لانا و لیلی واچوفسکی، جان وو و تونی اسکات در زمره سازندگان این گونه فیلمها قرار داد. او در آخرین فیلم خود آمبولانس محصول سال 2022 با بودجهایی 40 میلیون دلاری با فیلمبرداری روبرتو دی آنجلیس و تدوین پیترو اسکالیا یکبار دیگر به سرغ این ژانر رفته و فیلمی کاملا پرهیجان و شلوغ و سراسر پر تنش و پر برخورد که آرام و قرار ندارد را کارگردانی کرده است. این فیلم که براساس یک فیلم دانمارکی به همین نام تهیه شده است نمایانگر یک جهان آشفته و بینظم همراه با پوچی افراطی است. در این فیلم ابتدا با دو برادر، یکی سیاه پوست و دیگری سفید پوست که از کودکی باهم دارای رابطه بسیار خوبی هستند مواجه میشویم و این امر نوید یک اثر شاخص و در خور تامل در خصوص برابری نژادی و از بین رفتن تبعیض را میدهد؛ امری که سالهاست در جامعه آمریکا وجود دارد و دیده میشود. این دو برادر در محلات فقیرنشین بزرگ میشوند و در میان زبالهها بازی میکنند گویی که قرار است در این فیلم علاوه بر برابری نژادی شاهد نقد فقر و نداری در جامعه آمریکایی باشیم فقری که سفید و سیاه نمیشناسد و در میان همگان دیده میشود و افراد گوناگون هریک به صورتی دچار آن هستند و سپس وارد دنیای بزرگسالی این دو برادر میشویم که در آن ویل به عنوان یک کهنه سرباز جنگ افغانستان است که تشکیل خانواده داده و صاحب فرزند شده اما همسرش سرطان دارد و او هم قادر به پرداخت هزینههای سنگین درمان همسر نیست. ویل تلاش میکند تا پولی برای درمان پیدا کند اما موفق نمیشود، درنتیجه تصمیم میگیرد از برادرش قرض بگیرد و اینجاست که با دنی که حالا بزرگ شده و مانند پدرش یک خلافکار است برخورد میکنیم. با پیشنهاد دزدی دنی، ویل تن به انجام این عمل میدهد زیرا که فقر چهره زشت و کریهی دارد و افراد را مجبور میکند برای تامین مایحتاج روزانه خود به هر کاری دست بزنند.
جدیدترین ساخته مایکل بی فیلمی است به شدت تجاری که بیشتر زمان آن به تعقیب و گریز ماشینهای پرسرعت و هلیکوپترهای پلیس میگذرد. آمبولانس قرار نیست ما را به جایی رهنمون سازد و چیز خاصی نصیب ما کند. مانند دیگر فیلمهای سینمای اکشن فرم و قالب بر محتوی برتری پیدا کرده و مخاطب در آن تنها میتواند از تصاویر و قالب داستان لذت ببرد. فیلم سرشار از تعقیب و گریزهای دیوانهوار در شهر لسآنجلس است و دو برادری که با پولهای سرقتی میخواهند به هر قیمت شده از دست پلیسهایی که از زمین و هوا دنبالشان هستند فرار کنند. آمبولانس مملو از ایجاد هیجانات کاذب و سطحی است و رویدادهای فیلم به شدت غیرمنطقی و مصنوعی بهنظر بیننده میرسد و بهنظر بیشتر تمرکز بر جذب تماشاگر و ایجاد جذابیت بوده. این فیلم قرار نیست درسی را به بیننده بدهد و او را نصیحت کند بلکه سازنده فقط میخواهد بیننده از تماشای صحنههای پر برخورد و اکشن لذت ببرد. مایکل بی در این اثرش از تمامیت خلاقیت و استعداد خود در جهت ایجاد انفجارها، تیراندازیها پیدرپی و رانندگیهای جنونآمیز استفاده کرده تا سکانسهایی هیجانانگیز ایجاد کند، اما ایراد فیلم این است که از یک داستان منطقی و گیرا که بتواند تماشاگر را با داستان همراه کند تهی است و آنچه میبینیم و تماشا میکنیم قابهایی مملو از وقایعی است که به سرعت و پشت سرهم اتفاق میافتند. هیچ اثری از شخصیتهای گیرا و قدرتمند نمیبینیم چون داستان برای سازنده اهمیتی نداشته و آنچه در آن اهمین داشته جنبه فورمیک فیلم بوده. شخصیتها تک بعدی هستند و در میان صحنههای تعقیب و گریز گم شدهاند، مانند کم در نقش بهیار که به درستی به بیننده معرفی نمیشود و تماشاگر از او و طرز فکر او اطلاع دقیقی پیدا نمیکند یا اینکه ویل از کجا رانندگی را به این خوبی فرا گرفته است و با این مهارت خارقالعاده رانندگی میکند. بروز حوادث در این فیلم به شدت غلو شده هستند که البته این امر جزو جدایی ناپذیر از فیلمهای مایکل بی است. نگاه کنید به سکانس جراحی پلیس مجروح در آمبولانس که با وسایل ابتدایی و به صورت کاملا نمایشی به انجام میرسد و به هیچ وجه قابل قبول نیست و اینکه پلیس مجروح پس از این عمل سنگین نجات پیدا کرده و زنده میماند. این عمل چگونه پایان مییابد و تکلیف طحال پاره شده چه میشود یا خون دادن ویل در حال رانندگی به مجروح که بدون هیچ مشکلی به انجام میرسد. یا مثلا نقشه دزدی چهطور طراحی شده و چگونه به بانک دسترسی مییابند. دیگر فیلمهایی که دربارهی دزدی از بانک هستند معمولا افراد گروه ابتدا نقشه خود و نحوه ورود و خروج را بارها با هم مرور میکنند اما در اینجا همه چیز به تندی اتفاق میافتد گویی که در راستای ایجاد تعقیب و گریز همه اصول در هم میریزد به شکلی که ما حتی با ساختمان بانک هم به درستی آشنا نمیشویم. بهنظر میرسد همه چیز سریع پیش میرود چون برای کارگردان صحنههای اکشن و پر زد و خورد اهمیت دارد و بههمین دلیل کارگردان میخواهد وقت بیشتری صرف این بخش هیجانانگیز کند. در این فیلم اعضا گروه سارقان به تماشاگر معرفی نمیشوند و مشخص نیست آنها کی هستند، چهطور برای این کار انتخاب شدند و هدف هرکدامشان از دزدی چیست. همه آنها در جریان دزدی کشته میشوند فقط به این دلیل که در ادامه فیلم به وجود آنان نیازی نیست.
در تعقیب و گریزها که با پهباد و از زوایای مختلف گرفته شده، تماشاگر مستقیما وارد صحنههای فیلم و درگیر اتفاقات و حوادثی میشود که از فراز پلها و ساختمانها با حرکاتی بسیار تند نشان داده میشود. تدوین بسیار شلوغ و عجولانه با سکانسهایی کاملا دیوانه کننده است که در جهت سرعت دادن به وقایع و ایجاد هیجان بیشتر است که مخاطب را به سرگیجه میاندازد. این تعقیب و گریزها آنقدر طولانی و کشدار هستند که بهراستی تماشاگر را خسته میکنند. صحنههایی که بدون هیچ دلیلی طولانی میشوند و فراری که مدت زمان زیادی به طول میانجامد. سوال اساسی اینجاست که چرا سارقان پلیس زخمی را با خود میبرند که بعدها مایه دردسر آنان بشود؟ تماشاگر شاهد آسیب دیدن ماشینهای بسیاری از جمله تعداد زیادی ماشین پلیس است درحالی که خود آمبولانس اصلا آسیب نمیبیند و همچنان به راه خود ادامه میدهد. این فیلم اگر چه دارای جلوههای ویژه تماشایی و خیره کنندهای است اما تلاشی است برای هیچ.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات: