
مرد تایچی Man of Tai Chi
كارگردان: كیانو ریوز. فیلمنامه: مایكل جی. كُنی. بازیگران: تایگر هو چن (مرد تایچی)، كیانو ریوز (دوناكا)، كارن موك (جینگشی)، سایمن یام (وُنگ). محصول 2013، 105 دقیقه.
یك مبارز زبردست هنرهای رزمی تایچی به دلیل نیاز مالی به مبارزههای زیرزمینی غیرقانونی روی میآورد و در این مسیر كمكم هویت اصلیاش را از دست میدهد...
نمایش ترومن در رینگ خونین
كیانور ریوز به عنوان اولین تجربهی كارگردانی پروژهی جسورانهای را انتخاب كرده است. فیلمهای مربوط به هنرهای رزمی، بنا بر ریشههای شكلگیری این ورزش، همیشه در سیطرهی شرقیها بودهاند و ریوز با رفتن به سمت چنین فیلمی دست به خطر بزرگی زده است. بهعلاوه پیوند زدن الگوهای همیشگی این نوع فیلمها با پیرنگی كه بیش و پیش از همه نمایش ترومن (پیتر ویر، 1998) را به یاد میآورد، میزان ریسكپذیری ریوز را به اوج میرساند. متأسفانه آنچه در عمل از تركیب این دو الگوی اصلی حاصل شده، بههیچوجه در حد و اندازههای هیچیك از آن دو نیست. البته ریوز در زمینهی اجرای مبارزههای رزمی هوشمندی به خرج داده و از یو وو پینگ بزرگ (كه قبلاً سر ماتریس با هم همكاری كردهاند) خواسته تا طراحی این صحنهها را انجام بدهد كه باعث شده درگیریهای فیزیكی آدمهای فیلم، فارغ از همهی ایرادهای بزرگ دیگر، جذاب و درگیركننده از كار دربیایند.
اما مشكل اصلی فیلمنامه است؛ فیلمنامهای كه نه بهدرستی سیر تكاملی و پلهبهپلهی شخصیت اصلی از معصومیت به وحشیگری و خشونت را ترسیم كرده، نه شخصیتهای مكمل باهویتی ساخته كه انگیزههای كنشها و واكنشهایشان مشخص باشد (از جمله شخصیت منفیای كه خود ریوز نقشش را بازی میكند و از همه بدتر پلیسی كه میخواهد تهوتوی قضایا را دربیاورد) و نه توانسته بخشهای نمایش ترومنی را به شكلی ارگانیك به بخشهای مبارزههای رزمی پیوند بزند. با اینكه فیلمساز تمام تلاشش را كرده كه با حركات افقی دوربین، استفاده از موسیقیهای پرحجم و انتخاب زاویههای نامتعارف برای قاببندی شوروحالی به فیلم بدهد اما... خانه از پایبست ویران است. حرف و دغدغهی فیلم آن قدر ابتر در لابهلای آن تنیده شده كه در نهایت شخصیتها مجبور میشوند این پیامها را فریاد بزنند و انگیزههایشان را مستقیماً جلوی دوربین بر زبان بیاورند. جنس درام و شخصیتپردازی مرد تایچی یادآور فیلمهای نازل هنرهای رزمی در دههی هشتاد با بازی ژانكلود وندام است كه البته طرفداران پروپاقرصی هم برای خود دارند. با اینكه اجرا و یكی از پیرنگهای اصلی فیلم (همان غلبهی مفسدهبرانگیز رسانهها بر زندگی شخصی انسانها) نشان از روزگار نو دارند، اما هستهی دراماتیك فیلم عیناً یادآور فیلمهایی چون ورزش خونین/ رینگ خونین (نیوت آرنولد، 1988)و كیكبوكسر (مارك دیسال/ دیوید وُرث، 1989) است. و ناگفته پیداست كه چنین رویكرد كهنه و از مدافتادهای نسبت به هنرهای رزمی، حتی در قالبی تئوریك، محكوم به شكست خواهد بود. (امتیاز: 3 از 10)
2 تفنگ 2 Guns
كارگردان: بالتازار كورماكور. فیلمنامه: بلیك مَسترز. بازیگران: دنزل واشنگتن (بابی)، مارك والبرگ (استیگ)، پائولا پاتن (دِب)، بیل پكستن (اِرل)، جیمز مارسدن (كویینس)، فرِد وارد (آدمیرال تووی). محصول 2013، 109 دقیقه.بابی و استیگ كه ظاهراً دو دوست و همكار هستند در صدد دستبرد زدن به یك بانك دورافتاده هستند. اما برنامهها آن طور كه پیشبینی كردهاند پیش نمیرود و پول بسیار بیشتری از آنچه انتظار دارند به چنگشان میافتد. از طرف دیگر، كمكم مشخص میشود كه هویت واقعی این دو هم چیز دیگریست...
لذت بدون گناه
2 تفنگ یك سرگرمی خالص است؛ سرگرمیای كه میشود بدون احساس گناه تماشایش كرد و به دیگران پیشنهادش داد. زوج كاریزماتیك دنزل واشنگتن و مارك والبرگ كه شیمی رابطهشان بهخوبی كار میكند، انبوهی از شوخیهای كلامی بامزه، صحنههای اكشنی كه با دخالت اندك كامپیوتر شكل گرفتهاند و بدون كاتهای پرشمار تدوین شدهاند، یك آنتاگونیست جذاب كه بازی عالی بیل پكستن هیبت و هراسی درخور به آن بخشیده، یك داستان سرراست اما در عین حال پر از معماهای كوچك كه همواره غافلگیری در چنته دارد و یك سبك بصری باهویت كه مشخصاً از نگاه یك كارگردان تصویرشناس سرچشمه میگیرد، دلایلی كافی برای موفقیت نسبی یك فیلم به نظر میرسند. به اینها بیفزایید نگاه جالب فیلم به مقولههای مهمی همچون سرویسهای مخفی و اطلاعاتی آمریكا كه آنها را سراپا غرق در فساد نشان میدهد و اصلاً پیرنگ اصلی فیلم طغیان دو قهرمان تكافتاده است كه علیه سیستمی كه آنها را پرورده میشورند.
بالتازار كورماكور ایسلندی در مجموع توانسته بین اكشن و كمدی تعادل قابلقبولی بیافریند و با میزانسنهای فكرشدهاش از هدر رفتن دستمایههای دراماتیك فیلم جلوگیری كند. یكی از بهترین مثالها در این زمینه شروع هوشمندانهی یكی از سكانسهای اواسط فیلم است؛ جایی كه بابی در خانهی مشتركش با استیگ گیر میافتد و با وجود جدی بودن خطر، دیالوگهای بامزهای بین این دو ردوبدل میشود. این سكانس با نمایی از پشت پرههای یك پنكهی سقفی به سكانسی متصل میشود كه به مرگ رییس پلیس به دست ارل ختم میشود؛ كه سكانسی سراسر تنش است. كورماكور با این تمهید و با شروع این سكانس از زاویهی دید یك دانای كل كه قدرت و برتریاش كاملاً هویداست، موقتاً جریان شوخی و كمدی را قطع میكند و تنش و خطر را شروع میكند تا به رولت روسی نهایی و هیجانانگیز این سكانس برسد.
با همهی این امتیازها، متأسفانهی قصهی فیلم بههیچوجه در حد و اندازههای قابلیتهای بصری و بازیگری فیلم نیست و انگار فقط بهانهای بوده كه گرفتوگیرهای بانمك زوج اصلی و مبارزهی سفتوسخت آنها با دمودستگاه عریض و طویل اطلاعاتی آمریكا را توجیه كند. از همه بدتر فصل پایانبندی است كه حتی با منطق كمی تا قسمتی سادهانگارانهی اثر هم بیش از حد سرهمبندیشده به نظر میرسد. نكتهی منفی دیگر بازی بد پائولا پاتن است كه بهویژه در كنار نقشآفرینیهای خوب دیگر بازیگران ناهماهنگتر و ناپختهتر به نظر میرسد. البته شخصیت نمایشی او هم در قیاس با دیگران تعریف درست و مشخصی ندارد و از شناسههای هویتی و انگیزهسازیهای بایسته تهی است. در مجموع، 2 تفنگ آن قدر شوخی كاركرده و صحنههای اكشن قابلقبول دارد و آن قدر بین رخدادها ریتم درگیركنندهای برقرار كرده كه میشود بر نقصانهایش چشم پوشید و بدون آن احساس گناه لعنتی، از تماشایش لذت برد. (امتیاز: 6 از 10)
كیكاس2 Kick-Ass 2
نویسنده و كارگردان: جف وادلو. بازیگران: ارون تیلر-جانسن (كیكاس)، كلویی گریس مورتز (هیت-گرل)، كریستوفر مینتز-پلِیس (كریس دامیكو)، جیم كری (كلنل)، موریس چِسنات (ماركوس). محصول 2013، 103 دقیقه.كیكاس كه یك ابرقهرمان دبیرستانی است برای مبارزهی بیشتر با آدمبدها به گروهی از شهروندان معمولی ملحق میشود كه با الهام از فعالیتهای او تصمیم به مبارزه با بیعدالتیها گرفتهاند. از طرف دیگر، كریس دامیكو هم كه پدرش توسط كیكاس كشته شده در صدد جمعآوری خلافكارهای مختلف و تشكیل یك ارتش از آدمبدهاست. هدف او انتقام گرفتن از كیكاس است.
تكرار بیهوده
عادیترین و رایجترین اتفاقی كه هنگام ساختن دنبالهای بر یك فیلم ممكن است پیش بیاید، این است كه طراوتها و فضاهای ویژهی فیلم اول جذابیتشان را از دست بدهند و فیلمساز نتواند برای غلبه بر این مشكل ذاتی راهكاری پیدا كند. كیكاس2 نهتنها در دام این مشكل ذاتی افتاده، بلكه با تكرار بیهوده و بیظرافت نقاط قوت فیلم اول، در جهتی عمل میكند كه میتواند به از بین رفتن خاطرات خوش تماشای فیلم اول هم بینجامد. از همان فصل آغازین و تكرار ماجرای شلیكهای دوستانه! به یكدیگر بگیرید تا نبردهای زیاد و خونین كیكاس و همرزمانش با آدمبدها كه فقدان حس طنز و وجههی كاریكاتورگونهی درخشان فیلم اول در خلال آنها، تماشایشان را به تجربهای طاقتسوز تبدیل كرده است.
مهمترین وجه برتری قسمت اول كیكاس و پایههای نوآوری و در عین حال اصالتش، تركیب غریب و دشوار جهان واقعی و جهان فانتزی بود. قهرمان اصلی فیلم (كیكاس) در عین حال كه انسانی معمولی و حتی سرشار از نقص بود، روحیه و تشخصی قهرمانانه داشت؛ نبردها اگر پر از خونریزی و خشونت بود با طنز، پارودی و حتی سلفپارودی تعدیل شده بود و شاید مهمتر از همه، ارجاع به فرهنگ پاپ آمریكایی و فضاهای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی برآمده از كمیكبوكها و تنیده شدن آن در تار و پود یك درام جزییاتپردازانه، معبر و بهانهای بود برای تفسیر جهان حاكم بر فیلم به عنوان سمبل و استعارهای از مشكلات و نابهسامانیهای حاكم بر جامعهی امروزی آمریكا. ولی متأسفانه همهی این دستاوردها در فیلم دوم از كف رفته و چیزی جز بزنبزنهای خونین و كسالتبار، بزنگاههای دراماتیك بدون بسترسازی و شخصیتهای نمایشی سطحی و پرداختنشده، باقی نمانده است. برهمكنش ابرقهرمانهای فیلم اصلی با جامعهی خشن پیرامونشان بود كه به این تفسیرها و تأویلها راه میداد اما در قسمت دوم، شخصیتهای اصلی به جای تقابل و ارتباط گرفتن با جامعهی اطرافشان، بیشتر درگیر نزاعهای درونی بین خودشان یا یارگیری برای مقابله با ارتش ابرقهرمانها یا ابربدمنهایی هستند كه دشمن محسوب میشوند. و این چنین است كه راه برای عمیق شدن فیلم و شكل گرفتن لایههایی چندگانه كاملاً مسدود میشود.
ظاهراً این حس نامیمون دوبارهكاریهای بیطراوت به بازیگران هم سرایت كرده كه این چنین تصنعی و بیاحساس نقشهایشان را ایفا كردهاند (در صدر همهشان و بدتر از همه، كلویی گرِیس مورتز). حتی جیم كری كهنهكار هم با وجود حضور كوتاهش و چند شوخی خوب و زودگذر نتواسته شوروحالی به این فیلم پر از حركت و اكشن بدهد. یكی دیگر از نقصانهای ویرانگر این دنبالهی بیدلیل، فقدان یك آنتاگونیست تمامعیار در حد و اندازههای فرانك دامیكوی فیلم اول (با هنرنمایی عالی مارك استرانگ) است. قطب منفی كیكاس2 كه هم روی كاغذ بهدرستی نوشته نشده و هم بازی بد كریستوفر مینتس-پلِیس به آن اضافه شده، یك بار دیگر اهمیت حضور یك بدمن خوب و تأثیرش بر كیفیت و نتیجهی نهایی یك فیلم را مؤكد میكند. (امتیاز: 3 از 10)