نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » نقد و بررسی1392/06/31


عشق کافی است

دو نگاه به « بهترین پیشنهاد» ساخته‌ی جوزپه تورناتوره

 

بهترین پیشنهاد  The Best Offer
نویسنده و کارگردان: جوزپه تورناتوره. بازیگران: جفری راش (ویرژیل)، جیم استرجس (رابرت)، سیلویا هوکس (کِلِر)، دانلد ساترلند (بیلی). محصول 2013، 124 دقیقه.
یک کلکسیونر قدیمی آثار هنری به زنی دل می‌بازد و به خاطر این عشق وارد ماجراهای پیچیده‌ای ‌می‌شود...

عشق پیری گر بجنبد...

مهرزاد دانش: بهترین پیشنهاد اگرچه در فضایی متفاوت از روال تکراری چند فیلم اخیر سازنده‌اش سپری می‌شود، اما چندان درخور اعتبار نام تورناتوره نیست. فیلم ظاهری پیچیده دارد که در طی روایتش قرار است ماجرای رودست خوردن پیرمردی کلکسیونر از زوجی کلاه‌بردار تعریف شود، اما مشکل اصلی در باورپذیر ساختن این ماجرا است. پیرمرد ابتدا به طمع دست‌یابی به یک گنجینه‌ی گران‌بها وارد تله می‌شود که مقدمه‌ای پذیرفتنی است، اما گرفتاری او در عشق پیری، آن هم با آن همه قایم‌باشک‌بازی‌های دختر داستان که بیش از آن‌که حرص طرف را تشدید کند، حوصله‌سربر است، از میزان متقاعدکنندگی متن می‌کاهد. پیرمرد داستان، طبق شناسه‌های روایت، انسان زیرک و محتاطی است و آن‌چه دختر در برابرش عرضه می‌کند، آن قدر پتانسیل دراماتیک و موقعیتی ندارد که هوش و احتیاط پیرمرد را زایل سازد. شاید در این میان، بازی خوب جفری راش باعث می‌شود که مخاطب در ارتباط با شخصیت اصلی قصه، انگیزه‌ی تعقیب ماجراها را پیدا کند. (امتیاز: 5 از 10)

 

عشق کافی است

هومن داودی: فیلم جدید جوزپه تورناتوره ایده‌ی اولیه‌ی جذابی دارد که جان می‌دهد تا سازنده‌ی سینما پارادیزو و مالنا آن را بسازد. تک‌افتادگی و عشق پیرانه‌سر مردی که در تمام عمرش از رابطه‌ای معمولی با زن‌ها عاجز بوده و غرق شدن تدریجی‌اش در عشقی خانمان‌برانداز، همان فضا و قصه‌ای‌ست که تورناتوره آن را به‌خوبی می‌شناسد. جنبه‌ی معماگونه‌ی فیلم هم کاملاً حاشیه‌ای است و هرگز نمی‌شود عنوان «معمایی» را به فیلم داد. چون نه نشانه‌هایی از رودست خوردن ویرژیل در انتهای فیلم تا پیش از گره‌گشایی نهایی در آن تعبیه شده و نه ویرژیل به شکلی آشکار تمایلی به ورود پلیس به ماجرا دارد. داستان عاشقانه‌ی فیلم چنان پررنگ است که دیگر نیازی به دنبال کردن یک معمای پلیسی و ردیابی نشانه‌ها و سرنخ‌ها نیست. اصلاً هولناکی و مراد فیلم همین‌ است که ممکن است ناگهان همه چیز به‌هم بریزد و بدون هیچ گونه اطلاع قبلی یا نشانه‌ای، عشقی طوفانی و به‌ظاهر جاودان، در کسری از ثانیه فرو بپاشد و نابود شود.
روند تدریجی دل باختن ویرژیل به کلر و نادیده ماندن دختر در پس دیواری قطور، با شخصیت‌پردازی کلکسیونر ایده‌آل‌گرا که زیبایی اثیری و نادیده‌ی تمثال‌هایش را می‌پرستد، کاملاً هم‌خوانی دارد. اما فرازوفرودهای شکل‌گیری و قوام رابطه‌ی عاشقانه‌ی او و کلر دچار کاستی‌هایی است که به باورپذیری کلیت آن خدشه وارد کرده است. فقط یک مورد از دعواهای یک روز در میان آن‌ها و ناسزاهایی که کلر بادلیل و بی‌دلیل نثار ویرژیل می‌کند کافی است تا او - که در فصل‌های اولیه‌ی فیلم بسیار محافظه‌کار و ریزبین معرفی می‌شود - قید دختر نادیده را برای همیشه بزند. اما متأسفانه فیلم‌ساز با اصراری غیرمنطقی بر بخشایش و گذشت ویرژیل و پیشرفت این رابطه تأکید می‌کند. از طرف دیگر، نحوه‌ی فاش شدن اطلاعات واقعی بر ویرژیل در انتهای فیلم اصلاً متقاعدکننده نیست. وقتی افرادی چنین نقشه‌ی بزرگ و ماهرانه‌ای در حد جای‌گذاری تکه‌های کوچک یک ربات در یک خانه‌ی دراندشت کشیده‌اند و این طور در نقش‌های دروغین‌شان فرو رفته‌اند، طبیعی است که برای آن خانم کوتاه‌قامت پشت پنجره‌ی کافه فکری بکنند. کافی بود یکی از نُه باری که ویرژیل به آن کافه رفته یک گفت‌وگوی عادی با او بکند تا همه‌ی نقشه‌ها نقش بر آب شود. کلر واقعی که از همه‌ی رفت‌وآمدها و واقعیت‌ها آگاه است کسی است که می‌توانست خیلی زودتر از این‌ها و به شکلی کاملاً ناخودآگاه و پیش‌بینی‌پذیر دستان کلاه‌برداران را رو کند و بی‌اعتنایی آن‌ها به این خطر بالقوه، کلیت نقشه‌ی جزییات‌پردازانه‌ی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد.
درست است که روند عاشق شدن ویرژیل - که بنیان اصلی فیلم است - جای چون‌وچرا دارد، اما موج عاطفی و احساسات ناب برآمده از در خود شکستن او بر اثر این عشق - که در بیست دقیقه‌ی پایانی فیلم نمود دارد – به شکلی قدرتمند و تأثیرگذار تصویر شده است. این قدرت عاطفی در درجه‌ی اول به توان بازیگری بالای جفری راش و غم جان‌سوزی که در نگاهش ریخته برمی‌گردد. تورناتوره در سکانس‌های نهایی بهترین پیشنهاد است که قریحه‌ی عالی فیلم‌سازی‌اش را بروز می‌دهد و با تدوین موازی چهره‌ی درهم‌شکسته‌ی راش و تعلیق و سرگردانی او بین زمین و هوا، اوج درماندگی و استیصال عاشق شکست‌خورده را نشان می‌دهد. از همه بهتر پایان‌بندی اثر و نمای طولانی از کافه‌ای است که در آن، ویرژیل انتظاری بی‌پایان برای وصال معشوق را تجربه می‌کند. بهترین پیشنهاد در مورد این فیلم می‌تواند این باشد که به جای تمرکز بر روند شکل‌گیری رابطه‌ی عاشقانه‌ی محوری یا معمای پیچیده‌اش، بر سرانجام آن تمرکز کنیم و از تماشای مهارت تورناتوره در پایان‌بندی فیلم‌هایش لذت ببریم. (امتیاز: 6 از 10)

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: