بازیگران سیاهپوست در جامعه و سینمای آمریکا همواره با چالشهایی روبرو هستند که تصورش برای ما که تفاوت نژادی را تجربه نکردهایم، تقریباً غیرقابل تصور است. در تاریخ سینما بازیگران سیاهپوست چندانی را سراغ نداریم که در سیستم ستارهسازی هالیوود رشد کرده باشند و یا خود به ستاره تبدیل شده باشند. شاید در نهایت به نامهایی مانند سامی دیویس جونیور یا سیدنی پواتیه برسیم که در دوران پس از سیستم ستارهسازی و در دهههای 1960 و 70 در فیلمهای آمریکایی بازی کردند. البته اوضاع بعدها تغییر کرد و بازیگرانی مانند دنزل واشنگتن، ویل اسمیت، ووپی گلدبرگ و مورگان فریمن توانستند ستاره شوند.
مورگان فریمن با رانندگی برای خانم دیزی (1989) شناخته شد و با بازی در رستگاری در شاوشنگ (1994) در نقش «رِد»، یک زندانی قدیمی، نگاهها بیشتر به سویش جلب شد. او راوی فیلم نیز هست و صدای فریمن به این ترتیب به عنصر مهمی در بازیهایش بدل شد. برخی از بازیگران سینما از جمله ارسن ولز چنین خصیصهای داشتند. صدایی زنگدار و تأکید بر کلام و گفتار، همانگونه که وینست پرایس با آن صدای اندکی تودماغی و باصلابتاش اینگونه بود اما برخی مانند ریچارد هریس و مارلون براندو صدایی خشدار داشتند که زیبا نبود اما به جزیی از بازیهایشان بدل شد. رِد با بازی فریمن آدمی است که امید را چیز خطرناکی میداند. اهمیتی به گذشتهاش نمیدهد اما همنشینی با اندی دوفرن (تیم رابینز) او را امیدوار به ادامهی مسیر زندگیاش میکند. شکل بازی فریمن در همین فیلم، درواقع «میزانسن» اصلی بازیگری او را نیز به نمایش میگذارد. فریمن در نقش رد حرکات چندانی ندارد. با طمأنینه قدم برمیدارد. تقریباً نمیتوان خشم او را در چهرهاش خواند. آرام حرف میزند و بیشترین چیزی که در چهرهاش نشان میدهد، چشمانی تقریباً همواره شگفتزده است. در سکانسی که رییس زندان او را به سلول اندی فرامیخواند، بازی فریمن ترکیبی است از شگفتزدگی با تهمایهای از تبسم و بازی در سکوت و نشان دادن ترس در چشمانش، آن هم در برابر رییس زندان که بیشتر یک هیولاست تا یک انسان.
کارنامهی سینمایی فریمن بجز مواردی مانند نابخشوده (1992)، هفت (1995) و دختر میلیون دلاری (2002) آکنده از آثار بازیگریست که به شهرت رسیده و توانسته خودش را با چند فیلم شاخصی که بازی کرده، اثبات کند و اکنون سراغ نقشهای فرعی میرود که صرفاً بازی مورگان فریمن را در تیتراژ دارند. برای مثال او در جرایم سنگین (2002) در کنار اشلی جاد، نقش وکیلی به نام چارلی گریمز را بازی میکند که وکالت فردی نظامی را بر عهده میگیرد که در ظاهر قربانی یک توطئه شده اما خود او مرتکب قتل شده است. فریمن البته در این نقش که تحرک چندانی ندارد و او را بیشتر در صحنههای دادگاه میبینیم، سعی دارد از زیر و بم کردن صدایش در این نقش استفاده کند.
در رمز مجهول (2009) آنتونیو باندارس در نقش گابریل، همبازی اوست و فریمن نقش یک سارق حرفهای به نام کیت ریپلی را بازی میکند که قرار است با همدستی گابریل سرقت بزرگی انجام دهند. فریمن در این فیلم نقش اکشن را نیز تجربه کرده و دیدن او در حالی که لباس سیاهی بر تن کرده و مشغول رمزگشایی از یک گاوصندوق است، خالی از لطف نیست. هرچند که این نقش را شاید هر بازیگر دیگری هم میتوانست بازی کند. حضور او در شوالیهی تاریکی (2008) در نقش لوسیوس فاکس و شوالیهی تاریکی برمیخیزد (2012) همچنان نقشهایی «تزیینی» برای او محسوب میشوند.
فریمن در 2010 پذیرفت که در برنامههای برتری فیزیک و گذر از کرمچاله برای شبکهی دیسکاوری حضور پیدا کرد و راوی آنها نیز بود. داستان خدا به روایت مورگان فریمن (2016) که او برای نشنال جئوگرافی اجرا و روایت کرد، بیش از پیش نشان داد که تا چه حدی حضورش میتواند تحت تأثیر صدای او قرار بگیرد. به نظر میرسد انتخاب فریمن برای بازی در نقش پروفسور نورمن از سوی لوک بسون نویسنده و کارگردان لوسی (2014) برای سازندگان داستان ما... الهامبخش بوده است. فریمن در فیلم بسون نقش پروفسوری را بازی میکند که چندین سال است روی تواناییهای مغز انسان تحقیق میکند و لوسی میلر به او اعتماد میکند و راز استفادهی صددرصد از مغز انسان را با او در میان میگذارد.
فریمن در سالهای اخیر به بازی در آثار کمدی روی آورده است: این تازه شروعشه و مد روز (هر دو 2017). در فیلم اول او در کنار تامی لی جونز نقش دوک را بازی میکند؛ وکیلی که پیش از این وکالت روسأی مجرمان خطرناکی را بر عهده داشته و اکنون جان خودش و لئو مککی (تامی لی جونز) در خطر است. نکتهای که در همان ابتدا جلب توجه میکند این است که فریمن اصولاً بازیگری نیست که در یک کمدی جا بیفتد. او در این فیلم، همان رِد در رستگاری در شاوشنگ است که اکنون سن و سالی پیدا کرده و همچنان کم تحرک است. در مد روز او نقش ویلی دیویس را بازی میکند که همراه دو پیرمرد دیگر، یکی جو هاردینگ (مایکل کین) و دیگری آلبرت گارنر (آلن آرکین) به دلیل ترس از بیپولی در سالهای بازنشستگی تصمیم به سرقت از یک بانک میگیرند. هم در فیلم قبلی و هم در این فیلم، حضور بازیگرانی سرشناس در برابر فریمن، نوعی سنتشکنی در کارنامهی او محسوب میشوند.
فریمن در آثاری که نقش نخست را بازی نکرده، اگر بازیگر شناختهشدهای هم در آن فیلمها حضور داشتهاند کمتر پیش آمده که بازی آنها روی بازی فریمن در نقشی فرعی تأثیر گذاشته باشد اما حضور او در یکی از نقشهای اصلی مد روز و این تازه شروعشه برای او یک چالش محسوب میشوند. حضور تامی لی جونز از یک سو و آلن آرکین و مایکل کین به عنوان دو بازیگر قدیمی سینما بازی فریمن را تحتالشعاع قراردادهاند. آرکین که بازی خوب او در میس سانشاین کوچولو (2006) را همچنان در ذهن داریم، همچنین کین را در آثار قدیمیترش مانند فرار به سوی پیروزی (1981) دیدهایم، در مد روز فریمن را به حاشیه راندهاند و به ما یادآوری میکنند که فریمن بازیگر مناسبی برای نقشهای کمیک نیست. به نظر میرسد که مورگان فریمن همچنان همان رِد بازیگر رستگاری... است که اکنون پیر شده و دوران بازنشستگی را به جای استراحت کردن، صرف حضور در آثاری کرده که امتیازی به کارنامهی او اضافه نمیکنند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: