کنایهی شخصیت زمانی رخ میدهد که شخصیتها تضادها یا تناقضات عمیقی دارند یا وقتی که کنشهایشان عکسالعمل صریح آنها نسبت به الگوهای رفتار مورد انتظار است. از این جهت شخصیت ادیپ شاید کنایهآمیزترین شخصیتی باشد که تا به حال آفریده شده است: او اصطلاحاً هم کارآگاهی است که به دنبال قاتل است و هم خودش قاتل است. او میبیند با این حال نسبت به شرایط موجود نابیناست. او حلال معماهای بزرگی است اما نمیداند هویت خودش چیست و وقتی سرانجام چشمش به حقیقت باز میشود، خود را کور میکند.
در فرانکنشتاین (1931) صحنهای کنار رود را شاهدیم که هیولای ترسناک فیلم دوستی جوان پیدا میکند که از او نمیترسد. برای لحظهای کوتاه این دو با هم گل رد و بدل میکنند و شادمانه به آب میاندازند. وقتی هیولا متوجه میشود که دیگر گلی برای پرت کردن ندارد به سوی دختر میرود. نام فیلم تردید (2008) تقریباً بیدرنگ در ذهن هر بینندهای وجهی کنایی پیدا میکند، موقعی که پی میبرد داستان دربارهی کلیسا و دیری است که کشیشها و راهبهها سعی میکنند در آنها باورها و اعتقادات «صحیح» را آموزش ببینند.
از آنجا که فیلم و سینما همزمان در چندین سطح با مخاطبانش ارتباط برقرار میکند، ظرف بسیار مناسبی برای انواع کنایههاست اما کنایه در لحن خصوصاً میتواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد. اساساً کنایه در لحن به همجواری گرایشها و احساسات در کنار همدیگر مربوط میشود. در ادبیات چنین چیزی را اراسموس در کتاب در ستایش دیوانگی (ترجمهی حسن صفاری، نشر فرزان روز) جمعبندی کرده و خواننده باید میان سطرها را بخواند تا کشف کند که این اثر عملاً در محکومیت دیوانگی نوشته شده است. در سینما برای مثال میتوان کنار هم قرار گرفتن آهنگ خوشبینانهی «چه دنیای قشنگی» را هنگام سکانس بمباران در صبح بخیر ویتنام (1988) مشاهده کرد.
انواع مختلفی از این نوع اشارات کنایی را در سینما میتوان مشاهده کرد. درواقع ماهیت چندلایهی سطوح ارتباطی زندگی باعث میشوند تا وضعیت بشری آنچنان پیچیده شود که به سختی بتوان تأثیر کنایه در زندگی روزمره را تشریح کرد. چنین چیزی در واپسین سکانس دکتر استرنج لاو (1964) را دید که سه عنصر متضاد را با هم ترکیب میکند: 1- عناصر بصری و نماهای اسلوموشن از ابر قارچی ناشی از انفجار اتمی، ۲- موسیقی، جایی که صدای ورا لین شنیده میشود که با ملاحت میخواند که «در روزی آفتابی بار دیگر همدیگر را خواهیم دید» و 3- کنشی که به طرزی جدی پایان زندگی را آنطور که ما میشناسیمش به نمایش میگذارد.
کنایهی مربوط به هستی
اگرچه اساساً رویکرد کنایی یک وسیلهی بیانی است، استفادهی مستمر یک فیلمساز از شیوههای این چنینی شاید نشان دهندهی این باشد که وی دیدگاهی فلسفی نسبت به جهان پیرامونش دارد. از آنجا که نگاه کنایی هر موقعیتی دو بخش یا دو نگاه به حقیقت را به تصویر میکشد که همدیگر را نفی میکنند یا دستکم در جهت مخالف همدیگر هستند، تأثیر همهجانبهی بیان کنایی، نمایش پیچیدگیهای مضحک و ابهامآمیز تجربههای بشری است. وقتی زندگی به عنوان مجموعهای از تضادها و تناقضها دیده شود که سرتاسرش مبهم است و همخوان نیست؛ آن وقت استفاده از بیان کنایی تلویحاً به این معنا است که زندگی یک بازی است که بازیگرانش میدانند هیچگاه برندهی این بازی نبوده و نیستند. یک دیدگاه کنایی نسبت به این جهان آن است که زندگی در آن را هم تراژیک و هم کمیک ببینیم و آن را چندان جدی تلقی نکنیم.
تحلیل عناصر دراماتیک و ادبی
با توجه به مباحثی که در چند بخش گذشته به آنها پرداخته شد، اکنون به پرسشهای هر بخش توجه کنیم
داستان
چگونه یک فیلم میتواند این پنج ویژگی یک داستان خوب را یکجا داشته باشد؟
۱- چه اندازه طرح داستانی یا خط داستانی یکپارچه است؟
۲- چه چیزی داستان را باورپذیر خواهد ساخت؟ چند صحنه از یک فیلم انتخاب کنید تا انواع حقایقی را که در آنها مورد تأکید قرار میگیرند، بتوانید مشخص کنید:
الف- حقیقت عینی که از قواعد قابل مشاهدهی احتمالات و بایستگیها پیروی میکند
ب- حقایق درونی، ذهنی، غیرعقلانی در طبیعت انسان
ج- صورت ظاهر حقیقتی که فیلمساز خلق کرده است
۳- چه چیزی فیلم را جذاب میکند؟ نقاط اوج فیلم و نقاط فرود کجایند؟ چه چیزی باعث میشود تمام فیلم یا بخشهایی از آن برای شما خستهکننده به نظر برسند؟
۴- آیا فیلم ترکیب راضیکنندهای از سادگی و پیچیدگی در خودش دارد؟
الف- با توجه به محدودیتهای زمانی در سینما، طول زمان فیلم چقدر مناسب به نظر میرسد؟
ب- آیا فیلمی که دارید تماشا میکنید از فرمول سادهای پیروی میکند و باعث میشود تا در نیمهی اولش بتوانید چشماندازی از تمام داستانش ترسیم کنید؟ یا تا پایانش از تعلیق به اندازهی مؤثری استفاده میکند؟ اگر پایان فیلم تکان دهنده یا شگفتانگیز است تا چه حدی به بخشهای قبلی فیلم مربوط است؟
ج- در کجای فیلم اشارات و تلقینات به شکل اثرگذاری به کار گرفته شدهاند؟ کجاهای فیلم سادهدلانه است و از مستقیمگویی استفاده کرده است؟
د- آیا دیدگاهی که در فیلم نسبت به زندگی وجود دارد سادهاندیشانه است یا پیچیده؟ چه عواملی بر روی پاسخ شما تأثیرگذارند؟
۵- فیلم در پرداختن به دستمایههای عاطفی تا چه اندازه صادقانه و بیریا عمل کرده است؟
دربارهی اهمیت عنوان فیلم
۱- چرا عنوان فیلم مناسب به نظر میرسد؟
۲- درعنوان فیلم چه سطوح متفاوتی از معنا بیان شده است؟ هر یک از این سطوح تا چه اندازه با کلیت فیلم مورد نظر همخوانی دارند؟
۳- اگر عنوان فیلم کنایی است، چه معنای متضاد یا وارونهای به ذهن میرساند؟
۴- اگر به نظر شما عنوان فیلم مورد نظر کنایی است، به چه دلیلی چنین عنوانی با کل اثر یا بخشی از آن تناسب دارد؟
۵- اگر عنوان فیلم مورد نظرتان توجه شما را به صحنهای کلیدی جلب میکند، به نظر شما آن صحنه چرا باید اهمیت داشته باشد؟
۶- عنوان فیلم چه ربطی به درونمایهی آن دارد؟
ساختار دراماتیک
۱- آیا فیلم مورد نظر از ساختار خطی استفاده کرده یا غیر خطی؟ اگر فیلم با دستمایهای توصیفی و توضیحی آغاز شده است، چنین دستمایهای به سرعت و به اندازهی کافی شما را درگیر کرده است؟ یا ورود «در میانهی داستان» بهتر است؟ در چه نقطهای از داستان میشد از نقطهی میانی برای شروع استفاده کرد؟
۲- اگر از فلاشبک استفاده شده، هدف از انجام چنین کاری چه بوده و چه اندازه استفاده از فلاشبک مؤثر بوده است؟
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: