لوگن خوششانس / Logan Lucky
مدیر فیلمبرداری، تدوینگر و کارگردان: استیون سودربرگ، فیلمنامهنویس: ربکا بلانت، موسیقی: دیوید هولمز، بازیگران: چنینگ تاتم (جیمی لوگن)، آدام درایور (کلاید لوگن)، دنیل کریگ (جو بنگ)، هیلاری سوانک (سارا گریسن)، کیتی هولمز (بابی جو چپمن)، رایلی کیا (مِلی لوگن)، ست مکفارلن (مکس چیلبِلین) و... محصول 2017 آمریکا، 118 دقیقه.
دو برادر تلاش میکنند در جریان برپایی مسابقه نسکار در کارولینای شمالی سرقتی را به سرانجام برسانند.
لوگن خوششانس یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای سال 2017 است که هم ذائقه مخاطب خاص سینمای استیون سودربرگ را برآورده میکند که با این فیلم کلکسیون ژانرها و زیرژانرهای کارنامهاش را تکمیل میکند و هم نیاز مخاطبی که میخواهد فیلم هالیوودی هیجانآور تماشا کند.
سببیتهای معنایی و مهندسی جزییات یکی از برگهای برنده سودربرگ است؛ جزییاتی که بهظاهر پیشپاافتادهاند اما سهم مهمی در پیشبرد درام دارند و در اغلب فیلمهای او نمود عینی دارند؛ مثلاً استفاده دراماتیک از نمایش خودروهای مختلف که در رنگآمیزی شخصیتها و موقعیتها کاربرد دارند، از فورد قدیمی جیمی که جیپیاس ندارد و پلیس را دچار مشکل میکند تا شغل شوهر دوم که مهمترین برتریاش نسبت به جیمی است که نمایشگاه اتومبیل دارد و مدام خودروهای دیگر را مسخره میکند، یا اتومبیلی که کلاید برای گرفتن انتقام آن را آتش میزند و از همه ظریفتر خودروهای مسابقه که امکان اولیه را برای عملی شدن سرقت فراهم میکنند.
شوخیهای کلامی یکی از بهترین کاربردها را برای خندهآفرینی دارند، بهخصوص کلماتی که خود شخصیتها ساختهاند؛ مثلاً تعابیری مثل گلکلم که به عنوان اسم رمز استفاده میکنند یا وقتی از مدل جدید موستانگ به «راه نرو» تعبیر میشود و از اینها ظریفتر ترکیب شهر چاق که در داستان اول فیلم که جیمی برای دخترش تعریف میکند، به آن اشاره میشود که میتواند به سرقت آنها هم تعمیم پیدا کند؛ سکانسی که بهظاهر اتفاقی در آن نمیافتد اما یکی از سکانسهایی است که شناسنامه شخصیت جیمی و دلبستگیاش به عنوان طراح اصلی سرقت را منعکس میکند. در جریان همین سکانس معمولی، به شکل موجزی اطلاعات مفیدی درباره جیمی داده میشود؛ از جمله اینکه او بهظاهر آدم خشنی است و کارش هم بیشتر به فیزیک او مربوط میشود اما در اصل، هم آدم باهوشی است و هم در برخی لحظات رمانتیک جلوه میکند. او شاخصههای تبدیل شدن به یک کاریکاتور را دارد که در عین حال آدم باورپذیری هم هست؛ از علاقهاش به موسیقی کانتری تا وانتش که به طور سمبلیک طبقه کارگری و شغل خدماتی را نمایندگی میکند و مجموعه اینها از او یک تیپ طبقه فرودست بسازد؛ یا نقص فیزیکی که در فیلم نهتنها یک تمهید برای متفاوتنمایی نیست بلکه کاربرد داستانی هم دارد؛ به عنوان نمونه، پای جیمی به شکل بامزهای زمینه اخراجش را فراهم میکند و در برخی نماها بر پاهای آدمها تأکید میشود، مثل زمانی که او برای دیدن دخترش نزد همسر سابقش میرود و دوربین در پیشزمینه پاهای همسر و در پسزمینه او را نشان میدهد که مستأصل شده است. ضمن اینکه اصلاً به خاطر پاهایش است که نمیتواند در لیگ ملی فوتبال بازی کند؛ یا دست مصنوعی کلاید که در سکانس دزدی با آن شوخی میشود و...
تدابیر مربوط به آشناییزدایی و در واقع بازیگوشی با پیشفرض بینندگان هم جالب توجه است؛ مثلاً دنیل کریگ قهرمان خوشاندام فیلمهای جیمز باند است اما در این فیلم بههیچوجه تناسب اندام ندارد و از ماهیچههایش هم استفاده نمیکند بلکه شخصیت فانتزی و غیرقابل پیشبینی است که میتواند از یک مایع سفیدکننده و نمک و آدامس بادکنکی به عنوان ماده منفجره استفاده کند. فیلم از این لحظات بامزه کم ندارد، از جمله درخواست بنگ برای ترشی تخممرغ! وقتی برادران لوگن به ملاقات او در زندان میروند تا برادران کوچکتر بنگ، سم و فیش که برای کمک در سرقت شروط اخلاقی میگذراند یا تماشای کریگ که وسط بحبوحهی سرقت با یک تکه گچ به برادران لوگن کاربردش را آموزش میدهد و کارکرد بمب عجیبش را میخواهد ثابت کند، یا صحنهای که برادران لوگن در جنگل با مردی در لباس خرس روبهرو میشوند و از همه ظریفتر صحنهای که زندانیان شورشی و رییس زندان درباره تفاوت و نقاط قوت و ضعف نغمهی یخ و آتش و بازی تاجوتخت با هم بحث میکنند و...
لوگن خوششانس البته شباهتهایی به فیلمهایی مثل یازده یار اوشن هم دارد و در صحنهای هم به آن ارجاع میدهد اما سودربرگ موفق شده است از تمهیدات بامزهای برای تزریق فانتری و جذابیت بیشتر به روایتش استفاده کند که باعث میشود واجد تفاوتهای مهم و بنیادین با یازده یار اوشن باشد؛ مثلاً اگر یازده یار اوشن درباره سارقان خوشتیپ و دستگاههای پیشرفته و... است، در لوگن خوششانس به دزدان خردهپا و آدمهایی با تیپهای شلخته و کارگران معدن میپردازد؛ یا اگر یازده یار اوشن در شبهای پرزرقوبرق لاس وگاس میگذرد در لوگن خوششانس زمینهای خاکی و لهجههای غلیظ و محیط خشک و خلوت به تصویر کشیده میشود. اما مهمترین تفاوت را میتوان در شخصیتپردازی جستوجو کرد؛ شخصیتهایی که از زاویه دید سودربرگ، از طرح سرقت و گرهافکنیها و گرهگشاییها مهمترند. در واقع اگر در فیلمهایی مثل سریع و سرسامآور یا یازده یار اوشن، بیشتر روی هیجان و ماجراجویی سرقت تأکید میشود و شخصیتها بیشتر حضور فیزیکی دارند و کلههای سخنگو هستند، در لوگن خوششانس با خصوصیات همدلیبرانگیز و ملموس طراحی شدهاند و در عین حال که به اعمالشان میخندیم، با آنها همذاتپنداری میکنیم.
مجموعه این شوخیهای تصویری و کلامی و علتومعلولهای بامزه میتواند شما را قانع کند که دیدن این فیلم را از دست ندهید. اگر هم با این توضیحات قانع نشدید، میتوانید فیلم را ببیند و قانع شوید!