فیلمهای بخش مسابقه
بیعشق/ Loveless (آندری زویاگینتسف/ روسیه، فرانسه، بلژیک و آلمان): زویاگینتسف پس از لویاتان داستان دیگری از بدبختی بشر را ارائه کرده است و آن فیلم، منظرهی یخزدهی زمستانی، سردی عاطفی مردمی را نشان میدهد که در دنیایی بدون عشق زندگی میکنند و قربانیاش پسربچهای دوازدهساله است که به دلیل جدایی والدینش که عشقی به هم ندارند، رنج میبرد. ناپدید شدن پسر، نشانهی فقدان عشق در دنیای ماست.
نگهبانان/ TheGuardians (زاویه بووا/ فرانسه و سوییس): یک درام حماسی در زمان جنگ جهانی اول. سایهی شوم جنگ بر منطقهی آرام روستایی افتاده است و از فعالیتهای روزانهی کشاورزان به عنوان پسزمینه برای نشان دادن احساسات، جاهطلبیها، شکستها، غم از دست دادن عزیزان و تحقیر ناشی از ناامیدی مردم استفاده شده است. کارگردان با سرعتی معین، سبکی کلاسیک و تصویرهایی زیبا با سوژهی فیلمش برخورد کرده است.
به پیت تکیه کن/ Lean on Pete(اندرو هی/ انگلستان): سفر پسری جوان به سراسر آمریکا که هم جغرافیایی است هم احساسی. او در پی دوستی، عشق و پناهگاه احساسی امن است، بیآنکه بخواهد آزادی و فردیتش را از دست بدهد. کارگردان با شخصیت مستقل نقش اول فیلمش با حساسیت و دلسوزی برخورد میکند.
واجب/ Wajib (آنماری جاسر/ فلسطین): خط داستان بسیار ساده است. یک پدر و پسر تمام روز با ماشین در خیابانهای شهر ناصره مشغول رانندگیاند. شادی، مرد جوانی که در ایتالیا زندگی میکند، برای عروسی خواهرش نزد خانوادهی مسلمانش آمده است که در اسراییل جزو اقلیتهای مذهبی هستند؛ و حالا با پدرش کارتهای عروسی را پخش میکند. اما کارگردان داستان فیلمش را با تکیه بر جزییات غنی میکند؛ با خلق شخصیتهای واقعی، موقعیتهای طنزآمیز و هیجان که از هر کدام موضوعهای بسیاری بیرون میزند. مانند فاصلهی فرهنگی و مذهبی دنیاهای شرق و غرب و اختلافات مسلمانان و یهودیها ناشی از تعصب، و بالاتر از همه رویارویی سنت و آزادی انتخاب. در پایان، فیلم طرف فردیت و تغییرپذیری را میگیرد.
120 تپش در دقیقه/ 120 Beats per Minute (رابین کامپیو/ فرانسه): داستان فیلم در اوایل دههی 1990 اتفاق میافتد؛ زمانی که در پاریس گروههای حمایت از بیماران مبتلا به ایدز برای حق بقا و بهبود امکانات درمانی این بیماران مبارزه میکردند. این فیلم شکستها و ناامیدیهای آنها را نشان میدهد. ریتم تند فیلم بهخوبی روح سرزندهی این گروه، خشمشان از مواجهه با مرگ، لذتبردنشان از لحظه و دوستی و توجهشان به یکدیگر را منعکس میکند.
کشور عزیز/ Sweet Country (وارویک تورنتن/ استرالیا): افق گستردهی استرالیای شمالی، صحنهی بیعدالتی و رنج شخصیت اول فیلم، به دلیل تعصبات نژادی، تحمل و شکیبایی و عزتنفس او و شجاعتش برای مبارزه در زمان لازم است. صلح و آرامش اطراف و ریتم آهستهی فیلم به طرزی متناقض به تأثیر درام میافزاید.
فرشتگان سفید میپوشند/ Angels Wear White (ویویان کو/ چین و فرانسه): داستان درباره سوءاستفادهی جنسی یک افسر عالیرتبهی پلیس از دو دختربچهی دوازدهساله و سرپوش گذاشتن بیشرمانهی مقامهای بالاتر روی جریان است. این ماجرا به ضرر پیشینهی این افسر با سابقهی خلاف، فساد، طمع و خشونت هم هست. در چنین فضای مردسالاری، دختران جوان هدف راحتی برای سوءاستفادهی جنسی هستند. شخصیت اول فیلم دختر جوانی است که در هتل کار میکند و شاهد این سوءاستفادهها از دختربچههاست و به همین دلیل شغلش را از دست میدهد و در خطر به فحشا کشیدن هم قرار میگیرد. فیلم با نشان دادن فرار دختر جوان به خانهاش طرف معصومیت و پاکدامنی را میگیرد. اما استفادهی زیاد از رنگ سفید برای این کار، نمادگرایی را بیش از حد آشکار کرده است.
عاشقان/ The Lovers(آزازل جیکوبز/ آمریکا): داستان درباره زوج میانسالی است که هر کدام خارج از زندگی زناشویی، معشوقی دارند. اما هیچکدام جرأت افشای این راز و ترک خانه برای زندگی با معشوقشان را ندارند. کارگردان حسابی با شخصیتهای فیلمش و نشان دادن ضعفهایشان سرگرم است. این فیلم یک کمدی عاشقانهی بامزه با حس طنزی ظریف است.
اصیلها/ Thoroughbreds (کوری فینلی/ آمریکا): داستان درباره یک رابطهی ساده بین دو دختر جوان است. اما پیچیدگی شخصیت این دو نفر است که به فیلم عمق روانشناسانه میدهد. هر دو دختر بسیار باهوش، خودخواه با ذهنهایی گمراه و سرشار از خشم هستند. در ارتباطشان مدام در حال زرنگی و پیشی گرفتن از یکدیگرند تا جایی که با هم نقشهی یک قتل را میکشند؛ یک تریلر روانشناسانه با بازیهای عالی الیویا کوک، آنیا تیلر جوی و آخرین بازی آنتون یلچین پیش از مرگش.
رفتار پسندیده/ Good Manners (خولیانا رُخاس و مارکو دوترا/ برزیل و فرانسه): فیلم رابطهی یک زن باردار با پرستاری که استخدام کرده است و شکلگیری دوستی بین آنها را نشان میدهد. اما وقتی زن، کودکی گرگنما به دنیا میآورد، لحن فیلم ناگهان تغییر میکند. این هیولا شکم مادرش را پاره میکند و بیرون میآید که شاید تقدیری از بیگانهی ریدلی اسکات باشد. برخورد فیلم با جریان موجود گرگنما ترکیبی از کمدی و وحشت، بهاضافهی عنصر غریزه و عشق مادری برای حفاظت فرزند از هر گونه آسیب است. تنش فیلم متناسب با اضطراب زن برای حفظ امنیت فرزندش بالا میرود و هنگامی به اوج میرسد که او با جمعیت خشمگین بیرون خانهاش روبهرو میشود.
مسابقه فیلمهای اول
محموله/ Cargo (ژیل کولیه/ بلژیک، هلند و فرانسه): داستان درباره خانوادهای است که در خطر از دست دادن قایق ماهیگیریشان قرار گرفته است. کارگردان از فضای صنعتی بندرگاه برای بسط داستان و رابطهی متلاطم بین اعضای خانواده در مبارزهشان علیه شکست مالی و مواجهه برای تصمیمی اخلاقی بهره برده است.
آوا/ Ava (لِئا مایسوس/ فرانسه): دختری سیزدهساله در حال از دست دادن بیناییاش است. اما کارگردان بجای استفاده از این موضوع احساساتبرانگیز برای ساخت یک ملودرام، روی ذات رها و آزاد شخصیت اصلی و شجاعتش برای دنبال کردن آرزوها با لحظهبهلحظه لذت بردن از زندگی تمرکز میکند.
قناد/ The Cakemaker (اُفیر رائول گریزر/ آلمان): داستان درباره رابطهای عاشقانه میان یک قناد در برلین و مرد دیگری است که اغلب به آنجا سفر میکند. پس از مرگ غمانگیز این مرد، قناد آلمانی با اندوهی فراوان به اورشلیم سفر میکند تا همسر مرد را بدون فاش کردن رابطهشان ببیند. فیلم داستان دو شهر، یک مثلث عشقی غیرعادی و مرگ یک عشق است که باعث تولد عشق دیگری میشود. کارگردان با محدودیت برای ساخت این فیلم روبهرو بوده، اما باقدرت عمل کرده است.
من جادوگر نیستم/ I Am Not a Witch (رُنگانو نیونی/ انگلیس، فرانسه و زامبیا): نکتهی مشترک این فیلم با بوتهی آزمایش (آرتور میلر، 1996) مفهوم جادوگر و نقش هیجان (یا هیستری) جمعی در تولید فیلم است. ولی بر خلاف بوتهی آزمایش ایدهی اصلی این فیلم که در مناطق دورافتادهی زامبیا و میان قبیلههای بدوی ساخته شده، این است که جادوگر به قدرت ماوراءالطبیعی انسان وابسته است و با توقع انجام امور معجزهآسا، تنش در تماشاگر هم به وجود میآید. قربانی این وضعیت تنشزا، شخصیت اصلی، دخترکی به نام شولا، است که «قدرت» او بر اساس تعبیری اشتباه از یک اتفاق کشف شده است و حالا مردم از او انتظار معجزه دارند. او آزادی حرکت را هم از دست داده چون با روبانی سفید به جایی بسته شده است. او این عذاب را در سکوت و با متانت تا سرانجام غمانگیزش قبول میکند. برخورد سادهی تکنیکی و واقعگرای کارگردان با سوژه، به قدرت فیلم میافزاید.
زخم/ The Wound(جان ترنگوو/ آفریقای جنوبی): داستان بر اساس یک سنت باستانی قبیلهای در منطقهای دورافتاده در آفریقای جنوبی است که پسرها به سن بلوغ که میرسند ختنه میشوند و طی دو هفته که زخمشان در حال بهبود است، توسط بزرگترها برای «مرد» شدن راهنمایی میشوند. فیلم عقاید و احساسات شخصیتهایش را در طول این تعلیم و تربیت کشف میکند. در پایان این سؤال پیش میآید که آیا مردانگی میتواند با یک مراسم توخالی و بیمعنی به دست بیاید.
ارتداد/ Apostasy (دانیل کوکوتایلو/ انگلیس): فیلمی بحثبرانگیز درباره اعتقادات مذهبی فرقهی شاهدان یهوه و اثر آن بر زندگی شخصی و احساسات پیروانش. ایوانا که دو دختر دارد، دختر کوچکترش را عملاً به مرگ محکوم میکند چون طبق قانون فرقه از غیرپیرو نمیتواند برای دختر بیمارش خون بگیرد و اکنون هم دختر بزرگترش (که ذهن بازتری دارد) را میخواهند از گروه اخراج کنند چون با شخصی خارج از فرقه رابطه داشته و باردار هم شده است. با این حال، ایوانا ایمانش را به قیمت از دست دادن عزیزانش حفظ میکند. این فیلم یک درام قوی درباره رنج تردید است.
زیباترین جزیره/ Most Beautiful Island(آنا آسنسیو/ اسپانیا): فیلم با نشان دادن مشکلات یک دختر مهاجر اسپانیایی (با بازی خود آسنسیو) در نیویورک شروع میشود که به دلیل نداشتن «شمارهی امنیت اجتماعی» نمیتواند جایی استخدام شود و مجبورست برای گذران زندگی هر کاری بکند. اما وقتی از سر اجبار، شغل مرموزی را بدون اطلاع از چگونگیاش قبول میکند، فضای فیلم وارد جاهای تاریک، متروک و ترسناک با شخصیتهایی مشکوک و خبیث میشود که نشان از سوءاستفادهی جنسی و خطر مرگ برای او دارد. آسنسیو با مهارت این تریلر را به کمک موقعیت متزلزل شخصیت اول فیلم ساخته است و تا آخر تنش را به اوج خود میرساند.
بخش مستند
ماکالا/ Makala (امانوئل گرس/ فرانسه): مستندی درباره مردی سختکوش که در یکی از مناطق دورافتادهی کنگو زغال میسازد و میفروشد. او دستتنها در بدویترین شرایط با امکانات ابتدایی برای کسب درآمد تلاش میکند و رؤیایش برای ساختن خانهای برای خانوادهاش محقق میشود. دوربین بدون جلب توجه، سختیهای او در شرایط کمرشکن را با صداقت و رئالیسمی در حد اعلا ثبت میکند.
بابی جین/ Bobbi Jene(اِلویرا لیند/ دانمارک و سوئد): بابی جین چیزی بیشتر از یک بالرین است. او یک هنرمند خلاق است که حرکات بدنش وسیلهی خلق این هنر است. کارگردان با مستندی عالی، دنیای بابی را نشان میدهد. او بین تمرین باله با طراحی رقص فوقالعاده، با صداقت تمام درباره خودش، فعالیتهای هنریاش در نیویورک و گروه رقص باتشوا، زندگی شخصیاش، مسائل احساسی، آرزوهایش، شکستها، ناراحتیها و رنجهایش حرف میزند. این فیلم تصویر فوقالعاده صادقانهای از زندگی یک شخص است.
منظومه دوردست/ Distant Constellation (شوان میزراهی/ آمریکا، ترکیه و هلند): کارگردان زندگی گروهی از سالمندان ساکن خانهای مسکونی را برای موضوع مستندش انتخاب کرده است. او به طرز مؤثری فضای سرد و بیروح این خانه را انتقال میدهد. مقابل این پسزمینه، افراد جالبی را با ویژگیهای خاص خود به تصویر میکشد که با وجود ضعف و اختلال عملکرد هنوز پرجنبوجوش و جذاب هستند. زندگی این افراد سالخورده با گروهی از کارگران جوان، سالم و قوی در یک محل ساختوساز در کنار هم قرار گرفته است. تضاد بین این دو گروه، نشان از آن دارد که آیندهای غمانگیز در انتظار گروه جوان است.
ملت مرده/ The Dead Nation (رادو جود/ رومانی): به وسیلهی یک آرشیو عکسهای زیبا و سیاهوسفید که بین سالهای 1930 تا 1946 گرفته شدهاند، با روایت خاطرات یک دکتر یهودی، تاریخ رومانی در طول جنگ جهانی دوم که در اشغال نازیها بود، مرور میشود؛ سندی از ارزشهای تاریخی که استادانه گردآوری شده و هر عکس از این مجموعه سرشار از زندگی است و داستانی برای گفتن دارد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[ترجمه: غزل گلمکانی]