آرگو Argo
کارگردان: بن افلک، فیلمنامه: کریس تریو، بازیگران: بن افلک (تونی مندز)، برایان کرانستن (جک اودانل)، آلن آرکین (لستر سیگل)، جان گودمن (جان چمبرز). محصول 2012، 120 دقیقه.
گروهی ششنفره از کارمندان سفارت آمریکا در جریان اشغال این سفارت در تهران به خانهی سفیر کانادا پناهنده میشوند. گروهی از مأموران سیا به سرپرستی مأموری به نام تونی مندز در قالب یک گروه فیلمسازی به تهران میآیند تا مقدمات فرار آنها را فراهم کنند...
سیر نزولی
نیما عباسپور: سومین ساختهی بلند بن افلک بر خلاف تصور و با توجه به تعداد جایزههایی که تا به امروز کسب کرده و شهرتی که به دست آورده، بهترین فیلم وی نیست. بهترین ساختهی او همچنان نخستین فیلمش عزیز ازدسترفته است که 20-25 دقیقهی ابتداییاش پیش از آنکه از یک درام جنایی محکم بدل به یک فیلم پلیسی خوب اما معمولی شود و چنین سقوط کند شاهکار است. اگر سه فیلم افلک را بهترتیب بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که او به عنوان فیلمساز سیری صعودی را طی نکرده، بلکه درست برعکس فیلمهایش علیرغم ساختار حرفهای و ظاهر گولزنکشان و همچنین اعتبار و شهرتی که پیدا کردهاند، یکی پس از دیگری توخالیتر و پیشپاافتادهتر شدهاند. آرگو نمونهی خوبی است که ثابت میکند صرف اینکه فیلمی خوشساخت باشد تأثیری در اهمیت و بعد ماندگاری آن ندارد. البته فیلم امتیازهایی مانند موسیقی متن عالی الکساندر دسپلات و بازیهای محکم بازیگران بزرگی مانند برایان کرانستن، آلن آرکین و ویکتور گاربر در نقشهای مکمل دارد، ولی اینها هم کفایت نمیکنند. بن افلک و همکارانش تمام تلاش خود را کردهاند تا تصویری دقیق از شهر تهران آن روزها ارائه دهند، ولی کاش حداقل مشاورانش به او گفته بودند که تاکسی نارنجیهای آن دوران ما پیکان بودند، نه بنز و پژو ۵٠۴! به هر حال طبیعی است که آنها فیلمی بسازند که خوشایند و به سود خودشان باشد؛ مقصر ما هستیم که 34 سال پس از پیروزی انقلاب و وقایعی چون تسخیر سفارت آمریکا از رویدادهایی اینچنینی که به خودمان تعلق دارند و میتوانند دستمایهی فیلمهای مختلفی شوند غافل هستیم و فیلمی نمیسازیم.
ربودهشده2 Taken 2
کارگردان: الیویه مگاتون. فیلمنامه: لوک بسون، رابرت مارک کیمن. بازیگران: لیام نیسن (برایان میلز)، مگی گریس (کیم)، فمکه یانسن (لنور)، للان اورسر (سام)، محصول 2012، 92 و 98 دقیقه.
برایان میلز، مأمور بازنشستهی سیا، دخترش کیم و همسر سابقش لنور را که از شوهر دومش هم جدا شده، دعوت میکند تا دو روز را در استانبول یعنی شهری که او در آن کار میکند بگذرانند. در این میان، رییس باند قاچاقچیان آلبانیایی انسان، مراد کراسنیکی، در صدد گرفتن انتقام مرگ پسرش از برایان است. او ترتیبی میدهد تا دارودستهی آلبانیایی دیگری، برایان و خانوادهاش را بربایند. آنها موفق به ربودن برایان و لنور میشوند ولی کیم فرار میکند و حالا او تنها امید برایان برای گریختن و نجات دادن لنور است...
کپیبرداری ناشیانه از خود
هومن داودی: ربودهشده2 محصولی دیگر از کارخانهی دنبالهسازی هالیوود است که فلسفهی ساخته شدنش فقط و فقط همان پول است. فیلمساز به شکلی مذبوحانه در صدد بازتولید الگوهای امتحانپسدادهی قسمت اول است و در این راه از هیچ گونه کپیبرداری (آن هم به شکلی سردستی و ناموفق) فروگذار نکرده است. هیچکدام از تمهیدهای بهظاهر جدید این قسمت (مثل تغییر لوکیشن از پاریس به استانبول یا وارد شدن دختر شخصیت اصلی در درگیریها) کمکی به دمیدن روحی تازه در این فیلم نکرده و کار به جایی رسیده که قسمت دوم به جای آنکه دنبالهای بر قسمت اول باشد، بیشتر شبیه نسخهی بازسازیشدهی ضعیف آن است. قصهی نحیف فیلم آن قدر خام و پرداختنشده است که به شوخی میماند و بیشتر به عنوان مستمسکی قرار گرفته تا آدمها از صحنهای به صحنهی دیگر بروند و تعقیبوگریزهای مختلف شکل بگیرد. تنها جایی که امیدی هرچند کمفروغ دربارهی قصه شکل میگیرد در انتهای فیلم است که قهرمان از این همه زدوخورد و انتقامجویی احساس خستگی و پشیمانی میکند؛ اما بهسرعت این کورسوی امید هم از بین میرود تا بهزودی در قسمت سوم شاهد ادامهی روند انتقامگیری ظاهراً بیپایان ماجرا باشیم. راز موفقیت قسمت اول این بود که سازندگانش توانسته بودند روز مرز باریک اغراق و باورپذیری همزمان حرکت کنند، اما در قسمت دوم باورپذیری در کار نیست و همه چیز در فضایی از «خالیبندی» میگذرد.
اما نابخشودنیترین کوتاهی سازندگان ربودهشده2 اینجاست که جذابترین بخشهای یک فیلم اکشن، یعنی صحنههای زدوخورد و تعقیبوگریز را چنان ناشیانه طراحی و اجرا کردهاند که از کاتهای زیاد و نماهای کمتر از یک ثانیهای آنها احساس سرگیجه به مخاطب دست میدهد. علاوه بر اینکه برای این درگیریها بسترسازی دراماتیک مناسب صورت نگرفته، هنگام تماشای آنها اصلاً معلوم نیست کی میزند و کی میخورد و جغرافیای آدمها و اتومبیلها در نماهای مختلف مشخص نیست و به همین دلیل دنبال کردن سیر کنشها در این صحنهها به کاری بس دشوار تبدیل شده است. شاید دلیل این امساک در نشان دادن صحنههای زدوخورد این است که دیگر باید قبول کنیم لیام نیسن کهنهکار که سنی ازش گذشته دیگر مثل چهار سال پیش قادر به اجرای حرکات رزمی نیست. یک نکتهی فرامتنی جالب هم در این فیلم جلب نظر میکند: ترکیهایها که چندین سال است تلاش بیوقفهای را برای پیوستن به اتحادیهی اروپا شروع کردهاند به سازندگان این فیلم اجازه دادهاند تا تصویری بهشدت متحجر، عقبافتاده و تندرو از آنها (که شامل مسلمانهایشان که درصد زیادی از مردم ترکیه را تشکیل میدهند هم میشود) ارائه بدهند. باید یک نفر برود و از مسئولان ترک دلیل این اقدام را بپرسد؛ عقل نگارنده که به جایی قد نمیدهد. (امتیاز: 2 از 10)