فلین بودن Being Flynn
نویسنده و کارگردان: پل وِیتس. بازیگران: رابرت دنیرو (جاناتان فلین)، جولین مور (جودی فلین)، پل دِینو (نیک فلین)، الیویا تریلبی (دنیس). محصول 2012 آمریکا، 102 دقیقه.
نیک فلین از کودکی به نویسندگی علاقهمند بوده ولی در 24 سالگی به موفقیتی در این زمینه نرسیده است. روزی ناگهان پدرش که نیک هجده سال است او را ندیده و خودش را نویسندهی بزرگی به حساب میآورد با او تماس میگیرد و چون صاحبخانهاش او را جواب کرده از نیک میخواهد تا مدتی از وسایل او نگهداری کند...
پدران و پسران
پوریا ذوالفقاری: «پدر برای من یعنی غیاب». این بخشی از نریشن شخصیت اصلی فیلم است. پسری که از کودکی با مادر زندگی کرده و تمام تصورش از پدر با نامههای او شکل گرفته است. پدری اسیر توهم نویسنده بودن و ناشناخته ماندن. همین نامهها، نوشتن را به بخشی ثابت از زندگی پسر بدل میکنند. او با نثری که حتی خودش را هم راضی نمیکند، از زندگیاش مینویسد. مادرش با خواندن یکی از همین یادداشتها، تنهایش میگذارد و او در تلاش برای برآمدن از پس زندگی، در جایی غیرقابلتصور از زندگی خود، با پدر روبهرو میشود. مردی همهچیزباخته که هنوز هم قرار است روزی نویسندهای بزرگ شود. رابطهی پدر و پسر و قتل پسر به دست پدر، ریشه در اسطورهها دارد. شخصیت اصلی فیلم با دیدن وضعیت رقتبار پدرش، برمیآشوبد. ترس اصلی او حالوروز پدر نیست. فریادهای پدر که «من تو را ساختهام» او را نگران آیندهی خود میکند. او در سیمای نگونبخت پدرش فردای خود را میبیند و ادیپوار از هر چیز و هر کس که او را به این تقدیر محتوم پیوند میزند، میگسلد. ترک مواد مخدر برای او پیش از تلاش برای بازگشتن به زندگی عادی، تقلایی برای دور ماندن از شبیه شدن به پدر میخواره است و ازدواجش با زنی سیاهپوست، تقابلیست با اعتقاد فاشیستی پدر دربارهی سیاهان. گرچه پایان خوش فیلم با رویکرد کلی آن همخوانی ندارد اما فیلمساز آن قدر هوشمند بوده که حتی در آخرین برخورد دو شخصیت اصلی، نشانی از فاصلهی ازلی/ ابدی پدران و پسران بگذارد. فاصلهای که حتی همسنگر و همراه شدنشان در جنگ مشترک با شهری/ جهانی سرد و وحشی هم آن را پر نمیکند. (امتیاز: 7 از 10)
تمکین Compliance
نویسنده و کارگردان: کرگ زوبل. بازیگران: آن داد (ساندرا)، دریما واکر (بکی)، پت هیلی (سرکار دانیلز). محصول 2012، 90 دقیقه.
دانیلز به مدیر یک رستوران فست فود به نام ساندرا تلفن میزند و خبر میدهد که یکی از کارمندانش به نام بکی از یکی از مشتریان دزدی کرده است. او ساندرا را قانع می کند که تا آمدن پلیس از بکی بازجویی کند. اما کمکم خواستههای نامعقولی از سوی دانیلز مطرح میشود...
درنوردیدن مرزهای حماقت
هومن داودی: تمکین از معدود فیلمهایی است که برخورد با آن و قضاوت دربارهاش مشکل است. فیلم عامدانه و با اصرار راهی را در پیش میگیرد که به نفی پایهایترین اصول انسانی منجر میشود و مرز حماقت آدمها در سینما را به جلو میبرد. این نمایش حماقت آن قدر شدید است که دیگر نمیشود لحظهای از این فیلم را باور کرد؛ هرچند پیش از اولین نمای فیلم جملهی «بر اساس حوادث واقعی» کل قاب را پر کرده باشد و در انتهای فیلم خبر از 70 مورد مشابه در سراسر آمریکا داده شود. اینجاست که صرف واقعی بودن موضوع ربطی به کشش دراماتیک فیلم و ارتباط برقرار کردن مخاطب با آن پیدا نمیکند. به نظر میرسد فیلمساز مدیوم اشتباهی برای فیلمش انتخاب کرده است. شاید این سوژهی دور از ذهن در قالب یک مستند یا یک فیلم کوتاه میتوانست مؤثر باشد و تماشاگر را درگیر کند اما در شکل فعلی مطلقاً چنین نیست. درست است که اوجگیری حماقت و دور از ذهن بودن اتفاقها در تمکین تا حدی کنجکاویبرانگیز است و باعث میشود به هر ضربوزوری شده تماشاگر موقعیتهای بیش از حد کشآمدهی فیلم را برای رسیدن به انتها تحمل کند، اما هیچ چیز خاصی در پایان فیلم وجود ندارد. تماشاگر در انتهای تمکین به همان خانمی میماند که به فیلمساز/ مزاحم تلفنی اعتماد کرده تا دلیل یا حتی دیدگاهی درباره همهی این اتفاقهای احمقانه و آزاردهنده ارائه بدهد اما در نهایت، در حالی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته، به حال خود رها میشود. (امتیاز: 2 از 10)