
من بروس لی هستمI Am Bruce Lee
كارگردان: پیت مككورمك، با حضور: دانیل بولِلی،پل بومن، میكی روروك، ریچارد باستیلو. محصول 2011، 94 دقیقه.
مستند دربارة زندگی بروس لی كه به دنبال این است تا نشان دهد چرا هنوز هم، با گذشت سی سال از مرگ ناگهانی او، محبوبیتش حفظ شده است.
الویسِ هنرهای رزمی
جواد رهبر: طی یکیدو دههی اخیر گروهی از مستندسازان تلاش کردهاند با نوآوریهای روایی آثارشان را جذابتر و بهاصطلاح «همهپسند» کنند ولی سوژهی من بروس لی هستم آن قدر جذابیت دارد که نیازی به این کار نباشد. این مستندی وقایعنگارانه دربارهی زندگی و فعالیتهای ورزشی و هنری بروس لی، اسطورهی هنرهای رزمی است. کارگردان هم سراغ کهنهکاران هنرهای رزمی رفته تا خاطراتشان از بروس لی را بازگو کنند و هم اینکه پای حرف جوانترها نشسته تا میزان تأثیرگذاری بروس لی بر نسلهای آینده را نشان بدهد. تا به حال مستندهای بسیاری دربارهی بروس لی ساخته شده ولی نکتهی مثبت من بروس لی هستم این است که سعی میکند بیطرفانه به تمامی جنبههای زندگی پرحاشیهی بروس لی بپردازد. به همین خاطر است که بحث به اصلیت بروس لی میکشد، دوران فعالیتهای هالیوودی او _ و دوستیاش با بازیگرانی مثل استیو مککویین و جیمز کابرن _ زیر ذرهبین میرود و حتی اعضای خانوادهاش دربارهی مرگ مرموز او و شایعات پیرامون این موضوع حرف میزنند. من بروس لی هستم مستند ساده و جالبی است و بهخصوص گزیدههای مصاحبههای بروس لی خوب در آن جای داده شده است. این مستند تلویزیونی، که اکران سینمایی هم داشته خیلی راحت هوس تماشای مجدد فیلمهای بروس لی (یا به قول میکی رورک در این فیلم «الویسِ هنرهای رزمی») را به جان بیننده میاندازد. (امتیاز: 6 از 10)
مردی روی یك لبه Man on a Ledge
كارگردان: اَسگِر لِت، فیلمنامه: پابلو اف. فِنگوِس، بازیگران: سام ورتینگتن (نیك كَسیدی)، الیزابت بنكس (لیدیا مِرسِر)، جیمی بل (جویی)، جِنِسیس رودریگز (انجی)، آنتونی مكی (میك آكرمن)، اد هریس (انگلندر). محصول 2012، 102 دقیقه.
نیك كه سابقاً پلیس بوده به محكومیتی بلندمدت محكوم شده اما خودش معتقد است كه بیگناه است. او برای اثبات بیگناهیاش، نقشهای پیچیده میكشد و موقعی كه برای مرخصی از زندان بیرون آمده، به لبة یكی از برجهای واقع در نیویورك میرود تا اقدام به خودكشی كند...
گمشده در كلیات
هومن داودی: مردی روی لبه ایدة جذابی دارد اما به دلیل شخصیتپردازی ضعیف و گسترش نیافتن منطقی درام بر باد رفته است. اینكه مردی با یك نمایش خودكشی بخواهد یك سرقت بزرگ ترتیب بدهد و بیگناهیاش را ثابت كند، به خودی خود ایراد ندارد، اما در این مسیر باید اطلاعات و جزییات ضروری برای تحقق این هدف به مخاطب داده شود كه اینجا از او دریغ شده است. علاوه بر این، برای بزنگاههای مهم درام، مثلاً نحوة دستگیری پلیس فاسد فیلم یا رو كردن دست انگلندر تمهیدهای مناسب و باورپذیر اندیشیده نشده و اتفاقهای مهم به دمدستیترین شكل ممكن برگزار میشوند. از طرف دیگر، چون دربارة مورد مهمی مثل خائن بودن یا نبودن آكرمن - كه در طول فیلم چند بار با آن بازی میشود – اطلاعات كافی به تماشاگر داده نمیشود، رودست زدن به فریب دادن تبدیل میشود. رابطة بهظاهر بامزه جویی و انجی هم كه قرار بوده بار كمیك به فیلم بدهد و با تركیب شدن در فضای جدی اثر در آن تعادل ایجاد كند، عملاً در تضاد با لحن خشن كلیاش قرار میگیرد و از تأثیرگذاری نهایی فیلم میكاهد. بهخصوص كه در نهایت، با عاقبتبهخیر شدن آدمهای خوب و بیگناه و پیشنهاد ازدواج جویی به انجی، یك پایان خوش نچسب به فیلم تحمیل میشود. (امتیاز: 3 از 10)