دیپان / Dheepan
کارگردان: ژاک اودیار، فیلمنامه: اودیار، توماس بایدِگِین، نوئه دبره، مدیر فیلمبرداری: اپونین مومنسو، تدوین: ژولیت ولفلین، موسیقی: نیکلا ژار، بازیگران: جسوتاسان آنتونیتاسان (دیپان)، کالیاسواری سرینیوایان (یِلینی) و... محصول 2015 فرانسه، 115 دقیقه.
دیپان یکی از جنگجویان ببرهای تامیل در سریلانکا است که با نزدیک شدن پایان جنگ داخلی و شکست، اجساد سربازان کشتهشدهاش را میسوزاند و با همراهی یک زن و دختری حدوداً نه ساله (در قالب یک خانواده و به منظور کسب پناهندگی) وارد خاک فرانسه میشوند. آنها در حومهی پاریس زندگی تازهای را آغاز میکنند اما شرایط دوباره عرصه را بر دیپان تنگ میکند و دست تقدیر یک بار دیگر باعث طغیان این سرباز کهنهکار میشود.
فرار از تله
ژاک اودیار که فیلمهای تحسینشدهای از جمله یک پیامآور (2009) را ساخته است، در جدیدترین فیلمش دیپان (که سال گذشته نخل طلای جشنواره کن را برای او به ارمغان آورد) با داستان تازهای به بررسی مضمون مورد علاقهاش - یعنی تأثیر محیط و شرایط زندگی بر آدمها - پرداخته و با دیدگاهی کاملاً خوشبینانه به انسان امروزی نگریسته است. از این رو است که فیلم با عناصری نظیر مرگ و آتش و شب در یک منطقهی جنگی و بدوی آغاز میشود و با شکوفههای بهاری درختان در روزی آفتابی در میان شهری آرام و یک مهمانی خانوادگی به پایان میرسد؛ و در این میان، سفر شخصیت اصلی با نام دیپان، با تمام سختیهایش به سرانجام دلخواه او میرسد و یک خانوادهی جدید، جایگزین خانوادهی ازدسترفتهاش میشود؛ انگار او که به جنگ پشت کرده است و حتی بعد از کتک خوردن از فرماندهی سابقش هم حاضر نیست دوباره به «دور باطل» و «دام جنگ» بیفتد، واقعاً شایستهی نوازش و در آغوش گرفتن نوزادش (بهترین نشانه برای حیات و آغاز یک زندگی تازه) است.
کارگردانی ژاک اودیار و میزانسنهای ساده اما دقیقش (که مثل اغلب فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما بدون درشتنمایی و جلوهگری طراحی شدهاند) بدون اینکه سدی برای داستانگویی باشند و لکنتی در آن ایجاد کنند به بهترین شکل به غنای بصری فیلم افزودهاند. یک نمونهی شاخص میزانسنها - که بهخوبی مکمل ایدهی مطرحشده در سطرهای بالای این یادداشت است - جایی است که دیپان پس از تمرد از جنگطلبی فرمانده و کتک خوردن از او، که معلوم نیست چهطور ناگهان سروکلهاش پیدا میشود، در حالی که آواز میخواند از یک راهروی تاریک رد میشود. دیپان در شرایطی که بهنوعی از خود بیخود شده و گلایهاش از تقدیر در لحن کلامش پیداست، از میان ظلمت حاکم بر راهروی نمناک و تنگ، با اتکا به نور چراغ قوهای که در دست دارد، عبور میکند. کارکرد نمادین این گذر از تاریکی با نوری اندک آشکار است اما دو نکته ممکن است در اولین تماشای فیلم از نظر دور بماند. اول اینکه دوربین ابتدا ناظر ورود دیپان به راهرو است و سپس از میان راه، به دنبالش راه میافتد و از دل تاریکی بیرون میرود؛ موضوعی که تابعیت تقدیر از ارادهی آدمی (در اینجا دیپان) را تبیین میکند (غلبهی نور دایرهایشکل چراغ قوه بر تاریکی محیط با نزدیک شدن دیپان به دوربین، و سپس دوربین روی دستی که پیگیر روشنایی میشود و انگار راهش را مییابد، مکمل بصری این مفهوم میشوند). اما نکتهی دوم و ظریفتر که واقعاً هر علاقهمند جدی سینما را به وجد میآورد، طراحی دایرههای تو در تو - که بیشباهت به تور عنکبوت یا دامهای مشابه هم نیست - روی دیوار یکی از آخرین پیچهای راهرو است که دوربین با قاب گرفتن آن از راهرو خارج میشود؛ و این بهخوبی و باظرافت جستن دیپان از همان «دور باطل» و «دام جنگ»ی را نشان میدهد که پیش از این به آن اشاره شد. (امتیاز 8 از 10)
زولندر2 / Zoolander 2
کارگردان: بن استیلر، فیلمنامه: استیلر، جاستین تروکس، نیکلاس استالر، جان همبرگ، مدیر فیلمبرداری: دنیل میندل، تدوین: گِرِگ هِیدن، موسیقی: تئودور شاپیرو، بازیگران: بن استیلر (درک زولندر)، اوئن ویلسن (هانسل)، پنهلوپه کروز (والنتینا والنسیا)، ویل فرل (جاکوبیم موگاتو) و... محصول 2016 آمریکا، 102 دقیقه.
درک و هانسل دوباره جذب دنیای مد و مدل بودن میشوند. آنها وارد رُم میشوند اما ناگهان پی میبرند که هدف یک توطئهی شوم قرار گرفتهاند.
فیسبوکد!
هرچند این هجویهی دنیای مد و مدلها به موفقیت قسمت اول که در سال 2001 به نمایش درآمد، دست نیافت و در واقع عموم منتقدان برخوردهای تندی با آن داشتند و تماشاگران هم کمتر به دیدن فیلم رفتند، اما زولندر2 همچنان فیلمی است که نکتهها و شوخیهای جالب توجهی در خود دارد و میشود تماشای آن را به عموم فیلمبینها توصیه کرد.
حالوهوای کلی فیلم، ایدههای بامزهی خودش را در دنیای مد دارد که از آن جمله میتوان به حضور بندیکت کامبربچ با آن شکل و شمایل عجیب و بهنوعی بدون جنسیت - و حتی بدون احساس و شبحگونه - به عنوان مدل محبوب زمان معاصر در داستان فیلم اشاره کرد یا از ژست ساده اما ظاهراً پیچیدهی خود زولندر نام برد که مأمور پلیس بینالملل (با بازی پنهلوپه کروز) را به شگفتی و در نهایت عذرخواهی وامیدارد که طبق بررسی رایانهای، چهرهاش بیش از «چهارده هزار» تغییر و ظرافت را به هنگام ژست گرفتن در خود جای میدهد! اما سوای اینها که اتفاقاً با افتادن به دام تکرار، بهخصوص در نیمهی دوم، به پاشنهی آشیل فیلم تبدیل میشوند، توجه زولندر2 به کسب دانش و اهمیت کتاب و کتابخوانی - آن هم در چنین بستری - درخور توجه است (بهویژه که ما هم بهتازگی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را پشت سر گذاشتهایم و این موضوع برایمان داغتر از هر زمان دیگری است).
زولندر یک مدل قدیمی با بهرهی هوشی پایین و فردی کمسواد است که به دلیل ناآگاهی و استفاده از مصالح نادرست در ساخت بنای عظیمی شبیه یک کتاب، باعث مرگ همسرش میشود و پسرش هم به خاطر عدم صلاحیت از او گرفته میشود. سقوط بنای کتاب بر سر و «چهره»ی همسر یک مدل، تأویلهای آشکار خودش را دارد و بهنوعی نقد استفادهی ابزاری و تزیینی از کتاب در دنیای معاصر (جایی کمتر و در سرزمینی دیگر بیشتر) هم هست. اما آنچه از دید و توجه عموم تماشاگران غیرانگلیسیزبان در خصوص شوخیهای درنظرگرفتهشده در ساختار فیلم و پرورش و گسترش آنها جا میماند، همان دلیلی است که باعث شده دیالوگهای خلاقانهی کمدیهای اخیر مورد توجه قرار نگیرند و مثلاً ببینیم که استقبال جهانی از کمدی رمانتیک موفق تباهشده/ Trainwreck به کارگردانی جاد اپتاو یا فیلم ابرقهرمانی متفاوت ددپول که شوخیهای تندوتیزش حتی دامنگیر خود مارول و نظام فیلمسازی هالیوود میشود، در اینجا، و هر کشور غیرانگلیسیزبان دیگری، آن طور که باید مورد استقبال قرار نمیگیرند. البته زولندر2 از این نظر کمترین خلاقیت را در بین فیلمهای نامبرده دارد ولی اشاره به یک شوخی با این کیفیت و مرتبط به موضوع کتاب در فیلم خالی از لطف نیست. شوخی و پرورش ایدهی سقوط کتاب بر چهرهی همسر زولندر تا جایی پیش میرود که در نهایت این عمل با یک بازی کلامی به انتقاد از شبکهی اجتماعی فیسبوک (ترکیب کلمههای چهره و کتاب) میرسد و زولندر در نهایت در دیالوگی میگوید که همسرش «فیسبوکد» شد! در ظاهر یعنی کتاب بر صورتش سقوط کرد و او را از بین برد که در واقع میشود همان فیسبوکی که از راه رسیده و برای اغلب گروههای سنی جوانتر جایگزین کتاب شده است. طبیعی است وقتی این شوخیها در ترجمههای اغلب نامناسب از دست میروند و در مواردی اصلاً قابلترجمه نیستند و در زمرهی مفاهیم «گمشده در ترجمه» قرار میگیرند، برقراری ارتباط با این گونه فیلمها کار سختتری میشود. (امتیاز 6 از 10)