12 بهمن 1391 (ویژه جشنواره فیلم فجر) - شماره 454

روی جلد: طرح و عکس روی جلد: محمد اسماعیلی

فهرست فیلمهای همه‌ی بخش‌ها جشنواره که در این شماره به آن‌ها پرداخته‌‌ایم

(به ترتیب الفبا):
آخرین روزهای زمستان
/ آرامش در دریا/ آستریکس و اوبلیکس: خداوند بریتانیا را حفظ کند/آسمان زرد کمعمق/آسیاب و صلیب/آشپز قصر/ آفتاب مهتاب زمین/آفتابسوخته2/آقای الف/ابرهای ارغوانی/ از تهران تا بهشت/ استرداد/ اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند/ آن سوی تپه/ انسان شریف/ اوا/ این یک رؤیاست/ بازگشت به  1942/بازگشت به آینده/ برلین 7/ بشارت به یک شهروند هزاره‌ی سوم/ به خاطر پونه/ به نام آزادی/ بهشت اقیانوسی/ بیکس/ پرتقالها و آفتاب/ پرندگان در سرزمین برف و آفتاب/پرویز/ پسران ابر/ پسرانی با گوشهای شکسته/پسلرزه/ پیاده تا مدرسه/ تابور/ تاجمحل/ تأییدشده برای فرزندخواندگی/تجریش ناتمام/ ترک بغداد/ ترنج/ جنگجویان جلگه/ جیببر خیابان جنوبی/ چتر سبز/ چه خوبه که برگشتی/ چهار سوار/ چهقدر دوستم داری؟/حلقه‌ی کامل/ حوض نقاشی/ خاک و مرجان/ خانهای با برجک/ خسته نباشید/ خط مقدم/ در آغوش مادرم/ در جستوجوی گمنامی/ دربند/ دل بیقرار/دنیای اقیانوس/ دهلیز/ دوشیزه جین زیبا/ دیوانه بی او/ رسوایی/ رقصنده با سایه/ رنگ آسمان/ رودخانه‌ی لیان/ روز روشن/ روزی که میشیما سرنوشت خود را رقم زد/ زابانا!/  زندگی مشترک آقای محمودی و بانو/ زیباتر از زندگی/ساکن خانه‌ی چوبی/ سالاولی/ سربهمهر/ سرقت بزرگ/ سووز-شوش/ سی سال تاریکی/ سیزده/ شکار/ شمشیرهای پرنده‌ی دروازه‌ی اژدها/ شورش/ صندلی 257/ عشق/ عقاب صحرا/ عملیات مهدکودک/ غولها/ فرا رسیدن در روز-روز بعد/فردا بهتر خواهد بود/ فرزند چهارم/ فیل سفید/ قاچاقچی/ قاعدۀ تصادف/ قایق/ کاتین/ کشتار/کلاس هنرپیشگی/ کورا- یک مایل بالاتر/ کاروان نظامی/ کودکان سارایوو/ کودکی پنهان/ گامهای شیدایی (غریبه)/ گناهکاران/ گهوارهای برای مادر/ لرزاننده‌ی چربی/ مادر/ مادر مغول من/ مار/ مرد آهنین/ مروارید/ مشتیاسماعیل/ ملت هستهای/ مهمونی کامی/ میمون شهری/ نابینا/ نغمههای محمدی/ نیکیفورِ من/ وداع طولانی/ وقت مردن/ همکار/ همه‌ی آنچه داری/ همه چیز برای فروش/ هنر پرواز/ هیچ کجا هیچ کس/ هیس! دخترها فریاد نمیزنند

نکتهها و ملاحظاتی درباره‌ی سینمای ایران در آستانه‌ی سیویکمین جشنواره‌ی فیلم فجر
برای مجموعه‌ی سینمای ایران، جشنواره حادثه‌ی مهمی است. اگر نه به اندازه‌ی اکران و پروانه‌ی ساخت و پروانه‌ی نمایش، اما در آن حد که حضورش نشانه‌ی تداوم حیات سینما تلقی می‌شود و فقدانش نشانه‌ی تزلزل و شاید مرگی محتوم. گرچه در طول سال بانگ نومیدی - در قالب‌های مختلف مصاحبه و بیانیه و غیره - از هر سوی سینمای ایران بلند بود و بسیاری سینمای ایران را اگر نه مرده که در آستانه‌ی مرگ و نابودی اعلام کردند، اما اعلام شد که 96 فیلم متقاضی نمایش در سی‌ویکمین جشنواره‌ی فیلم فجر شده‌اند! عجب موجود روبه‌موتِ پرزور و سخت‌جانی! تازه حتماً فیلم‌های دیگری هم بوده‌اند که به دلیلی تقاضای شرکت در جشنواره نکرده‌اند.

چرا دبیران جشنواره‌ی فجر زود عوض میشوند؟
مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره‌ی بیست
ونهم: الان سینمای ایران در شرایط حساسی به سر می‌برد و خیلی از موضوع‌ها پیچیده شده است. فضا سرشار از سوءتفاهم است. به نظرم اصلاً موقعیتی نیست که من بخواهم درباره‌ی جشنواره و برگزاری آن حرف بزنم. به‌خصوص که این بحث جنبه‌ی تخصصی دارد و نمی‌شود سطحی و ساده از آن گذشت. باید به زوایای مختلف آن پرداخت.
محمد خزاعی دبیر سیامین جشنواره: طبیعتاً آدم وقتی کاری را شروع می‌کند با این نیت است که آن را ادامه بدهد و به سرانجام برساند. اما تلقی من همیشه این بوده که ما موظفیم خدمت کنیم و مهم نیست که این خدمت در چه جایگاهی و برای چه مدتی انجام شود.
محمدرضا عباسیان دبیر جشنواره‌ی سیویکم: ر وزارت ارشاد هیچ معاونت سینمایی یا وزیری بیش از چهار سال نداشتیم و همین امر آسیب جدی به این حوزه وارد می‌کند. در جشنواره آسیب آن بیش‌تر است. تأثیرگذارترین دوره‌ی سینمایی بعد از انقلاب که همیشه از آن یاد می‌شود، زمانی است که دبیر یک جشنواره ده دوره دبیر بوده و ریاست بزرگ‌ترین مرکز تولید فیلم در کشور را نیز بر عهده داشته است.

مسابقه‌ی سینمای ایران: چیزهایی در جای چیزهایی دیگر
شاهین  شجری
کهن: گفته می‌شد که قرار است امسال جشنواره‌ی فجر تفاوت‌های زیادی با دوره‌های پیش داشته باشد و بخش‌های مختلفی از آن تغییر کند. دبیر و برگزارکنندگان جشنواره از یک سو و مدیران سینمایی از سوی دیگر، در هفته‌ها و بلکه ماه‌های پیش از جشنواره مدام در مصاحبه‌های‌شان به این «تغییرهای بنیادی و گسترده» اشاره می‌کردند. در واقع تغییرها و جابه‌جایی‌های زیادی هم در عمل ایجاد شد، اما هرچه به زمان برگزاری نزدیک‌تر شدیم این تغییرها هم «کان لم یکن» شدند و همه چیز کم‌وبیش به حالت اول برگشت. هر تغییری با یک «ضدتغییر» خنثی شد؛ مثلاً بخش خارج از مسابقه‌ی سینمای ایران قرار بود نباشد و حالا هست، نه در قالب یک بخش بلکه به ‌صورت دسته‌ای از فیلم‌ها که در لابه‌لای آثار بخش‌های دیگر پراکنده شده‌اند. در یک کلام، همه چیز سر جای خودش است، جز جای هر چیز!

سینماحقیقت (مسابقه‌ی فیلمهای مستند): میدانم: افتاد مشکلها، ولی...
محمدسعید محصصی:
کی از مجموعه‌های مستندی که از سال 89 کلید خورده و قرار بوده پاسخی باشد به این نیاز مستندسازان خارج از مرکز، کاری است که با عنوان «مستندهای فاخر» در سیمای استان‌ها انجام شده و هنوز پرونده‌اش بسته نشده است. کاری به عنوان این مجموعه نداریم که به فهم این پروژه هم کمک نمی‌کند، اما کاری که در سیمای استان‌ها انجام شد خلاصه‌اش این است که کشور به هشت منطقه تقسیم شده و هر منطقه به یک مشاور (در آغاز استاد راهنما) سپرده شد تا مستندسازان خارج از مرکز که قابلیت‌های لازم برای ساخت مستندهای جدی دارند - ‌‌و به دلیل کمبود بودجه‌های مراکز استانی صداوسیما، نمی‌توانند به‌ گونه‌ای شایسته فیلم‌های دلخواه‌شان را بسازند...

وجهی دیگر از منشور او: یادی از محمدرضا شریفی
که مستند
ساز هم بود به مناسبت سالگرد تولد و درگذشت او
همایون امامی:
زنده‌یاد محمدرضا شریفی (13 بهمن 1383 – 15 بهمن 1330) بیش‌تر به عنوان مدیر فیلم‌برداری شهرت داشت اما او مدرس عکاسی و فیلم‌برداری دانشکده‌ی هنر‌های دراماتیک (دانشکده‌ی سینماتئاتر فعلی) هم بود، و به موازات این فعالیت‌ها، در دفاع از منافع صنفی جامعه‌ی فیلم‌برداران سینمای ایران، در خانه‌ی سینما نیز فعالیت داشت. شریفی اگرچه سینمای به‌اصطلاح اکران را عرصه‌ی فعالیت‌های خویش قرار داده بود، ولی دوستان و نزدیکانش به‌خوبی از علاقه‌ی وافر او به سینمای مستند آگاهند. شدت این علاقه آن قدر بود که او را نخست به عنوان یک مستند‌ساز و بعد به عنوان فیلم‌بردار فیلم‌های مستند و کوتاه دیگران به خود مشغول دارد.

این دو فیلم اول را ببینید: سربهمهر (هادی مقدمدوست) و خسته نباشید(محسن قرایی)
هوشنگ
گلمکانی: ... نهضت ادامه دارد؛ نهضت ورود جوان‌ها به سینمای ایران، با وجود این همه دشواری و مانع رسمی و غیررسمی. این غلیان شور و استعدادهاست. باورکردنی نیست که در سالی که سینمای ایران یکی از دشوارترین دوران حیاتش را می‌گذراند، جوان‌ها چنین هجومی برای فیلم ساختن بیاورند. طبق آمار رسمی دفتر جشنواره از میان نزدیک به صد فیلم متقاضی نمایش در جشنواره (که خود این هم رقم عجیبی است) حدود چهل فیلم آثار اول سازندگان آن‌ها بوده است. البته دفتر جشنواره چند مورد اشتباه محاسبه در این زمینه دارد و گاهی با معیارهایی عجیب، فیلم‌های دوم یا سوم و در یک مورد چهارم را هم جزو فیلم‌های اول آورده اما حتی اگر این چند مورد را هم از فهرست اولی‌ها حذف کنیم، بقیه‌اش رقم قابل‌توجهی می‌شود که تازه هیچ معلوم نیست این‌ها واقعاً همه‌ی‌ فیلم‌های اولی باشند که طی این یک سال ساخته شده‌اند.

همهاش زیر سر پول است!: مقالهای خواندنی از راجر ایبرت در مخالفت با سینمای سهبعدی
آیا افزایش قیمت بلیت برخی فیلم‌ها فقط تا زمانی که قسط‌های تجهیزات پرداخت شود ادامه خواهد داشت؟ به نظر من سه‌بعدی یک جور اخاذی از والدینی است که تبلیغات رسانه‌ها توی مخ بچه‌های‌شان فرو کرده‌ که حتماً باید فیلم سه‌بعدی ببینند. در پانویس نقدم بر جنگ تایتانها نوشتم: «به کودکان‌تان توضیح بدهید که فیلم به شیوه‌ی سه‌بعدی فیلم‌برداری نشده بلکه فقط سه‌بعدی نمایش داده می‌شود تا سازندگانش پول بیش‌تری به جیب بزنند. باور کنید خود من این فیلم را دو بعدی دیدم و واقعاً عالی بود.» سه‌بعدی قلابی این فیلم حتی سه‌بعدی‌بازهای دوآتشه را هم شاکی کرد.

زخم و طلا: نگاهی گذرا به تاریخچه‌ی سینمای چین
در دوران «انقلاب فرهنگی» که از 1966 شروع شد، فیلم‌سازی به‌شدت محدود شد و صنعت سینما بیش از همیشه زیر فشار قرار گرفت. تقریباً همه‌ی فیلم‌هایی که پیش از آن ساخته شده بودند توقیف شدند و تعداد اندکی فیلم جدید تولید می‌شد. در سال‌های 1967 تا 1972 سینما تقریباً‌ متوقف شده بود و پس از آن کمی رونق گرفت ولی به‌شدت زیر نظارت دولتی قرار داشت و فیلم‌ها به لحاظ داستانی و شخصیت‌پردازی با محدودیت‌هایی عجیب‌و‌غریب دست به گریبان بودند. از 1976 با پایان «انقلاب فرهنگی»، به‌تدریج فیلم‌ها دوباره وجه سرگرم‌کنندگی بیش‌تری پیدا کردند و سینماگران به پیروی از سینمای غرب سعی می‌کردند با نوآوری‌ها و جسارتی در حد مقدورات، مردم را جذب کنند.
در دهه‌ی 1980 سینمای چین دوران سختی را گذراند که از طرفی ناشی از لزوم رقابت با سایر رسانه‌ها و سرگرمی‌ها بود و از طرف دیگر به دلیل حساسیت بخشی از مقام‌ها و مسئولان دولتی که فیلم‌هایی مثل تریلرهای مردم‌پسند و فیلم‌های هنرهای رزمی را به لحاظ اجتماعی مقبول نمی‌دانستند.

بالیدن زیر تیغ سانسور: نگاهی گذرا به تاریخچه‌ی سینما در لهستان
تاریخچه‌ی سینما در لهستان تقریباً عمری به درازای خود صنعت سینما دارد و دستاوردهایی جهانی داشته، هرچند که فیلم‌های لهستانی در مقایسه با برخی دیگر از کشورهای اروپایی به لحاظ تجاری کم‌تر در دسترس بوده‌اند. با این حال سینمای لهستان، مجموعه‌ای از فیلم‌سازان بزرگ و درجه‌‌یک را به عالم سینما هدیه کرده که بعضی از آن‌ها، مثل فیلم‌سازان بزرگ هر کشور غیرآمریکایی دیگری، پس از رسیدن به اوج موفقیت در کشور خودشان یا دست‌کم نشان دادن بارقه‌هایی از استعداد و توانایی خود، به طرز ظاهراً اجتناب‌ناپذیری سر از هالیوود درآورده‌اند.

به امید هوای تازهتر...: آهنگسازان جشنواره‌ی سیویکم
سمیه قاضی
زاده: در میان آهنگ‌سازان فیلم‌های امسال تا دل‌تان بخواهد اسم‌های جدید حضور دارند. اسم‌هایی که نه‌تنها پیش از این از آن‌ها موسیقی فیلمی نشنیده‌ایم بلکه اصولاً آن‌ها را به عنوان آهنگ‌ساز هم نشناخته‌ایم. می‌توان به این ماجرا از دو زاویه نگاه کرد:اول این‌که باید خوش‌حال بود از این‌که در موسیقی فیلم ایران نیز هم‌چون سینمای ایران، جوان‌هایی پا به عرصه گذاشته‌اند که می‌توانند نفسی تازه در کالبد آهنگ‌سازی سینمای ایران بدمند. آن روی دیگر سکه هم این است که ساخت موسیقی برای فیلم، چیزی جدا از آهنگ‌سازی نیست و کسی که در این راه قدم می‌گذارد طبیعی است که باید سابقه‌ای حداقل قابل‌قبول در سطح حرفه‌ای در حوزه‌ی موسیقی آزاد داشته باشد.

بزرگداشت‌ها -
گفتوگو با جمشید مشایخی: در بازیگری هم به جایی نرسیدهام!
احسان ناظم
بکایی: نیازی به معرفی ندارد. مشایخی 78 ساله در کنار عزت‌الله انتظامی، داود رشیدی و علی نصیریان، ضلع‌های مربع طلایی بازیگران کارکشته و کهنه‌کار سینمای ایران‌اند. مشایخی در نیم قرن بازیگری‌اش در ده‌ها فیلم و سریال بازی کرده است. از خان‌دایی قیصر و رضا تفنگچی هزاردستان گرفته تا استوار گل‌های داودی و کمال‌الملک، نقش‌های ماندگاری است که با همت و حضور گرم و دل‌پذیر او در تاریخ این سینما ثبت شده‌اند. مشایخی با وجود سال‌ها بازیگری و تنوع نقش، بجز برای نقش کمال‌الملک که برگزیده‌ی جشنواره‌ی سوم فجر شد، برنده‌ی جایزه‌ی بازیگری این جشنواره نشده اما این بار قرار است از او در جشنواره تقدیر شود. این بزرگداشت بهانه‌ای شد برای ملاقات با این بازیگر خوش‌نام قدیمی و محبوب در آپارتمانش در محمودیه‌ی تهران. جمشید مشایخی با این‌که اندکی کسالت داشت و از نرفتن به مراسم سالگرد درگذشت تختی دمغ بود، با رویی خوش از ما استقبال کرد. گپ‌وگفت چندساعته با او گرم و پرهیجان پیش رفت. از خاطراتش با زنده‌یاد تختی گفت تا به این روزها رسید و لابه‌لای حرف‌هایش آخرین فیلم‌نامه‌هایی را که به دستش رسیده بود، نشان داد تا دلیل کم‌کاری‌اش معلوم شود.

مردی از جنس مهربانی
پرویز نوری:
آشنایی‌ام با جمشیدجان مشایخی برمی‌گردد به روزهایی که با گرشا رئوفی – برادر همسر نازنین او – از زمان ساخت فیلم زمین تلخ رفیق شده بودیم. گاه‌گداری جمشیدجان را می‌دیدم اما هیچ‌وقت موقعیتی دست نمی‌داد تا بیش‌تر با هم باشیم. در آن دوره‌ها می‌دانستم که بازیگر تئاتر است و من هم با تئاتر تقریباً میانه‌ای نداشتم، و هیچ نمایشی را از او ندیده بودم. از بین فیلم‌هایش فقط یک کار کوتاه بود به نام وقتی دیگر، عشق من (هژیر داریوش) و یک جورهایی آوانگارد بود در مایه‌های هیروشیما، عشق من که هژیر عاشقش بود. او در مصاحبه‌ای همان موقع‌ها به من گفت که فیلم را به خاطر بازیگری به اسم منیره جمال‌زاده نوشته و ساخته، در حقیقت چیزی شبیه به زندگی آن زن. دیگر یادم نمی‌آید چه فیلمی قبل از قیصر از جمشیدجان دیده باشم؛ تا با آن فیلم و نقش که شناخته شد و حسابی هم به دل نشست.

جهانگیر الماسی: از سرمستی تا رنج
او که در سال‌‌های اخیر عضو پیوسته‌ی فرهنگستان هنر هم شده و دو سال قبل طرح اولیه‌ی فیلم‌نامه‌ی سیب و سلما را نوشته، می‌‌خواهد در آستانه‌ی 58 سالگی، اولین فیلمش را بسازد. فیلمی به نام رنج و سرمستی. نامی که خواسته یا ناخواسته شاید بر وضعیت دو نیمه‌ی متفاوت دوران فعالیت او در سینما گواهی دهد: «این روزها هرکس به خودش اجازه می‌‌دهد تهمت بزند و برایت انگیزه‌‌ای تعریف کند. ولی من هنوز همان آدم دهه‌ی شصت هستم. با همان اصول و اعتقادها. هنوز هم معتقدم هرکس بیش‌‌تر به جامعه نفع می‌‌رساند، باید از مزایای بیش‌‌تری برخوردار شود. با همین اصل کوشیدم نسبت به جامعه‌‌ام حساس باشم. هیچ‌‌گاه نخواستم وارد عرصه‌ی سیاست شوم...»

مهری شیرازی: هزارچهرهساز!
او که کارش را در سینما با گریموری فیلم‌‌های حریم مهرورزی (ناصر غلامرضایی) و تشکیلات (منوچهر مصیری) آغاز کرد، در دوره‌‌های بیست‌ودوم و بیست‌وچهارم جشنواره‌ی فجر برای عروس افغان (ابوالقاسم طالبی) و کافه ستاره (سامان مقدم) نامزد دریافت سیمرغ شد. در جشن خانه‌ی سینما هم در شش دوره برای دیدار، دو زن، زیر پوست شهر، زندان زنان، شمعی در باد و کافه ستاره نامزد دریافت جایزه شد که در دوره‌ی چهارم برای زیر پوست شهر (تهمینه میلانی) و در دوره‌ی ششم برای زندان زنان (منیژه حکمت) برنده‌ی تندیس شد.

نادر طالبزاده: نقاد هالیوود
قرار گرفتن نام نادر طالب‌زاده در میان فهرست پنج چهره‌ی برگزیده برای تقدیر که بعدها با انصراف پرویز شیخ‌‌طادی به چهار نفر کاهش یافت، عجیب بود. چون او فقط فیلم بشارت منجی را ساخته و در فیلم تویی که نمی‌‌شناختمت بازی کرده است. اما به نظر می‌‌آید آن‌چه مشوق متولیان جشنواره در این زمینه بوده فعالیت‌‌هایی دورتر از فیلم‌‌سازی‌‌ست. طالب‌‌زاده‌ی 59 ساله، سال پرکاری را پشت سر گذاشته. او علاوه بر دبیری جشنواره‌ی فیلم‌‌سازان مستقل «افق نو»، دبیر سومین جشنواره‌ی عمار هم بود. ضمن این‌که او هم‌چنان هدایت و اجرای برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی راز را، که از برنامه‌‌های گفت‌وگومحور شبکه‌ی 4 است، بر عهده دارد که چند قسمت از آن، بازتاب فراوانی داشت.

آرشیو

مینی سریال نهنگ سفید، پخش از نمافیلم
کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون