آذر 1399 - شماره 577
چشمانداز: 577
سینمای ایران
مرور خبرهای آبان: دل به دریا زدهها
پوریا ذوالفقاری: سینمای ایران سینمای بازیهای بینتیجه و نیمهکاره است. وضعیت هر رخدادی در آن شبیه مسابقهی فوتبالی شده که اواسط یا اواخرش دعوایی درمیگیرد و همه به جان هم میافتند و بازی نیمهکاره میماند، تلویزیون هم از پخش ادامهی رخدادها خودداری میکند و مخاطب، معلق و مبهوت نمیداند بالأخره بازی تمام شد یا همینجور نیمهتمام ماند... خبرهای سینما و تلویزیون ایران که تفاوت چندانی با سالهای پیش نکرده. با توجه به رونق یافتن ویاودیها میتوان با قاطعیت گفت که تعداد سینماگرانی که دل به دریا زده و مشغول کارند، حتی بیشتر هم شده است! ولی خب این وسط صداهایی هم برای تعطیل کردن پروژهها به گوش میرسد که خب بعید است کسی جدیشان بگیرد و به نتیجهای برسند...
دربارهی نمایش رنج و اندوه: دایرهی ابتذال تعارف ایرانی
نیروان غنیپور: اگر قرار بر شرکت ملیتهای مختلف و آشنا با آداب و رفتار ما ایرانیان در یک نظرسنجی باشد، به احتمال زیاد و با درصدی بالا گزینهی «تعارف ایرانی» رأی خواهد آورد. خصوصیت اخلاقی که هر ایرانی دستکم چند باری در زندگیاش یا بِدان مرتکب شده یا با آن برخورد کرده و بهنوعی در رگ و پی ما جاری است...
درگذشتگان: عباس معیری: نقاش، مجسمهساز، نوازنده، بازیگر و معلم
سعید نوری: آنچه در زندگی هنری عباس معیری جالب توجه است عطش او برای یادگیری، دسترسی به اساتید، تفحص و تحلیل آثار، پاسخگویی به کنجکاوی درونی و زنده کردن روح تجسم و تخیل در شاگردانش است. در بیشتر نقاشیهای او که در سبک سمبولیستی هستند زن به عنوان نماد باروری، پرنده نماد آشتی و اسب به نشانهی آزادی قابلمشاهده است...
صدایی که دیر شنیده شد: مروری بر صداپیشگی بهمن مفید
مسعود نجفی: مدتی از درگذشت بهمن مفید، بازیگر سینما و تئاتر میگذرد. جدا از حضور درخشان او در تئاتر و سینما و نقشآفرینی در آثاری شاخص او سابقهی صداپیشگی در نمایشنامههای رادیویی، شخصیتهای عروسکی در تعداد زیادی فیلم و سریالهای عروسکمحور را هم به واسطهی مهارتهای بازیگری با صدا بر عهده داشت...
صداپیشهای که خود صداپیشه داشت: دربارهی بازی و صدای بهمن مفید
علی باقرلی: بهمن مفید هنرمندی با کارنامهای پروپیمان و رزومهی درخشان کاملاً مسلط به بیان و ریزهکاریهای صداپیشگی بود. در ضمن خودش هم صدایی بم، گرم و دلپذیر داشت که کاملاً متناسب با چهرهی مردانه و فیزیک درشتش بود. ورودش به سینما با قیصر (مسعود کیمیایی) و در نقشی کوچک در یک سکانس بود که بسیار دیده و تحسین شد...
کریم اکبریمبارکه: قدرنادیده
کریم اکبریمبارکه که بیشتر با نقش ابن ملجم مرادی در سریال امام علیع (داود میرباقری) شناخته میشود، دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و با نمایش پهلوان اکبر (ابراهیم سخنسنج، 1350)، به نویسندگی بهرام بیضایی، فعالیتش را آغاز کرد...
سینما و پزشکی: جشن سَر بُرون!
دکتر مصطفی جلالیفخر: به نظر میرسد با وجود خوفناکی و خطر مرگ، طولانی شدن رکود سینما، بزرگی غول تورم، کاهش پساندازهای مالی و برخی دلایل دیگر باعث ادامهی خطرپذیر تولیدهای سینمایی و تلویزیونی شده است. در واقع همه بر اساس منافع فردی تصمیم میگیرند و همچنان وزارت ارشاد ترجیح میدهد خودش را وارد گودی نکند که به سیاهچاله شبیه شده است...
آرشیوگردی در روزگار کرونا: گشت دوم: «دختر لر»
مرتضی سیدینژاد: هنوز که هنوز است در دوران گذار از آنالوگ به دیجیتال نفس میکشیم و این وضعیت را در خانهنشینی و دورکاری و آرشیوگردیهای این چند ماه کرونایی به عینه دیدم و تجربه کردم... اسناد زیادی از پستوهای آرشیو در حال بیرون آمدن و اسکن شدن است. گاهی در فاصلهی یکیدو هفته، برگهای زیادی به اسناد دیجیتال افزوده میشود، جوری که هفته به هفته اگر پیگیر موضوعِ مشخصی باشید احتمالاً با دادههای جدیدی روبهرو خواهید شد... نمونهاش اسنادی که مربوط به دختر لر است و در این «گشت دوم» بر سرِ آنم که از آنها رونمایی کنم...
اقتباس در سریالهای تلویزیونی: این دستمایههای ناب
مازیار معاونی: با پخش سریال بوم و بانو از کانال دوم سیما که نام سعید سلطانی به عنوان کارگردان بر پیشانی آن دیده میشود، بار دیگر مقولهای تحت عنوان «اقتباس» از متنهای ادبی برای ساخت آثار نمایشی مورد توجه قرار گرفت. مقولهای بهغایت مهم ولی فراموششده و در پستو مانده که هرازگاهی در اظهارنظرهای کارشناسی اشارههای پراکندهای به آن شده و از فقدان استفاده از این میزان دستمایهی ناب در ساختههای نمایشی ابراز تأسفهایی میشود...
نگاهی به سینمای ایران در چهار دههی اخیر: آینهی اجتماع
محسن خادمی: سینمای ایران در چهار دههی اخیر مسیر پرفرازونشیبی پیموده است. در این میان به اقتضای فضای جامعه و سیاستهای مدیریت فرهنگی حاکم در هر دوره، مضامین و درونمایهی فیلمها تغییر کرده به گونهای که بررسی فیلمهای تولیدشده در هر دهه بهخوبی استحالهای که روحیات سینمای ایران تحت تأثیر دیالکتیک با جامعهاش (چه مخاطبان و چه مدیران) را طی کرده روشن میسازد...
به بهانهی صحبتهای منوچهر شاهسواری دربارهی بختک واقعگرایی انتقادی در سینما: آیا سینمای اجتماعی و انتقادی به پایان راهش رسیده است؟:
پوریا ذوالفقاری: همه میدانیم منوچهر شاهسواری صاحبمنصب در زیرمجموعههای سازمان سینمایی و طرف اعتماد بسیاری از مدیران و متولیان سینماست و بهتازگی هم شنیده میشود که در یکی از پلتفرمهای مشهور ویاودی هم جایگاه و عنوانی یافته است. پس حرفی که میزند و اعتقادی که بیان میکند، مهم است...
سینما الهامبخش شعر
تهماسب صلحجو: به گمان من الهام باید سببساز فکری نو و اندیشهای تازه شود. آثار هنری با الهام از واقعیت شکل میگیرند حتی اگر تخیل محض به نظر برسند. واقعیت در قلمرو خیال به اثر هنری بدل میشود. شعر، موسیقی، نقاشی و... سینما همهی رهاورد الهام هنرمندان از واقعیتهای زندگی هستند. آیا سینما در جایگاه هنر میتوان سرچشمهی الهام باشد؟...
.
نقد فیلم
روزهای نارنجی (آرش لاهوتی): کسالت زرد
مصطفی جلالیفخر: روزهای نارنجی در حد پیرنگ خود باقی میماند. کاملاً خنثی و دچار داستانی که وجود ندارد و به ملغمهای ناپیوسته شبیه است که حتی نمیتواند اغراقشده به نظر آید. قرار است شاهد سختکوشی و مقاومت زنی باشیم که در کنار مردی ناکارآمد، در یک محیط مردسالار تقلا میکند.
روزهای پاییز و پرتقال
دامون قنبرزاده: روزهای نارنجی فیلم درستیست. میداند چه میخواهد بگوید. سعی میکند با گنجاندن ریزهکاریهایی مخاطب را به دنبال خودش بکشد... خوشبختانه آرش لاهوتی موفق شده ذات کُند فیلمش را تبدیل به داستانی گیرا و پرافتوخیز کند که هم غافلگیری دارد، هم سروشکلی دارد و هم مضمون مشخص و قابلتأملی.
آبادان یازده 60 (مهرداد خوشبخت): اینجا آبادان است...
مازیار معاونی: با ارزیابی مجموع نقاط قوت و کمرنگ بودن نسبی نقاط ضعف فیلم، میتوان آبادان یازده 60 را فیلمی گرم و دارای کشش دانست که با ساخته شدنش هم به یکی از جاماندهها و از قلم افتادههای تاریخ مقاومت کشورمان در برابر دشمن متجاوز نژادپرست پرداخته شد و هم تواناییهای دیدهنشدهی سینمای ایران، بهخصوص در عرصههای بازیگری و کارگردانی، به اثبات رسید.
گفتوگو با مهرداد خوشبخت، کارگردان «آبادان یازده 60»: بچهی جنگ. گفتوگوکننده: محسن خادمی
من جنگزدهی آبادان بودم. از شانزدهسالگی و از دورهی اول سینمای جوان به اهواز رفتم. در عملیات والفجر 8 عکاس بودم و بعد از آن با تدوین فیلم کوتاه کارم را ادامه دادم. در یک مقطع در سال 59 و در نوجوانی که برای مدتی در تهران بودم، به خاطر علاقهام به تئاتر به حوزهی هنری رفتم و در آنجا با محسن مخملباف و مجید مجیدی آشنا شدم...
نگاهی دیگر به «بنفشهی آفریقایی» (مونا زندیحقیقی) و «لتیان» (علی تیموری): قحط سال سوژه و روزهای کرونایی
بهزاد عشقی: در جهان امروز بیشتر هنرمندان معمولاً از تاریخ سفارش میگیرند و در آثار خود دغدغههای اجتماعی روزگار خود را بازمیتابانند. از این زاویه تاریخ و سیر تحولات اجتماعی هر قدر که ملتهبتر و پرحادثهتر باشد، به همان میزان آثار هنری تأثیرگذارتر و درگیرکنندهتری خلق میشود... مشکل اینجاست که پارهای از فیلمسازان ما سوژههایی را برمیگزینند که در خدمت هیچ است و نمیتواند به هیچکدام از نیازها، پرسشها و دغدغههای انسانی پاسخ بدهد. نمونهها در این زمینه بسیار است و به چند نمونهی اخیر اشاره میکنیم...
سازهای ناکوک (علی حضرتی): آشفتگی
محمد محمدیان: فیلمساز سعی کرده درام را در بستر نوستالژیک خود به مواجههی بیننده با رابطهی سهضلعی برساند و در نهایت به تصور هدیه از ارتباط خواهر و همسرش و به گمانهزنی تماشاگر از این رابطه دامن بزند. اما آنچه نقطهی قوت فیلم باقی میماند، بر خلاف یک قناری یک کلاغ که آنجا چندان کاربردی نیافته بود، قوام معنای «گذشته» در اثر است و فیلم از نوستالژی زندگی دو خواهر در یک دوران سپریشده و خانهی پدری و عکس قدیمی مادر فراتر رفته است...
چیزهایی هست که نمیدانی
رها زند: سازهای ناکوک بیش از آن که به شخصیتپردازی و بازی بازیگرها پرداخته باشد، به فضاسازی و طراحی صحنه و موسیقی متکی است... زیبایی مکانها و نورها و قاببندیهای حتی استادانه اگر با دیگر عناصر روایت همخوان نشده باشند، به هیچ کار فیلم نمیآیند و کاستی دیگر بخشها را نمایانتر هم میکنند...
نقش نامه و جلوههای آن در ساختار فیلمهای سینمای ایران: از صدای راوی قابلاعتماد تا صدای خاموش دیگری
رسول نظرزاده: امروز میتوان سخن از پایان دورهی نامهنگاری روی کاغذ در کارکردهای گوناگون شخصی، اجتماعی، خانوادگی، عاشقانه و... به میان آورد. دنیای امروز، دنیای دورنگاری و فضای مجازی و پیامک و خبرهای لحظهای و... است. با این همه شیوههای روایت نامهای در متنها و آثار هنری و در اینجا سینمای ایران کارکرد ویژهی خود را داشته و در موارد خاصی هنوز دارد که باید مورد مطالعهی دقیقتر قرار گیرند. چه ویژگیهایی سبب جذابیت این شیوهی روایت خرد یا کلان در ادبیات و سینما و گاه تئاتر شده است؟
معرفی کتاب: «قوانینی برای یک شوالیه»: آموزهها و پندها
کتاب با زبانی بدون تکلف و ترجمهای گویا و روان چارچوبهای اخلاقی یک شوالیه را با ذکر نمونههایی از اعمال شوالیههای واقعی برای خواننده نقل میکند و تصویرهایی که در آن گنجانده شده نیز، از منظر زیباییشناسانه و تجسم بصری، کتاب را پربارتر کرده است. مترجم کتاب هم بهدرستی عقیده دارد قوانینی برای یک شوالیه بهنوعی هم راهنمایی برای تربیت فرزندان است و هم نوعی خودآموز که تمام سنین میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
.
سینمای جهان
«شیوع»: یک پیشگویی خارقالعاده!:
محسن بیگآقا: فیلم سودربرگ با صدای سرفهی شخصی روی یک تصویر سیاه آغاز میشود: نمادی از مواجههای در برابر دنیایی تاریک و ناشناس. زنی گوشی همراه خود را برمیدارد و به دوستش میگوید خیلی احساس خستگی میکند. تا اینجا دو علامت بیماری یعنی سرفهی خشک و خستگی را در خود دارد. زن پس از بازگشت به خانه بهتدریج با علامت سوم یعنی تب نیز روبهرو میشود...
فیلم رامین بحرانی در راه اسکار 2021: حماسهی افسانهوار یک قصهی هندی
پرویز نوری: این فیلمساز ایرانیتبار مقیم آمریکا را منتقد معروف، راجر ایبرت، به عنوان «کارگردان جدید دهه» نامیده است. او 45 سال دارد و در وینستن-سیلم ایالت کارولینای شمالی به دنیا آمده و پسر یک مهاجر ایرانی است. پدرش اهل شیراز بود و رامین در حقیقت در میان اشعار سحرانگیز حافظ پرورش یافته و به همین علت هم به کار هنر پیوند خورده است...
گفتوگو با رودریگو گارسیا مارکز: بدون رئالیسم جادویی پدر
حسن تهرانی: کمتر آدمی را دیدم که به افتادگی و متانت رودریگو گارسیا باشد؛ فیلمسازی سرشناس باشی، فرزند گابریل گارسیا مارکز باشی، با بازیگران نامدار سینمای آمریکا در فیلمهایت کار کرده باشی، کارَت به عنوان مدیری فیلمبرداری حرف نداشته باشد، پایهگذار مجموعههای تلویزیونی باشی که ماندگارند و محبوب ناقدان و تماشاگران، آن وقت این همه خاکی باشی و متواضع...
رسانهها در انتخابات آمریکا: آنچه آنها میگویند، آنچه ما میشنویم!
نیوشا صدر: روند انتخابات ریاستجمهوری 2020 آمریکا که از قضا ایرانیان سومین رتبهی پیگیری اینترنتی آن را به خود اختصاص دادند، تقریباً از تمامی جهات بیسابقه بود. البته اگر این را به یکی از استندآپ کمدینها، بازیگران یا مجریان معروف تلویزیونهای آمریکایی بگویید بیشک پاسخی کنایهآمیز با این مضمون به شما میدهند که همه چیز در این چهار سال بیسابقه بوده است...
دربارهی تغییر کارکرد و ادعاهای رسانهها در روزگار جدید: عهد کاملاً جدید؛ رسانهها و افسانهها
پوریا ذوالفقاری: افسانهی دیگری که میتوان با قاطعیت از پایانش گفت، سلطنت رسانههای رسمیست. حالا سیانان و بیبیسی و فاکس نیوز و... همان قدر که اوضاع و اخبار را رصد میکنند، رصد هم میشوند... این تغییر جایگاه نسبت به آیندهی رسانهها امیدواریهایی به وجود میآورد چون حالا مخاطب و رسانه در یک سطح قرار گرفتهاند و هر خبرنگاری هنگام تهیهی گزارش و هر مجریای هنگام اجرای برنامه میداند که دربارهی عملکرد خود با پرسشهایی مواجه خواهد شد...
گزارشی از اوضاع انتخابات آمریکا: «ماجرای نیمروز» و «داستان وست ساید»؛ دو فیلم با یک بلیت
حسن تهرانی: در مورد دموکراسی آمریکایی هم که فکر میکنم تکلیفمان روشن باشد. در این مملکت در نهایت برای مقام ریاستجمهوری دو نماینده داریم، اینها هم باید کلی پول پشتسرشان باشد و حمایت کورپوریتها تا بتوانند به این نقطه برسند. پس شایستگی در نمایندگی ریاستجمهوری آمریکا نقش زیادی ندارد...
سیویکمین جشنوارهی مستند و تجربی فید: از راه دور
سوفیا مسافر: شرایط خاص امسال که برگزاری جشنوارههای زیادی را در سراسر دنیا منتفی کرد در نهایت مانع از برگزاری فید نشد. هنوز قرنطینهی سراسری در فرانسه تمام نشده، مسئولان جشنواره ایمیل زدند و اعلام کردند که فید با یکیدو هفته تأخیر نسبت به تاریخ معمول و در زمان کوتاهتر ولی به شکل واقعی و با رعایت پروتکلهای بهداشتی در سالنهای سینما برگزار خواهد شد...
چند فیلم از بخش افقهای جشنوارهی ونیز: بازیِ تکرار
سوفیا مسافر: ...دشت خاموش (احمد بهرامی) برندهی جایزهی بهترین فیلم در بخش افقها و همچنین جایزهی مهم فیپرشی، که به خاطر ریتم بسیار کُند، دیدگاه فلسفی ناامیدانه و تصاویر سیاهوسفید خوشقابش با آثار بلّا تار مقایسه شده، برای به تصویر کشیدنِ «تباهی محتوم» فرمی دایرهوار را برگزیده است...
شون کانری: مانند گربهای جنگلی
او شیر فروخت، مدتی جلادهندهی تابوت و مدتی دیگر مدل نقاشی بود، بدنساز شد و در مسابقههای جهانی شرکت کرد، جیمز باند شد، در بهترین دوران زندگی کرد، تجربه اندوخت و آن را به دیگران منتقل کرد، پول درآورد، در دنیا معروف و محبوب شد و در نهایت هم سال 2020 در حالی که به گفتهی همسرش دچار زوال عقل شده بود، با آرامش کامل و در خواب، به ابدیت پیوست.
مردی که میتوانست شاه باشد
شاهین شجریکهن: شمایل پرابهت و دوستداشتنی او برای بسیاری از مخاطبان سینما در سراسر جهان همواره یادآور یک قهرمان اپیکوری با تواناییهای ویژه و خونسردی بریتانیایی بوده، و در اغلب نوشتههایی که پس از درگذشتش به احترام خاطرهی او و کارنامهی پربارش نوشته شده، اولین چیزی که اعتبارش را به نام او ثبت کردهاند عنوان تاریخ سینمایی «نخستین جیمز باند سینما» است...
فیلمهای روز: عشق عادی (لیزا باروس دسا و گلن لیبرن): روایتی غیرعادی از عشقی عادی
آنتونیا شرکا: عشق عادی یک درام رمانتیک با خط روایی ساده و عاری از حوادث غیرمنتظره یا پرهیجان است که تنها گره درام را در همان دقایق نخست میافکند. زوجی میانسال - جون و تام - که زندگی دلنشین و بدون تنشی را در کنار یکدیگر میگذرانند، ناگهان دچار چالشی بزرگ میشوند: کشف تودهای مشکوک در سینهی زن...
نسخهی چهل سالگی (رادا بلانک): رادا در ردای چهلسالگی
خشایار سنجری: نسخهی چهلسالگی ترکیبی از سوررئالیسم، کمدی و ملودرام عرضه میکند؛ ترکیبی که ظاهراً نمیتواند به محصولی یکنواخت و همگن بدل شود اما بلانک، با چاشنی کردن ژانر اتوبیوگرافی با ترکیب سهگانهی اشارهشده، ذهن بیننده را به فضایی مکاشفهوار در مورد شخصیتی حقیقی وارد میکند و با این تمهید، مجموعهای از لحظههای کمیک را همپای کشمکشهای یک درام پیش میبرد...
نگاهی به کارنامهی یک ترسناکساز مهجور اما حسابی: تمساحهای آقای تراکی!
دامون قنبرزاده: به این شکل است که سینمای جمعوجور و ناشناختهی اندرو تراکی تبدیل میشود به نمونهای مثالزدنی از زیرژانر جدال انسان و حیوانات درندهخو. فیلمهای تمساحی و کوسهای زیادی دیدهایم اما تمساحها و کوسههای آقای تراکی، قطعاً واقعیتر و ترسناکتر هستند که یکی از دلایلش این است که او در بیشتر صحنهها از حیوانات واقعی استفاده میکند و تمهیدهای کامپیوتری برای خلق این حیوانات کمتر مورد استفاده قرار میگیرد...
نگاهی به دو فیلم کارنامهی آرن سورکین به بهانهی آخرین فیلمش: گاهی زار گریستن و گاهی سلاخی کردن
شهرزاد امیرشاهکرمی: در پایان به اشتراک مضمونی دو اثر متفاوت در مباحثهی اخلاقی آنها اشاره میشود. مباحثهی اخلاقی هر دو فیلم پیش از سکانس نهایی دادگاه صورت میگیرد؛ مکانی که جزیی جدانشدنی از فیلمهای سورکین است، چه در مقام فیلمنامهنویس و چه به عنوان کارگردان.
سریال روز: عشق، مرگ و رباتها (تیم میلر): آینهی سیاه
هومن جعفری: نخستین مؤلفهی یک اثر علمی-تخیلی، داستانش است. سوژهی داستان و حتی نحوهی نگاه به سوژههای تکراری است که یک داستان علمی-تخیلی را به یک نمونهی موفق یا شکستخورده تبدیل میکند. عشق، مرگ و رباتها در این زمینه بسیار غنی است. داستانها خوبند، خوب بیان میشوند، خوب پیش میروند و خوب به پایان میرسند...
پیشدرآمدی بر تماشای «تِنِت» (کریستوفر نولان): جهانِ آینهای و وارونگیِ زمان
شهرام جعفرینژاد: نخستین انگارههای سفر در زمان نیز چونان دیگر پدیدههایی که از جهانِ آغازین احساس میشدهاند و امروز به یاری علم، قابلتوضیح شدهاند، به حکایتهای اساطیری بازمیگردد. جدا از کهنالگوی آفرینش در روایتهای گوناگون دینی و نبرد مداوم ایزدان و ایزدبانوان باروری با دیوهای اهریمنی در باورهای باستان که گویی در پهنههایی آسمانی و بیزمانومکان رخ میدهند...
ده فیلم مهجورمانده و قدرنادیده از ده کارگردان سرشناس (قسمت دوم): جواهرهای پنهان
بهدین کریمی: برای شناسایی و گزینش فیلمهای قدرنادیده، پارامترهای مختلفی قابلبررسی هستند اما یکی از بهترین رویکردها در بررسیهای اینچنینی، سنجش میزان شناخت و شهرت فیلمها در نزد طیف وسیع و متنوعی از مخاطبان و تماشاگران است که خوشبختانه گسترش روزافزون رسانهها و شبکههای اجتماعی از یک سو و دیدگاههای صاحبنظران و منتقدان مطرح از سویی دیگر، از این لحاظ اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار ما قرار میدهد...
فیلمهای ترسناک محبوب 40 کارگردان (قسمت اول): وحشتهای فراموشنشدنی تاریخ سینما
رضا حسینی: فیلمهای ترسناک همیشه جذابیت ویژهای برای اغلب فیلمبینها، بهخصوص جوانترها، داشتهاند و همهی ما خاطرههای مختلفی از دیدن آثار ژانر وحشت و ترسهای دورهای کوتاهمدت یا بلندمدتمان داریم... بدیهی است که هر سینمادوست و خورهی سینمایی کنجکاو آگاهی از پیشنهادهای سینمایی مختلف است و چه بهتر که این توصیهها و اظهارنظرها از سوی برخی از بهترین کارگردانان سینمای معاصر جهان یا دستکم اساتید ژانر وحشت باشد...
بیسرانجامی همکاریِ سالوادور دالی و برادران مارکس (بخش پایانی): پدرود زرافههای سوزان
حامد صرافیزاده: متن پیش رو بخش پایانی ترجمهای است دربارهی همکاری بیسرانجام سالوادور دالی و برادران مارکس که پیشتر بخش نخست آن در شمارهی شهریورماه به چاپ رسیده بود. در این بخش به جزییات و شخصیتهای فیلمنامهای که دالی با نام سالاد زرافههای سوار بر اسب برای کمدینهای همیشه محبوب نوشته بود و چرایی به سرانجام نرسیدن این فیلمنامه بهتفصیل اشاره شده است...