آبان 1399 - شماره 576
چشمانداز: 576
سینمای ایران
مردی که ایستاد
پویا مهرابی: اکنون پدرم چهل روز است که رفته و من هر شب به او قول میدهم که اگرچه اینجا در ماهنامهی «فیلم» جایش خالیست اما دوستانی دارد که با میثاقی دوباره هر آنچه را در چنته دارند، برای شعلهور کردن اجاق اعتبار و استحکام ماهنامه به کار گرفته و هر روز با هزاران زبان میگویند: «مسعودجان، راهت ادامه دارد.»
رشتهی الفت
تورج زاهدی: تصویری که در این نوشته از مسعود مهرابی دادهام، برای بسیاری از دوستان تازگی دارد، و چهبسا حتی باورکردنی هم نباشد. ولی برای من که موفق شدم یخ رابطه را بشکنم و با عبور از سطوح بیرونی به لایههای زیرین وجود این عزیز ازدسترفته راه یابم، حقایق غیرقابلکتمانی از شخصیت او را به نمایش میگذارد.
فراسوی درد نبودن مهرابی
محمودرضا بهمنپور: وقتی پویا مهرابی تنها پسر رشید و مهربان او زنگ زده و گفت پدرم یکیدو روز قبل، از من خواسته اگر حالم بد شد به اولین نفر که زنگ میزنی بهمنپور باشد تا به دیدارم بیاید، میدانم که او در واپسین لحظات عمرش نیز دغدغهی به پایان رساندن کاری را داشته که از نظر او بر زمین مانده بود. شاید این درخواست او تأکید دوبارهای بر انجام این کار در میانهی راه مانده بوده است.
از نو شناختن...: نگاهی دیگر به یک کارنامهی پربار
خسرو دهقان: و اما مسعود مهرابی... مسعود مهرابی، نمونهی یک آدم شریف، نجیب، محترم، باسواد، سینمایی، سختکوش، خستگیناپذیر، چندکاره (مثلاً فرهنگنویس و مورخ و کاریکاتوریست)، ساکت، کمحرف، بیجنجال، صبور، متین، شکیبا، خونسرد، مؤدب، و... بود.
مرور خبرهای شهریور و مهر: از این فرهادکش فریاد...
پوریا ذوالفقاری: به نظر نمیرسد راه خرافه رفته باشیم اگر بگوییم سال 99 عزمش را جزم کرده که به بدترین سال تاریخ سینمای ایران بدل شود. از شهریور که مسعود مهرابی را از دست دادیم (و هنوز دستم نمیرود عبارت زندهیاد را پیش از اسمش بیاورم) و از کانادا هم خبر فوت عباس جوانمرد رسید، تا زمان نگارش این یادداشت که چند روزی از آرام گرفتن نصرتالله وحدت در بهشت زهرا و محمدرضا شجریان در خاک بارگاه فردوسی میگذرد و چند ساعتیست که کرونا اکبر عالمی نازنین را هم از سینمای ایران گرفته است، یکی از تلخترین مقاطع تاریخ هنر ایرانزمین را تجربه کردیم...
آنجا که سلبریتی و سفارشدهنده هر دو بازندهی بازیاند: گفتوگو با رضا میکاییلزاده، مدیر کانون تبلیغاتی اوژنگرافیک
موضوع مهم دیگری که لازم است بگویم مشاوره و آموزش به سلبریتیها برای توسعهی زیرساخت برند خودشان است. لازم است چهرهها همانند وسواس و دقت در انتخاب فیلمنامه که سبب افزایش محبوبیت آنان نزد مخاطب میشود در مقولهی تبلیغ نیز دقت و وسواس زیادی به خرج دهند و از مشاور تخصصی برندینگ هنگام عقد قرارداد بهرهمند شوند...
شاهد عینی: افشاگریهایی دربارهی تصمیمگیریهای پیچیده در ماهنامهی «فیلم»، در مورد نقد فیلمها!
مصطفی جلالیفخر: در طول سه دهه همکاریام با ماهنامهی «فیلم» به عنوان منتقد، بارها در برابر این پرسش یا قضاوت یا نتیجهگیری بودهام که بر چه مبنایی تصمیم میگیرید نگاه غالب به یک فیلم منفی یا مثبت باشد. گاهی چنان تحلیلهایی میشنوم که از مباحث سیاسی در تاکسی و صف نانوایی هم پیچیدهتر است. گویا ما یک باند مخوف مافیایی هستیم که بر اساس دستورات بالادستی، تعیین میکنیم با چه فیلمی چه برخوردی داشته باشیم...
درگذشتگان: محمدرضا شجریان: دلشدهی سوتهدل...
علی شیرازی: محمدرضا شجریان از پنجسالگی در خلوت کودکانهاش آواز میخواند، و از هفتسالگی تلاوت قرآن را نزد پدر میآموخت. سال 1331 برای نخستین بار صدایش از رادیو خراسان پخش شد. سال 1332 عنوان شاگرد ممتاز را در بین دانشآموزان مشهدی گرفت و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شاهرضا انجام داد...
ای تو همیشه در میان...
جواد طوسی: سیاوشِ نوجوانی و جوانی ما در این آب و خاک ماند و افراشته به پیرانهسری رسید و در اوج و فرودِ مداومش در این عصر پرتبوتاب و بیرحم صدای زمانه بود و با همهی این بیمهریها، دلسپرده به مردم جاودانه شد.
همهی عمر دیر رسیدیم: مستندی که ساخته نشد
سید وحید حسینی و محدثه گلچینعارفی: همهی عمر دیر رسیدیم. این بار هم. حسرت این که فیلمی از محمدرضا شجریان نساختیم، ماند به دلمان. فیلمی که راویاش خودش باشد. فیلمی از زبان خودش و با حضور خودش، نه از زبان دیگران و نه به روایت دیگران. فرصت نگه نداشتیم و آن دم تمام شد.
28 سال بعد: بازخوانی یک گفتوگو با زندهیاد استاد محمدرضا شجریان
این گفتوگوی مفصل و پرنکتهی امید روحانی که در یادبود و بزرگداشت استاد شجریان در ماهنامهی «فیلم» بازنشر میشود 28 سال پیش در شمارهی 132 (آبان 1371) منتشر شده و حاوی نکتهها و اطلاعات جالبیست که در گذر زمان نهتنها اهمیتشان را از دست ندادهاند، که در اثر گردش پرگار زمان و سیر حوادث این سه دهه، معانی دامنهدارتری هم یافتهاند و چهبسا محمل مناسبی برای بازخوانی و تحلیل و تأویل دوباره باشند. متن گفتوگو بدون حذف و تغییر، و با نیت ثبت در حافظهی تاریخی، در ادامه آمده است.
نصرتالله وحدت: یک اصفهانی در سرزمین رؤیا
علی شیرازی: او یک اصفهانی شوخ، بامزه و پراستعداد بود که روی صحنه یا مقابل دوربین مردم را میخنداند اما خودش با اندوه این جهان را ترک کرد... وحدت و کسانی مثل او تا آخر عمر از بازی جلوی دوربین و حتی روی صحنه دور ماندند. او تا آخرین روزهای عمر از اشتیاقش برای بازگشت گفت اما سهمش مانند بسیاری از همدورههایش فقط انتشار خبر درگذشت و تشییع جنازهی سوتوکورش در ایام کرونایی بود.
ریشخند غربزدگی و آیندهای که سرودهایم: به مناسبت درگذشت نصرتالله وحدت
بهزاد عشقی: نصرتالله وحدت پروردهی تئاتر کمدی اصفهان بود و در فیلمهای خود همواره نقش مرد میانمایهای را بازی میکرد که مروج شرافت و جوانمردی و اخلاق و درستکاری بود. با شبهمدرنیسم غربی و وارداتی مخالف بود و با اقشار تازهبهدورانرسیده و نوکیسهای که اخلاقیات سنتی را برنمیتابیدند، سر ستیز داشت. مگر نگرهپردازان انقلاب همین دیدگاه را ترویج نمیکردند؟ مشکل در چه بود؟
عباس نعمتاللهی (سروش): سلوکِ خاص
عباس نعمتاللهی را اهل سینما و مطبوعات با طراحی بیش از صد پوستر و تیتراژ فیلم، لوگوهای ماندگار نشریههای «زن روز» و «روشنفکر» در عرصهی جراید و همچنین لوگوی معروف «چای گلستان» به یاد میآورند. پوستر فیلمهای سلطان قلبها، یکی از پوسترهای قیصر، درختها ایستاده میمیرند و... به همراه تیتراژ فیلمهای خوشگذران، نامحرم و فریاد زیر آب و... از جمله مهمترین و شناختهشدهترین آثار زندهیاد نعمتاللهی هستند.
اکبر عالمی: آقای کارشناس
علی شیرازی: دکتر اکبر عالمی، مجری و کارشناس تخصصی تلویزیون، کارگردان و مستندساز، عرصههای سینمایی زیادی را پیمود اما شناخت عمومی از او به زمانی برمیگردد که در دههی 1360 برنامههای سینمایی پربینندهای مثل آن روی سکه و هنر هفتم را اجرا میکرد و با چهره و کلام گرمش اطلاعات لازم و مفیدی به بیننده انتقال میداد. او بهراستی شایستهی اطلاق «کارشناس سینما» بود...
عالِمی که عالَمی بود
هوشنگ گلمکانی: اکبر عالمی آدمی مردمدار، خوشمشرب و زودجوش بود و در محافل هنری حضور فعالی داشت؛ بهخصوص اگر رویدادی مربوط به کار مورد علاقهاش، یا مربوط به مستندسازی و عکاسی میشد... اکبر عالمی انسان یگانهای بود. در یگانگی او، جدا از نحوهی رفتار و گفتار و سلوکش، همین بس که او در حرفهاش مثل و مانندی در حد خودش نداشت. فقدان او از جمله ضایعههای جبرانناپذیر است؛ بهخصوص برای کسانی که او را از نزدیک میشناختند و دوستش داشتند. یادش همیشه برایم زنده است.
عالَمی از عشق و ذوق و دانایی
جواد طوسی: متأسفانه رسانهی تلویزیون طی این سالها از هنر و توانمندیهای اکبر عالمی استفاده نکرد و تریبون را در اختیار افرادی گذاشت که در ریزش مخاطبِ این گونه برنامهها نقش بهسزایی داشتند. بد نیست لااقل حالا به عنوان بزرگداشتِ دیرهنگام او، قسمتهایی از برنامههای هنر هفتم و سینما ماورا دوباره پخش شود.
درس معلم اَر بُوَد زمزمهی محبتی
حمیدرضا مدقق: لذت نخستین تماشای خرابکاری (آلفرد هیچکاک)، قتل در قطار سریعالسیر شرق (سیدنی لومت)، الکساندر نوسکی (سرگئی ایزنشتاین)، توتفرنگیهای وحشی (اینگمار برگمان)، جاده (فدریکو فلینی)، مرد سوم (کارول رید)، پول و یک محکوم به مرگ گریخت (روبر برسون) و بسیاری دیگر از گوهرهای سینمایی در برنامهی هنر هفتم (با اجرای زندهیاد اکبر عالمی) هنوز در یاد علاقهمندان سینماست...
چندان که از او آموختم
شهرام جعفرینژاد: کاش نمیرفت. کاش میماند تا در گوشش بگویم که چهقدر دوستش دارم و چهقدر به او مدیونم. بگویم که در این شامیران غریب، به جای خوشی و شادی و لذت از داشتن یکی چون او در کنار و بالای سرمان، کارمان شده نوشتن در سوگ عزیزانمان. بگویم که چهقدر دلتنگ آن چهرهی دوستداشتنی، رفتار بزرگمنشانه و دانش وسیع هستم و آموزههای عالمانهاش با آن صدای گرم و شمرده و جذاب تا ابد در گوشم است.
از صدای راوی حکایتگر تا راوی گزارشگر: مروری بر راوی دانای کل در ابتدای فیلمهای سینمای ایران
رسول نظرزاده: با مرور فیلمهای دههی سی تا فیلمهای بعد از انقلاب به بررسی برخی از مهمترین ویژگیهای صدای راوی اولشخص در سینمای ایران میپردازیم تا تنوع، زبان و نوع بیان و کارکرد آنها در فیلمها آشکار شود. صدایی که امروز در کمتر فیلمی از سینمای ایران شنیده میشود یا کاربردی دیگر پیدا کرده است.
گشت اول: گراند سینما: آرشیوگردی در روزگار کرونا
مرتضی سیدینژاد: موج اول کرونا که از اواخر سال 98 شروع شد و با خانهنشینی یا به قول محمد قائد با «تمرگینگی» ما در خانه همراه بود، درهای دیجیتال موزهها و کتابخانهها و آرشیوها را به رویمان باز کرد. فرصت مغتنمی برای ما قرنطینهنشینان تا در کتابها و عکسها و اسناد غوطهور شویم...
.
نقد فیلم
بنفشهی آفریقایی (مونا زندیحقیقی): زنی برای تمام فصول
مصطفی جلالیفخر: بنفشهی آفریقایی فیلم خویشتنداریست و با احتیاط کامل روی خطوط ملتهب داستان حرکت میکند و از نمایشیتر کردن روابط و موقعیتها میپرهیزد. بخشی از این انتخاب به دلیل محدودیتهاییست که طبعاً برای ساخت موضوعی در این حد قرمز داشته است. اما نکتهی مهمتر این است که فیلم تلاش نکرده خود را زیر بار محدودیت قانونی/ عرفی/ مذهبی، تحت فشار نشان دهد و شمایل یک فیلم ساختارشکن یا معترض به خود بگیرد...
بیحسی موضعی (حسین مهکام): امشب هوا دیوونهست!
دامون قنبرزاده: ...با آدمهایی طرفیم که انگار بهترین راه مقابله با تلخیها و کمبودهای دوروبر را در این میبینند که خودشان را به نفهمی بزنند. یک نفهمی خودخواسته که ناشی از شرایط تلخ و پلشت است. انگار وقتی متوجه میشوند که راهی برای فرار ندارند، دیگر نیازی نمیبینند مقاومت کنند. دیگر دفاعی ندارند. همه چیز را رها میکنند تا هر اتفاقی میخواهد بیفتد...
رقصی برای فراموشی
رها زند: روایت بیحسی موضعی، پارودی زندگی امروز ما نیست، خود زندگی امروز ماست. زن و مردهایی از نسل جوان و میانسال، در شب یک شهر که در سیطرهی نورها و اتومبیلها و رسانه به فضایی تیره و تار و مالیخولیایی بدل شده، ساعاتی سرگردان میشوند و از یک حادثه به حادثهای دیگر فرومیافتند و سرانجام به همان نقطه بازمیگردند.
هایلایت (اصغر نعیمی): عبور از خط احتیاط
شاهین شجریکهن: هایلایت فیلم بینقص و پنجستارهای نیست اما موضوعی جذاب و توجهبرانگیز دارد که اصغر نعیمی با لحنی جسورانه روایت کرده و تصویر بخشی از جامعهی امروز را، بدون مجامله و کاستن از حدت حقیقت، پیش چشم تماشاگر مینهد... انرژی درونی فیلم در صحنههای تعیینکننده به اوج نمیرسد که البته نتیجهی استراتژی روایی فیلمنامه است که برای نجات از چنبرهی توقیف، قید برخی اشارات و جزییات را زده است.
گیلدا (کیوان علیمحمدی و امید بنکدار): در فاصلهی دو نقطه
علی فرهمند: گیلدا سختترین کارِ فیلمسازانش است. مسیری است در تکمیل گامهای نخستینِ فیلمهای کوتاه و مستندهای آوانگاردشان. فیلمی که نشان از پختگی دارد. در تلاش برای متفاوت بودن نیست. از آغاز متفاوت مینگرد. اثری است که با خنده از دردها میگوید - شاید همه چنین میکنند و فقط حواسشان نیست...
سازهای ناکوک (علی حضرتی): چنگِ دل و آواهای دلکش
مازیار فکریارشاد: سازهای ناکوک به عنوان فیلم اول یک فیلمساز و با اغماض، فیلم قابلقبولی است. با توجه به تجربهی تهیهکنندگی حضرتی سروشکل ظاهری و شمایل استاندارد فیلم از جذابیتهای آن است. اما در زمینهی تکنیکهای روایت، پرورش رخدادها در خلال فیلمنامه و هدایت بازیگران نیاز به تجربهی بیشتر محسوس است.
گفتوگو با غزل شاکری، بازیگر «سازهای ناکوک»: خلاق بودن. گفتوگوکننده: محسن خادمی
برای پذیرفتن یک کار، برایم جذاب بودن نقش و قصه اهمیت دارد نه الزاماً ژانر آن. ضمن این که آدم وجوهی در خودش میشناسد که دوست دارد آنها را بروز دهد. من یک وجه شوخ و شیطنتآمیز هم دارم و دلم نمیخواهد فقط نقشهای جدی و غمبار بازی کنم...
گفتوگو با حسن معجونی: در حالوهوای تئاتر. گفتوگوکننده: محسن خادمی
سینمای ما این عادت را دارد که وقتی چیزی از آدم میبیند که تجربهی موفقی بوده همان را بخواهد. در حالی که من وجوه دیگری دارم که تا به حال موقعیت عرضهاش به وجود نیامده است... شاید کسی پیدا شود ریسک کند و از من در فضای دیگری استفاده کند.
درسهای چند شکست: دربارهی فیلمهای اکران آنلاین
پوریا ذوالفقاری: کمکم باید به عبارت «آنلاین» در خبرها و گزارشها و نقدها عادت کنیم. شاید اگر این عرصه از همان ابتدای سال و با شیوع نخستین موج کرونا جدی گرفته میشد، میتوانستیم در ماهنامهی «فیلم» به جای «گزارش اکران» که سالها در توضیح وضعیت نمایش و تبلیغات و فروش فیلمهای روی پرده نوشته میشد، اینک در هر شماره یک «گزارش اکران آنلاین» داشته باشیم و ارقام بزرگی را هم به عنوان میزان فروش فیلمها در آن درج کنیم...
نگاهی به شش فیلم کوتاه اکرانشده در بستهی بازگشت فیلم کوتاهِ هنر و تجربه: محسن خادمی
اکو (مهین صدری): ذهن آشفته: اکو به نمایش آشفتگی ذهنی شخصیت اصلیاش میپردازد. زن جوانی که گویی پس از جدایی همچنان در ذهنش زندانی جهان روتین و کشندهی زندگی پیش از طلاقش است.
جونده (نوید صولتی): شکارچی: جونده فیلم غافلگیرکنندهای است که فضای داستانی شبهسورئال دارد و از طرفی میتوان آن را متعلق به ژانر وحشت دانست.
هدیه (سحر ستوده): قربانی: هدیه جهان و قصهی بهروزی دارد. روایتی سرراست و رئال که برشی چنددقیقهای از ماجرای دختری دبیرستانی است که به همراه دوستپسرش که اختلاف سنی زیادی با او دارد، فرار کرده و ماجرایش از زاویهی دید دوست صمیمیاش روایت میشود.
گاو آمریکایی (آسمان طوسی): همدم: گاو آمریکایی فیلمی است با روایتی چندلایه از انسِ یک پسربچه به گاوش که وسیلهی روزیرسان خانوادهی اوست.
آسمان آبی، زمین پاک (مهیار ماندگار): فانتزیبازی: فیلم داستان گرفتار شدن دزد خردهپایی را روایت میکند که با قرار گرفتن در یک موقعیت اشتباهی به عنوان یک تروریست دستگیر شده و او از داخل سلولش قصهی فیلم را روایت میکند.
عزیز (مهدی برزکی): غریبه: ماجراهای پیشبینینشده با وارد شدن یک غریبه به قصه، فرمول بسیاری از فیلمها و داستانها است. عزیز با چنین رویکردی داستانش را تعریف میکند.
فریادهایی از اعماق: تحلیل رابطهی میان فیلمسازی و تولید تئوری سینمایی در ایران در چهار دههی گذشته
پویا عاقلیزاده: برای شناخت دقیقتر ریشههای سینمای ایران امروز، به آسیبشناسی وجود دره بین دو قطب تولید فیلم و تولید اندیشهی فیلم در چهار دههی اخیر سینمای ایران پرداخته میشود. هدف از این نگاه اجمالی، شناخت تاریخی چهل سال زیست موجودی به نام سینما در این سرزمین است. این شناخت میتواند سرلوحهی مسیر بعدی و نویی باشد که از راههای مختلفی در این زمان قابلشناسایی است؛ مسیری شاید شبیه موج نوییهای فرانسه، شاید هم به شیوهای ناشناخته و نو.
.
سینمای جهان
فیلمهای روز: در این فکرم که همهچی رو تموم کنم (چارلی کافمن): تخریب تدریجی حافظه
محسن بیگآقا: فیلم چارلی کافمن یک تقلید هجوآمیز و بیرحمانه از بشریت امروز است؛ مردم تبدیل به پدیدهای عجیب به نام فردگرایان اجتماعی شدهاند. یکی از تناقضهای دیگر زمان ما در این فیلم دیده میشود: هر چه بیشتر به یکدیگر وابسته باشیم، از یکدیگر بیشتر دور میشویم. فیلم را همچنین میتوان روایت تخریب تدریجی حافظه یا حرکت زمان به سوی مرگ دانست.
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس...
فاطمه شاهبنده: اثر آخر چارلی کافمن (در این فکرم که همهچی رو تموم کنم) مانند فیلم درخشش ابدی یک ذهن بیآلایش داستانی مربوط به خاطرات است اما پیچشهای بیشتری دارد و کوششهای بیشتری برای رفع ابهامهای ظاهری فیلم احتیاج است.
همیشه یک نفر ما را نگاه میکند: نگاهی به فیلم و کتاب «در این فکرم که همهچی رو تموم کنم:
رضا زمانی: کتاب یان رید بسیاری از عنصرهای محبوب چارلی کافمن را در خود دارد. از سویی در جستوجوی مفهوم رابطه و تنهاییست و از سوی دیگر تنشهای عصبی و تردید شخصیتها از عواقب اعمالشان در فضای کتاب موج میزند.
در جستوجوی ردپای کافکا
خشایار سنجری: در دنیای آثار چارلی کافمن، چه فیلمنامهها و چه فیلمهای شخصیاش، میتوان نشانهها و عناصری از سورئالیسم تا رئالیسم، از کمدی تا تراژدی و از بونوئل تا لینچ را شناسایی کرد. چندپارگی، موضوعیست که در نگاه اول، میتواند نشانهی ضعف در کارنامهی یک فیلمساز باشد اما به نقطهی اتکایی محکم در آثار کافمن بدل میشود...
فرار از پرتوریا (فرانسیس آنان): عبور از تنگهی 39
مازیار معاونی: یکی از جدیدترین آثار سینمایی متکی بر الگوی «فرار از زندان» را فیلمساز رنگینپوست بریتانیایی، فرانسیس آنان، در سومین تجربهی فیلمسازی خود کارگردانی کرده است.
شرلی (جوزفین دکر): نقش خیال
شهرزاد امیرشاهکرمی: کیفیت سورئالیسم سینمایی، بهعمد حس اطمینان از واقعی یا غیرواقعی بودن حوادث و شخصیتهای فیلم را از تماشاگر سلب میکند. این ویژگی سلبی، نوعی آزادی اندیشه و منظر نگاه را برای بیننده به ارمغان میآورد که شاید بتوان گفت لذت تماشای فیلم را دوچندان میکند.
کشتیشکستگان: نگاهی به مضمون آثار کریستین پتسولد به بهانهی آخرینشان؛ «اوندینه»
رومینا خلجهدایتی: سینمای کریستین پتسولد چه از آن جهت که آدمهایش در این جهان هیچ پناهی نمییابند، چه از آن جهت که در بسیاری از فیلمهایش، کنارهی آن آبی بیکران محل رخداد دراماتیکترین اتفاقات فیلمهایش است. دریا در فیلمهای او گاهی نقطهی اتصال (افتراق؟) کشورهاست و از جبر جغرافیایی میگوید، گاهی از طبیعتِ دورافتاده از آدمها خبر میدهد و گاهی قاصد دنیایی دیگر است...
نگاهی نو به دنیای کودک و نوجوان: جشنوارهای با حضور تماشاگران در دوران کرونا
حسن تهرانی: آنچه که باعث دلگرمی و شادمانی من بود فقط این نبود که شاهد برگزاری جشنوارهای سینمایی در مهرماه و دوران کرونایی برای کودکان و نوجوانان بودم بلکه این بود که به جای برگزاری آن روی اینترنت، جشنوارهی لوکاس مثل گذشته در گرمای گردهمایی تماشاگران در سالن سینما برگزار میشد...
آسِ دوم دوران طلایی سریال!: در باب اهمیت بازیگرگزینی و بازیگریابی
هوشنگ گلمکانی: اما آسِ دوم... بازیگران هستند. و به تعبیری شاید بشود گفت Casting Director است. بازیگرگزینی مرحلهای مهم از تولید سریال است و ما بسیاری از سریالهای این سالها را با برخی از بازیگرانشان به یاد میآوریم؛ بازیگرانی که خیلی از آنها را در فیلمهای سینمایی ندیدهایم یا به یاد نمیآوریم... ضرورت حضور Casting Director را «تولید صنعتی» فیلم و سریال قطعیت بخشید و این حاصل و یادگار نظام استودیویی تولید فیلم در آمریکاست که اینک با رونق گرفتن تولید سریالها قطعیتش تشدید شده است.
رشتهی خیال: بازیگران سرشناس تلویزیون - بخش اول
هومن جعفری: در این مطلب، به نقشهای ماندگاری میپردازیم که در سریالها جاودانه شدهاند. بازیگرانی که شاهنقش ماندگارشان را در یک سریال بازی کردهاند و توانایی و تسلط حرفهایشان حیرتآور است. انتخاب بازیگران هیچ ترتیبی ندارد و هیچ شخصی را به دیگری برتری ندادهایم...
سریال روز: دوست نابغهی من (ساوریو کوستانتسو): زنان کوچک مدرن
آنتونیا شرکا: سریال دوست نابغهی من از نمونههای موفق اقتباس ادبی برای تلویزیون در ایتالیاست که هوای تازهای در جریان سریالسازی این کشور دمیده و آن را از تولیدات میانمایه و کلیشهای داخلی ارتقا داده و یک بار دیگر با انتخاب داستانی پرشور و احساس از دل جنوب ایتالیا و از دورانی نهچندان دور اما نه دیگر چندان هم نزدیک از تاریخ معاصر بینندهی خود را در هر نقطهی جهان به کوران حوادثی وطنی و در عین حال انسانی و در نتیجه جهانی میکشاند.
آه! رومرو! کجایی که ببینی؟!: نگاهی به زامبیهای سینمای کرهی جنوبی
دامون قنبرزاده: سینمای کرهی جنوبی سابقهای طولانی در ساخت فیلمهای ترسناک دارد اما وقتی در این فیلمهای ترسناک جستوجو میکنیم خبر چندانی از زامبیها نمیبینیم. احتمالاً خیلیها بعد از دیدن فیلم معروف و فوقالعادهی قطار بوسان (سانگ هو ئیون، 2016) به این فکر کردند که کرهایها چه سابقه و دست پُری در ساخت این گونه فیلمها دارند. اما برعکس آن چیزی که به نظر میرسد، آنها در ساخت این یک قلم جنس تلاش زیادی نکردهاند...
گنجینههای پنهان: ده فیلم مهجورمانده و قدرنادیده از ده کارگردان سرشناس (قسمت اول)
بهدین کریمی: همواره در بین آثار فیلمسازان بزرگ و نامدار، فیلمهایی به چشم میخورند که با وجود ارزشها و شایستگیهای بسیار و به دلایل گوناگون، کمتر مورد توجه تماشاگران قرار میگیرند و قدر و منزلتشان آن طور که باید و شاید، شناخته نمیشود... ده فیلم از ده کارگردان سرشناس برای حضور در این فهرست انتخاب شدند که در دو قسمت به این فیلمها خواهیم پرداخت.