خرداد 1396 - شماره 526
چشمانداز ۵۲۵
سینماپاستور: روزهای پرالتهاب، رقابتی نفسگیر... و شش صندلی خالی
شاهین شجریکهن: این دوره از انتخابات ریاستجمهوری، یک تفاوت مهم با دورههای پیشین داشت و آن افزایش دامنهی اثرگذاری اینترنت و شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای ارتباطی، در نتیجه کاهش نفوذ صداوسیما بود؛ چنانکه از شش نامزد انتخابات، سه نفرشان (مصطفی میرسلیم، ابراهیم رییسی و مصطفی هاشمیطبا) از چهار فرصت رادیوییشان در حد یک یا دو جلسه استفاده کردند و بقیه هم از همان ابتدا وارد مذاکره شدند که به جای خودشان کارشناسان مورد وثوقشان را بفرستند. در حضورهای تلویزیونی هم رویکرد کلی کاندیداها (جز در بخشهایی که به جواب اتهامها و حملههای متقابل، رگ گردنی میشدند) خوددارانهتر بود و مثل سالهای 88 یا حتی 92 خودشان را به آبوآتش نمیزدند. از همین نشانهها...
هوای هیاهو: مروری بر مستندهای انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری
مصطفی جلالیفخر: مستندهای امسال در مجموع توجه زیادی به قواعد سینما نداشتند و عمدتاً محتوازده و ابتدایی به نظر میرسیدند و بیشتر در پی پررنگ کردن جدالهای سیاسی بودند. تنها فیلمی که سوای نامزد یا حرفها یا اهدافش، ارزش هنری و ساختار نسبتاً قابلقبولی داشت، فیلم روحانی بود. اما فراموش نکنیم که اساساً تأثیر فیلمهای مستند در جلب آرای مردم، به اندازهی قبل نبود و مناظرهها، بهویژه مناظرهی آخر، اثر بهمراتب شگرفتری داشت.
ظرافتهای اجرای یک شوی عامهپسند: نگاهی به رفراندوم اخیر ترکیه از منظری غیرسیاسی
دامون قنبرزاده: ترکیه با چندصد کانال تلویزیونی که اکثر آنها خصوصی هستند، روزهای مانده به شروع انتخابات، تبلیغات مختلفی را از جناحهای مختلف پخش کرد. البته این با داستانی که در ایران و سیمای جمهوری اسلامی میگذرد، تفاوتهای زیادی دارد. بخشی از این تفاوتها به سیاستهای دو کشور و نوع حکومتها برمیگردد که طبعاً اینجا قرار نیست وارد جزییاتش بشویم. بخشی که میخواهیم دربارهاش حرف بزنیم، به شیوهی اجرای این تیزرهای تبلیغی برمیگردد. در ترکیه فیلمهای تبلیغاتی جناحهای طرف انتخاب، مانند پیامهای بازرگانی با فواصلی مشخص، گاهوبیگاه از تلویزیون پخش میشود. یعنی...
سناریونویسان زیرک صندوقهای رأی: نگاهی سینمایی به انتخابات استثنایی و پرهیاهوی ریاستجمهوری فرانسه
جمشید گرگانی: مشتریهای بازار مکارهی انتخابات که چیزی جز یک زندگی ساده نمیخواهند به پای صندوق رأی رفتند تا شانس جدیدی را امتحان کنند. دو حزب سیاسی مطرح دیروز هم آدمهایشان را بسیج کردند که به مکرون رأی بدهند تا قدرت همچنان بین خودشان بماند. اگر قدرت به دست جبههی ملی برسد، خط سومی به حکومت خواهد رسید که تمامی رشتههای شصت سال گذشته را پنبه خواهد کرد...
درگذشتگان: میهن بهرامی: نخستین منتقد زن سینمای ایران
علی شیرازی: میهن بهرامی، رماننویس، فیلمنامهنویس و یکی از نخستین بانوان منتقد سینمای ایران، سوم اردیبهشت از پی مدتی بیماری درگذشت. نام اصلیاش در شناسنامه، مهیندخت بهرامیقمی و تاریخ تولدش اول اردیبهشت 1314 بود، در حالی که همسرش محمد متوسلانی میگوید: «هر سال، یازدهم تیر برایش جشن تولد میگرفتیم.» سال تولدش نیز بهاشتباه در اخبار درگذشت او «1326» آمده است. پدربزرگ پدریاش اصالتی کرمانی داشت و جزو طایفهی زند بود...
در رثای عارف لرستانی: باران ترم کرد
سروش صحت: عارف گاهی برایمان میخواند، خوب هم میخواند. بهخصوص «واران وارانه»ی شهرام ناظری را که به زبان کردی هم بود. «عارف میخونی؟» نه نمیگفت. «چی بخونم؟». «واران وارانه» را میخواند. «عارف یه بار دیگه هم میخونی؟» دوباره هم میخواند. «واران وارانه، واران وارانه، عزیزکم گل ریزه ریزه/ وعده وهار دای عزیزکم، یه خو پاییزه». فردای خاکسپاری مادرم عارف با رامین ناصرنصیر و فلامک جنیدی آمدند اصفهان. شب سوم به عارف گفتیم...
جواب سؤالت را گرفتی رفیق؟
خشایار الوند: عارف بعد از آن درخشش اولیه در کارهای دههی 1370 مدیری، دوران سختی را بهلحاظ زندگی شخصی و کاری گذرانده بود. اما این چند سال اخیر به لطف همسر مهربانش به آرامش خاصی رسیده بود؛ حداقل از نگاه بیرونی ماها که دوستش بودیم. یک نوع وارستگی و رهایی (نه بیخیالی) که خودش را بیشتر شبیه اسمش میکرد. هیچوقت ندیدم غر بزند بابت دیرکرد دستمزدش یا اندازهی نقشش یا مثلاً کیفیت غذای گروه و... از این فِسنالهها که بازیگران تازه سر از تخم درآورده استادش هستند. همیشه او را...
آدم عاصی توبه نمیکند: گزارش بازتابهای یک اعتراض از پیش اعلامنشده
عباس بهارلو: اعتراض آذر شیوا آب به لانهی مورچهگان ریخت. از یک سو بازیگرانی که تمایلی به «بازی در نقشهای پیشپاافتاده و تکراری» نداشتند صدای انتقادشان را به گوش نویسندگان مطبوعات و تهیهکنندگان رساندند، و از سوی دیگر برخی از تهیهکنندگان سینما اعتراض شیوا را تقبیح کردند. در همان نخستین روزها مطبوعات و حتی تلویزیون دربارهی اقدام او گزارشهای مفصلی تهیه کردند و گردانندگان «تلویزیون آموزشی» در چند برنامه، در گفتوگو با سینماگران، به بحث دربارهی ابتذال در سینمای ایران پرداختند...
اعتراضی نیست؛ خیالتان راحت!: پروندهی ناگشودهی یک فیلمنامه [گواهی شاهد عینی]
بهرام بیضایی: این نوشته تقدیم است به خانم آذر شیوا و آن چند نفری که مضمونِ اعتراضِ وی را مسخ نکردند!
منی که هرگز آذر شیوا را ندیده بودم، وقتی گیج شخصیت واقعی زنی که بیصدا به ابتذال شغلاش اعتراض کرده بود درماندم - ناچار و بااحتیاط زنگ زدم به کارگردان فیلم و همبازی چند فیلم او فردین که خیال نمیکردم جوابم را بدهد؛ و پرسیدم آیا میداند کجا میتوانم دوسه فیلمی از آذر شیوا پیدا کنم که چیزی از خود او هم در آن دیده شود؟ و او معرفت به خرج داد و همان فردا آمد و همهی فیلمهای آذر شیوا را در جعبههای کوچکی که به آن ویدئو میگفتند برایم آورد. فردینی غیر از آن که روی پرده و یکیدو باری گذری در دفتر مشترکش با پخشکنندهی فیلم رگبار دیده بودم. واقعاً لب نمیزد و صدای خودش بود؛ بیلحن جاهلی، و آواز خواندن قرضی و چهچه زدن ناهمخوان با لبها. کارگردان سلطان قلبها - که سالها محبوبترین فیلم چین و کشورهای آسیای میانه بود - و با این همه سراپا فروتنی! در تمام یک ساعتی که پرسیدم و گفت جز احترام نگفت. از وسواس و پرهیز بیش از حدّ و رفتار موقّرش. از طرز گفتنش که از کتابخواندگی و پیشینهی فرهنگی خبر میداد. از زندگی مرفه اولیه و گردش تلخ آن...
هنر و تجربهی مشروط؛ رأی باز: گفتوگویی متفاوت با امیرحسین علمالهدی،
مدیرعامل و دبیر شورای سیاستگذاری گروه هنر و تجربه
گفتوگو کننده: مسعود مهرابی/ علمالهدی: مهمترین دستاورد ما این بود که بعد از سالها تکلیف فیلمهایی مثل «خواب تلخ» و «ایران سرای من است» روشن شد. البته فعلاً بحث فروش و موفقیت در اکران مطرح نیست و در این زمینه معیارهایمان فرق میکند. / موردی وجود نداشته که فیلمی ارزش بالایی داشته باشد و ما آن را رد کرده باشیم و بعد معلوم شده باشد که تشخیص و ارزشگذاری شورای هنر و تجربه اشتباه بوده است. البته باید بههرحال برای سلیقهی اعضای گروه هم جایی باز کرد./ سینمای هنر و تجربه را یک سوپاپ اطمینان میدانم. روشی که برای «خانهی پدری» رفتیم همین بود. این فیلم گیر افتاد و اجازهی اکران ندادند. بههرحال بحث محدودیت سنی و درجهی اکران در همهجای دنیا وجود دارد...
گلنقشهای مریل استریپ ایرانی: جاذبهی حضور و نقشهای خاطرهساز فاطمه معتمدآریا
بهزاد عشقی: آباجان جایگاه چندان مهمی ندارد و امتیازی نمیتواند برای معتمدآریا به بار بیاورد. اما نفس حضور این بازیگر میتواند هر فیلمی را دیدنی کند و به رویداد مهمی در سینمای ایران بدل سازد. بیان، بدن، تمرکز، احساس، خیال، حافظه، خلاقیت... چند اصل طلایی بازیگری به حساب میآیند. اما مهمتر از همهی اینها نوعی کاریزما و جاذبهی حضور است که پارهای از بازیگران از این نعمت برخوردارند و بسیاری دیگر از آن محرومند. چنین بازیگرانی حتی وقتی کم میگذارند، یا در فیلمهای بیمایهای ظاهر میشوند، یا نقشهایی را برمیگزینند که سطحی و یکبعدی است و جای کار ندارد، با جادوی حضور خود میتوانند آن فیلم و نقش خود را دیدنی کنند. معتمدآریا یکی از این بازیگران است و...
سرانجام کن هم تسلیم عصر طلایی سریالسازی شد: هفتادمین کن، در غیاب غولهای هالیوود
شهزاد رحمتی: یکی از مهمترین وقایع کن امسال، همان طور که در مقالهی مربوط به فصل جدید تویین پیکس اشاره کردیم، نمایش دو اپیزود اول این سریال در آن است. مثل هر سال، آثار جدید فیلمسازان شناختهشده و اغلب مؤلف، ترکیب غالب فیلمهای بخش اصلی را شکل میدهد. سال قبل هم فیلم جدید وودی آلن، جشنواره را افتتاح کرد و آثاری از امثال آلمودووار، ویندینگ رفن، برادران داردن، جارموش، لوچ، مونجیو، دولان، پارک چان-ووک، آسایاس و البته اصغر فرهادی در بخش اصلی به نمایش درآمدند. امسال هم ترکیبی بسیار مرعوبکننده از چهرههای شناختهشدهی عالم سینما در بخش اصلی حضور دارند...
نقد فیلم - آسمان به زمین آمده (دیوید مکِنزی): سینمای عزیز
رضا کاظمی: آسمان به زمین آمده کیفیت دوگانهی ناب و غریبی دارد. از یک سو همخوان با فضا و مختصاتش میتواند در جایگاه یک قصهی ایزوله از پرتآبادی خلوت و مالیخولیازده خوانش شود که بر اساس عناصر و کهنالگوهای فراگیرش، قابلیت جانانهای برای تعمیم و جهانشمولی دارد، و از سوی دیگر میتواند (و لازم است) در تناسب و تناظر با فرامتن آشوبزدهی رخدادگاهش، رنگوبویی از بههنگامی بگیرد. آسمان به زمین آمده رخداد بههنگامی است (چه خواسته و چه ناخواسته) که درست در کشاکش رزمجویی انتخاباتی ایالات متحده بر پرده رفت. قصهی فیلم در ایالتی روایت میشود که از قضا کیفیتی اسطورهای در مقیاس بدویت غرب وحشی دارد و...
دیو و دلبر (بیل کاندن): از پسیخه تا دلبر، از اروس تا دیو
آرامه اعتمادی: دیو و دلبر همان داستان انیمیشن دیزنی است، با همان ویژگیها فقط این بار دیو مخوف و دلبر شیرین را در دنیایی با ابعاد و اندازههایی آشناتر، ملموستر و واقعیتر میبینیم. بیل کاندن، کارگردان این محصول کمپانی دیزنی در نسخهی سینمایی جدید، برای بازسازی خاطرات گذشتهی کودکان و نوجوانان دیروز کم نگذاشته و مو به مو داستان انیمیشن دیزنی را اجرا کرده است. فیلم با رنگآمیزیها و ترانهها و آوازهای بازیگران و رقص و ساز آنها جلوهای پرزرقوبرق به خود گرفته و...
مردی به نام اووه (هانس هولم): باز هم یک ایرانی!
محسن بیگآقا: فیلم و شخصیتهایش که بر اساس رمانی پرفروش از فردریک بکمن ساخته شدهاند، بیشباهت به یک کارتون دلپذیر نیستند. نوع بازیها، اغراق در حوادث شهرک و پایان خوش فیلم، همگی به حوادث یک کارتون شبیه هستند. برخی فصلها مانند رقابت اووه با دوستش در هیأتمدیره که به رقابت در خرید اتومبیل کشیده میشود، بر اساس همین نگاه کارتونی با قطعهای سریع در زمانهای مختلف چیده شدهاند...
زن گم شده (لی ائون هی): کرهای بودن در مقیاس جهانی
دامون قنبرزاده: فیلم در پی آن است که در گیرودار تعریف یک داستان جذاب و پرکشش که لحظهای آرام و قرار ندارد و دائم غافلگیر میکند، به مفهوم مادر بودن و عشق به فرزند برسد. احتمالاً خانمها که فیلم را ببینند، بیش از یک مرد با شخصیت اول داستان همذاتپنداری خواهند کرد و احساساتی خواهند شد. البته در پی رسیدن به این مفهوم، فیلم با کشوقوسی فراوان، نکتهی مهمی را هم به مخاطبش گوشزد میکند که پی بردن به آن درمان درد آدمهاییست که...
مأمور خرید شخصی (الیویه آسایاس): رهایی روح
میلاد دارایی: مأمورخرید شخصی در اولین نمایشش در جشنوارهی کن 2016، با واکنشهایی کاملاً متضاد مواجه شد: عدهای آن را هو کردند و شماری لب به تحسینش گشودند. داوران جشنواره با گروه دوم همنظر بودند و جایزهی بهترین کارگردانی را، به طور مشترک با کریستین مونجیوی رومانیایی، به آسایاس فرانسوی اهدا کردند. البته چنین اتفاقی در تاریخ کن بیسابقه نیست؛ فیلمهای زیادی به چنین سرنوشتی دچار شدهاند و هر بار تنها گذشت زمان مشخص کرده که حق با هیأت هوکنندگان بوده یا داوران. در مورد مأمور خرید شخصی هم وضعیت چندان متفاوت نیست؛ با اینکه...
خانم شارون جونز (باربارا کاپل): ستارهها این گونه راه نمیروند
نیوشا صدر: «در دهۀ 1980 به شارون جونز گفته شد که او بیش از آن سیهچرده و کوتاهقد است که بتواند به یک ستارۀ موسیقی بدل شود». این جملاتِ آغازگر فیلم، تنها بخشی از آن چیزی هستند که حقیقتاً در آن زمان به جونز گفته شده بود. بعدتر جونز تعریف میکند که به او گفته بودند مسنتر، چاقتر، کوتاهتر و سیاهتر از آن است که یک ستارۀ موسیقی باشد و رهایش کردند تا سرگرم مشغلهای شود همخوان با توصیفشان: نگهبان تماموقتِ زندان، و جونز در کنارش آوازهخوان پارهوقتِ عروسیها شد...
نگاهی دیگر به «فروشنده»: ویلیلوماندرتابوت
کیومرث وجدانی: فروشنده با برداشتی طولانی و دوربین روی دست آغاز میشود؛ دوربین ساکنان وحشتزدهی یک ساختمان در حال ریزش را دنبال میکند که در حال فرار به خیابان هستند. این سکانس جدا از نشان دادن مهارت فنی اصغر فرهادی و تسلط دوربین، دو کارکرد دیگر هم دارد. اول، انتقادی بر علت ریزش ساختمان که به خاطر بیتوجهی بسازبفروشها و بدون هشدار قبلی به ساکنان ساختمانِ در حال ریزش، مشغول گودبرداری بودند. کارکرد دیگر سکانس، اشاره به پایهی لرزان رابطهی دو شخصیت اصلی فیلم دارد و بهنوعی پیشبینی فروپاشی احتمالی آن را در آینده میکند...
گفتوگو با بیانکا تال: بهتر است فیلمسازان با خودشان و سوژههایشان روراست باشند
قصیده گلمکانی: بیانکا تال که از سال 2001 از کارکنان نهاد معروف «هیوبرت بالز فوند» Hubert Bals Fund و بازار فیلم «سینهمارت» CineMart جشنوارهی جهانی روتردام بوده، از پنج سال پیش از برنامهریزهای این جشنواره است و مسئولیت انتخاب فیلمهای بلند کشورهای مشخصی از جمله یونان، ترکیه، جهان عرب، هندوستان و ایران را برای روتردام بر عهده دارد. او دانشآموختهی رشتهی سینما و تلویزیون دانشگاه اوترخت هلند و در دورهای هم مسئول برنامهریزی مؤسسهی آکادمیک «بینخِر فیلملب» Binger Filmlab آمستردام بوده است...
پنهان کردن دیدهها، نمایش نادیدهها: جایگاه ژانر وحشت 3
شهزاد رحمتی: سومین قسمت از مجموعه مقالهها دربارهی جایگاه خاص گونهی وحشت، به برخی ویژگیهای سینمایی متمایز این ژانر، در فرم و مضمون و رویکرد کلی، اختصاص دارد. محتوای این قسمت، تا حدی تلاشی است برای اثبات اینکه گونهی وحشت به دلایل مختلف و بر اساس شواهد گوناگون، بیش از سایر گونههای جریان اصلی، متکی بر عناصر بصری است؛ از جمله به واسطهی گرایش خاصش به عینیت بخشیدن به حتی ایدههای ذهنی و مفاهیم انتزاعی. قسمت بعدی این مجموعه در شمارهی آینده به جنبههایی از اهمیت فلسفی و روانشناختی خاص سینمای وحشت اختصاص خواهد داشت.
جاناتان دمی (2017-1944): فصل آخر کابوس
مسعود ثابتی: جاناتان دمی از آن دست کارگردانهایی بود که طبقهبندیهای رایج و معمول دربارهشان کارکرد چندانی ندارند. با وجود تعداد زیادی مستند محبوب و فیلمهای اسکاربرده، هرگز آن طور که باید قدر ندید و نامش به اندازهی کارگردانهای همنسل و همدوره، از کوپولا و آلتمن تا اسکورسیزی و اسپیلبرگ، تکرار نشد. شاید چون حسوحال ویژه و ناگفتنی فیلمهای او، و فقدان عناصر و مؤلفههای بصری خودآگاه و ویژه در آنها، مانع از آن بود که فیلمهایش در دایرهی یک دستهبندی مشخص و قابلتحلیل قرار بگیرند...
نقد فیلم - ویلاییها (منیر قیدی): سکوت و سلوک
مصطفی جلالیفخر: ویلاییها زنانهترین فیلم جنگی سینمای ایران است. همسران فرماندههای میانی، در جایی که شبیه هیچ موقعیت متعارفی نیست، زندگی و جنگ را توأمان تجربه میکنند. نه در خط مقدماند و نه در پشت جبهه. تا پیش از این، بهترین حضور زن در جنگ را در نجاتیافتگانِ ملاقلیپور (با بازی عاطفه رضوی) دیده بودیم و فیلمهایی مثل شیار 143 در زمرهی آثار پس از جنگ هستند. در اینجا، هیچ زنی از بقیه پررنگتر نمیشود...
سونات مرگ،آواز زندگی
محسن جعفریراد: در اغلب فیلمهای مربوط به ژانر جنگ در سینمای ایران، ایدئولوژی و پیامگرایی، مقدم بر معناسازی و معنازایی شمرده شده است. از آژانس شیشهای که نمونهی بارز یک فیلم ایدئولوژیک بود تا فیلمهایی مثل اخراجیها با پیامهای نخنما و شبیه یک یادداشت شتابزدهی ژورنالیستی. اما هستند فیلمهایی که نویسنده و کارگردان تمام تلاششان را کردهاند که بیشتر به منطق داستانگویی و سرگرمی سینما توجه کنند. ویلاییها یکی از همین فیلمهاست...
برادرم خسرو (احسان بیگلری): قطب تنهایی
ریحانه عابدنیا: برادرم خسرو روایت زندگی یک خانواده است که سایههای مهیب اختلالات روانی، آن را به سمت گسستگی و ازهمپاشیدگی میبرد. احسان بیگلری، با روایتی واقعبینانه، توانسته ابعاد مختلف این اختلالات را به تصویر بکشد بیآنکه به سمت شعارزدگی، اغراق و ترحمبرانگیزی یا گزافهگوییهای علمی-آموزشی متمایل شود...
امتحان نهایی (عادل یراقی): گره کور
هوشنگ گلمکانی: اعتبار نام عباس کیارستمی در سی سال اخیر به قدری بوده که خیلی از فیلمسازان در همین حد که فیلمشان یا فیلمنامهشان را به او نشان بدهند و استاد ایدهای یا رهنمودی بدهد (یا ندهد) تا بتوانند در تیتراژ فیلمشان از او تشکر کنند مایهی افتخار بوده، چه رسد به اینکه کیارستمی طرح یا فیلمنامهای از خودش را بدهد تا کسی بر اساس آن فیلمی بسازد. فیلمساز هم طبعاً دوست دارد فیلمی در حالوهوای آثار کیارستمی بسازد، وگرنه اصلاً دلیلی برای گرفتن طرح و فیلمنامه از او نبود. در بیستسی سال اخیر چند بار این اتفاق افتاده اما هیچوقت هیچ فیلمسازی نتوانسته به توفیقی در حد خود استاد برسد...
نقطهی کور (مهدی گلستانه): پیراشکی گربه!
شاهین شجریکهن: نقطهی کور در بهترین حالت درامی ساده و دمدستی است که موضوعش از فرط تکراری بودن به کلیشههای سریالهای تلویزیونی گوشه میزند. داستان دربارهی زوج جوانی است که بنیاد زندگیشان متزلزل شده و به هم اعتماد ندارند و در این میان جملهی بیهوای بچهی سهچهارسالهشان جرقهی انفجاری بزرگ در روابط آنها میشود. ردپای چند فیلم مشهور سالهای اخیر را در نقطهی کور میتوان پیدا کرد؛ از سعادتآباد (مازیار میری) تا...
فیلم تاریخی و واقعیت سیاسی: به بهانهی اکران «ماجرای نیمروز»: حملهی گازانبری به تاریخ
جواد طوسی: وقتی پای «ایدئولوژی» به میان میآید، «تقابل» اجتنابناپذیر است. فیلمسازی که با دیدگاه مستقلش میخواهد به این رویارویی بپردازد قاعدتاً باید شرط انصاف را به جا آورد و یکطرفه به قاضی نرود و به طرفین درگیر، فرصت کافی برای ابراز وجود یا نمایش سایهروشنهای فردی و شخصیتیشان بدهد. بعضی از فیلمسازان هم برای دستیابی به بیانی ضدکلیشه، عشق و تأثیرپذیری عاطفی را به سیاست و ایدئولوژی و گرایشهای فاشیستی و میلیتاریستی و رفتار جنگطلبانه تحمیل میکنند. از نمونههای شاخص با این گونه نگرشها در سینمای جهان و ایران، میتوان به...
تپهها را صاف کن!: گفتوگو با طناز طباطبایی
عباس یاری: یکی از ویژگیهای مهم ویلاییها به عنوان فیلمی زنانه دربارهی حماسهی دفاع مقدس بازیهای تأثیرگذار و باورپذیر بازیگران فیلم بهویژه نقشهایی است که بازیگران زن در قالب شخصیتهای اصلی قصه ارائه دادهاند. در واقع خانم منیر قیدی به عنوان اولین تجربهی سینمایی فیلمی زنانه دربارهی جنگ ساخته که حسوحال، ضرباهنگ و بار دراماتیکی آن از بسیاری فیلمهای همردهاش که توسط فیلمسازان منتسب به دفاع مقدس ساخته شده، بهمراتب واقعیتر و کوبندهتر است، یکی از این نقشهای تأثیرگذار را طناز طباطبایی بازی کرده است. او در این مصاحبه نکتههایی قابلتأمل دربارهی پشت صحنهی تولید این فیلم و همچنین دربارهی آیندهی بازیگریاش میگوید که مهمترین ویژگی آن وسواس نسبت به فیلمنامه و تحلیل نوع نقشی است که میخواهد بازی کند.
4راه حوادث: آیا سمیه به توصیهی محسن رأی داد؟ به چه کسی رأی داد؟
هوشنگ گلمکانی: خب در ماهی که گذشت خیالمان راحت بود، چون به یمن مقدمات برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، کل مملکت شده بود چهارراه حوادث. اتفاقاً چهارراه سینما کمی آرامتر از همیشه بود اما در این کارزار عمومی، اهل سینما هم کموبیش حضور داشتند؛ حالا یا در حاشیهی حوادث یا گاهی در متن آن. علتش هم این است که با توجه به تجربههای هفتهشتده سال پیش و ماجرای تعطیلی خانهی سینما، به طور طبیعی نگران این بودند که نتیجهی انتخابات میتواند دوباره همان اوضاع را تکرار کند. اوضاع چهارراه چنان انتخاباتی شده بود که حتی توقیف سریال عاشقانه و خبر نقشهی یک خانم بازیگر سینما برای اثبات خیانت نامزدش که در شرایط انتخاباتی میتوانست «تیتر یک» رسانههای زرد و...