اسفند 1395 - شماره 522
چشمانداز 522
فاجعهی پلاسکو: تنها تصویر است که میماند
جمشید گرگانی: پنجشنبه، سیام دی 1395؛ ساختمان پلاسکوی تهران جلوی چشم میلیونها نفر - حاضر یا ناظر - سوخت و فرو ریخت. از گلوی همه آهی تلخ برآمد. میلیونها نفر از نسلهای مختلف همدردی کردند. این فاجعه را زنده به روایت گوشیهای هوشمند دیدیم. مرگ و نابودی پلاسکو را از چند زاویه و نماهایی در اندازههای مختلف دیدیم. به کوتاهی و خلاصه، از پلاسکو میگفتیم؛ مثل اسم یک عزیز خیلی نزدیک و مشترک. بودند کسانی حتی از سال 1339 از پلاسکو خاطره داشتند...
درگذشتگان:حسن علیزاده: هنرمند آرام، اما بیقرار...
عباس یاری: مرگ زندهیاد حسن علیزاده تصویربردار قدیمی کانال دوم تلویزیون، مترجم زبانهای انگلیسی و فرانسه که سالها برای نمایش فیلمهای ایرانی در جشنوارههای جهانی آنها را با دقت و وسواسی مثالزدنی زیرنویس میکرد، برای سینماگرانی که او را میشناختند و دوستان نزدیکش با شوک و ناباوری بسیاری همراه بود. او جدا از از فعالیتهایش به عنوان حامی، مشوق و یکی از بازوهای اجرایی، نقش مهمی در موفقیتهای برادر هنرمندش حسین علیزاده داشت....
مردی که اشتباهی به دوران ما پرتاب شد
سعید خاموش: حسن علیزاده سینما و فیلمبرداری تحصیل کرد، در تلویزیون ایران و حتی مدتی در فرانسه، متصدی دوربین بود، و در یک کلام، اگرچه در این چهل سال اخیر گاهی پشت دوربین رفت، ولی فیلمی نساخت و با آنکه گوش و درک و استعداد غریبی در موسیقی داشت، نه سازی نواخت و نه قطعهای سرود. اما برای من که حدود نیم قرن با او دوست بودم، یک هنرمند واقعی بود. آدمی بااستعداد، پراحساس و...
سال حاشیه وهیاهو: گزارشهای سیوپنجمین جشنوارهی فیلم فجر
مطالب ما دربارهی جشنوارهی امسال همان ترکیب سالهای گذشته را دارد. ابتدا یادداشتهایی بر تعدادی از فیلمها میخوانید و سپس مطالب طولانیتر، هر کدام حول یک موضوع یا ترکیبی از نگاه به فیلمهای مختلف، و در پایان هم فهرست برگزیدگان جشنواره از نگاه منتقدان و نویسندگان مجله. به دلیل حجم بالای مطالب، تعدادی از آنها فقط در نسخهی مجازی مجله منتشر شده که این نسخه با صفحاتی بیشتر و قیمت کمتر روی اپلیکیشن اختصاصی ما قابل دریافت است...
25 معمای حلنشده از فجر 35 : سینمایی که سالی دوسه بچه میکُشد!
امیر پوریا: که نویسنده خود پاسخ را میداند و آن را میپرسد تا بعدتر خود جواب تشریحی را بنویسد. اینجا چنین نیست. بهواقع پاسخ انبوهی از اینها را نمیدانم و درستتر همان است که «معما» بخوانمشان. گیرم برخی تنها اسم یک فیلم باشد که نهفقط حضورش در جشنواره، بلکه صرف ساخته شدنش به معما میماند. 1. اگرفضای مجازی نبود،آیا سینماگران اینهمه اعتراض میکردند؟ بهواقع نمیدانم. تصورم این است که لَختی مکث و فکر میتوانست دستکم نود درصد از این واکنشهای شتابزدهی خود سینماگران را از میان بردارد...
دوست دارم/ دوست ندارم
شاهرخ دولکو: شمارهی17 سهیلا/ دوست دارم: یک ایدهی ناب و جسورانه که با پرداخت متناسب توانسته از ممیزی و خط قرمزها جان سالم به در ببرد. بازی درخشان زهرا داودنژاد و همدلی سرد و ناظرگونهی کارگردان با شخصیت اولش همدلیبرانگیز و تأثیرگذار است. مهرداد صدیقیانش عالی و پایان فیلم تکاندهنده است. دوست ندارم: فیلم فاقد بازیگوشی و فرم متناسبیست که میتوانست به ایدهاش جذابیت و عمق بیشتری بدهد. فیلمساز سعی...
ژانر «این فیلمها چرا ساخته میشوند؟» چهگونه شکل گرفت؟:
رگ خواب را گم کردهایم یا در آستانهی خفگی هستیم؟
هوشنگ گلمکانی: تا پیش از شروع جشنواره، از آنجا که مثل هر سال بیشتر روی فیلمهای اول متمرکز بودم، با توجه به افزایش شمار فیلمهای اول و تعداد بیشتر فیلمهای قابلتوجه در میان آنها، همچنین معدود فیلمهای خوب یا قابلاعتنایی که از میان آثار غیر فیلماولیها دیدم، اوضاع به نظرم بسیار امیدوارکننده میرسید اما با شروع جشنواره و تماشای تعداد بیشتری از فیلمهایی که تعیینکننده و شاخص جریان اصلی سینمای بدنه هستند، نشانههای هشداردهنده هم یکبهیک ظاهر شدند. هر چه حضور جوانها و تجربهاندوزیهای گاه جسورانهشان در حاشیه و متن سینمای حرفهای امیدوارکننده و سزاوار حمایت و تحسین است، به همان اندازه...
عدالت گمشده در سینمای متوسط
جواد طوسی: انفعال و بیانگیزگی و حضور باری به هر جهت و ذهن پریشان و کنار آمدن با یک موقعیت دمدستِ نصفهونیمه، گویی از متن جامعه به عدهی قابلتوجهی از فیلمسازان ما رخنه کرده است. به همین دلیل، بعضی از آنها مثل هاتف علیمردانی، مازیار میری، پوران درخشنده و نگار آذربایجانی، دغدغهی رشد و سیر تکاملی در کارشان را ندارند. ولی بهعکس، این اصرار بر متفاوت بودنِ معقولانه و بهتر شدن کار را در حمید نعمتالله در رگ خواب، فریدون جیرانی در خفگی، منوچهر هادی در کارگر ساده نیازمندیم (بعد از ساختن فیلمی چون منسالوادورنیستم)، مسعود جعفریجوزانی در پشت دیوار سکوت، آیدا پناهنده در اسرافیل و مسعود کیمیایی در قات لاهلی میبینیم...
جشنوارهی خود را چهگونه گذراندید؟: رنج باحجم اضافه
مصطفی جلالیفخر: بهجرأت میتوان گفت که جریانسازترین فیلم سینمای ایران در سالهای اخیر، ابد و یک روز (سعید روستایی) است. اقبال گستردهای که در سال گذشته نثارش شد، رنج و فلاکت را بهمثابه گنجی جلوه داد که راه سریع موفقیت است. تصورم از جشنوارهی امسال، فیلمهایی سیاهوسفید و کمنور و غمگین است که میخواهند فلاکت را باور کنیم. البته شک دارم که تمام دلیل چنین همگرایی عجیبی، ابد و یک روز باشد و شاید بتوان، آن را نوعی بازتاب اجتماعی نیز به شمار آورد. امسال...
نگاهی به برخی شخصیتهای زن: در جدال تکرار و تغییر
ریحانه عابدنیا: در جشنوارهی امسال نیز، همچون سالهای پیش، بسیاری فیلمها به معضلهای اجتماعی و از جمله مسائل خانواده و زنان پرداختهاند. اما در بسیاری از آنها نهتنها سوژهها که الگوهای ساختاری هم تکراری و کسالتبارند. نکتهی شگفتانگیز این است که برخی فیلمسازان دستکم نه از فیلمهای روز، که از آثار دهههای سی و چهل تقلید کرده و الگوی آن فیلمها را برای روایت مسائل امروز برگزیدهاند. البته در این میان فیلمهایی هم هستند که...
مسألهی جشنوارهی سیوپنجم و شاید چند راه حل: چه راه دور...چه پای لنگ...
پوریا ذوالفقاری: این نوشته دربارهی فیلمهای این دورهی جشنواره نیست. از فیلمها دیگران خواهند نوشت و قطعاً بهتر از نگارنده. چرا که نگارنده از جایی به بعد به مخاطب بیحسوحال و ناامید جشنواره تبدیل شد و طبعاً این شرایط روحی و فکری که ناشی از تماشای پشت سر هم فیلمهای سه روز نخست بود، بر قضاوتش تأثیر گذاشته. پس بهتر است در این شرایط به صورت موردی چیزی ننویسیم که چند ماه بعد و زمان اکران فیلمها بخواهیم تصحیحش کنیم یا بنا به عادتی مألوف و البته مشکوک، پسش بگیریم! این نوشته به راهی مینگرد که انتهایش جشنوارهی سیوپنجم شد. به دستاندازهای مسیری که امسال چنین رهاوردی از آن به سینمادوستان رسید...
مسألهی مادری و پیشامادری: زنان بدون مردان
حمیدرضا مدقق: توجه بسیاری از فیلمهای این دوره از جشنواره به زنان و مناسبات آنها با مردان، پدران و همسرانشان (که به تعدادی از آنها اشاره شد و بر اساس اطلاعی که دارم میتوان فیلمهایی که ندیدم مانند تابستان داغ، اِو/ خانه، ماجان و زیر سقف دودی را هم به آنها افزود) برایم یادآور جشنوارهی سیودوم است. در پایان آن دوره هم نوشتم آشکار است که زن بودن، مادر بودن (یا مادر شدن) مفهومی جنسیتی است و روایتهای سینمایی هنگامی که به جنسیت میپردازند، ایدئولوژیهای غالب فرهنگ را مطرح میکنند...
با نگاهی به فیلمهای «ماجرای نیمروز» و «دریاچهی ماهی»: خوانش تاریخ و آداب سینما
بهزاد عشقی: ما از این فیلمسازان انتظار بیطرفی نداریم، اما لااقل انتظار داریم که نسخههای خود را به آثار سینمایی خودبسنده و قابلقبولی بدل کنند. به عنوان نمونه جیلو پونتهکوروو در نبردالجزیره (1956) به انقلاب الجزایر میپردازد و مبارزههای چریکی را قبل از خیزشهای فراگیر و مردمی دستمایهی کار قرار میدهد. از زاویهی فیلمساز ماجراجویی انقلابی و نبرد چریکی جدا از مردم مذموم است و در این فیلم مورد نقد قرار میگیرد. فیلمساز به شکل روشنی داستانش را بنا میکند، شخصیتهای متعارض فیلم را میشناساند و...
فرزندان، خانواده و مفهوم تبار: توطئهی خانوادگی
اشکان راد: در سارا و آیدا (مازیار میری) پسر خانواده که بدهی زیادی به بار آورده، چک مادر پیرش را به طلبکارها میدهد و خود میگریزد و حتی هنگامی که مادرش به زندان میافتد و همسرش از وی جدا میشود هم خودش را نشان نمیدهد و به دردسر نمیاندازد. گرچه تا پایان، اثری از خانواده در زندگی آیدا دیده نمیشود اما سارا در مقابل، زندگیاش را وقف نجات مادرش کرده است؛ مادری که به واسطهی کلاهبرداری پسر فراریاش، به زندان افتاده و نیازمند یاریست. مسیری که در نهایت به سرنوشتی فاجعهبار برای سارا ختم میشود...
نگاهی به مفهوم دوستی بین زنان: منطقِ رفاقتهای زنانه
آنتونیا شرکا: در یک برآورد نهایی، ملودرامهای امسال با مجال بروز دادن بیشتر به شخصیتهای زن خود - زنانی که عموماً در فیلمهای سینمای ایران ساکت و خاموش هستند و وجههی دراماتیک خود را از محلِ مبهم و مرموز بودن میگیرند - این جسارت را یافتهاند که سفرههای دل را بگسترند. همان طور که بازیگری ستاره چون لیلا حاتمی در پایان رگخوابمیپذیرد غرق در استفراغ شود و با دهانی بیدندان لبخند آخر را بر تخت بیمارستان بزند؛ چهرهی معروف دیگری چون هانیه توسلی در بنبست وثوق قبول میکند بدون...
فیلمهای اول و دوم: کندو
محمدمحمدیان: جشنوارهی امسال پر بود از فیلمسازان جوان بااستعدادی که سینمای ایران را در آینده شکل خواهند داد و ما کسانی هستیم که این شانس را داشتیم جوانیشان را از نزدیک ببینیم. این جوانان را باید جدی گرفت و متوجه نمیشدم وقتی جاهایی میشنیدم در آثار این فیلمسازان نوعی خودنمایی دیده میشد یا نباید زیاد آنها را جدی گرفت و آنها در آثار بعدی به جایی نمیرسند! سینمای ایران نیازمند نسل و حرف و خون تازه است اما دوست کارگردان اینجا هم نکتهی دیگری دارد: «متأسفانه اکثر فیلماولیها از الگویی مشترک پیروی کردهاند که در فیلمهای سالهای قبل امتحان شده بود...
عنوانبندی در فیلمهای امسال: فیلمهای هالیوودی، تیتراژ بالیوودی
علیرضا حسنخانی: در جشنوارهای با این تعداد زیاد فیلم بد و زیر متوسط توقع زیادی است اگر دنبال نکتههای شاخص و نظرگیر زیادی بگردیم. سال گذشته که جهشی در فیلمسازان و سطح کیفی فیلمها شاهد بودیم بد بودن تیتراژها و سردستی بودن و فقر در اجرا مشهود بود. فقر در اجرا و خست یا صرفهجویی زیاده از حد در طراحی و ساخت تیتراژ در سال گذشته، امسال گامی به پس برداشته است. بیشتر فیلمهای امسال در عدم استفاده از تیتراژ، بهخصوص تیتراژ آغازین، وجه اشتراک داشتند...
نگاهی به برخی مایهها و مضمونها: ارزیابی شتابزده
میلاد دارایی: نزدیک به یک دهه از موفقیتهای داخلی و خارجی اصغر فرهادی میگذرد، اما سینمای ایران هنوز از زیر سایهی او، و تکرار و تقلید و تأثیرش بیرون نیامده است. در چنین مواردی به نظر میرسد تنها خود فیلمسازِ تأثیرگذار است که باید راهی برای تغییر فضا بیابد، وگرنه دیگران، تا سالهای سال میدان را خالی نمیکنند فروشنده نشانههایی حاکی از تغییر مسیر فرهادی در خود داشت، و به نظر میرسد بخشی از سینمای ایران هم کمکم باید قید دربارهی الی... و جدایی نادر از سیمین را بزند و...
نگاهی به جنبههای حقوقی چند فیلم: بیدقتها!
محسن بیگآقا: معمولاً فیلمها با توجه به مضمونشان از مشاورانی نظیر مشاور پزشکی، مشاور ورزشی، مشاور نظامی، مشاور مذهبی و...استفاده میکنند. اما چون همه فکر میکنند با مسائل حقوقی آشنا هستند کمتر از مشاور حقوقی استفاده میکنند، یا به طرز صحیحی از این گونه مشاوران استفاده نمیکنند. یعنی یا از اسمشان در تیتراژ فیلم به صورت تشریفاتی بهرهبرداری شده یا از مشاور حقوقی استفاده مناسبی نمیشود. مشاور نهتنها باید فیلمنامه را بخواند، بلکه در صحنههای مهم حقوقی فیلم باید در کنار کارگردان باشد...
ده فیلم از دریچهی شغل شخصیتهایشان: کی، چهکاره است؟
دامون قنبرزاده: موضوع این نوشته دربارهی اهمیت شغل آدمها در فیلمهای امسال جشنواره است. میخواهیم ببینیم این شغلها چه تأثیری در ماهیت و عملکرد آن فیلمِ بهخصوص میگذارد. آیا شغل یک شخصیت ربطی به کلیت داستان پیدا میکند؟ آیا هویت آن شخص را در داستان میسازد؟ فیلمنامهنویسان تا چه حد به مقولهی شغل و حرفهی شخصیتهای داستانشان فکر میکنند؟
4راه حوادث: ایکاش داوری در کار بود، اما اینجوری نبود...
هوشنگ گلمکانی: امسال پس از کار بحثانگیز هیأت انتخاب که اعتراضهای بسیاری را برانگیخت، جشنوارهی فجر یکی از جنجالیترین دورههایش را از حیث داوری از سر گذراند. نگاهی گذرا میکنیم به ابعاد مختلف موضوع، از نگاه کارشناس چهارراه حوادث که خودش هم برگزیدگان و آرای خودش را در زمینهی انتخاب کاندیداها و سیمرغبگیران شخصیاش دارد اما به داورانی که مثل همیشه و مثل داوری هر جشنوارهای در دنیا حاصل بحثها و ملاحظات فراوانی در کارش است، اعتراضی ندارد. این فقط فهرست عواملی است در توضیح اینکه چرا این جوری شده است...
سینمای جهان- فیلمهای روز: لالالند (دِیمین شِیزِل): سلامتی قلبهای شکسته
شهرام جعفرینژاد: گذارهای رؤیایی لالالند بهدرستی به ساختار بصری و الگوی نوری آن نیز راه یافته است؛ ساختاری مبتنی بر تعقیب شخصیتها در عرض و عمق صحنه و در نماهایی حتیالامکان بدون قطع (از جمله صحنههای موزیکال تماماً در یک برداشت) و مکث بر شخصیتی در لحظهای خاص همراه با نوری متمرکز و تاریکی تدریجی بقیهی صحنه که عمدتاً و به دلیل فضای نمایشی اثر (کافه، کلوب، سینما، تئاتر و...) جز شاعرانگی و زیبایی، منطق خود را نیز دارد. از همین گونه است فصل دوم و ترانهی دوم («یکی در میان جمع») که توسط میا و دوستانش، همچنان در لباسهایی شاد و رنگین و همچنان در میزانسنهایی متحرک و چندلایه اجرا میشود و طی آن میفهمیم میا در آرزوی ورود به عالم بازیگری، به طور مداوم در آزمونهای استودیوهای مختلف شرکت میکند، اما...
فارغالتحصیلی (کریستیان مونجیو): مبهم و پنهان
محسن بیگآقا: کریستیان مونجیو میدانند. اولین واکنش در قبال چنین فیلمی این است که آیا میتوان مونجیو را - که یکی از مهمترین فیلمسازان موج نوی سینمای رومانی است - فیلمسازی مؤلف به حساب آورد یا نه؟ به عبارت دیگر چه نقاط مشترکی بین این فیلم و دو فیلم اخیر مونجیو، یعنی 4 ماه، 3 هفته و 2 روز (2007) و آنسوی تپهها (2012) وجود دارد؟ محوریت زن و پرداخت ملموس شخصیتهای زن از نقاط مشترک دو فیلم اول است. اما احساس گناه و سنگینی بار مسئولیت بر دوش شخصیتهای اصلی، یکی از محورهای هر سه فیلم است...
او (پل ورهوفن): پشت بوتهها را خوب بگرد...
نیوشا صدر: روی سیاهی مطلق، صدای شکستن و خرد شدن به گوش میرسد و صدای فریادهایی که روایتگر خشونت و ضرب و جرح و تجاوز است. سیاهی پرده بر صورت خونسرد و بیتفاوت گربهای گشوده میشود که شاهد این ماجراست. با پایان گرفتن کار، گربه از قاب خارج میشود، پشت سر او دری نیمهباز مانده است. با برشی از دریچۀ همان درِ نیمهباز، به تصویری از مهاجم و قربانی میرسیم. مهاجم با صورتی پوشیده و سرتا پا مشکیپوش، شبیه یک گربۀ سیاه، بلند میشود و از در بیرون میرود. دوربینِ روی دست، حرکات محسوسی دارد؛ گویی از چشم ناظری پنهان پشت در به این واقعه مینگرد...
سینما و مأموران آتشنشانی: قهرمانهای حاضر و آماده برای سینما
شهزاد رحمتی: طبعاً فضای کاری آتشنشانها علاوه بر ظرفیت خاصش برای اکشن و درام و ملودرام، مناسب ساختن فیلمهای کمدی - بهخصوص از نوع اسلپاستیک - نیز هست؛ مثلاً به عنوان صحنهای برای خرابکاریهای شخصیتهای دستوپاچلفتی آشنای بسیاری از کمدینها، از جمله در کمدیهای کلاسیک! بنابراین عجیب نیست که خیلی از کمدینهای برجستهی آن دوران حداقل یک فیلم از این نوع در کارنامه دارند. در کمدی صامت 32دقیقهای آتشنشان (1916) چارلی چاپلین در نقش آتشنشانی ظاهر شده که موفق به نجات دختر محبوبش - با بازی ادنا پرویانس - که دختر رییس ایستگاه آتشنشانی است از آتش میشود. در گاراژ/ رییس آتشنشانی (فتی آربوکل، 1920) چهاردهمین فیلمی که باستر کیتن و ...