اردیبهشت 1394 - شماره 490
چشمانداز ۴۹۰
چهارراه حوادث
م. مستعار: جدا از تفاهمنامهی لوزان در آغاز سال نو که کار را به پایکوبی شبانه در چهارراهها هم کشاند و خوشبختانه اختلافهایش از کف خیابانها به عرصههای محترمانهتری منتقلتر شد، در حوزهی سینما و تلویزیون اتفاقهای مهمی افتاد که نمونههای مشابهش مدام رخ میدهد و خوشبختانه از این حیث هیچ کموکسری نداریم. برویم چرخی بزنیم سر چهارراه ببینیم چه خبر است.
آقا سلامت باشی... سلامت باشی...: یک گوشهی چهارراه همچنان محل تجمع اطبای محترم است که به سریال در حاشیه اعتراض دارند. قیامتیست. آن قدر هم شلوغ است که صدا به صدا نمیرسد و کسی به حرف دکتر ناصرالحکما گوش نمیدهد. پزشکان دنیای دیوانهوار سریال در آن ساختمان استوانهای کوهپایههای شمال شرقی تهران...
مروری بر چند خبر آغاز سال: درها و پاشنهها
پوریا ذوالفقاری: آخرین خبرهای سینمایی سال 93 حسوحالی نوروزی داشت. سینماگران پروژهای با نام «سین هشتم؛ سرپناه» راه انداختند و در مدتی کوتاه تعداد زیادی از آنها با اهدای جوایز سینمایی خود به این پروژه تصمیم گرفتند در آستانهی نوروز کمک مالیای برای بهبود وضعیت بیسرپناهان و خیابانخوابها تدارک ببینند. شیوهی کار هم به این شکل است که جوایز و یادگارهای سینمایی سینماگران در قالب مجموعهای واحد فروخته و درآمد حاصل از آن صرف کمک به بیپناهان میشود. البته این حرکت خیرخواهانه...
دیدهبان - بحران بازیگری و شب دراز قلندر
شاهین شجریکهن: با این وضعیت سینمای ایران به روزهای بحرانیتر خواهد رسید. انبوهی جوان علاقهمند که خیلیهایشان باسواد و فیلمدیده و کتابخوانده هم هستند در آموزشگاههای بازیگری پولهای کلان خرج میکنند که روزی فرصتی کوتاه در اختیارشان قرار بگیرد. صدها بازیگر تئاتر در فضای کوچک و پرزحمت تئاتر مشغول کارند و هیچ کس متوجه استعدادشان نیست که برایشان راهی باز کند و در محیط پولسازتر سینما فعالشان کند...
جشنوارههای فیلمهای ایرانی و سیاستهای انتخاب
امیر گنجوی، صبا محمودیان: سینماتک تورنتو در اسفند گذشته با نمایش شانزده فیلم به مرور سینمای ایران پرداخت. قرار بود دوفیلم ازاستودیو گلستان، خشت و آینه و خانه سیاه است هم به نمایش درآید اما ابراهیم گلستان درخواست سینماتک تورنتو برای اجازهی نمایش این دو اثر را رد کرد. برای روشنتر شدن موضوع، مصاحبهای با براد دین مسئول برگزارکنندهی این برنامه، و ابراهیم گلستان انجام دادیم.
ابراهیم گلستان: از سیاسی بودن یا سیاسی برخورد کردن این جشنوارهها با سینمای ایران، که میگویید، هیچ اطلاعی ندارم. اصلاً از ترکیب هیأت داوران نه اطلاعی دارم و نه مخالفتی. هیچ گونه مخالفتی بیان نکردم چون از اصل چیزی که میگویید بیخبرم. این که میگویید با سینمای کشورهایی مثل ایران سیاسی برخورد میکنند نه هنری، مورد توجه من نیست. اگر ادارهکنندگان جشنوارهای شرطهایی برای ترکیب انتخابکنندگان فیلمها یا هیأت داوران بگذارند مربوط به خودشان است و اصلاً مورد قبول یا رد من نیست...
تلویزیون در اولین نوروز مدیریت محمد سرافراز: تعطیلات بیخاطره
احسان ناظمبکایی: سرافراز و تیم جدیدش نوروز ۹۴ را در حالی سپری کردند که سایهی مدیریت قبلی بر برنامههای فعلی هویدا بود و تغییر چندانی در سیاستگذاریها دیده نمیشد. این عدم تغییر در حالی بود که با توجه به تغییرهای گستردهی مدیریتی در صداوسیما، انتظار تغییرها روی آنتن هم وجود داشت. ولی تلویزیون در نوروزی که گذشت جز چند تکیهکلام و اندکی لهجهبازی و لودگی، خاطرهی چندانی برای مخاطبانش نساخت...
آنتن حساس عید و تدبیرهای سیما: نوروز در دو نیمه
مازیار معاونی: تقارن ایام فاطمیه با هفتهی اول نوروز، سیما را بر آن داشت تا به سبک سالهای اخیر و بر عکس سالیان دورتر، به جای قطع کامل برنامههای نمایشی، چارچوبی متناسب با سوگواری برایشان در نظر بگیرد. دو سریال کوتاه بزم آخر (سجاد شهریاری با موضوع تحقیق دربارهی تعزیه) و مهر طوبی (سیدمجید موسویان) که بهترتیب از شبکههای دوم و سوم سیما روی آنتن رفتند راهکار تلویزیون برای پوشش نمایشی عزاداریهای اول تا پنجم فروردین بودند که...
پیرامون مجموعهی تلویزیونی«در حاشیه»
از زاویهی ارتباط پزشک و بیمار: هجو و هجوم
دکتر مصطفی جلالیفخر: ... و یک پرسش که کاش مهران مدیری بتواند به آن پاسخ دهد. علت واقعی این نگاه کینهتوزانه و عقدهگشایانه نسبت به پزشکان با ساخت این مجموعه چیست؟ نفرت و خشم و تحقیر، بدجوری از همه جای کار بیرون میزند. اگر مدیری بتواند نگاه خود را اصلاح کند و نهفقط نسبت به پزشکان، بلکه به همه و حتی به خود، به نگاه مهربانتر و محترمتری برسد، شاید...
این سریال توهینی به مهران مدیری است
هوشنگ گلمکانی: همهی آنچه این روزها جامعهی پزشکی در اعتراض به سریال در حاشیه میگوید، و پیش از این در موارد مشابه در زمینههای دیگر گفته شده، اغلب باطل است. شوخی، شوخی است. طنز و کمدی یعنی اغراق؛ یا آن شوخی خوب ساخته و پرداخته شده، آن اثر کمدی خوب عمل آمده یا نه. اگر خوب است که جای اعتراض نیست. فقط وقتی باید اعتراض کرد که سریالی، برنامهای، فیلمی کیفیت قابلدفاعی از حیث ساخت و...
دیدگاه: دکتر ملکمنصور اقصی: در یک جامعهی آزاد هر کسی و بهخصوص نویسنده و فیلمساز و طنزپرداز باید حق داشته باشد با همه شوخی کند. شوخی در واقع نوعی نقد است و نقد یک حق عمومی است...
دکتر امید روحانی: این شیوهی برخورد با یک سریال کمدی صرفاً روشی است برای پنهان کردن واقعیت. جامعهی ما اصلاً نظری ندارد که بخواهد برایش هیاهو بهپا کند و پایش بایستد...
دکتر ارسیا تقوا: ذات و ماهیت طنز اغراق و خروج از چارچوبهاست. برخی این گذشتن از چارچوبها را به معنای عبور از خط قرمز تلقی میکنند و آن را دلیلی بر توهین میدانند. به همین دلیل همواره میان طرفداران پروپاقرص این دو نظر کشمکش وجود داشته است...
دکتر محمدهادی کریمی: با انتقاد موافقم. با هر طنز انتقادی، طنازی منتقدانه و موقعیت کمدی مصلحانه بهشدت موافقم. اما گاه به خاطر ترس از حاشیهها، متن را از دست میدهیم. بلایی که بر سر این سریال آمده این است که از ترس اعتراض و تجمع...
دکتر رضا کاظمی: در این سرزمین دربارهی چه موضوعی میشود کمدی ساخت که به تریج قبای کسی اصابت نکند؟ سینما هیچ ربطی به عالم واقعیت ندارد. در عالم خیال همه چیز مجاز است...
تجزیه و ترکیبی مختصر به بهانهی سریال «در حاشیه»: زوال شادی در پس خندههای بیشرمانه
احمدرضا دالوند: برخی از سریالها، از جمله سریال در حاشیه لودگی را همراه با رفتارهای هیستریک و افراط و تفریط در بیان و بازی، تا جایی جلو بردهاند که میتوانند قدرت تمیز و تفکیک را از بخشهایی از مردم سلب کنند. کاری که سریال در حاشیه از همان ابتدا، محور خوشمزگیهایش را بر آن بنا کرده، چیزی نیست جز...
سیوسومین جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر: به سوی جهانی شدن
...هنوز نمیدانیم برگزاری بخش بینالملل جشنوارهی فجر، جدا از بخش سینمای ملی، چهگونه رویدادی خواهد بود و چه بازتابهایی خواهد داشت، و بهخصوص زمان برگزاری آن - در فاصلهی انتشار شمارهی اردیبهشت و شمارهی ویژهی بهار در نیمهی این ماه - آن هم پس از دو هفته تعطیلات نوروز، عملاً امکان انتشار یک ویژهنامه به این مناسبت را اگر نه غیرممکن که بسیار بسیار دشوار میکند. شاید جشنواره به چنان اهمیتی در آینده دست یابد که خودش را برای انتشار یک ویژهنامه به ما تحمیل کند. تا آن زمان، فعلاً به بخش ویژهای در شمارهی اردیبهشت قناعت میکنیم و چون موضوع این جشنواره فیلمهای سینمای جهان است، بخش «سینمای جهان» این شماره را دربست به این موضوع اختصاص میدهیم. در پروندهی پیش رو تلاش کردهایم فیلمهای هر بخش را به شیوهی ویژهنامههای جشنوارهای معرفی کنیم... و به انتظار بازتابهای دورهی تازهی این رویداد سینمایی تازهی کشور در تلاشی متفاوت برای جهانی شدنش می مانیم.
گفتوگوی اختصاصی با پیر لسکور، رییس تازهی جشنوارهی کن :
هیچ چیزی بیشتر از ماجراجوییهای تازه آدم را به هیجان نمیآورد
محمد حقیقت: بعد از چهارده سال فرمانروایی بر مهمترین جشنوارهی سینمایی جهان، ژیل ژاکوب جای خود را به پیر لسکور داد. طبیعتاً کنجکاوی دربارهی سیاستهای آیندهی کن و نحوهی نگرش رییس جدید به مسائل آن، باعث میشود بخواهیم با او بیشتر آشنا شویم. قرار ملاقات را مسئول ارشد مطبوعاتی جشنواره، خانم کریستین امه، برایمان میگذارد. دربارهی لسکور زیاد شنیده بودم: او در تلویزیونهای فرانسه برنامههای گوناگونی اجرا کرده و میکند و از بنیانگذاران کانال پولوس است. پیش از آن کار خود را از رادیو در سالهای جوانی شروع کرده بود. مردی است بسیار موقر، بافرهنگ و کنجکاو، و بدون تکبر. خیلی زود در دل آدم جا باز می کند و...
نقد فیلم - ایرانبرگر (مسعود جعفریجوزانی): جفنگ یا جفنگیسم؟
بهزاد عشقی: فیلم فاقد منطق داستانی است و حتی در مقیاس روایتهای کمیک، نمیتواند آدمها و موقعیتهای باورپذیری بپرورد. به عنوان نمونه، معلم آبادی یکی از اشخاص منفعل فیلم است. هدف خاصی را دنبال نمیکند و برای رسیدن به هدف دست به عمل تعیینکنندهای نمیزند. در واقع بود و نبودش فرقی ندارد و...
نوالههای ناگزیر
احمد طالبینژاد: ایرانبرگر بهترین فیلم جوزانی نیست. به گمانم هنوز هم شیر سنگی و جادههای سرد بهترینهای این سینماگر فرهیخته هستند. سریال در چشم باد را ندیدهام و قضاوتی دربارهاش ندارم. اگر میگویم بهترین فیلمش نیست، به چند دلیل است: فیلم کلاژی است از داستانکهای قدیمی و جدید از...
تعارف
مهرزاد دانش: نوشتن دربارهی ایرانبرگر دشوار مینماید. نگارنده در تندنویسی علیه فیلمهای نازل اهل مکث نیست و شاهدش تعدد مطالب گزندهای است که مثلاً دربارهی سری فیلمهای اخراجیها و... نوشته است، اما ایرانبرگر را کسی ساخته که تحصیلات عالیهی سینماییاش را در دانشگاههای معتبر آمریکا سپری کرده، مدرس بسیاری از چهرههای موجه امروز سینمایی ماست، در کارنامهاش آثاری از قبیل شیر سنگی وجود دارد که...
فستفود چیز خوبی نیست
مازیار معاونی: ایرانبرگر با همهی ایرادهایش میتوانست با سختگیری در مرحلهی تدوین فیلم بهتری شود. در بیست دقیقهی پایانی فیلم که مایههای کمیک مربوط به مبارزهی انتخاباتی دو قطب روستاییِ کمتحصیلات و افراد منتسب به آنها و شوخیهای قومیتی به اتمام رسیده، عملاً تماشاگر چیز دندانگیری نصیبش نمیشود و...
گفتوگو با مسعود جعفریجوزانی: ریختن آب بر زمینی خشک به امید چشمهای...
گفتوگو کننده: پوریا ذوالفقاری - جوزانی: همان ده سال پیش هم اگر قرار بود ایرانبرگر ساخته شود، تغییر میکرد. چون ادبیات نمایشی تا روی کاغذ هست، مفهومی ندارد. یک بار دکتر هادی کریمی نازنین آن را بازنویسی کرد و یک بار من. سر صحنه هم هر شب تغییرهایی به اقتضای روند کار در فیلمنامه میدادم. ولی جوهر فیلمنامه تغییر نکرد. حرف اصلی حرص بشر برای کسب قدرت است. تلاشش برای رسیدن به قدرت به شکلی که پاسخگو نباشد. سرمایههایی که برای خریدن قدرت بیحدوحصر هزینه میشوند...
گفتوگو با علی نصیریان دربارهی بازیگری در سینما و تئاتر و فیلم «ایرانبرگر»: بازیگری شعبدهبازی نیست
گفتوگو کننده: عباس یاری - نصیریان: بازیگری کاست ضبطصوت نیست که دکمه را بزنی و اجرا شود؛ نیاز به مقدماتی دارد که باید انجام شود تا به مرحلهی اجرا برسد. * «ایرانبرگر» فیلمی ژورنالیستی نیست. فیلمی کمدی است که حوادث آن در یک روستای فرضی رخ میدهد و این روستای فرضی میتواند در هر جای دنیا باشد. * متأسفانه کمتر دیدهام که دوستان بازیگر در پشت صحنهی فیلمها دربارهی کارشان صحبت کنند؛ غالباً مشغول بازی با موبایل یا جوک و شوخی و خنده هستند. * به کلاسها و آموزشگاههای بازیگری مطلقاً اعتقادی ندارم...
رخ دیوانه (ابوالحسن داودی): دروغهای واقعی
جواد طوسی: در شرایطی که سینمای اجتماعی در طول این سالها همواره در کانون آسیبپذیری، محدودیتها و خطوط قرمز بوده، به نظر میرسد رخ دیوانه به عنوان نمونهای معاصر و متفاوت از این نوع سینما با نگاهی کموبیش محتاطانه کنار میآید. در مورد ابوالحسن داودی بعد از تجربهی تلخ زادبوم و عدم نمایش عمومیاش تا کنون، این محافظهکاریِ نهچندان پررنگ میتواند توجیهپذیر باشد که...
بازیهای دیوانهوار
هوشنگ گلمکانی: رخ دیوانه فیلمنامهی بسیار دقیقی دارد که هرچه جلوتر میرود ساختار پازلگونهی آن به یک اثر معمایی نزدیک میشود و فیلمنامهنویس تکههای پازل را نه به شیوهی موزاییکی بلکه به شکل مینیاتوری یک کاشیکاری کنار هم میچیند. از حیث دقت در این ظرایف مینیاتوری، و نه مضمون و محتوا و رویکرد و موضع اخلاقی یا احیاناً سیاسی، فقط از حیث کاربرد تکنیکهای فیلمنامهنویسی و...
«رخ دیوانه» و محدود شدن به بازیِ «راوی دروغپرداز»: دورهمیِ چاخانهای فاقد جهانبینی
امیر پوریا: مشکل این است که رخ دیوانه بر خلاف نمونههای اصیل بهکارگیری دروغ در روایت سینمایی مانند راشومون کوروساوا، قهرمان ژانگ ییمو یا ناارادتمند شما اثر همچنان غافلگیرکنندهی پرستون استرجس، این شیطنت شخصیتها و روایتش را به منزلهی نوعی جهانبینی یا نگرش زیستی ارائه نمیدهد. داستانش و اهداف ساده و دزدانه و «دودرهبازانهی» اشخاص آن، به گونهای نیست که...
خمیازه نکشیدن؛ مسأله این است
حمیدرضا مدقق: خمیازه کشیدم یا نکشیدم؟ این تعیینکنندهترین پرسشی است که در پایان هر فیلم از خودم میپرسم! نه در نخستین مواجهه با رخ دیوانه در جشنوارهی فجر و نه در بار دوم که برای نگارش این مطلب به تماشای فیلم نشستم، خمیازهای در کار نبود. به نظرم در سینمای ما که کسالتآور بودن بیماری مزمن بسیاری از فیلمهاست، همین که فیلمی تلاش میکند به مخاطبش احترام بگذارد و...
سه رخ دیوانگی
مصطفی جلالیفخر: خوبی رخ دیوانه در دریافت ابعاد موضوعیاش این است که برای اثبات چنین برداشتهایی اصرار نمیکند و بیشتر حواسش به این است که تماشاگر خود را با «غافلگیری»هایش سرگرم کند. در حالی که شالودهی همهشان دروغ است. هرچند گاهی کارگردان به تماشاگر هم دروغ میگوید که بهتر بود بتواند...
گفتوگو با ابوالحسن داودی: چینوچروکهای جوانی
گفتوگو کننده: نیما عباسپور - داودی: پنجشش سال به تمام معنا از سینما دور بودم و حتی فیلم هم کمتر میدیدم، و بجز فیلمهای خاصی که خیلی مهم بودند، رغبتی به تماشای فیلم نداشتم.به خاطر مشکلاتی که برای زادبوم پیش آمده بود از سینما و فضایش دلزده و ناامید شده بودم. طوری که شاید اگر در انتخابات فرد دیگری انتخاب میشد اصلاً این کار را رها میکردم...
گپی با ساعد سهیلی: زمانی برای جدی شدن
سهیلی: یکی از دقیقترین فیلمنامههایی بود که خواندهام. همهی جزییات در فیلمنامه آمده بود و در مرحلهی فیلمبرداری کاملاً بر اساس فیلمنامه پیش رفتیم. شاید مثلاً دیالوگی را با مشورت آقای داودی طوری میگفتیم که راحتتر بودیم، ولی تفاوتها در همین حد بود...
گپی با نازنین بیاتی: رها از بند
بیاتی: در اکثر سکانسها پنج یا شش نفر در اتومبیل بودند و سکانسهای متعددی در شب داشتیم. گاه زمان زیادی صرف میشد تا نماهای بستهی تکتک بچهها گرفته شود. ولی آقای داودی یکی از پرانرژیترین کارگردانهاست. انرژی کارگردان خیلی روی انگیزهی عوامل اثر میگذارد و بهنوعی تکلیف آنها را هم با کار روشن میکند...
روباه (بهروز افخمی): اندکی صبوری...!
محسن بیگآقا: روباه از همان ابتدا چالشی دراماتیک دارد که قبلاً افخمی در روز شیطان (1373) - فیلمی بهمراتب خوشپرداختتر و با عواملی مجربتر - نیز تجربه کرده بود. اگر در آن فیلم میدانستیم که هرگز تهران در روز سیزدهبهدر بمباران نشده...
روبهی قالب پنیری دید...
سعید قاضینژاد: شما را نمیدانم، اما بعد از دیدن روباه کلی افسوس خوردم که کارگردان کاربلدی مثل افخمی چرا تمرکزش را روی این ژانر نگذاشته است؟ او که بهخوبی این نوع سینما را میشناسد، با فیلم روز شیطان ثابت کرده بود و حالا با روباه دوباره یادمان میآورد که چه تسلط بالایی در این گونهی فیلمسازی دارد و...
مطالعهی موردی
هوشنگ گلمکانی: جاسوس فیلم روباه چندان از آن کلیشههای آشنا دور نیست، اما مأموران امنیتی که قطب مثبت ماجرا هستند شباهتی به آن کلیشهها ندارند. تمایز و تشخص روباه نیز از همین میآید، زیرا پرداخت صحنههای حادثهای و تعلیقآفرینی فیلم هم از فرمولهای آشنای سینمای جاسوسی غرب میآید...
گفتوگو با حمید گودرزی به مناسبت نمایش «ایرانبرگر» و «روباه»: در جستوجوی قهرمان
گفتوگو کننده: شاهین شجریکهن - گودرزی: بهروز افخمی همان روز اول دستم را گرفت و برد سمت مولوی، گفت موتورسوارهای اینجا را خوب نگاه کن؛ دقیقاً همین را میخواهم. چند روزی موتورسواری تمرین کردم و رفتار آدمها را زیر نظر میگرفتم. زمانی که سکانسهای جلال فاطمی را میگرفتند افخمی با من قدم میزد و دربارهی نقش حرف میزدیم. در همان پرسهزدنها کسی را دیدم که اصل جنس بود و...
استراحت مطلق (عبدالرضا کاهانی): لافِ غیرت و طبلِ بیعاری
امیر پوریا: به نظرم میرسد برای عبدالرضا کاهانی و مسیر منحصربهفردی که دارد در ثبت زمانه و جامعهی معاصر میپیماید، استراحت مطلق اگر بعد از اسب حیوان نجیبی است ساخته میشد، میتوانست گام و تجربهی تازهای به شمار رود؛ امابعد از آنچه کاهانی در بیخود و بیجهت به دست آورد و به اوج رساند، آن همبار دیگر با کار در قالبی که حوزهی استحفاظی اوست و برای وصف وجه ابسوردش به طوری کموبیش مندرآوردی آن را «کمدی اعصاب» نامیدم...
واقعگرایی چرک و زشتنگاری اجتماعی
بهزاد عشقی: فیلم با یک صحنهی غافلگیرکننده شروع میشود. سمیرا (ترانه علیدوستی) در خیابانهای شلوغ تهران قدم میزند. چهرهاش آرام است و حالت خاصی را نشان نمیدهد. نه شاد است، نه غمگین، نه خشمگین، نه مضطرب. ناگاه اتومبیلی بهسرعت میآید و با او تصادف میکند...
شکار نور در کسوف مطلق
محسن سیف : استراحت مطلق ادامهی منطقی و قوامیافتهی حرکت عبدالرضا کاهانی در مسیر کمتر تجربهشدهی تاریخ سینمای ایران است. جستوجوی نور در بخش تاریک روح انسان درونمایهای است که کارنامهی کاهانی بر مبنای آن شکل میگیرد؛ دستمایه و مضمونی که...
نگاهی به شخصیتهای «استراحت مطلق»: زیباییشناسی اندامِ عریان کرمها
آنتونیا شرکا: استراحت مطلق فیلم مردانهای است اما - فارغ از بار ارزشی این ادعا - «مردانگی» در تعریف عبدالرضا کاهانی با همین مفهوم در سینمای فیلمسازانی از نسل قدیم مانند مسعود کیمیایی تفاوت دارد. پیش از آنکه به وجوه تمایز کاهانی با پیشینیان «مردانهساز» او بپردازیم، لازم به توضیح است که...
از هر نظر معمولی
ریحانه عابدنیا: استراحت مطلق روایت تلخی است از چهرهی آشفته و افسارگسیختهی تهران؛ شهری که آلودگی سرتاسر آن را گرفته است. از جنوب شهر و کارگرانی که در جوار کرمها زندگی میکنند تا شمال شهر و کارخانهداری که سنگ توالت میفروشد...
گفتگو با مجید صالحی: نقاهت طولانی، استراحت مطلق
گفتوگو کننده: سعید قاضینژاد - صالحی: من شغلهای مختلفی را به صورت پارهوقت در نوجوانی و ابتدای جوانی تجربه کردم. در محلهای بزرگ شدم که خیلی باید مراقب خودت میبودی تا در دام بسیاری چیزها نیفتی. دیدن آن آدمها و زندگی کردن با آنان در تجربههای بازیگریام کمکم کرده است. از طرفی زندگی شخصی و بالا رفتن سن هم در تغییر نگاه به بازیگری و ذائقهی انسان تأثیرگذار خواهد بود...
پریدن از ارتفاع کم (حامد رجبی): شوکران
مصطفی جلالیفخر: فیلمی کوچک که مهمترین موفقیتش نمایش و القای ملال است؛ از آن دست فیلمهایی که پس از پایان، تمام نمیشوند و میتوان رنج تکافتادگی زن غمگین داستان را درد کشید. بیست دقیقهی نخست فیلم میتواند باعث این سوءتفاهم شود که باز با داستانی شبیه فرمول آثار اصغر فرهادی مواجهیم که...
روز مبادا (فائزه عزیزخانی): علیه توهم «برشی از زندگی»
امیر پوریا: در روز مبادا در تمام جایگیریهای شبهمستند دوربین مثلاً در کجوکوله شدن کادر موقع دعوای مادر و پدر در اوایل فیلم یا جایی که مادر خودش دوربین را کج میگذارد و روشن میکند و از دخترش بهاصطلاح «حلالیت میطلبد»، هیچ جا رخداد جلوی دوربین اهمیتی کمتر از تکنیک بصری مستندنما ندارد...
گفتوگویی در آشپزخانه با فائزه عزیزخانی و شیرین آقارضاکاشی، کارگردان و بازیگر فیلم «روز مبادا»: با درد به خدا نزدیکترم
گفتوگو کننده: هوشنگ گلمکانی - عزیزخانی: فیلمنامه با مرگ مادر به پایان میرسید؛ بر خلاف نظر آقای کیارستمی که آن را دوست نداشتند و حتی گفتند: من این پایان را نمیفهمم، من همچنان اصرار داشتم که به همان صورت بماند. نمیخواستم فیلمنامه پایان باز داشته باشد و بر خلاف الگوی کیارستمی، میخواستم این اتفاق برای مادر بیفتد...