20 آبان 1393 - فوقالعادهی پاییز - شماره 482
چشمانداز ۴۸۲
نقد فیلم: ماهی و گربه (شهرام مکری): فریادی از دور
کیومرث وجدانی: اولین موضوع چشمگیر دربارهی ماهی و گربه چالشی فنی است که شهرام مکری در فیلمش آن را تجربه کرده است. فیلم از ابتدا تا انتها در قالب یک برداشت بلند و طولانی گرفته شده اما این برتری و کمال فنی تنها دریچهای برای ورود به یک دنیای تیرهوتار و چندپهلو است. ما با عبور از این ورودی پا به هزارتویی میگذاریم که در هر گوشهاش سؤالهای بسیاری در انتظارمان است...
تیغ و ابریشم
فرزاد پورخوشبخت: نادیا فکر میکند که دوستش دارم. اما دوستش ندارم. در سنوسالی نیستم که همسنوسالهای او را درک کنم؛ چه برسد به اینکه دوستشان داشته باشم. بیشتر نگرانش هستم. در واقع نگرانِ همهی ماهیهای جوانِ برکه هستم و نمیخواهم شکار گربههای پیر جنگل شوند. اصلاً به همین دلیل است که از صبح دارم اطراف دریاچه و داخل جنگل پرسه میزنم. نادیا سربههواست و توی عالم خودش. دیشب به خوابش رفتم و خواستم به او هشدار بدهم. یک قوطی کبریت بزرگ درست کردم و بچههای کمپ را یکییکی فرستادم آن تو...
رؤیای زمان دوبعدی، نئوفرمالیسم متبرک، تراژدیِ رهایی و چند چیز دیگر
رفیق نصرتی: تجربهی کمنظیری در سینما از حیث فرم روایی که نه از جهت بازیگوشیاش در ساحت فرم که به خاطر جسارتش در به چالش کشیدن فهمِ هژمونیک از ماهیت هستیشناختیِ رویکرد فرمالش که نتایج درخشانی در پی دارد، باید تحسین شود. خاستگاه فرمال ماهی و گربه رویکرد استعلایی نظریهپردازانی است که در فکر اعادهی حیثیت از سینمایی بودند که در نگرش ذاتگرایانهی فرمباورانی مانند رودلف آرنهایم و بلا بالاژ به یک ساحت زیباییشناختیِ تصویریِ صرف فروکاسته شده بود که وجودی فینفسه و فارغ از زندگی دارد. مهمترینِ این نظریهپردازان، آندره بازن بود که میخواست با برداشت بلند، حذف کات، توهم ماهوی سینما را تا حد ممکن خنثی کند؛ و نشان دهد که با این رویکرد فرمال میتوان به واقعیت بیرون قاب که واجد حقیقت است نزدیک شد و...
هندسهی هولانگیز عبور
مصطفی جلالیفخر: شکستهای زمانی و حرکت زمان در کنار عبور آدمها، این رازآلودی هراسانگیز را بیشتر میکند. قطعات موزاییکگونهای که قابلیت جابهجایی دارند و هر لحظه ممکن است به شکلی وهمانگیزتر درآیند و زوایای دیگری از این جنگل سرد و ساکت را نشان دهند. آنها به نظر عادی میآیند اما هیچ چیز عادی نیست...
گفتوگو با شهرام مکری (قسمت اول): دایرههای متقاطع
گفتوگو کننده: امید روحانی - شهرام مکری: ...مجلهی «فیلم» برایم یک جوری مقدس شده بود. بهدقت میخواندم یا برنامههای تلویزیونی مربوط به سینما را از دست نمیدادم. در آن سالها یک شبکهی استانی در کرمانشاه راه افتاد که ظهرهای جمعه فیلمهای سینمایی را پخش میکرد که تهران پخش نمیکرد یا نکرده بود. خب این به منبعی بدل شده بود از فیلمهایی که جای دیگر و جور دیگر نمیشد دیدشان؛ یا چهارشنبهشبها تلویزیون فیلم سینمایی نشان میداد. اینها تنها منابع بودند، قبل از آمدن ویدئو که مرا با سینما آشنا کرد. اما در اواخر دههی 60 با آمدن ویدئو به خانهی ما همه چیز ناگهان تغییر کرد. از هر طریق فیلم به دست میآوردم و میدیدم...
شیار ۱۴۳ (نرگس آبیار): درخت زندگی 2
هوشنگ گلمکانی: ویژگی مهم شیار 143 از کار درآوردن حس زندگی به مفهوم خالص آن است. نه خیانتی در کار است، نه اکشن و تعلیق و حادثهای، نه کلک و حقهای و نه حتی رشادت و جسارتی به مفهوم رایج و کلیشهای آن. آدمها معنای خالصشان را فارغ از جنبههای سیاسی و ایدئولوژیک و تبلیغاتی دارند. یونس – که جوانی معمولی و سربهزیر و فارغ از برونریزیهای هیجانیست و به قول مادربزرگش حتی آزارش به مورچهای هم نرسیده؛ یک جوان خیلی معمولی بدون هیچ برجستگی خاصی - خیلی ساده میخواهد به جنگ با دشمنان سرزمینش برود، همان طور که اگر گراز و ملخ به زمین زراعیشان حمله میکرد به مقابلهاش میرفت. نه شعار میدهد، نه رگهای گردن را کلفت میکند...
شیار پرگسست
مهرزاد دانش: بزرگترین ضعف فیلم، نوع پایانبندیاش است. گفته شد که به علت لو رفتن فرجام یونس، عملاً قابلیتهای دراماتیک متن نابود میشود. اما دستکم این انتظار میماند که مادر شهید چهگونه میخواهد با خبر یا جسد شهیدش مواجه شود. این مواجهه اصلیترین و مهمترین قسمت فیلم است؛ منتها با سادهانگاری شگفتانگیزی بدان نگریسته شده است. الفت به محل نگهداری پیکر شهدا میآید، دوربین از پشت او را در حالی که تابوت شهید را ماسکه کرده است در قاب میگیرد و...
گفتوگو با نرگس آبیار کارگردان «شیار 143»: سالهای سربی
گفتوگو کننده: امید روحانی - نرگس آبیار: ...دنبال چیزهایی میگشتم که فضا را طبیعی کند و مشکل و روال عادی و متعارف زندگی آنها را نشان بدهد. اینها تأثیر مستند است. به نظر شما میرسد که شیار 143 تعدد لوکیشن ندارد در حالی که برعکس است. مجبور شدم خانهای را انتخاب کنم در یک روستا که فقط چهار خانه در آن بود. فضای خانه به آن چیزی که در ذهن داشتم نزدیک بود. داخلیها را در همین خانه گرفتم اما صحنهای را که آزادهها میآیند در روستای دیگری به اسم ریسه گرفتم. صحنهای که خانم زارعی عکس پسرش را به آزادگان نشان میدهد در روستای سرخون صحنهی عمومی روستا را در روستای دیگری گرفتم. سکانس کسی را که سرکتاب باز میکند در روستایی گرفتم که هشتاد کیلومتر با محل استقرارمان فاصله داشت...
یک شب (نیکی کریمی): در انتظار دنیای شخصی فیلمساز
محسن جعفریراد: یک شب را میتوان جزو آخرین نمونهها از فیلمهای تحت تأثیر سینمای کیارستمی دانست. فیلمی که قرار است با قواعد سینمای او، با تصویر کردن تقابل یک زن با شب و دنیایی مردانه، به برخی معضلات اجتماعی هم اشاره کند. فیلم کاملاً ایدههای روایی و فرمی کیارستمی در کارهایش بهخصوص طعم گیلاس را دنبال میکند...
از تهران تا بهشت (ابوالفضل صفاری): از تهران تا کویر
ریحانه عابدنیا: ...حالا در دههی 1390 از تهران تا بهشت در گروهی با عنوان «هنر و تجربه» روی پرده رفته است؛ فیلمی که همچنان در فضای سه دهه قبل است و بیش از آنکه هنری باشد، یک تجربهی آشفته است؛ بدون آنکه کمترین تعهدی نسبت به طرحوارهی خود داشته باشد...
بیداری برای سه روز (مسعود امینی تیرانی): مسعود، سهیلا، پرویز و دیگران!
مصطفی جلالیفخر: فیلم حتی نمیتواند به عنوان ثبتکنندهی تجربهی سه روز بیداری دو ماجراجو نیز قابلاعتماد باشد. این که چنین تجربهای از لحاظ علمی یا عملی چهگونه است بحث دیگریست و حتی میتوان به واقعاً بیدار ماندن 72 ساعتهی پرویز پرستویی مشکوک بود. اما اشکال کار، ریشهایتر از آن است که بخواهیم بر سر واقعیت این تجربه چانه بزنیم...
گفتوگو با سهیلا گلستانی به مناسبت نمایش سه فیلمش: عجیب است به کسی به خاطر همبازی شدن با پرستویی انتقاد شود
گفتوگو کننده: نیکان نصاریان – گلستانی: آدمهای امروز به نوعی در ذهن من از پیش ثبت شده بودند و من آنها را بهخوبی شناخته بودم بدون اینکه بدانم روزی در فیلمی از این شناخت استفاده خواهم کرد. به نظر من اینها دانستهها و آموختههایی تجربی هستند و هر هنرمندی به این نوع سواد تجربی احتیاج دارد. در نتیجه نمیتوانم بگویم که اجرای این نقش به کدام سطح از آگاهیهایم برمیگردد...
من از سپیدهی صبح بیزارم (علی کریم): تا برآمدن آفتاب
علیرضا حسنخانی: ...سپیدهی صبح مثلاً با ساختار فیلم در فیلمش و داستان حسین و مهسا به فضای زیر درختان زیتون یا باد ما را خواهد برد نزدیک میشود و با شکل استفادهاش از فضای اتومبیل به طعم گیلاس یا ده پهلو میزند. در عین حال کریم سعی میکند فاصلهاش را از کیارستمی حفظ کند...
شش قرن و شش سال (مجتبی میرتهماسب): شش قرن و شش سال و هشتادودو دقیقه
نسیم نجفی: بسط موضوع یکخطی «تلاش یک گروه نوازنده به سرپرستی محمدرضا درویشی برای اجرای تصنیفهای عبدالقادر مراغی» به نظر میرسد بر دو محور انجام شده است: وجه انسانی و وجه موسیقایی. وجه انسانی مربوط به شناختیست که فیلمساز با مشاهدهی درویشی در ما ایجاد میکند، و وجه دوم ویژگی موسیقی عبدالقادر مراغهایست، که قرار است به این سؤال پاسخ دهد که «چرا تصنیفهای او؟»...
گفتوگو با مجتبی میرتهماسب: شش سال تلاش، شش قرن انتظار
گفتوگو کننده: امید نجوان–میرتهماسب: در فیلمی که من ساختهام شجریانِ پدر و پسر حضور دارند که علاقهمندان و طرفداران بسیار را دارند و من اگر بتوانم برای شش قرن و شش سال به اندازهای تبلیغ کنم که مخاطبان آثار آنها به جای رفتن به کنسرتشان به تماشای فیلمی بروند که این دو نفر در آن حضور دارند به طور حتم هزینههای فیلمم تأمین خواهد شد. اما من این توان مالی را ندارم. ناگفته نماند که این نوع فیلمها اصلاً با انگیزههای تجاریِ سینمای عام ساخته نمیشوند و در مقایسه با فیلمهای تجاری خیلی کمهزینه به حساب میآیند...
نگاهی به مستندهای برگزیدهی جشن سینمای ایران: گزارش یک جشن
محمد جعفری: حضور در هیأت انتخاب مستندهای شانزدهمین جشن سینمای ایران فرصت مغتنمی بود که به اتفاق ارد زند، امید روحانی، وحید موساییان، همایون امامی، علیرضا قاسمخان، سعید رشتیان و سام کلانتری از یکی از تاریخیترین دورههای مستندسازی در این دیار رونمایی کنیم. دورهای که با دو سال تعطیلی خانهی سینما و ساخت ماندنیترین مستندها از وقایع این سالها همراه بود و...
مروری بر سینمای وُنگ کار وای، با نگاهی به پنج فیلمش: شاعر عشقهای ناکام
کیومرث وجدانی: چانگکینگ اکسپرس هم دربارهی از هم پاشیدن رابطه است. داستان دو پلیس در منطقهی چانگکینگِ هنگکنگ که هر دو در آستانهی از دست دادن زن محبوبشان هستند. اولین پلیس، هه کیوو (تاکِشی کانِشیرو) نام دارد ولی ما او را با شمارهی پلیسیاش (223) میشناسیم. به اسم پلیس دیگر (با بازی تونی لیونگ چیو-وای) اشارهای نمیشود و ما او را صرفاً به عنوان پلیس شمارهی 633 میشناسیم...
راهنمای سینهتوپوگرافیک یک متروپولیس: برلین، شهری که بود
احسان خوشبخت/ اِکِهارد وٌلک: برلین جغرافیایی، ساختهشده از آجر و آهن، به قرن دوازدهم برمیگردد. اما برلین سلولوییدی، ثبتشده روی نوار فیلم، آخر قرن نوزدهم متولد شده است؛ وقتی که روی پشتبام ساختمانی در ناحیهی پنکو برادران اسکلادانوفسکی، مخترعان آلمانی سینما، تصاویری محو – و اینک گمشده – از آسمان شهر و ردیف ساختمانها ثبت کردند. این نوشته سیری است در تاریخ برلین حقیقی تصویرشده در سینما از آغاز تا تقریباً امروز...
ادبیات تبلیغات سینمایی، چند دهه قبل: امشب و هر شب عجله کنید!
احسان خوشبخت: ... برداشت منحصربهفرد این ادبیات از جلب نظر مخاطب و خوانندهی یک متن کمابیش از نوشتههای روی پوسترها و آگهیهای تبلیغاتی و گفتار آنونسهای سینمایی میآید، منتهی کمی پالایش شده، بهروز شده و کمی اصطلاحات ویژهی سینما به آن اضافه شده است. بررسی موردی ادبیات تبلیغات سینمایی پیش از انقلاب و مقایسه با برخی از آنچه در این سالها میخوانیم و میشنویم میتواند مقایسهای سودبخش باشد...
مروری دیگر بر سهگانهی محبوب «ماتریس» به مناسبت پانزدهسالگیاش: سفر به منطقهی صفر
شهزاد رحمتی: بیاغراق سهگانهی ماتریس شامل ماتریس (1999)، ماتریس دوباره راهاندازیشده (2003) و انقلابهای ماتریس به نویسندگی و کارگردانی اندی و لری (بعداً لانا) واچاوسکی، از مهمترین آثار تاریخ سینمای علمیخیالی هستند... به همهی این دلایل بد ندیدیم که در پانزدهمین سالگرد نمایش عمومی نخستین فیلم این سهگانه نگاه دوبارهای به آنها بیندازیم. بعضی فیلمها هستند که از هر زاویهای به آنها بپردازی، به خاطر گستردگی مضمونی و غنای فرمیشان، باز هم خود را با انبوهی از موضوعها و مفاهیم قابلبحث دیگر که همهشان هم ارزش و ظرفیت تعمق را دارند روبهرو میبینی. به همین دلیل هم این آثار همیشه جای بحث و تأمل دارند...
سایه خیال: دنیای کلینت ایستوود کارگردان: آقایکابوی
رضا حسینی: در این پرونده ابتدا در قالب مطلبی از دبورا آلیسن (برنامهریز و پژوهشگر سینما در دانشگاه) به مرور و چگونگی تکامل سینمای این بازیگر/ فیلمساز بزرگ پرداختهایم و بعد با ژانربندی فیلمهای کارنامهی ایستوودِ کارگردان، و البته با تأکید بر مهمترینشان، در قالب چهار نوشته از منتقدان شناختهشدهی خودمان برجستهترین آثار او را بررسی کردهایم. در مقالههای بعدی هم به حضور موسیقی و نسبت آن با دنیای ایستوود و مفهوم رؤیای آمریکایی در فیلمهای اخیرش پرداختهایم. در بخش پایانی پرونده هر یک از 33 فیلم ایستوود - بجز فیلم آخرش که هنوز اکران هم نشده - را در قالبی جمعوجور و متنوع، مرور کوتاهی کردهایم و در انتها جدول نظرسنجی از چهارده منتقد ایرانی برای ارزیابی آثار ایستوود تدارک دیدهایم.
تکامل یک فیلمساز: ایستوود چهگونه به کمال رسید؟: زیبایی کارگردانی کلاسیک
دبورا آلیسن: میزانسن، تنها ویژگی فرمی متمایز آثار ایستوودِ کارگردان نیست. احتمالاً بیش از همه، حالوهوای فیلمهایش با ضرباهنگ تدوین شکل میگیرند. اگر عناصر سبک فیلمبرداری او، از جمله برشهای سریع فصلهای اکشن، بهشدت وامدار دان سیگل است، ضرباهنگ غالب به سمت وقار رخوتانگیز شخصیتهایی پیش میرود که ایستوودِ بازیگر را با آنها میشناسیم...
«نابخشوده» و دیگر وسترنهای ایستوود: کاش وسوسه شده بود!
شهزاد رحمتی: وسترنهای ایستوود را میتوان در گروه/ گونهی فرعی موسوم به «وسترن تجدیدنظرطلبانه» قرار داد که دوران اوج شکوفاییاش از اواسط دههی 1960 تا اوایل دههی 1970 بود. زیرگونهای که در آن، وسترنهای سنتی هم به لحاظ فرمی و هم مضمونی زیر سؤال میرفتند، یعنی آرمانها و ارزشهای سنتی وسترن در آنها با نگاهی بدبینانه به چالش کشیده میشد و چه به لحاظ سبک بصری و چه به لحاظ مضمونی، تیرهوتارتر از همیشه بودند...
«رودخانهی مرموز» و دیگر فیلمهای جنایی ایستوود: کشتی و کوه یخ
شاهین شجریکهن: ...لحظهی برخورد کشتی با کوه یخ مهم نیست، مهم این است که کوه یخ از هزاران سال پیش در جای خودش منتظر بوده که فاجعهی مقدر را رقم بزند. ایستوود روایتگری است که بر بلندی ایستاده و میدان فاجعه را در دورنمایی بس تکاندهنده به تصویر میکشد. روایت او شرح شکستن و فرو رفتن کشتی در اعماق اقیانوس و برجا ماندن کوه یخ تا ابد است.
«دخترک میلیون دلاری» و دیگر درامها و عاشقانههای ایستوود: غول زیبا
هوشنگ گلمکانی: دههی 2000 دوران اوج کارنامهی کلینت ایستوود، و دخترک میلیون دلاری در میانهی این دهه سرآمد این دورهی پرکار، و از آثار شاخص کل کارنامهی اوست. یک درام شکیل، بدون پیچیدگیهای فرمی و داستانی، با کارگردانی سنجیده و هوشیارانه و پختهی ایستوود، و بازی استیلیزهی این غول زیبا. تعداد درامهای احساسبرانگیز عاطفی در کارنامهی ایستوود بسیار اندک است...
نگاهی به فیلمهای جنگی ایستوود: معرفت انسانشناسانه
مهرزاد دانش: ...دو فیلم جنگی ایستوود، ظاهری جنگی دارند. از پس آن همه انفجار و شلیک و مرگ و تخریب، نیروی سازندهی زندگی انسانی رفتهرفته خود را بروز میدهد. این دیگر صرفاً لحنی ضدجنگ نیست. اطلاق صرف صفت ضدجنگ به این دو فیلم ایستوود، در حد شأنشان نیست. این ستایش از انسان و قدرت عواطف او است که به رغم مرگ و زخم و تحقیر، در نهایت حتی بر نفس جنگ هم چیره میشود.
کلینت ایستوود و موسیقی جاز: تکنوازیها و همنوازیهای یک کارگردان آمریکایی
احسان خوشبخت: میراث آمیختگی زندگی روزمره با موسیقی جاز که از والدین ایستوود به او منتقل شد، بعدها به پسرش کایل (متولد 1968) رسید که امروز به عنوان موزیسینی حرفهای و نوازندهی باس الکتریک و آکوستیک شناخته میشود. خود ایستوود نوازندهی پیانو است و در یکی از فیلمهایش، خوانندهی هانکیتانک، هم پیانو میزند و هم آواز میخواند...
«رؤیای آمریکایی» در فیلمهای متأخر ایستوود: شکستن مرزهای رؤیا
محمد هاشمی: در سینمای کلینت ایستوود، نشانههای زیادی از این درونمایهی منبعث از دوگانهی اشتیاق-بدبینی نسبت به مقولهی «رؤیای آمریکایی» قابلپیگیری است. این مقاله تنها مقدمهای است که میتواند اشارهای به این درونمایهی اساسی در سینمای ایستوود داشته باشد...
ایستوود، موسیقی و سینما: با درختها حرف میزند
جواد رهبر: با نیمنگاهی به پروندهی فعالیتهای هنری کلینت ایستوود شاید این طور به نظر برسد که علاقه و استعداد او در زمینهی موسیقی همیشه زیر سایهی تواناییهایش در بازیگری و کارگردانی باقی مانده است. چنین برداشتی غیرمنطقی هم نیست؛ کافیست یکی از قطعههایی که انیو موریکونه برای سهگانهی وسترن اسپاگتی سرجو لئونه ساخته پخش شود تا اول از همه چهرهی ایستوود مقابل چشمانمان نقش ببندد...
ایستوود کارگردان، فیلم به فیلم
رضا حسینی: در مجموعهای که پیش رو دارید، فیلمهای کلینت ایستوودِ کارگردان را به ترتیب سال ساخت، مرور کوتاهی کردهایم. برای هر فیلم علاوه بر عوامل اصلی، خلاصهی داستان کوتاه و مهمترین جوایز یا نامزدیها، بخشهای مختلفی تدارک دیده شده است، شامل: نظر (نگاه کوتاهی به فیلم)، بازتاب (واکنش منتقدان مطرح)، حواشی (جالبترین نکتههای حاشیهای دربارهی فیلم) و حرفهای ایستوود (نظر یا حرف خاصی از کارگردان).