شمارهی 466، ویژهی پاییز 1392 - شماره 466
پروندهی یک موضوع: بازیگری از نگاهی دیگر
رضا کیانیان: ...این پرونده شامل دو بخش اریژینال و ترجمه است و بیشتر به موضوع بازیگری از نگاه کارگردانها میپردازد. بازیگرانی در این پرونده موضوع بحث هستند نه راوی یا ابرازکنندهی دیدگاههایشان، چون از این زاویه قبلاً به موضوع بازیگری در همین مجله و نشریههای دیگر پرداخته شده است. بخشی از پرونده هم حاوی مقالههایی از منتقدان است در توضیح این پرسش ظاهراً بدیهی اما مبهم و پیچیده که «بازی خوب چیست؟» این پرونده را به فال نیک میگیرم و امیدوارم در سالهای آتی هم تکرار شود. چون دریایی از مطالب دربارهی بازیگری هست که هنوز نگفتهایم، ترجمه نکردهایم و ننوشتهایم.
گفتوگو با علیرضا داودنژاد : پاورچین برای گرفتن پرندهای
دادودنژاد: بازیگر یک ساعتی قبل از تمرین یا مواجهه با نقش باید بتواند از جهان خودش که معمولاً مجموعهای از تنشهای جسمی و ذهنی است فاصله بگیرد؛ او باید تکتک عضلات بدن خود را حس کند و آنها را از تنشی که جهان شخصی خود وی بر آنها تحمیل کرده تخلیه کند. بعد نوبت ذهن است که باید از هر فکر و خیالی خلاص شود و همچون فضایی بیکران اجازه بدهد که فکر و خیالها بیایند و همچون شهابسنگها بگذرند و در بیکرانگی فضای ذهن گم شوند.
گفتوگو با اصغر فرهادی: گنج پنهان بازیگر
فرهادی: اشتباهی که شاید یک کارگردان برای راحتتر شدن کار خودش انجام دهد این است که بخواهد نقش را برای بازیگر خلاصه کند. نمیتوان مستقیم به بازیگر گفت مثلاً تو باید نقش یک آدم محافظهکار را بازی کنی.
هیچوقت در مرحلهی نوشتن بازیگر انتخاب نمیکنم. زمان دربارهی الی... یاد گرفتم که سوابق همهی بازیگرانم را فراموش کنم و آنهایی را که احساس میکنم به نقشها میخورند از نزدیک ببینم چون آنها را فقط در فیلمهایشان دیده بودم و بعضیها را از نزدیک ندیده بودم.
گفتوگو با شهرام مکری: فیلم تکیهگاه بازیگر است
مکری: ویژگی مثبت بازیگران تئاتر حرفهای بار آمدنشان است. ساعت آفیش برایشان مهم است. روابط پشت صحنه و زمان استراحت و خسته شدن را میدانند. با احترام به بازیگران سینما، باید اعتراف کنم که بازیگران تئاتر به نظرم حرفهایترند. آنها بیشتر به این فکر میکنند که مجموعهی خوبی ارائه شود نه اینکه خودشان در مجموعه، خوب باشند.
در پاسخ به یک پرسش: «بازی خوب چیست؟»
بازیگری آسان
تهماسب صلحجو: اگر بخواهیم توانایی یک بازیگر را بسنجیم، باید او را بر صحنهی تئاتر ببینیم؛ جایی که بازیگر صاحب اختیار نقش و صحنه است و با تماشاگر چهره به چهره روبهرو میشود و هیچ لغزشی جبرانپذیر نیست. اما بازیگری در سینما حکایت دیگری دارد. درخشش نقش بر پرده همیشه نمیتواند نشانهی توانگری مسلم بازیگر باشد. آنچه جلوی دوربین سینما رخ میدهد، حاصلجمع بارها کات و تکرار است.
شنا در تلاطم
مهرزاد دانش: ملاک اصلی بازی خوب در هر فیلمی، درک درست اقتضاهای ژانر، شخصیت، موقعیت، درام و لحن اثر است. ارائهی شمایلی همیشگی در هر فیلمی، شاید در حفظ برخی نمودهای شخصی مؤثر باشد، اما ربطی به بازی خوب ندارد و در دایرهی ژورنالیسم سینمایی میگنجد.
نوزایی سینمای ایران و بازیگری خلاق
بهزاد عشقی: آیا بازیگر میتواند از خود به در شود و به دیگری بپیوندد و نقشهای متعدد و متنوعی را بازبیافریند؟ نظر رایج این است که میشود و از این زاویه بازیگران افرادی استثنایی و هزارچهره به حساب میآیند که هر بار میتوانند قالب تازهای به خود بگیرند و هویت تازهای پیدا کنند. اما این دگرشدگی، در تاریخ چند هزارسالهی هنر نمایش، چیزی جز بازنمایی ظواهر نبود و بازیگران در بهترین جلوه، فقط میتوانستند تیپ بسازند و هرگز نمیتوانستند زندگی درونی نقش را بازبیافرینند.
این صورتهای بیحالت
آرامه اعتمادی: ...اما از اواخر دههی 70 کمکم این شمایلشناسی تغییر کرد و تصویر دیگری از زنان و دختران در سینما آشکار شد که تا اوایل دههی 80 به صورت الگویی ثابت شکل گرفته بود؛ زنان شکننده و معصوم و اخلاقگرایی که نه قواعد زیباییشناسی «سینمایی» دربارهشان صدق میکند و نه مقتدر و دستنیافتنی هستند.
جذابیت پنهان رازورمز
سوفیا مسافر: بازی خوب بازیایست که همجهت با لحن و هدف فیلم و در عین حال تماشایش لذتبخش و کنجکاویبرانگیز باشد، هم تماشاگر را با عواطف و دردهای انسانی چندوجهی آشنا کند و هم رمزورازی در خود داشته باشد. مجموعهی پیچیدهای از همهی اینها.
بازی خوب، بازی درست
پوریا ذوالفقاری: بازی خوب، لزوماً بازی درست نیست. مخاطبان عام سینما با دیدن بازیگری که عادی میخندد و باورکردنی میگرید، او را بازیگر خوبی میدانند. کشف این جزییات، بازیگر را در ارائهی درست نقش یاری میدهند. گاهی بازیگر چنان میگرید که ما هم در سالن سینما بغضمان میترکد ولی با کمی دقت در آن سکانس حس میکنیم آنجا اصلاً گریستن غلط است!
آرام باش و تا ده بشمار
هوشنگ گلمکانی: «بازی خوب»، حالا بیشتر بازی خویشتندارانه و پرهیز از نمایش و اغراق است. بهتر است کارگردان به جای اینکه بار همهی احساس در یک نما یا صحنه را به دوش بازیگر بیندازد، از او بخواهد که آرامتر باشد و بخشی - شاید عمده - از آن را با کمک سایر عناصر سینمایی القا کند. حتی بازیگر هم همین را از کارگردان بخواهد. گاهی فرو خوردن خشم در یک لانگشات، بیش از نعرهی بازیگر در نمای درشت، آن خشم را القا میکند.
آیا بازیگر واقعاً میتواند خجالتی باشد؟
ترجمهها: شاهپور عظیمی - سیدنی لومت: بیایید سعی کنیم تمام تعریفهای قبلی در مورد بازیگران را کنار بگذاریم: بازیگران یک مشت گاو هستند، احمق و فاسدند، زیادی بهشان پول میدهند، ازخودراضی و تندمزاجاند و... اما بازیگران بخش مهمی از هر فیلمی هستند. خیلی وقتها دلیل ساختن یک فیلم حضور آنهاست. ایکاش تئاتر چنین ستارگان باوفایی داشت. آنها هنرمندانی بازیگرند و بازیگران آدمهای پیچیدهای هستند...
بازیگر و کارگردان
کن دانسیگر: چون بازیگر مستقیمترین تجلی طرز فکر کارگردان است، بسیار لازم است کارگردان همان اندازه بازیگر را بشناسد که روابط مهم کاری میان یک کارگردان و بازیگر را میفهمد. یک مقایسهی دمدست و آشنا رابطهی بیمار و درمانگر است. منظورم این نیست که قرار است یکی برای دیگری اعتراف کند و هرچه در دل دارد بیرون بریزد، بلکه رابطهای خلاقه مورد نظرم هست.
بازیگر و دوربین
لنور دکوون: فرایند کارگردانی در تئاتر و سینما اساساً شبیه هم هستند، اما در سینما، زمانی به مرحلهای از فرایند فیلمسازی قدم میگذاریم که به طور مشخص هم به بازیگر و هم کارگردان مربوط میشود: انتقال کار به دوربین. شکل بهکارگیری دوربین و ضبط فرایند بازیگری جایگاه عظیمی در ذهنیت یک کارگردان دارد و گاهی میتواند حواس کارگردان را منحرف سازد.
بازی خوب واقعاً چیست؟
پاتریک تاکر: من سالهاست که هم بازیگری را آموزش دیدهام و هم آموزش دادهام. اما به این نتیجه رسیدهام که امکان ندارد بتوان گفت یک بازیگر خوب چه باید بکند تا اجرای خوبی ارائه داده باشد. بازیگرانی را سراغ دارم که نمیدانند چه میکنند، در حالی که تماشاگران و منتقدان بازی آنها را بسیار دوست دارند. نکتهای که در این مدت به آن رسیدهام این است که هر چیزی که فکرش را بکنید بهراحتی ممکن است به یک بازی خوب کمک کند.
تفاوت بازیها در «هفت سامورایی» و «هفت دلاور»: سبکهای بازیگری و تفاوت فرهنگی
سینتیا بارون و ماری کرانیکل: جزییات بیشماری در بازیگری برخاسته از انتخابهای زیباییشناسانه است و فیلم به فیلم، نوع بیان در بازی بازیگران تفاوت میکند. تفاوتهای فرهنگی هم در این میان قابلبحث هستند. مقایسهی بازیها در هفت سامورایی (آکیرا کوروساوا، 1954) و هفت دلاور (جان استرجس، 1960) مثال خوبی در این زمینه است. هالیوود به شیوهی فرهنگی و زیباییشناسانهی خودش اثر کوروساوا را اقتباس کرد اما سبک بازیگری در آنها بسیار از هم فاصله دارد.
ادبیات بازیگری: مروری بر کتابهای آموزشی و تحلیلی دربارهی بازیگری سینما
اصغر یوسفینژاد: بازیگری یکی از عناصر اساسی است که سینما آن را از هنر نمایش به عاریت گرفته و به مرور زمان به آن ماهیتی سینمایی داده است. دربارهی بازیگری تئاتر کتابهای متعددی منتشر شده که موضوع این کتابشناسی نیست. این کتابشناسی به بازیگری سینما محدود شده، هرچند در برخی کتابها به هر دو گونهی بازیگری پرداخته شده است.
گزینگویهها: بازیگران دربارهی بازیگری
این گزینگویههایی است از بازیگران سرشناس سینما در مورد جنبههای مختلف بازیگری. آنها هر جا نشستهاند دربارهی مسائل بازیگری حرف زدهاند و نویسندهی کتاب «بازیگر شایستهی گزینگویه» با عنوان فرعی «هزار و یک مروارید معرفت از بازیگرانی که دربارهی بازیگری حرف زدهاند» آنها را در کتابش گردآوری کرده و سعی ما بر این بوده که در این مجال درخشانترین مرواریدها را صید کنیم.
پروندهی یک موضوع: سینما و پزشکی
مصطفی جلالی فخر: از سالها قبل، این نگاه ولنگارانه در میان فیلمسازان باب شده بود که بیمار و بیماری و بیمارستان و پزشک و پرستار را هر جور و با هر میزان خطا میتوان نشان داد و آب از آب تکان نمیخورد. طی سالهای اخیر، همین ما چند نفر پزشک کمشمار سینما، کوشیدیم لااقل در حد پرتاب سنگریزه، گاهی تکانی به این آب راکدمانده بدهیم... «سینما و پزشکی»، حالا و پس از این همه اصرار، میتواند به آینده خوشبین باشد... نمایش درست واقعیتهای تخصصی، احترام به سینما و مخاطب و خالقان آثاریست که کار خود را جدی گرفتهاند.
میزگردی با حضور دکتر امید روحانی، دکتر ملکمنصور اقصی و دکتر مصطفی جلالی فخر: یک داستان غیرواقعی
(گفتوگو کننده: امید ربانیفر) ملکمنصور اقصی: اصلیترین سؤال این است که اصلاً چرا این داستان در بیمارستان اتفاق میافتد؟ و دوم اینکه این فضا چهگونه نشان داده میشود. فضای پزشکی شبیه فیلمی دربارهی دوران زندیه نیست که نمیدانیم مردم در آن دوران چهگونه حرف میزدند. و هر جور هم در این فیلم حرف زده شود، مخاطب فکر میکند که خب حتماً همین طور بوده است.
امید روحانی: اشتیاق برای پرداختن به پزشکی در مجموعههای پزشکی در حال افزایش است. یکی به این دلیل که اتفاقهای پزشکی ذاتاً دراماتیک هستند و این امکان را میدهند تا به جای تخیل، از خود واقعیت برای ایجاد درام استفاده شود، و دیگر اینکه این روابط بهشدت برای تماشاگر عام غیرمتعارف است.
مصطفی جلالیفخر: رابطهی پزشکی و سینما الزاماً به چگونگی نمایش بیماری و پزشکان در سینما محدود نیست و زوایای مختلفی دارد. خود پزشک هم یک آدم است و قصه دارد و گاه تداخل داستانهای بیماران و پزشکان، در فضای کاری هم تماشاییست، چه برسد به نمایش آن در فیلم!
چند فیلم از نگاه یک نورولوژیست: زایش تصویری معنا
دکتر عبدالرحمن نجلرحیم: نورولوژیست بنا بر حرفهی خود روزانه بارها با داستانهایی از بحرانهای عاطفی، شناختی، رفتاری بیماران و اطرافیان آنها روبهرو است و دائم باید صحت و سقم آنها را با دانش خود دربارهی سلسلهی اعصاب از جمله فعالیت مغز محک بزند و باورپذیری این داستانها را ارزیابی کند. بزرگترین چالش یک فیلمساز هنرمند نیز باورپذیر ساختن روایت و شخصیتهای خلقشده در فیلم خود است. این تشابه حرفهای میتواند در مقابله و مبادلهی تجربهها بین آن دو به ارتقای سطح کیفی کار خلاق سینمایی کمک باشد.
پزشکی در قابهای کوچک و بزرگ: راه مخاطرهآمیز ایده تا اجرا
ارسیا تقوا: گرچه اوضاع نمایش موقعیتهای مربوط با پزشکی پس از انقلاب رشد بیشتری داشت و به تبع آن نیاز به واقعنمایی بیشتری احساس شد - بهخصوص در مواردی که عمدهی وقایع آن در یک بیمارستان میگذشت - اما در عمل نتیجهی دلخواهی گرفته نشد. امروزه بیماریهایی مثل اماس، برخی بدخیمیها، ایدز و بیماریهای روانی جدیتر چون اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا بهخوبی تحت درمان و کنترل قرار میگیرند. اما انگار سازندگان فیلمها و سریالهای ما دوست دارند چون گذشته بر طبل لاعلاجی این مریضیها و وحشت از نام آنها بکوبند.
هشت تصویر پراکنده: سلامتِ سینما!
مصطفی جلالیفخر: کلیشهایترین نشانههای بیماریهای لاعلاج سینما در ایران کداماند؟ سرفه، خوندماغ و سرگیجه. اولین نشانهی فعال شدن بیماری جانبازان شیمیایی، در فیلمها همواره سرفه بوده؛ اول سرفههای گاهگاهی که موجب نگرانی اطرافیان میشود. بعد بدتر شدن و ماسک اکسیژن و بستری و احیاناً ورود و خروج از تونل دستگاه سیتیاسکن و... همین نگاه تکراری و غیردقیق موجب شده که مخاطبان سینمای ایران اطلاعات چندانی از زندگی توأم با بیماری این آدمها نداشته باشند، جز سرفه و ماسک اکسیژن. بهندرت پیش آمده که به گوشههای دیگری از بیمار بودن آنها سرک بکشند (مانند از کرخه تا راین).
سریال «آناتومی گری»، یکی از بهترینها در زمینهی پزشکی: زندگی برای من همین است
امید ربانیفر: آناتومی گری از پربینندهترین سریالهای دنیا و یکی از بهترینها در زمینهی حرفهی پزشکی است. داستان پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامهی تحصیل در رشتهی جراحی وارد بیمارستان گریس شهر سیاتل شدهاند. دلایل اجتماعی متعددی باعث شده که پزشکی همچنان محبوب و معتبر و کنجکاویبرانگیز باقی مانده و فیلمها و سریالهایی با این مضمون پربینندهاند.
گفتوگو با داریوش مهرجویی: همه به نوعی بیماریم
(گفتوگو کننده: عباس یاری ) مهرجویی: این طوری نیست که قرار باشد یک نفر دکتر خوب باشد و یک نفر بد. در دل داستان شخصیتها خودشان راهشان را معلوم میکنند. یک نفر میشود دکتر در پستچی، یک نفر دیگر میشود شکلی دیگر. اصل قضیه در این است که شخصیتهایی که در فیلمم نشان میدهم، همه به نوعی دچار اسکیزوفرنی یا چندشخصیتی هستند و رنج و آسیبی که میبینند و به پزشک احتیاج پیدا میکنند، همه به نوعی در حال پوست انداختن و فرا گذشتن از خودشان هستند. اینجا یک تجربهی تلخ و دردناکی را میگذرانند که در آن همیشه پای یک پزشک و درمان و بیمارستان و این چیزها به وسط میآید.
گفتوگو با رضا میرکریمی دربارهی «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «امروز»: دکوپاژ بر اساس معاینات بالینی
میرکریمی: الان دارم روی دوسه قصه کار میکنم. یکیشان در مورد یک بیماری است و یکی از شخصیتها بخشی از حافظهاش را از دست میدهد. و باز مشاورهی پزشکی دارم و در همین سفر اخیرم به آمریکا نیز با دوستی که در حال نوشتن رسالهاش در این مورد است صحبت کردم. کلاً پزشکی مقولهی جالبی است و سینما باید بیشتر به سمتش برود. «حادثه» مهمترین بخش دراماتیک خیلی از قصههاست که در خیلی از جاهایش میتواند به بیمارستان و امداد ختم شود و شخصیتهایش باید پزشک باشند.
گفتوگو با رضا کیانیان: دلم میخواهد نقش دکتر فرانکنستین را بازی کنم
کیانیان: من اگر قرار باشد نقش یک دکتر در اتاق عمل را بازی کنم، حتماً شیطنتهایی میکنم. مثلاً قیچی را که به دستم میدهند، کاری میکنم که از دستم بیفتد. حالا چون آن قیچی که افتاده، دیگر استریل نیست باید یک قیچی دیگر بیاورند و باید دید اصلاً امکانش هست یا نه. و همین جریان خودبهخود یک موقعیت جدید را به وجود میآورد که باعث میشود مخاطب بازی من را ببیند. وگرنه اگر مثل صحنههای همیشگی باشد، به من نگاه نمیکند. برای همین در بیشتر فیلمها، ما کلیت آن را به یاد داریم. چون به قدری همه چیز تکرار شده که اصلاً جزییات آن را به یاد نمیآوریم.
گفتوگو با نگار جواهریان دربارهی «طلا و مس»، «اینجا بدون من» و «حوض نقاشی»: بیماری، بخشی از درام
(گفتوگو کننده: دامون ترابی) جواهریان: حوض نقاشی و چگونگی حضورم در آن داستان مفصلی است که با فیلمهای قبلیام تفاوتهای زیادی دارد. اگر بخواهیم وارد آن شویم باید ریزودرشت فیلمنامه و شکلگیری این شخصیت تا تحقیقاتی که دربارهی این نقش کردم و مراجعهی مکررم به مراکز آموزش این بیماران و مواجهه با آنها و دقیق شدن در جزییات رفتاریشان تا اجرا و چگونگی درآمدن نقش، در کنار بحث و جدلها و حواشی پزشکی مطرحشده در فیلم را تحلیل و بررسی کنیم.
گفتوگو با همایون اسعدیان دربارهی «طلا و مس» و بیماری اماس: ما که در مورد یک بیماری مستند نمیسازیم
(گفتوگو کننده: دامون ترابی) اسعدیان: ما از بیماری در طلا و مس به عنوان یک ابزار در ایجاد موقعیتهای دراماتیک فیلم استفاده میکنیم. قصد ما پرداخت مستندوار به بیماری اماس نبود و تصور میکنم بقیهی دوستان فیلمساز هم قرار نیست بیماری را در فیلمهایشان به طور مستند نشان دهند. مثلاً وقتی کیانوش عیاری بودن یا نبودن را میساخت هدف اصلیاش پرداخت موشکافانه به مرگ مغزی و بحث پیوند اعضا نبود و در اصل این بهانهای بوده برای روایت موقعیت بحرانی یک زن و کنشهایی که او در این بحران نشان میدهد.
گفتوگو با محمدهادی کریمی دربارهی فیلمنامهها و فیلمهای مرتبط با پزشکی: اکثر صحنهها غلطاند
کریمی: بیشتر مشاورههای پزشکی در فیلمها جنبۀهی تزیینی دارد. به نظرم اکثر صحنهها غلط به تصویر کشیده میشود. ما حتی نسبت به گذشته پسرفت هم کردهایم. در قدیم حداقل در فضای واقعی بیمارستان کار میشد و همین باعث نزدیکی با فضای واقعی میشد و بالاخره تأثیر مثبتی در اجرای صحیح آن صحنه داشت.
گفتوگو با عبدالله اسکندری دربارهی گریم، سینما و پزشکی: به جنس تریاک هم بستگی دارد!
اسکندری: اگر گریم ده بخش اصلی داشته باشد، «بیماری» یکی از مهمترین و اساسیترین بخشهای آن است. از طرفی لزوماً هم نباید درآوردن بیماری وارد افکت گریم شود، یعنی تغییر چهره جهت القای بیماری اجباری نیست. بسته به نوع بیماری و چگونگی بروز آن از گریم استفاده میشود. همان طور که یک گریمور در زمینهی تاریخ و جغرافیا، نژادها و سایر مسائل باید شناخت داشته باشد، در مورد آناتومی و حالات مختلف بیماری و پزشکی هم باید آگاه باشد.
گفتوگو با ابوالحسن داودی: از محدودهی خصوصی تا گسترهی اجتماعی
(گفتوگو کننده: علی شیرازی): داودی: مجموعهی تلویزیونی زمین انسانها تنها تولیدی بود که تمام 26 قسمتش دربارهی آموزش مسائل پزشکی بود، اما با وجود درخواستها و مراجعههای ما حتی یک لحظه و به میزان یک ریال، از جانب وزارت بهداشت و همچنین وزارت آموزش عالی وقت و همکارانشان حمایت و توجهی به سریال نشد. قطعاً اگر این اتفاق میافتاد با کار بهتر و مؤثرتری سروکار داشتیم.
*
گفتوشنود ابوالحسن تهامی با هوشنگ لطیفپور: راز بقا، عشق است و تداوم
(گفتوگو کننده: علی شیرازی): لطیفپور: با عباس جوانمرد، علی نصیریان، جعفر والی، بیژن مفید و فهیمه راستکار، دور هم جمع شدیم و بدون اینکه امیدی به روی صحنه بردن نمایشها داشته باشیم تمرین میکردیم.
دوبلهی فیلم «شنل» در منزل آقایی به نام سیمیک انجام شد. او در زیرزمین خانهاش یک حمام داشت که گوشهای از آن را آپاراتخانه کرده بود.
وقتی تصمیم گرفتم جری لوییس را دوبله کنم، دوستان را یکییکی امتحان کردم؛ مثل منوچهر نوذری و کاوس دوستدار. کاوس خیلی سعی کرد تودماغی حرف بزند، تا جایی که دیدم صدایش شبیه حمید قنبری شده، گفتم خب خود آقای قنبری را میگذاریم جای جری لوییس حرف بزند!
هنگام ورود به تلویزیون، دقیقاً نوزدهمین کسی بودم که در آنجا مشغول کار شدم. در همین ساختمان جام جم فعلی، فقط یک ساختمان کوچک و آجری بود...
خواندن زبان سینما: سینما از کجا آغاز شد؟
مارتین اسکورسیزی - ترجمهی گلی امامی: این روزها ما به حدی هر لحظه با تصاویر روبهرو هستیم که سابقه نداشته. و به همین دلیل است که معتقدم باید بر سوادآموزی تصویری در مدارسمان تأکید داشته باشیم. نسل جوان باید درک کند که تمام تصاویر، مانند «فستفود» برای مصرف و سپس فراموش شدن نیست. باید به آنها آموزش بدهیم تا میان تصاویر متحرکی که انسانیت و هوشمندی آنها را درگیر میکند، با تصاویر متحرکی که فقط چیزی به آنها میفروشد، تفاوت قائل شوند. به نقل از کتاب عصر تصاویر (جیکوب برنز) باید فرق میان سواد گفتاری و دیداری را کنار بگذاریم؛ همانند بحث فرسودهی کلام و تصویر و اینکه کدام مهمتر است.