نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » گفت‌وگو1394/05/31


در جست‌وجوی خوش‌بختی

گفت‌وگو با کنت برانا به بهانه‌ی موفقیت «سیندرلا»

ترجمه‌ی مریم شاه‌پوری

 

کنت برانا بارها آثار شکسپیر و اقتباس از آن‌ها را دست گرفته یا حتی به کاوش در جهان ابرقهرمانی تور رفته است اما هرگز به ذهنش نرسیده بود که سراغ یک قصه پریان کلاسیک برود تا این‌که فیلم‌نامه‌ی سیندرلا به او پیشنهاد شد. او حالا روایت داستان اِلای زیبا (با بازی لیلی جیمز) را هم با موفقیت به کارنامه‌اش افزوده است؛ زن جوانی که باور دارد در هر شرایطی مهربانی و شهامت می‌توانند او را یاری دهند و باعث غلبه‌اش بر هر چیزی شوند. کنت برانا در روز نشست مطبوعاتی سیندرلا پای گفت‌وگوی کریستینا رادیش از «کولایدر» نشست و در این گفت‌وگوی خواندنی و اختصاصی از دشواری یافتن توازن میان قصه‌پریانی کلاسیک و حال‌وهوای مدرن، انتخاب بازیگری مناسب نقش سیندرلا که عموم تماشاگران را از طیف‌های مختلف راضی کند، صحنه‌ها و فصل‌هایی که حذف و در نسخه‌ی بلو.ری عرضه شده‌اند و موضوع‌های جالب دیگری صحبت کرده است که می‌توانید در ادامه بیش‌تر درباره‌شان بخوانید.

رسیدن به توازن مناسب و روایت یک قصه‌پریان کلاسیک با حال‌وهوایی مدرن خیلی دشوار بود؟
بله، کار دشواری بود و ما خیلی خوش‌حال و خرسندیم که فیلم این طور مورد توجه عموم تماشاگران قرار گرفته است. البته تحقق این امر به ماهیت وجودی چنین محصولات فرهنگی بزرگ و اسطوره‌هایی برمی‌گردد. این اصلاً تصادفی نیست که سیندرلا هزاران سال است که در فرهنگ‌های مختلف باقی مانده است و هنوز مخاطبان را جذب خود می‌کند. در سفرهای اخیرم، مثلاً در روسیه دیدم که مردم کاملاً باور دارند که این حکایت متعلق به خودشان است. در ایتالیا هم مردم احساس می‌کنند این قصه بخشی از ماهیت وجودی‌شان است. این داستان به‌نوعی بی‌زمان است و در هر شرایطی به گونه‌ای به زیر پوست ما نفوذ می‌کند و ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این داستان هم‌ذات‌پنداری ما با شخصیت‌های مظلوم را نشان می‌دهد و امید ما به موفقیت خودمان در زندگی را برملا می‌کند. این قصه پریان، دینامیک کاملاً آشنایی دارد و به دنیای ما خیلی نزدیک است. این داستان درباره شخصیت‌هایی نیست که سوار بر اسب بر پل‌های رنگین‌کمانی می‌تازند. سحر و جادو در این داستان وجود دارد اما بخش اعظم آن برای‌مان ملموس است و این موضوعی است که ما را به یافتن توازن مناسب راهنمایی کرد.
در دوره و زمانه‌ای که هر فیلم‌سازی قصه‌های پریان را تیره‌وتارتر تصویر می‌کند، این داستان عنصری به سادگی قهرمانش دارد که فکر می‌کند مهربانی می‌تواند تنها سلاح شما باشد. چرا این مسیر را برای روایت داستان سیندرلا انتخاب کردید؟
به خاطر دارم که در ابتدای کار با خودم گفتم: «این داستان را خیلی تیره‌وتار می‌بینم و این دفعه باید واقعاً سیاه باشد.» احساس می‌کنم این روزها همه‌ی رویکردها به بازسازی منابع کلاسیک از چنین حال‌وهوایی تبعیت می‌کنند. به هر حال در نهایت تصمیم گرفتم از این فرصت برای رویکردی کاملاً متفاوت بهره ببرم. البته همه چیز از رویکرد کریس ویتز فیلم‌نامه‌نویس آغاز شد که انگیزه و محرک اصلی تغییر دیدگاه اولیه‌ام به این داستان کلاسیک شد. این نگاه، روحیه‌ی تازه و دوباره‌ای به من بخشید و باعث شد احساس کاملاً مثبتی نسبت به آن پیدا کنم. برای همه بدبینی‌هایی که دنیا امروز در خود جای داده است مردم کمی بیش‌تر پذیرای چیزهایی هستند که شاید آن‌ها را به وضعیتی ساده‌تر و شادتر برگرداند. از این رو احساس می‌کنم این فیلم پیشکشی کوچک در این خصوص است، هرچند که نیروهای شر و تاریکی را هم در خود دارد و آن‌ها را در قالب نامادری و ناخواهری‌ها به نمایش می‌گذارد.
موفقیت سیندرلا به‌شدت مدیون یافتن بازیگری تمام‌عیار و مناسب برای ایفای این نقش بوده است.
بله، همین طور است. اگر انتخاب گروه بازیگران به‌خصوص نقش‌های اصلی درست انجام نشود مشکلات جدی برای هر فیلم به وجود می‌آید. ما همه‌ی چیزهایی را که لازم است امتحان می‌کنیم اما وقتی نتیجه‌ی کار را می‌بینیم می‌توانیم درباره چگونگی موفقیت آن قضاوت کنیم. همیشه عنصری جادویی و سحرآمیز در این مرحله از کار وجود دارد که تا آن را احساس نکنید نباید ساختن فیلم را شروع کنید. در این فیلم به‌خصوص می‌خواستم بازی‌ها به‌نوعی دیده نشوند. ما به دنبال کسی بودیم که خوشایند باشد و همراه خوبی به نظر برسد؛ کسی که شما بخواهید یک لیوان چای با او بنوشید و با او هم‌صحبت شوید. یافتن چنین فردی خیلی برای این پروژه مهم و حیاتی بود.
به عنوان فیلم‌ساز، دست گرفتن پروژه‌ای اقتباسی از آثار شکسپیر سخت‌تر و پراسترس‌تر است یا شخصیت‌های محبوب کتاب‌های مصور یا شمایل‌های آشنای قصه‌های پریان؟ 
همه به یک اندازه سخت و هراس‌انگیزند. شدت و نوع واکنش‌های منفی تماشاگرانی که نتیجه‌ی کار شما روی اثر محبوب‌شان را دوست ندارند، واقعاً ترسناک است. اما احساس من این است که در پایان، اثر اریژینال و اصلی سر جای خودش است و نظر مردم درباره شیوه‌ی قراردادی انجام کارها نیز همان است که بود. من همیشه فکر می‌کنم با یک اسطوره طرف هستم؛ به‌خصوص در مورد آثار شکسپیر. در سده‌ی شانزدهم کسی حضور نداشته است پس هر کس تصور ذهنی خودش را از آن دوران دارد و طبیعی است که هر کسی بعضی عناصر را بیش‌تر ترجیح می‌دهد و می‌پسندد. این کیفیت مالکانه در مورد آثار کلاسیک بیش‌تر خودش را نشان می‌دهد. اگر شما با توجه به نگاه صادقانه و بازنگری‌تان با اثری کلاسیک مواجه شوید و رویکردتان مورد توجه قرار نگیرد، بحثی در خصوص کار شما درمی‌گیرد که در نهایت به زنده شدن و کاوش دوباره در اثر اصلی می‌انجامد. در این شرایط زاویه دید دیگران هم کمی تغییر می‌کند و ممکن است کشف‌های کوچکی رخ بدهد. همه‌ی این اتفاق‌ها در نهایت ارزشمند و درخور توجه هستند. به‌علاوه، در این موارد شما نمی‌توانید به این موضوع فکر کنید که می‌خواهید یک اثر کلاسیک بسازید. فکر شما درگیر تلاش برای بازسازی یک اثر کلاسیک در این دوره و روایت داستان بر اساس شرایط این دوران است.
مدت زمان اولین نسخه‌ای که از سیندرلا آماده شد چه‌قدر بود و آیا صحنه‌های حذف‌شده‌ی زیادی را در نسخه‌ی بلو.ری خواهیم دید؟
در نسخه‌ی اولیه که شامل همه چیز می‌شد، زمان فیلم دو ساعت و نیم بود. از این رو صحنه‌های حذف‌شده‌ی تقریباً زیادی را در نسخه‌ی بلو.ری خواهید یافت. صحنه‌های جالبی از فیلم حذف شده اما همه در خدمت رسیدن به لحنی منسجم‌تر بوده است. مرحله‌ی تدوین به صورت طبیعی انجام شد و ما فیلم‌برداری دوباره نداشتیم که می‌توان گفت درباره چنین فیلمی کاملاً نامعمول است. البته نمی‌گویم که کار تمام‌عیار و از هر نظر بی‌نقصی انجام داده‌ایم بلکه خیلی ساده این بود که داستان روی کاغذ خوب خوانده و فهمیده شد، سعی شد درست اجرا شود و در مرحله‌ی پس‌‌ازتولید هم همه چیز طبق برنامه پیش رفت.
چه‌طور شد که تصمیم گرفتید دوباره با همکاری لیلی جیمز و ریچارد مَدِن رومئو و ژولیت را در «وست اِند» شهر لندن روی صحنه ببرید؟
فکر می‌کنم چون حالا در حال‌وهوایش قرار گرفته‌ام بیش‌تر از این‌که برایم ترسناک باشد، هیجان‌انگیز است. البته نه به این معنی که دوست ندارم دنیاهای جدید و متفاوتی را با این دو بازیگر تجربه کنم. شیمی آن‌ها فوق‌العاده است و هر کدام مهارت و هوشی دارند که کسی مثل من را برای پیشروی در این مسیر به وجد می‌آورد. سی سال پیش رومئو و ژولیت اولین نمایش‌نامه‌ای بود که از شکسپیر روی صحنه بردم. کارم چندان خوب نبود و حالا می‌خواهم با این دو بازیگر جوان و توانمند که فکر می‌کنم برای این کار کاملاً مناسب هستند، یک بار دیگر تلاش کنم.
از قبل تصمیم گرفته بودید که روزی دوباره سراغ این نمایش‌نامه بروید یا این‌که کشف این بازیگران شما را ترغیب به چنین کاری کرد؟
در واقع، هر دو. اغلب به اجرای دوباره نمایش فکر می‌کردم اما راستش را بخواهید با این نقش‌ها و نمایش‌نامه‌های بزرگ شما در هر شرایطی جرأت نمی‌کنید سراغ آن‌ها بروید و روی‌شان کار کنید. مگر این‌که آدم‌های مناسبی برای همکاری در نظر داشته باشید. معمولاً کسی به خاطر داشتن یک ایده یا صرفاً شیفتگی سراغ این کارها نمی‌رود. درست مثل سیندرلا و تور شما وقتی این کار را به عهده می‌گیرید که فرد یا افراد مورد نظر و ایده‌آل را پیدا کنید. بنابراین احساس کردم بالأخره رومئو و ژولیت خودم را پیدا کرده‌ام.
پیش از این کار فیلم دیگری را کارگردانی خواهید کرد؟
در حال خواندن چیزهایی هستم ولی تصمیم گرفتم تا پایان کار این فیلم دست به کار دیگری نزنم و تا جایی که می‌شود فقط لذت ببرم. در جریان آخرین مراحل تولید فیلم قبلی‌ام، خودم را آماده ساختن فیلم بعدی‌ام کردم که تجربه‌ی چندان جالبی نبود. از این رو نمی‌خواهم دوباره مرتکب این کار بشوم.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: