زنی در حال انجام دادن کاری مردانه است و دختری که خود را یک مرد میداند در حال فرار از ازدواج. تقابل دو شخصیت با سرگذشتهایی که بههیچوجه بههم گره نخواهند خورد و پیوند دادن آنها و ساختن رفاقتی عجیب و قابل تعملی از جنس مردانه/ زنانه، آینههای روبهرو را با تمام نقصهایش بهفیلمی تبدیل میکند که دستکم باید بهدلیل جسارت در انتخاب موضوعش جدی گرفته شود.
تقابل، نیروی پیش برندة آینههای روبهروست و نگار آذربایجانی در اولین تجربة کارگردانیاش این تقابلهای درون و برون داستانی را گاهی بهزیبایی و ظرافت و گاهی با بیاحتیاطی و گل درشت نمایان میکند. توجه بهتقابلها همواره در دل فیلم بهخوبی جا میافتند: زن/ مرد- زنانگی/ مردانگی- فرد/ جمع- زندگی/ عرف جاری- ساکن ماندن/ تلاش برای رهایی... اما نوع نمایش آنها گاه دم دستی و سطحی باقی میماند، مثل نوع تلاش آدینه برای خلاص شدن از دست پدرش، و در برخی موارد پخته و فکرشده، مثل رفتار رعنا در قبال زندگیاش در تنهایی و زن ماندن و زنانه زیستن. آنچه هم نقطة قوت آینههای روبهروست و هم ضعف، تأکید یا میل عجیب سازندگان بهساختن فیلمی اخلاقی بهجای فیلمی اجتماعیست. نگاه جانبدارانه بهموضوعی حساسیتبرانگیز و پرهیز از بیطرفی که اولین اصل ساخته شدن یک فیلم اجتماعیست، باعث شده آینههای روبهرو در اکثر دقایق خود در حال نگاهی احساسی بهموضوعی باشد که راه حلی برای آن ندارد و تنها میتواند نظارهگر آن باشد.پس خیلی ساده با فیلمی مواجهیم که میتواند آموزنده، هشداردهنده و اگر با دقت ساخت و پرداخت شود، اخلاقی باشد. هدفی سخت که سازندگان فیلم بهخوبی از پساش بر آمدهاند.آینههای روبهرو بهعنوان یک فیلم اجتماعی باید با فرار آدینه از دست خانوادهاش یا در یک کلام «رفتن از جایی که او را آن چنان هست که نمیخواهد» پایان یابد. در یک فیلم اجتماعی هر فرد قابل تکثیر بهتمامی افراد شبیه بهوی است. نمایش رهایی آدینه از سیستم بستهای که او را از خود بودنش میاندازد بسیار قابل قبولتر و همدلیبرانگیزتر است چرا که موقعیت اجتماعی آدینه بهعنوان یک ترنس که توانایی مالی و ذهنی و جسمی خروج از کشور دارد، چندان شبیه بهموقعیت ترنسهای مشابهی نیست که حتی در صورت عبور از هفت خوانِ عرف اجتماعی و هنجارهای خانوادگی باید در انتظار وام برای درمان باشند. اما چون سازندگان خود را مقید کردهاند که وقتی موضوعی را مطرح میکنند سرانجامی آرمانی نیز بر آن بیفزایند، آینههای روبهرو با پایانی نهچندان محتمل اما خوشبینانه و امیدبخش همراه میشود. آنچه از یک فیلم اخلاقی و زنانه انتظار میرود، و میکوشد از پس تلاش رعنا و آدینه برای آنچه در زندگی حق خود میدانند دستآوردی قابل لمس در اختیارشان قرار دهد.
شاید به عنوان بیننده چندان بهمذاقمان خوش نیاید در جایجای فیلم بهجای تبدیلشدن حرفها و نکتههای آموزشی به عناصر داستانی و عطفهای دراماتیک، آنها را بهشکل مستقیم از دهان شخصیتها بشنویم اما وقتی سازندگان بنا را بر این نهادهاند که به تابویی بپردازند و حداقل بینندهای را که از موضوع مطرحشده در فیلم بیاطلاع است بهمباحثی چون تغییر جنسیت و نگاه جامعه با آن آشنا کنند، باید با این مسأله کنار بیاییم و خوشبختانه سازندگان آینههای روبهرو بهخوبی از پس این کار بَرآمدهاند که حداقل پس از دیدن فیلم هر بینندة بیاطلاعی هم بهشکل حداقلی با آدمی با ویژگیهای ترنس (خواهان تغییر جنسیت) آشنا شده باشد. با این نگاه و از این دریچه که آینههای روبهرو را فیلمیاخلاقی بدانیم، بسیاری از نقاط ضعف فیلم بر طرف میشود. بهخصوص ایراد اساسی فیلم که گویا به خود اطمینان ندارد و خود را مقید میداند حتی پس از پایان فیلم حرفهایش را با نوشتههای پایانی تکمیل کند؛ آنچه بیشتر از یک فیلم مستند یا درامیتاریخی انتظار میرود. به همین دلیل آینههای روبهرو با اینکه فیلم مهم و ارزشمندی است از جذب مخاطب وسیع عاجز است. اما این فیلمی نیست که تاریخ مصرف داشته باشد و همین کمک میکند رفتهرفته دیده شود و چون با اندیشهای رسالتگونه ساخته شده از باری که بر دوش دارد، بکاهد.
جدا از دو فیلم مطرحِ پسرها گریه نمیکنند (کیمبرلی پیرس، 1999) و بعدازظهر نحس (سیدنی لومت، 1975) میتوان بهجرأت گفت فیلم قابل توجهی در ارتباط با تغییر جنسیت ساخته نشده و یا اگر شده به دو دلیل موجهِ مستند بودن یا ساختار ضعیف، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وقتی دست سینمای غرب از وجود چنین فیلمی خالیست، تکلیف سینمای ایران روشن است. آنچه در این دو فیلمِ خوب یادشده بهخوبی پرداخت و شمههایی از آن نیز در آینههای روبهرو به چشم میآید، تم رفاقت و تک افتادگیست در کنار مردانگی (در شکل مفهومیاش البته) که به آنها پرداختیم اما هر چند قیاسی سختگیرانه است، جا دارد آینههای روبهرو را با فیلم پسرها گریه نمیکنند به لحاظ شیوة گسترش داستان و افشای موضع شخصیت خواهان تغییر جنسیت مقایسه کنیم. با سه مقطع زمانی برای شخصیت محوری مواجه هستیم: یک) محیط جدید و بروز شخصیتی غیر عادی. دو) افشا شدن دلیل رفتار غیرعادی به دلیل اختلال جنسیتی. سه) برخورد دوگانة آدمهای مطلع: رفتار حمایتی - رفتار سرکوبگرانه
در آینههای روبهرو به دلیل انتخاب دو شخصیت کانونی و اصرار به توجه یکسان به آنها برخلاف پسرها... موقعیتِ سوم پرداخت انسانی بهتری نسبت به موقعیتهای اول و دوم دارد و در نتیجه موقعیتهای یک و دو بهکُندی و با جذابیت داستانی کمتری پیش میروند. اما دو تم غالب اشارهشده در چنین فیلمهایی در دل فیلم جا افتاده و به دلیل سختیِ کارِ نزدیکشدن به جنسیتها در سینمای ایران، آینههای روبهرو میکوشد با نمایش پرخاشجویی و میل بهبرتری طلبی بر درون مردانة آدینه تاکید ورزد و با اینکه واضح است که پسر بودن یا در نهاد خود مَرد بودن، به پرخاشگری و کلهزدن و دعوا کردن نیست، میتوان با اغماض و به دلیل نزدیک شدن به خصوصیات مردانه در نهاد آدینه از این تأکیدهای گلدرشت چشم پوشی کرد. در پسرها... هم با اینکه دست سازندگان برای نمایش هر صحنهای باز بوده، آنچه نهاد مردانة براندون (با بازی هیلاری سوانک) را بروز میدهد دو صحنة کلیدی و دیریاب است: یکی صحنهای که براندون و دوستش برای تفریح به منطقهای باز میروند و شب را زیر دکلهای فشار قوی میخوابند: حضور براندون در آن مکان حضوری دخترانه نیست و این جسارت در راحت بودن و خوابیدن در مکانی خطرناک اولین جرقهها را در ذهن بیننده میزند. صحنة کلیدی بعدی، سکانسی است که براندون میپذیرد بهخاطر نوع رفتارش و پنهانکاری یا سوءاستفاده از دختری، مورد آزار قرار بگیرد. این، پایِ کاری ایستادن و تقاصش را پس دادن مردانهترین رفتار براندون است و هر چند از روی استیصال، کار به مراجعه بهپلیس کشیده میشود اما این مهمترین خصیصهای است که از او در ذهن بیننده، یک مرد باقی میگذارد. در آینههای روبهرو نیز با دو صحنة کلیدی اینچنینی مواجهیم: اولی حضور آدینه و رعنا در آن قهوهخانة بین راه و رفتار شبهمردانة آدینه و دیگری صحنهای که دوست رعنا، آدینه را در حین ریش زدن میبیند و با او درگیر میشود: میل آدینه به اینکه پس از زخمی شدن تنهایش بگذارند، در کنار اینکه میخواهد در تنهایی به حال خود بِگرید، زیباترین صحنههای فیلم چه به لحاظ اجرایی و چه موضوعی هستند. در کنار اینها اضافه کنید تمام صحنههایی را که آدینه در آنها مثلاً از پدرش کتک میخورد و بعد مردانه خودش را و احساساتش را جمع میکند و میپذیرد که درد بکشد بهجای آنکه برونریزی احساسی از خود به نمایش بگذارد. پس با اینکه به لحاظ داستانی و پیشبرد آن پسرها... فیلم خوشساخت و جذابتریست اما به لحاظ آنچه از پَس فیلم و شخصیتپردازیهایش بروز میکند، آینههای روبهرو فیلمی به قدرتِ پسرها... است. و این ویژگی درخشان را از دو عنصری کسب می کند که میتوانست بهراحتی در اندازههای سینمایی ایران فدای ظواهر دیگری شود: ابتدا نزدیک شدن سازندگان فیلم به آدمهای با خصوصیات ترنس و انجام تحقیقی که بروز رفتار مناسبی در شخصیت آدینه به همراه داشته و سپس بازیهای عالی دو شخصیت اصلی که بهخوبی خود را با تصویرهایی که از آنها ارائه میشود در ذهن بیننده جا میاندازند. از پَس لهجة رعنا که با خود رفتار چنین زنهایی را همراه آورده بگیرید تا فرم ایستادن شایسته ایرانی که خوب بلد است وزنش را مثل پسرها روی کدام بخشهای بدنش تقسیم کند تا وقتی میایستد یا میدود نهاد مردانهاش را به بهترین شکل ممکن بروز دهد.