شماره 425 | اردیبهشت 1390
پاسخ به پرسشهای خوانندگان
• آقای ابراهیم مرزبان، تبریز ـ با تشکر از ابراز محبتهای همیشگیتان (از طرف خودم و بقیة دوستان و همکاران) خوشحالم که پس از مدتها دوباره نامهای به قلم شما را رؤیت میکنیم. ما هم برایتان روزگاری خوش و بر وفق مراد را در سال تازه آرزو داریم.
• آقای مجید نجفی، مشهد ـ دوست عزیز، شما چیزی از ما میخواهید که در واقع نتیجهاش تعطیلی بخش نقد فیلم مجله است! آن گونه که ما از نوشتهتان دریافتیم، شما میگویید که در نقدهای مجله (و البته گاه در برنامههای سینمایی تلویزیون) منتقدان نکتهها و یا گرههایی از داستان فیلمها را فاش میکنند که مانع لذت بردن شما از دیدن این آثار است! و از ما خواستهاید که صبر کنیم و در پایان دورة نمایش فیلمها در سینما، نقدشان را چاپ کنیم! اول اینکه دوست عزیز، بر فرض اینکه قصد عملی کردن چنین پیشنهادی را داشته باشیم، از کجا بدانیم که نمایش یک فیلم بهخصوص در سراسر ایران پایان گرفته است؟ بهعلاوه، فکر نمیکنید که ممکن است فیلم مورد نظر پس از مدتی مثلاً از تلویزیون هم پخش شود و کسانی تازه از این طریق فیلم را ببینند؟ پس از این البته هستند آن گروه خوانندگان مجله که در خارج از کشور زندگی میکنند و مدتها پس از ایرانیان داخل کشور فیلمها را میبینند و بهعلاوه... بنابراین قبول دارید که پیشنهادتان خیلی عملی نیست؟ به گمان ما اگر شما به دانش سینمایی لازم مسلط و مسلح شوید، آنگاه مفهوم لذت بردن از یک اثر سینمایی میتواند از غافلگیریهای متداول در قبال یک گره یا اتفاق غیرمنتظرهای در داستان یک فیلم فراتر برود. با آرزوی موفقیت برای شما!
• آقای عماد... ـ ممنونیم از اینکه نظرتان دربارة فیلم جدایی نادر از سیمین را برایمان فرستادهاید. اما از چاپ آن معذوریم چون صرفاً اظهار نظری احساسی و شخصی دربارة این فیلم است و ما بخشی برای انعکاس چنین نظرهایی نداریم. برایتان آرزوی موفقیت داریم در کنکوری که پیش رو دارید. ضمن اینکه پیشنهادهایتان دربارة برنامة هفت را باید به دست دستاندرکاران این برنامه برسانید، نه ما!
• خانم زهره مطهری ـ سایت مجله فعلاً برای اطلاعرسانی است دربارة موضوعاتی چون انتشار مجله، کتاب سال، تقویم و... امیدواریم بتوانیم در آینده از قابلیتهای دیگر آن هم استفاده کنیم.
• خانم یا آقای م. نیککار، اصفهان ـ اگر امکان دارد، سلام ما را به دوست خوبی که شما را با ما آشنا کرد، برسانید و امیدواریم که رابطهتان با مجله هم سالهای سال پایدار باشد.
• خانم مژده خداپناه ـ گفتوگو با شهاب حسینی را که حتماً در شمارة نوروز دیدهاید. و اما آن بحث مفصلی که آقای نقیبی وعدهاش را داده بودند، باید توسط خود ایشان مطرح و نوشته میشد که حتماً فرصت مناسب پیدا نکردند.
• آقای پیمان برجانه، تهران ـ خوانندة عزیز، هرچند که کمتر از گذشته از ما یاد میکنید، اما کارت زیبایتان را دیدیم و با تشکر از ابراز محبت شما، متقابلاً برایتان آرزوی سالی خوش داریم.
• آقای علی کتبی، یزد ـ گزارشی که دربارة وضعیت سینماهای شهرتان (از گذشته تا حال) دادید، واقعاً تکاندهنده است. سینماهای متعددی که تعطیل شدهاند و تکوتوک سالنهایی که ظاهراً باید جای خالی آن سالنهای قدیمی را پر کنند. ولی باز هم جای امیدواری هست که ساخت و افتتاح سالنهایی در راه است.
• آقای علی سعدلونیا، میانه ـ دوست عزیز، انتشار شمارة 1000 مجله آرزوی بسیار دوری است که با محاسبة شما احتمالاً در حولوحوش سال 1426 یعنی 36 سال دیگر عملی خواهد شد. خدا عمری بدهد و توفیقی که این آرزوی شما را برآورده کنیم!
• آقای علی ... ـ اول اینکه ورودتان را به جمع خوانندگان مجله خوشآمد میگوییم. ضمن اینکه در حال حاضر شمارههای گذشته (آن هم نه همهشان) به همین صورت کاغذی (و نه الکترونیک!) موجود هست که میتوانید از طریق بخش اشتراک تهیهشان کنید.
• آقای احمد جعفرنژاد ـ واقعیت این است که تا به حال چند باری قصد چنین اقدامی را کردهایم (معرفی مستمر فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما). اما تراکم مطالب روز، فرصت نمیدهد. اما در حال حاضر، فرهنگهای در دسترس (بهخصوص به زبان فارسی) و البته سایتهای سینمایی، میتوانند در صورت نیاز به کمک شما بیایند.
• آقای حسن عبداللهی، رشت ـ در مورد درگذشت آلن کورنو حق با شماست، متأسفانه بهموقع از درگذشتش بااطلاع نشدیم و زمان مناسب برای چاپ آخرین نوشته دربارة این کارگردان فرانسوی از دست رفت اما به آن خواهیم پرداخت. و اما فیلمهای بینالمللی مشهوری که در ایران فیلمبرداری شده (همه یا بخشی از آنها) تا آنجا که به یاد آوردیم از این قرار است: گل شیطان/ کوکنار هم گل است (1966، ترنس یانگ)، شش مرد شکستناپذیر (1970، ژان نگولسکو)، ده بومی کوچولو (1974، پیتر کالینسن)، هزارویک شب (1974، پیِرپائولو پازولینی)، صحرای تاتارها (1976، والریو زورلینی)، کاروانها (1978، جیمز فارگو). برای یافتن خلاصة داستان فیلمهایی که نامشان را نوشتهاید، جستوجو کردیم و خلاصة سه فیلم با هم زندگی کردن (1973، ک: آنا کارینا)، رسوایی پنهان (1989، ک: مونیکا ویتی)، اعترافات خصوصی (1996، ک: لیو اولمان، نویسندة فیلمنامه: اینگمار برگمان، فیلم تلویزیونی) را نیافتیم. اما خلاصه داستان بقیه از این قرار است: روشنایی (1976، ک: ژان مورو): سارا، بازیگری تقریباً چهل ساله، دعوت دوست قدیمیاش را میپذیرد تا تعطیلاتی را در پرووانس بهاتفاق دو زن جوان دیگر بگذرانند. در اینجا همه فرصت دارند در خلال لذت بردن از آفتاب و غذا، دربارة گذشتهشان حرف بزنند. سوفی (1992، لیو اولمان): ماجرای زندگی سوفی 29 ساله، زن یهودی ساکن کپنهاگ (در سالهای 1886 تا 1907). آشناییاش با یک نقاش غیریهودی و مخالفت خانوادهاش با ازدواج آنها و... بیوفا (2000، لیو اولمان، نویسنده: اینگمار برگمان): زنی خیالباف، تجربة دردناک رابطهاش با مردی را به یاد میآورد. کارامل (2007، کارگردان و بازیگر: نادین لاباکی، محصول فرانسه/ لبنان): ماجراهای شش زن در بیروت که در جستوجوی عشق، ازدواج، دوستی، تعهد و... هستند. و البته این بقیة پاسخهای نامة بهمن 89تان بود. موفق باشید.
• آقای ایمان سیدی، درگز ـ با تشکر از ابراز محبتتان و آرزوی پایداری رابطهتان با «فیلم»، امیدواریم شهرتان دارای سالن سینما بشود و شما فیلمها را زودتر ببینید.
• آقای علیرضا اشناب، رشت ـ سالهاست عادت کردهایم نام شما را فقط در پایان سال و روی کارت تبریکی زیبا ببینیم. ممنونیم از اینکه همچنان به یاد ما هستید و متقابلاً برای شما هم آرزوی شادی و موفقیت در سال تازه داریم.
• خانم ویولت رسند، آمریکا ـ مدت زیادی از شما نامهای نداشتیم و خوشحالیم از دریافت این نامهتان. سال خوبی را برایتان آرزو داریم.
• آقای محمدجواد شقاقی ـ عکس زیبایتان از گنبد سلطانیه به همراه نوشتة مهرآمیزتان را دیدیم و لذت بردیم. همة دوستان و همکاران سپاسگزارتان هستند و برایتان شادی آرزو دارند.
• خانم پدیده صدراییفر ـ شما نیز از آن گروه از خوانندگان قدیمی ما هستید که این سالی یک بار یاد کردن ما را از دست نمیدهید. ممنونیم و خوشی برایتان آرزو میکنیم.
• آقای حسن صباغ، ژاپن ـ سونامی ژاپن باعث شد که ما بیش از پیش به فکر دوستانی چون شما باشیم که سالهاست از آن راه دور، نگاهتان به مجلة «فیلم» است. امیدواریم خود و خانوادة محترمتان سلامت باشید و در امان از هر گونه سونامی.
• آقای افشین اشراقی، گرگان ـ عینک مورد نظر و نیاز شما، فقط با ارتقای دانش سینمایی فراهم میآید، وگرنه نباید کورکورانه در انتظار تعیین تکلیف از سوی نشریهها، رادیو و تلویزیون یا مثلاً شبکة خانگی بود. بکوشید به آن حد از فهم و سلیقة سینمایی برسید که خود انتخابگر صحیحی باشید.
• خانم الیزابت آرمن ـ خوانندة محترم، انتقادهایی مستقیم همچون نوشتة شما که مثلاً خطاب به گویندة برنامهای خاص است، قاعدتاً باید برای شخص او ارسال شود و ما تا کنون چنین نوشتههایی را، به قلم خوانندگان البته، منعکس نکردهایم. بهخصوص اینکه دربارة ماجرای مورد نظرتان حرفها و بحثهای بسیاری مطرح شده و اکنون دیگر کمی این موضوع کهنه و تکراری شده است. با تشکر از شما.
• خانم یا آقای همساز ـ دوست عزیز، یکیدو بار در همین بخش در مورد مفهوم واژة «مکگافین» توضیح دادهایم که حتی توضیح بار آخر بهانهای شد تا عزیز دور از ما (پرویز دوایی) اشتباه مرا در این توضیح تذکر دهد (که در همینجا سال نو را به او و خانوادهاش تبریک میگویم و برایش آرزوی سلامتی میکنم) اما از آنجایی که دربارة هیچکاک حرف زدن هیچگاه کهنه و تکراری نمیشود، دوباره و با رجوعی مجدد به کتاب مستطاب «سینما به روایت هیچکاک» و از زبان خود استاد، به این واژه میپردازیم. «هیچکاک: مکگافین/ MacGuffin عبارت از حقه یا فوتوفن یا اسنادی است که جاسوسها دنبالش هستند... مکگافین اصلی و اولیه، دزدی اسناد سری بود... استدلالیون اگر در تلاش شناخت ماهیت یک مکگافین هستند، اشتباه میکنند، چون اصلاً خارج از موضوع و منظور است... این لغت که احیاناً اسکاتلندی است از داستان دو نفر آدم گرفته شده که با قطار سفر میکنند. اولی میپرسد: آن بسته که بالای سرتان گذاشتهاید چیست؟ دومی میگوید: این مکگافین است. مکگافین دیگر چیست؟ مکگافین وسیلهایست که با آن در اسکاتلند شیر شکار میکنند. ولی در اسکاتلند که شیر نیست. پس این بسته هم مکگافین نیست. در واقع مکگافین چیزی است که وجود خارجی ندارد.» در حقیقت تأکید اصلی آثار هیچکاک روی نکته یا گرهای است که از نظر خود استاد چندان اهمیتی ندارد و شاید اصلاً وجود خارجی ندارد.
• خانم آیلین آزادیان، مشهد ـ خوشحالیم که نشریة مورد علاقهتان را یافتهاید. «فیلمرو» در واقع یک کفی چرخدار است متصل به یک اتومبیل کشنده که اتومبیل حامل بازیگران روی این کفی قرار میگیرد و به دلیل وجود جای کافی روی کفی میتوان در اطراف اتومبیل منابع نوری یا دوربین را قرار داد و از بازیگران در حال حرکت (توسط آن کشنده) تصویر گرفت. اما «تیزر» و «آنونس» هر دو به تصاویری نمونه از یک فیلم اطلاق میشوند که جهت معرفی فیلم سرهم شدهاند. با این تفاوت که زمان «تیزر» کوتاه (حداکثر تا یک دقیقه) و زمان «آنونس» بیشتر (سه یا چهار دقیقه) است.
• خانم آذین ... ـ خوانندة محترم، امکان و یا توصیه به اضافه کردن دقایقی از پشت صحنة یک فیلم به مجموعة اطلاعات روی دیویدی آن فیلم، دست ما و شما نیست و بستگی دارد به قراردادی که مابین مالک فیلم و مؤسسة مربوطه شکل گرفته. البته امیدواریم در مورد فیلم جدایی نادر از سیمین این اتفاق بیفتد و دنیا بر وفق مراد شما و دیگر دوستداران این فیلم بشود! • آقای اردوان وزیری ـ ما نیز برای شما سال خوبی را آرزو داریم.
• آقای حجت صوفی ـ با عرض خسته نباشید بابت نوشتن مقالة مورد اشارهتان، فکر میکنیم نشریههای تخصصی عکاسی، جای مناسبتری برای این نوع نوشتهها باشند.