مسعود سلامی سالها به عنوان دستیار فیلمبردار در فیلمهایی مثل زمانی برای مستی اسبها، توکیو بدون توقف، روز کارنامه و... تجربه کسب کرد و بهمرور به عنوان یکی فیلمبرداران خلاق سینمای ایران شناخته شد. تجربههای او در زمینهی فیلمبرداری فیلمهای کوتاه و مستند، بعدها در فیلمهای حرفهای سینماییاش هم به کارش آمد. شاید به همین دلیل باشد که همواره نوعی بازیگوشی بصری در کارش دیده میشود. سلامی میل عجیبی به تجربه کردن دارد و به قول خودش دلیل اینکه بیشتر با فیلمسازان جوان سینمای ایران همقدم میشود، علاقهاش به آزمودن مسیرهای تازه است. زندگی جای دیگری است که سومین تجربهی همکاری او با منوچهر هادی محسوب میشود، این روزها روی پردهی سینماها است.
شما از جمله فیلمبردارانی هستید که در نخستین تجربهی تعدادی از فیلمسازان جوان سینما کنارشان بودید و به نوعی میتوان گفت از معدود فیلمبردارهای تجربهگرای سینمای ایران هستید. همکاری با کارگردانهای تازهکار چه ویژگیهایی برای شما دارد؟
اولین کارم را با سامان سالور شروع کردم و تا قبل از آن نزدیک به صد فیلم مستند و کوتاه را فیلمبرداری کرده بودم. ساکنین سرزمین سکوت (سامان سالور) نخستین فیلمی بود که به طور حرفهای در سینما فیلمبرداری کردم و به دلیل شرایط کویری و سخت، این فیلم تجربهی عجیبی برایم بود. همان طور که گفتید، من در تجربهی اول بسیاری از کارگردانهای جوان سینما کنارشان بودم و از این بابت خوشحالم. بودن در کنار آنها هنوز هم برایم جالب است. مثل همین اواخر که تجربههای خوبی با حسین مهکام و برزو نیکنژاد داشتم. معتقدم با فیلمسازان جوانی که تازه کارشان را در سینما شروع میکنند میتوان تعامل بهتری داشت. خوشبختانه نام بسیاری از کارگردانهای شناختهشدهی سینمای ایران مثل پوران درخشنده، فریدون جیرانی و محمدعلی سجادی در کارنامهام هست و از همکاری با قدیمیترها هم چیزهای زیادی آموختهام. اما معمولاً میانهام با جوانترها بهتر است و همکاری و همفکری خوبی با هم داریم. شاید به همین دلیل باشد که با بسیاری از کارگردانهای جوان مثل عبدالرضا کاهانی یا منوچهر هادی بیش از یک بار همکاری کردهام. کار کردن با کارگردانهای جوان برایم پویایی، فکر و ایده میآورد و من این اتفاق را دوست دارم.
یکی از ویژگیهای کارهای شما نورپردازی خاصی است که معمولاً با جنس قصه نزدیکی بسیاری دارد و ضمناً شیوهی نورپردازیتان در هر فیلم با دیگری متفاوت است.
این آرزوی هر فیلمبرداری است که کارش شناسنامه داشته باشد. تمام تلاشم را میکنم که نورپردازی هر فیلمم با دیگری تفاوت داشته باشد و یک شیوهی یکسان در تمام کارهایم تکرار نشود. مثلاً نورپردازی بیست یا هیچ با فیلمی مثل سیزده59 فرق میکند و این تفاوت از چارچوب دراماتیک اثر و مقتضیات فیلمنامه میآید. من تمام تلاشم را میکنم که با توجه به هر ژانر یا فیلمنامهای نورپردازی خاصی داشته باشم. به هر حال کار کردن با دوربینهای دیجیتال خوبیهای خودش را دارد و یکی از این خوبیها این است که میتوان در نورپردازی دست به تجربههای جدیدتری زد.
برسیم به زندگی جای دیگری است. نکتهای که در ارتباط با شیوهی فیلمبرداری شما گفته شد در این فیلم بهخوبی دیده میشود. فضای سرد حاکم بر زندگی شخصیتها در نحوهی فیلمبرداری و نور و فضای بصری صحنه هم دیده میشود. قبل از شروع کار، تا چه حد در ارتباط با چیزی که تصویر شد با منوچهر هادی همنظر بودید؟
معتقدم این فیلم در جشنوارهی فجر به حقش نرسید. این را به خاطر اینکه در این پروژه بودم نمیگویم و اصرار ندارم که باید فیلمبرداری من دیده میشد. بازی حامد بهداد و یکتا ناصر و کارگردانی منوچهر هادی از امتیازهای این فیلم بود که باید دیده میشد ولی فیلم به نوعی در هیاهوی جشنواره گم شد و آن قدر که شایستگی داشت مورد توجه قرار نگرفت. منوچهر هادی در هر فیلمی نسبت به کار قبلی پیشرفتهای قابلتوجهی دارد و این قابلستایش است. زندگی جای دیگری است فیلم سختی بود و لااقل به دلیل دشواریهای تولیدش امیدوار بودم که دیده شود. خصوصاً بازی حامد بهداد که از نظر من بسیار چشمگیر بود و تفاوت زیادی با کارهای قبلیاش داشت. من از یک سال پیش در جریان نگارش فیلمنامه بودم و طی جلساتی که با منوچهر هادی و خانم قلمفرسایی (طراح صحنه و لباس) داشتیم، ایدههای خوبی برای فیلمبرداری گرفتم. حضور آتوسا قلمفرسایی تأثیر زیادی در شکلگیری رنگ و فضای بصری فیلم داشت. تلاش من هم بر این بود که با توجه به حالوهوای فیلمنامه و سردی روابطی که در قصه دیده میشود در نورپردازی فضای سردی حاکم باشد. مثلاً در سکانس فضای بیرونی زندان که برف میبارد، ما این سکانس را در مرداد فیلمبرداری کردیم. همین طور دربارهی اینکه در کجای فیلم از دوربین روی دست استفاده کنیم یا کجا دوربین ایستا باشد با منوچهر هادی صحبتهای زیادی داشتم و خوشبختانه به تعامل خوبی در کار رسیدیم. سعی کردم نورپردازی و فیلمبرداری در فیلم خیلی دیده نشود و به اصطلاح خیلی گلدرشت نباشد و در فیلم حل شود. دوست ندارم فیلمبرداری کارهایی که انجام میدهم به رخ کشیده شود و از لحاظ تصویری، مستقل از فیلم جلوهگری کند. زندگی جای دیگری است به لحاظ فیلمنامه آن قدر قابلیت داشت و آن قدر دغدغهمند بود که باعث شد من هم به این فضا نزدیک شوم و بیشتر از نورهای طبیعی برای فیلمبرداری استفاده کردم.
معمولاً فیلمنامه ایدهی اولیهی فیلمبرداری فیلم را به شما میدهد؟
صددرصد از فیلمنامه الهام میگیرم. امیدوارم فیلمنامههای خوب سینمایی بیشتر شود. سینمای ایران فیلمسازان خوبی دارد که اگر ایده یا فیلمنامهی خوبی در اختیارشان گذاشته شود کارهای درخشانی انجام میدهند. ایدهی اولیه و فیلمنامه که خوب باشد به لحاظ کارگردانی میتوان مانور زیادی روی آن داد و برای سایر اعضای گروه هم مراجعه به متن، تعیینکننده است.
زندگی جای دیگری است سومین همکاری شما با منوچهرهادی است. ویژگی کار کردن با او برای شما چیست؟
اولین ویژگی او این است که به آدم انگیزه میدهد و باعث میشود همکارانش با انگیزه و انرژی سر صحنه حاضر شوند. به هر حال او سالها تجربهی دستیاری کارگردان در سینما را دارد و قطعاً تجربه به او ثابت کرده که میتوان با این روش نتیجهی بهتری گرفت. آدم بسیار صادقی است و از همان ابتدا تکلیفش با فیلمی که میخواهد بسازد مشخص است. باز هم میگویم که این فیلم به حقش نرسید. سال گذشته آن قدر جشنوارهی پر و پیمانی داشتیم که جز چند فیلم پرسروصدا که حامیان قدرتمندی داشتند، سایر فیلمها در سایه ماندند. شاید اگر مثل باقی فیلمها کسی بود که پشت این فیلم میایستاد قطعاً بهتر دیده میشد. خوشبختانه فیلم در اکران دیده شده و توانسته مخاطبانش را جذب کند. منوچهر هادی از بازیگرانش بازیهای خوبی گرفته، داستان سر و شکلداری تعریف کرده و فیلم داستانگویی پیش روی تماشاگران گذاشته است. برای یک کارگردان اصلاً دستاورد کمی نیست.
در ماههای پایانی سال گذشته اولین فیلم بلند حسین مهکام را فیلمبرداری کردید، این روزها مشغول کار دیگری هستید؟
بله سال گذشته آزادی مشروط حسین مهکام را فیلمبرداری کردم و تجربه لذت بخشی بود. چند پیشنهاد دارم که در حال بررسی آنها هستم.
عبدالرضا کاهانی هم از جمله کارگردانهایی است که چندین تجربهی همکاری با هم داشتید، صحبتی از همکاری دوباره در فیلم جدید کاهانی نیست؟
با کاهانی سالهاست رفاقت دارم و مدتی قبل دربارهی کار جدیدش با هم صحبت میکردیم. قرار نیست در تجربهی جدیدش در کنارش باشم. معتقدم فیلمبردار هم مثل بازیگر برای هر فیلمنامهای مناسب نیست و باید با توجه به ویژگیهای فیلمنامه انتخاب شود. من و کاهانی رفاقتمان پابرجاست اما هر کارگردانی باید تجربهی کار با فیلمبردارهای دیگر را هم داشته باشد و این کاملاً طبیعی است.