«سوی آفتابی مستند»
بازار فیلم مستند Sunny Side of the Doc برای تهیهکنندگان این دست فیلمها چنان اهمیت دارد که مثل امتحان آخر سال میماند. از سراسر فرانسه و کشورهای دیگر به لاروشل - شهر بزرگ ساحلی در غرب فرانسه - مییند تا تلاش کنند که شاید با دست پر به خانه برگردند و با لذت و خیال آسوده به تعطیلات تابستانی بروند. در بازار کمتر کارگردان مستند میبینی، مگر ناشی باشد. تقریباً همگی تهیهکنندهاند. تهیهکننده هم معنیاش سرمایهگذار نیست. هر تهیهکننده یک دفتر کوچک، یک خط تلفن و ارتباط با اینترنت را که میتواند به کار میگیرد. فقط باید کفش و کلاه کند برای حضور در این بازار و بداند که تلویزیونها چه نوع فیلمهایی را میخواهند و همچنین پیگیری کند از چه نهادهای دولتی و غیردولتی میتواند پشتیبانی مالی بگیرد.
اشتها و امید تهیهکنندههای بازاریاب متفاوت است. آنهایی که بسیار بسیار پراشتهایند در پی ساختن فیلمهای دو قسمتی (معمولاً دو نود دقیقه) دربارة موضوعهای سیاسی مهم جهان هستند. در کشور خود موافقت یک کانال بزرگ را با مبلغی قابلتوجه گرفتهاند و تلاش میکنند توافق چند کانال بزرگ کشورهای دیگر را هم بگیرند. وقتی در بخش بازاریابی طرحشان را به مسئولان برنامههای تلویزیونی معرفی میکنند، شنیدن رقمهای سیصد، چهارصد و پانصد هزار دلار کسی را متعجب نمیکند. برای پولسازی از این راه باید خیلی از سرمایهگذارها را راضی نگه داری و این خود، کاریست کارستان. در مرحلة اول باید محتوا مورد تأیید همة کانالهای تلویزیون سرمایهگذار باشد. توی این دنیای وحشی و شبههیولا که تلویزیون ابزار مهمی برای ساختن افکار عمومی است. مثلاً اگر موضوع فیلم چین، روسیه یا افغانستان است ببیندگان کانالهای مهم و پربیننده فقط یک نوع ساخت و نگاه از این کشورها و یا موضوعهای مهم دیگر دنیا خواهند داشت. تازه این بخش سادة ماجراست. قسمت مهم، شکل ساختار فیلم است. فیلم سفارشی، آن هم با سرمایهگذاری هنگفت، زبان تصویر و بیانیاش باید برای همة بینندگان قابل درک باشد. فیلمی که با این همه سرمایهگذار ساخته میشود در پایان یک نسخة نهایی خواهد داشت. تماشاچی ژاپنی، فنلاندی، پرتغالی و... یک محصول مستند سفارشی را میبینند. اینجاست که فغان کارگردانها و بعضی تهیهکنندهها درمیآید که این چه وضعیست؟! شما دارید «فورماتاژ» میکنید. به زبان ساده یعنی سرمایة تلویزیون دولتی را خرج فیلم مستندی قالبی میکنید که در آن از نگاه و نظر سازندهاش خبری نیست. این فیلمها فقط حاصل نگاه سرمایهگذار (تلویزیون) است و بس.
در جلسة تهیهکنندگان مستقل بیشتر با سیاستهای کانالهای مهم (یعنی همانها که پول بیشتری میدهند) آشنا میشوم؛ همین تلویزیونهایی که داد از آزادی بیان میزنند، ولی حکایتشان «با پنبه سر بریدن» است. نمایندگان با اسم و آمار نشان میدهند که کانالهای تلویزیون ـ بهویژه خصوصیها ـ بیش از نیمی از سفارشها را به شرکتهای دوست و رفیقشان میدهند. نکتة مهم مورد اعتراض دیگر این است که بیش از نیمی از موضوعهای کانالهای دولتی فرانسه فقط به محدودة این کشور خلاصه میشود. مثلاً موضوعهای اجتماع فرانسه مثل معلولها، کشاورزها، ماهیگیرها، یتیمها و غیره برای یک تلویزیون خارجی جالب نیستند. این موضوعها از نظر جهانی مهم نیستند و بنابراین تهیهکنندهها نمیتوانند به سراغ کانالهای خارجی بروند و آنها را برای شراکت مالی متقاعد کنند.
بازاریهای شهر لاروشل همگی پراشتها نیستند که به دنبال راضی کردن چند کانال بزرگ برای سرمایهگذاری باشند. اغلب کسانی هستند که به یک کانال تلویزیون بزرگ هم قانعاند. اما رقیب هم زیاد است. غرفههای چهار کانال دولتی و شبکة آرته بیشترین مراجعهکننده را دارند. تهیهکنندهها از مدتها پیش آنچه را کانالها میخواهند دنبال کردهاند. با کارگردانها به صحبت مینشینند. کارگردانهای نگونبخت وقت زیادی برای نوشتن طرح فیلم میگذارند. از جیبشان خرج میکنند و برای تحقیق به سراغ موضوع میروند. قدری فیلم میگیرند و بالاخره مواد لازم را در اختیار تهیهکننده میگذارند تا در زمان حداکثر ده دقیقه آن را به مسئول یک برنامه معرفی کنند تا شاید بارقهای از امید شکل گیرد.
از حدود ده سال پیش که ساخت مستند در اروپا بیشتر شبیه یک کالای استاندارد شده، مسئولان تلویزیون دیگر اصلاً تمایلی به مذاکره با کارگردانها ندارند. به طور طبیعی، یک کارگردان از نگاه و حساسیت موضوع طرح فیلمش دفاع میکند. اما مسئول تلویزیون مأمور اجرای تصمیمهای رییسها است. او ترجیح میدهد فقط با تهیهکننده طرف مذاکره باشد. چون میداند که برای تهیهکننده هدف اول فروش طرح و چرخاندن دفتر و دستک شرکت تولیدیاش است. اما کارگردانهای خیلی سمج هم هر سال آشیانة خود را دارند. «شبکة اروپایی مستند» که مرکزش در دانمارک است به عضوهایش برای تهیة طرح فیلم، پیدا کردن بودجه، معرفی به جشنوارهها و بازاریابی کمک میکند. امسال هم کارگردانها هر روز پای توصیههای کارشناسان این شبکه مینشینند. در بازار که گشت میزنی همه تلاش دارند تولیدهایشان را به نمایش بگذارند. امسال فیلمهایی دربارة لیبی، روسیه، چین و افغانستان زیاد بود.
غرفة مادرید که از چند سال پیش پای ثابت بازار شده و شکل کارش خاص است، تهیهکنندگان مادریدی را دور هم جمع کرده است. این غرفه سعی دارد تهیهکنندگان را به ساختن فیلم در مادرید متقاعد کند. این شیوه را واحدهای فرهنگی استانهای فرانسه نیز در بازار اجرا میکنند. استانها علاوه بر تشویق به فیلم ساختن در منطقة خودشان، سرمایهگذاری هم میکنند. غرفة جدید امسال متعلق به واحد سمعی و بصری وزرات دفاع فرانسه بود. این واحد نهتنها به فیلمسازان در منطقههای نظامی و جنگی کمک میکند، بلکه فیلمهای آرشیوش را هم به فروش میگذارد. فیلمهای آرشیوی این وزارتخانه بسیار مهم و دیدنیاند، چون فیلمبردارهایشان بهراحتی میتوانند نظامیان فرانسوی را همراهی کنند. ناگفته واضح است که این گونه فیلمها تبلیغاتی هستند.
برنامههای بازار فیلم بسیار زیاد و فشرده است. ساعت نُه صبح درِ بازار باز میشود و هفت شب بسته میشود. شب که میرسد کانالها و گروههای مختلف با برپایی مهمانی شام دیدارهای خصوصیتر دارند. بازار چهار روزه است. معمولاً روزهای اول و چهارم جمعیت کم است، اما امسال تمام چهار روز بازار و جلسههای مختلف پر از جمعیت است. ساعت هفت شب مأموران حفاظت بازار با خواهش تلاش میکنند بازاریان را به طرف در خروجی هدایت کنند. مستندسازان - به عنوان هنرمند - معمولاً دیر سر کار میروند و از اینکه صبح زود بیدار شوند بیزارند. ولی امسال تغییر چشمگیری رخ داده بود: بازاریهای فیلم مستند سحرخیز شده بودند!
هر روز پیش از باز شدن در بازار تعداد زیادی پشت در منتظر بودند. هر بازدیدکننده مبلغ زیادی خرج شرکت در این بازار کرده و باید حداکثر استفاده را بکند. بله وقت طلاست. فیلم مستند هم یک جنس است و رقابت هم تعارف ندارد. رقابت فقط بین تهیهکنندهها برای فروش فیلم به کانالهای تلویزیونی نیست. در طول ده سال گذشته تعداد زیادی از جشنوارههای بزرگ بازار فیلم و بهویژه نوعی بورس راه انداختهاند. این همان داستانیست که یک تهیهکننده با پرداخت مبلغی زیاد در طول تقریباً ده دقیقه طرحش را با حضور مردم، به مسئولان تلویزیون معرفی میکنند تا شاید فرجی شود.
ایو ژنوو، مدیر دیرینة بازار، هر سال در جلسههای شروع و پایان، مدام از نگرانیاش بابت راه افتادن بازارهای رقیب در اروپا حرف میزند. از چند سال پیش تعداد شرکتکنندگان از کشورهای اسکاندیناوی خیلی کم شده است. آنها ترجیح میدهند راه طولانی تا فرانسه را طی نکنند و همدیگر را در بازار ایسلند ببینند. اما رقیب جدید و خیلی جدی بازار لاروشل انگلیسیها هستند. از دو سال پیش فقط تکوتوک انگلیسی میشود دید. آنها در شهر شفیلد بازار مهم و بزرگی راه انداختهاند. اما ایو ژنوو، مدیر بازار لاروشل در مقابل این رقیبها دست روی دست نگذاشته است. او شعبههای بازارش را در چین و کشورهای آمریکای لاتین راه انداخته است. بر همین مبنا از چند سال پیش فیلمسازان این دو منطقه، غرفههای بزرگی در این بازار دارند. ژنوو امسال برای آنها سنگتمام گذاشته است. در دو نشست بزرگ، تهیهکنندگان چینی و آمریکای لاتینی در گروههای کوچک طرحهایشان را با کارشناسان مطرح میکنند. کارشناسان بیشتر مسئولان کانالهای تلویزیون یا پخشکنندههای بزرگ فیلم مستند هستند. بیشتر توصیهها بر استانداردهای امروز کانالهای تلویزیون تمرکز دارند.
روز آخر بازار در یک گپ کوتاه و خودمانی به مدیر بازار میگویم: «بزنم به تخته، میبینم که هیچوقت خسته نیستی.» با خنده و تشکر درآمد: «راستش را بخواهی، خستگی من تا روز شروع بازار به نهایت میرسد. در طول بازار هم در فضایی شبیه خلأ زندگی میکنم.»