دنیا روزهای دگرگونی را میگذراند و بیتردید تلویزیون نیز تابع آن است، بهویژه با برنامههای مستندی که باید بر اساس واقعیت باشند. بازار امروز بازار 25 سال پیش نیست. آن روزها تعداد کانالهای تلویزیونی اندک بود. برنامههای مستند بیشتر بودند. کارگردانها آزادی بیشتری داشتند. برنامههای مربوط به مردم و جامعه و سیاست بیشتر بود. رفتار مسئولان تلویزیون با تهیهکنندهها دوستانهتر و انسانیتر بود. اینترنت به میدان نیامده بود و تماسها رودررو انجام میشد. کانالهای تلویزیون وقتی میهمانی میدادند همه را دعوت میکردند. اما حسرتا که بازار مستند هم به انبوه نوستالژیها اضافه شد.
بازار مستند امروز فضای بسیار سرد و خشنی دارد؛ گرچه گردانندگان تلاش میکنند حالوهوای لطیفی به آن بدهند. بازار در کنار ساحل شهر لاروشل برای چهار روز برپا میشود. سالن بزرگ و دراز، همان بازار سابق عمدهفروشی ماهیگیران منطقه است. در فرانسه به این باراندازهای ماهیگیری میگویند: «لُکرییه» (La Criée) که یعنی: فروشندهای در میدانی بزرگ و خیلی شلوغ، با صدای بلند قیمت جنسش را به گوش انبوه خریداران میرساند. این شغل از جمله پیشههای نمادین و سنتی فرانسه است. زمستان دراز و سرد و بندرهای کوچک و بزرگ در ساحل اقیانوس آتلانتیک در غرب فرانسه تصویری آشنا در ذهن مردم حک کرده است. بسیار، در گپهای دوستانه با قدیمیهای بازار، صحبت از کسادی میشود و آنها از شدت خستگی مینالند؛ آدمهایی که سالهای سال همینجا هر روز در سرمای سخت، در تاریکی صبح آمدهاند، لباسهای خیلی کلفت و روی آن لباسی ضدآب پوشیدهاند، چکمههای پلاستیکیشان را تا بالای زانو کشیده و هر یک سعی کردهاند بلندتر از همسایهشان داد بزنند.
امسال چند جای مختلف سالن، فضاهای سبز با گل و گیاه علم کردهاند تا وقتی چند نفر دور میز کوچک فلزیاش مینشینند زیادی احساس خفگی نکنند. اواسط خرداد هستیم و هوا گرم است و ده ساعت در روز در این فضای بسته این در و آن در میزنی تا شاید فیلم مستندت را با قیمت مناسب به این و آن بفروشی. تعداد شرکتکنندگان امسال دو هزار نفر از 57 ملیت است. هر سال تعدادی کارگردان برای اولین و آخرین بار به این بازار میآیند تا شاید فرجی شود و خریداری هرچند کوچک پیدا کنند. روز آخر میفهمند که خریدارها حاضر نیستند با سازندهی فیلم سروکله بزنند. آنها میخواهند سریع جنس را بخرند و اگر هم نخریدند زیاد اصرار نکنند و چرایش را بپرسند. شرکت کردن در این بازار خیلی گران تمام میشود. با این وجود بسیاری از استرالیا و آمریکا و اروپا میآیند. برای هر کس که امیدوار است موفق از بازار بیرون برود برنامه در نظر گرفته شده است. آنها که سودای یافتن پول کلان دارند از همهی دستهها بیشترند. اینها سراغ کانالهای بزرگ فرانسوی میروند. اما از چند سال پیش فضای بازار با آمدن چینیها عوض شده است. بازاریهای قدیمی (منظور همان تهیهکنندگان فیلم مستند است) به شوخی و جدی میگویند: «با طرح فیلمت به سراغ چینیها برو، با صندوقهای بزرگ پر از دلار آمدهاند.» درست میگویند. چینیها در بازار بینالمللی فیلم مستند هم امپراتورند. آنچه چینیها در چند سال گذشته از خود نشان دادهاند فقط به دلیل صندوقهای پردلارشان نیست، آنها کار را خیلی خوب بلدند. واقعاً حیرتآور است که چهطور در مدتی کوتاه خموچم این رشته را یاد گرفتند. انگلیسی اهلفن را خوب حرف میزنند. با بحثهای فرهنگ و هنر و تصویر و سینما و تلویزیون خوب آشنایند. لباس مناسب بازار میپوشند و مهمتر از همه مؤدب هستند؛ آن هم در دنیایی که خریدار تلویزیون با نهایت تحقیر با تهیهکننده برخورد میکند. چینیها در طرحهای بزرگ و پرهزینه حضور دارند که با سرمایهگذاری چند کانال معروف اروپا و آمریکا ساخته میشوند. رد پای نفوذ حضور این گروه از مستندها نشان از انتخاب یا شاید اجبار برگزارکنندگان بازار است. برای نخستین بار موضوع اول بازار، مستندهای طبیعت و حیات وحش است. کلهی یک ببر، عکس هویتی امسال بازار میشود؛ همین ببر در حال نعرهکشیدن روی در بزرگ ورودی چسبانده شده است.
در سالهای نهچندان دور، برگههای تبلیغاتی بیشتر فیلمها، سیاسی و اجتماعی بودند. اما چندی نمیگذرد که فیلمهای طبیعت دوباره پس از چند دهه رونق گرفتهاند. البته نباید نقش پیشرفت تکنولوژی را فراموش کرد. دوربینی که میتواند حتی در تاریکی شب تصویرهای خوب بگیرد یا بر بالگردی سبک سوار شود و با دستگاه کنترل به آسمان برود، مسلماً ایدههای جدیدی به تهیهکنندگان و مسئولان تلویزیون میدهد. فیلمهای زیبای متعددی در چند سال گذشته ساخته شدهاند و بینندههای پرشماری هم داشتهاند. راستش اول قرار بود سینما و تلویزیون وسیلهی تفریح مردم شوند. حالا عدهای از کارگردانها میخواهند از درد و رنج مردم اینجا و آنجا فیلم بسازند و حرف دلشان را بزنند. برای اینها هم بالأخره غرفههای کوچکی هست؛ مثلاً امسال تعداد بیشتری سراغ غرفهی کوچک «همه در سرمایهگذاری سهیم شویم» رفتند. تعداد این شرکتها در اروپا و آمریکا زیاد شده است. کارگردان طرح فیلمش را با مقداری مواد روی این سایت میگذارد. بعد نشانی را به اقوام و دوستان میدهد تا هر یک بر اساس همت عالی توی کاسهاش چند قرانی بیندازد تا شاید دوسه هزار دلار بشود. این در حالیست که طرحهای زیادی با بودجههای بالای یک میلیون دلار برای تلویزیون ساخته میشوند.
بازار از چند سال پیش بخش «آزمایشگاه» را در نظر گرفته است. هر سال آنهایی که طرحهای نویی، چه محتوایی و چه فرمی، در دست دارند آنها را با حاضران در میان میگذارند. همهی طرحها برای پخش از اینترنت استفاده میکنند چون همگی معتقدند که مردم از تلویزیون به خاطر برنامههای مشابه و دروغین دوری میکنند.
در سالهای گذشته «مستند اینترنتی» پرطرفدارترین قالب بوده است که میتواند قدری هم پولساز باشد؛ البته این نوع مستندها هنوز هم تعریف مشخص و واحدی ندارند، اما آنچه بهسادگی میشود گفت این است که موضوع فیلمها باید امکان ادامهدار بودن را داشته باشد و هر بخش آن بر اساس نفس اینترنت کوتاه باشد و بلافاصله به بخش دیگری بپردازد. برای تهیهکنندگان باسابقه، این نوع مستندسازی حکم نوعی «سر کار گذاشتن» را پیدا کرده است.
امسال تعداد داوطلبانی که به متقاضیان به طور افتخاری مشورت میدهند خیلی بیشتر از سه سال گذشته است. همگی صمیمی و مهربانند. به همین هم باید قانع بود که در این دنیا هنوز کسانی هستند که دانش و وقتشان را مجانی در اختیار کسی بگذارند، گرچه برای بیست دقیقه. البته اگر انگلیسی بلد نباشید کسی نمیتواند کمکتان کند. از چند سال پیش کاتالوگها و بروشورهای بازار فقط به زبان انگلیسی منتشر میشوند؛ و همین موضوع باعث شده است که عدهای از تهیهکنندگان فرانسوی دیگر به این بازار نیایند. از کشورهای آمریکای جنوبی تعداد کمی در این رویداد حاضر میشوند. ایو ژنو، مدیر بازار در طول سال تلاش میکند تا بازار شلوغ باشد. او سالها بازار آمریکای جنوبی را در همین لاروشل راه انداخت اما در نهایت موفق نشد. وقتی با او حرف میزنم چندان متأسف نیست و میگوید: «ما تلاشمان را کردیم، نتیجه نداد.»
هر سال که میگذرد به تعداد غرفههای فروش فیلم آرشیو اضافه میشود. پیش از این فقط چندتایی از قدیمیها فیلمهای آرشیو تاریخیسیاسی را به فروش میگذاشتند. امروز بر اساس تقاضای بازار تعداد زیادی از فیلمهای آرشیوی طبیعت و حیات وحش روی بساطها دیده میشود. موضوع فرسایش محیط زیست آن قدر مهم شده است که یک روز کامل را به این نوع فیلمها اختصاص دادهاند.
در سالهای اخیر تازهواردان دیگری هم به بازار راه یافتهاند. آنها اهل موسیقی هستند و برای ساختن موسیقی متن فیلم مستند پیشنهاد میدهند. تقریباً تا ده سال پیش برای فیلم مستند از موسیقی استفاده نمیشد. کسی هم که موسیقی میگذاشت برای بخشهایی از فیلم بود که مثلاً میخواست فضا را غمانگیز یا مهیج کند؛ که آن را هم از اینجا و آنجا بدون اجازه برمیداشت. اما امروز با پرداخت رقمی اندک برای فیلمتان موسیقی اریژینال میسازند.
بیتعارف کار سادهای نیست که در یک گزارش کوتاه همهی هیاهوی چهار روز بازار را نوشت و منعکس کرد. آن قدیمها، روز اول و آخر تکوتوک آدم جدید و ناشی در بازار خلوت پرسه میزد، اما امسال از هشت صبح تا یازده شب مردم در تلاطم هستند. یکی از جملههای مشهور تهیهکنندههای بازار میگوید: «فیلم مستند ساختن، سخت مقاومت کردن است.»نگیز بکنند.