یکی از مشخصات جشنواره فضای خودمانی و صمیمی آن است. هر سال از تشریفات و خرجهای زائدی که صرف مهمانیها و غیره میشد، کاسته شده و صرف کیفیت و محتوای نمایش فیلمها شده است. در میان تماشاگران، فارغ از دانشجویان جوان، بسیاری از افراد سالخورده هم حضوری پررنگ دارند، به نظر میرسد که جشنواره به نوعی با بخشی از خاطره و نوستالژیشان یکی شده است.
امسال نمایش فیلمها محدودتر و جمع وجورتر شده است. هفده فیلم در بخش مسابقه نمایش داده شد. معرفی فیلمسازان نو ظهور و ناشناخته از اهداف همیشگی جشنواره است. فیلمهایی که در بخشهای جنبی به نمایش گذاشته میشوند، برگزیده ای از سینماگران مستقل جهانیاند. در ترکیب هیئت داوری امسال اشتوان سابو فیلمساز سرشناس مجارستانی حضور داشت. به مناسبت بیستمین سال مشارکت شهر هایدلبرگ با جشنوارهی مانهایم، مدیر جشنواره امسال خودش آستینها را بالا زده، پشت دوربین ایستاده و فیلمی کوتاه، انتقادی و طنزآمیز درمورد نبودن یک مکان مناسب سینمایی در شهر هایدلبرگ ساخته است. فیلم هشداری تند به مسئولان فرهنگی شهر است، چرا که جشنواره برای نمایش فیلمها در هایدلبرگ سالهای طولانی دچار سردرگمی در مکان و سینماهای نامناسب بوده است. این آلاخون والاخون کردنها، دستاندرکاران جشنواره و تماشاگران را کلافه کرده است.
مدیر جشنواره طبق معمول همه ساله در شب افتتاحیه سخنرانی دلنشینی درباره هنر سینما و رابطهاش با زندگی بیان کرد. او فیلمها را روایتی از زندگی انسانها میداند و سینماگران مؤلف را با خوانشهای متفاوتی که از هستی و حیات آدمی بیان میکنند، ستایش میکند و این فیلمسازان را به نوعی شبیه نویسندگانی میداند که قصههایشان را به شکل تصویری بیان میکنند. روایتهایی از زندگی مردم در هر گوشهی دنیا که تمامی ندارد.
بخش مسابقه
خانه Home (ماکسیمیلیان هولت)، سوئد
نقش خانواده ها و رابطههای گسستهی فامیلی در غرب و جوامع رو به رشد روزبهروز با مشکلات بیشتری همراه شده است. این بحران شرایط روحی و عاطفی شدیدی را برای آدمها بهوجود آوره، تنهایی محصول این شرایط است. فیلم به خوبی این فاصلهها را نشان میدهد. دختر جوانی با مادرش اختلافاتی دارد و دچار افسردگی است. با مرگ پدر بزرگش در شهر کوچک ساحلی دورافتادهای، او برای دیدار مادر بزرگش که به مدت بیست سال از او دور بوده، راهی آنجا میشود. مادربزرگ زنی شیرین، بذلهگو و خوش طبع است. پسر ده سالهی همسایه به خاطر بدرفتاریهایی که در مدرسه و خانواده با او میشود، به این مادربزرگ پناه میآورد. به این جمع یک کتابفروش جوان هم اضافه میشود. هر کدام شخصیت متفاوتی دارند، ولی لحظههای دلنشینی را در کنار هم دارند.
کوآن بهار Koan of Spring (مارک-الیور لووُ)، فرانسه/ کرهی جنوبی/ ویتنام
داستان فیلم سال 1971 در کشور ویتنام اتفاق میافتد. وزیر دفاع احساس میکند لحظات آخر عمرش رسیده و تاکنون جانشینی برای خودش پیدا نکرده است. او به دستیارش که پیرمردی باهوش و با تجربه است، دو هفته فرصت می دهد تا فردی را برای جانشینیاش پیدا کند، چرا که حاکمیت و دستگاه نظامی نیاز به نیرویی جوان تر دارد. دستیار به تنهایی و پای پیاده راهی دشت و جنگلها میشود و با سخنهای حکیمانه با طبیعت گفتوگو میکند. او به سراغ ژنرال سرشناسی میرود که اکنون بازنشسته است و با ماهیگیری زندگی سادهای را در کنار دریاچه دارد. ژنرال سابق استاد هنرهای رزمی و یوگا است. او دو پسر و یک دختر دارد و آن ها را آموزش میدهد. دستیار وزیر از هر کدام آنها امتحان میگیرد که بیشترجنبه فکری و رزمی دارد. او در نهایت تشخیص میدهد، دختر به علت استعداد و مهارتهای فکری و رزمی شایستهی جانشینی وزیر دفاع است. فیلم با زبانی فلسفی و شاعرانه نگاهی عمیق دارد به ذن، آموزههای یوگا، خوشنویسی و هنرهای رزمی.
پیش از بارش برف Before Snowfall (هشام زمان)، نروژ/ آلمان/ عراق
قصهی مهاجرت آدمها در جهان حکایتی تاریخی و در مواردی غم انگیز دارد. پسر کُُرد شانزده سالهی عراقی با پوشش پلاستیکی و تنفس مصنوعی در مخزن یک تانکر نفت پنهان میشود و با این اقدام خطرناک از شمال عراق راهی شهر استانبول میشود. انگیزه سفر یافتن خواهرش در غرب است، چرا که باید خواهرش با فردی ازدواج کند که خانواده میخواهد. در ادامهی قصه متوجه میشویم که خواهر او طی فرار عازم نروژ شده است. پسر در استانبول با دختر کُردی از سوریه آشنا میشود. دختر لباسهای پسرانه میپوشد تا راحتتر به گردش بپردازد. پدرش در برلین زندگی میکند. هر دو با ماجراهای گوناگون سخت از مرز یونان و ترکیه به برلین میروند. دختر متوجه میشود، پدرش با زن دیگری ازدواج کرده است و کودکی هم دارند. پدر میل ندارد، از دخترش و دوستش حمایت کند. هر دو راهی نروژ میشوند. پسر با ماجراهایی که در سفرهای بین شرق و غرب داشته، به تجربههایی رسیده و اکنون طمع عشق و خوشبختی را لمس کرده و در تصمیمی که درمورد خواهرش میگیرد، تماشاگر را با این واقعیت مواجه میکند که بین سنت ومدرنیته چه حفرههای ناشناختهای وجود دارد.
دنیای نو The New World (جاپ ون هوسدِن)، از هلند
فیلم نگاه دیگری است به مهاجرتهای تلخ و تکان دهنده از دیدگاه شهروندان کشورهایی که بیشتر درگیر این بحراناند و به بیشترین مهاجرین پناه دادهاند. زنی هلندی در فرودگاه آمستردام نظافتچی است. او بخشی را تمیز میکند که محل نگهداری پناهندگانی است، که هنوز در شرایطی نامشخص و بلاتکلیف بهسر میبرند. پناهندگانی که با بدترین بحران روانی، انتظاری کشنده را طی میکنند. زن نظافتچی به علت مشکلات شخصی علاقهای به دانستن گرفتاری پناهندگان ندارد. او پسر نُه سالهاش را درمحل کارش نگهداری میکند. طی حادثهای، یک پناهندهی آفریقایی در حالی که در انتظار قبولی یا رد پناهندگیاش است، با پسر رابطهای صمیمانه پیدا میکند. او با رفتارهای عاطفیای که از خود نشان میدهد ، بتدریج چهره عبوس و سرد زن را دگرگون میکند. فیلم با نگاهی ظریف و عمیق به پیچیدگیهای درونی و تودرتوی آدمها در قالب ملیتها میپردازد و این که چگونه میتوان این فاصلهها را کمترکرد.
شیرهی قند Molasses (کارلوس لِشوگا)، کوبا/ فرانسه/ پاناما
کوبا هنوز با آرمانهای سیاسی چپ و سوسیالیستی اداره میشود، اما امروزه مشکلات اقتصادی و
اجتماعی، شرایطی سخت و دشوار برای این کشور بهوجود آورده است، اگرچه حکومت سعی میکند، این کمبودها و ناهنجاریهای اجتماعی را پنهان کند. فیلم قصهی یک زن و شوهر جوان روستایی است، جایی که کارخانه تولید شکر وجود دارد و آن ها درآن کار میکنند، اما کارخانه به علت مسایل مالی تعطیل میشود و زن و شوهر درگیر کارهای پیش پا افتاده میشوند. مرد مربی آموزش شنا در یک استخر بدون آب میشود. زن هم نظافتچی است. آنها در کنارشان یک دختر و مادر بزرگ هم دارند اما درآمد زیادی ندارند، بهناچار خانهیشان را به محلی برای روسپیگری اجاره میدهند و روزها در پارکی سرگردان و منتظر پرسه می زنند تا شب به خانهشان بروند. پلیس به راز زندگیشان پی میبرد و دادگاه آنها را به جریمهی نقدی سنگینی محکوم می کند. مرد برای پرداخت این پول متوسل به کار غیر قانونی دیگری میشود و گوشت قاچاقی میفروشد. در پایان به علت بارندگی، محلی که برای نگهداری گوشتها تدارک دیدهاند، پر از آب میشود و مرد دوباره به کار اصلیاش باز میگردد. فیلم هجویهای تلخ و دردناک از شرایط اقتصادی جامعهای است که مدافع سرسخت طبقات محروم اجتماعی است. جایزه اول بخش مسابقه به این فیلم اهدا شد.
یک جایزهی دیگر برای سینمای ایران
جشنواره در معرفی فیلمسازان جوان سینمای ایران همیشه فعال بوده است. در بخش مسابقه در سالهای اخیر فیلمهای سینماگران جوان ایرانی جایگاه خاصی داشته است. تعدادی از این فیلمها جوایز اصلی و یا مهم جشنواره را دریافت کردهاند. سال گذشته سوت پایان (نیکی کریمی) جایزهی اول بخش مسابقه را گرفت. امسال فیلم قاعدهی تصادف (بهنام بهزادی) جایزهی ویژهی هیئت داوران را بدست آورد. تماشاگران آلمانی آنچنان تصویر روشنی از شرایط اجتماعی امروز ایران ندارند و تا حدودی از طریق رسانهها اخبار تحریف شدهای را به شکل کوتاه مشاهده میکنند، ولی فیلمهای مستند و یا واقعگرا زمینهی مناسبی هستند تا از اوضاع کنونی ایران تصویرهای متفاوتی پیدا کنند. این فیلمها برایشان جذاب است و تازگی دارد، به خصوص که به مشکلات نسل جوان بپردازد. فیلم قاعدهی تصادف به خوبی گویای روشن و شفاف نسل جوان فعلی است.
قصه فیلم اگرچه دربارهی چالش بین دو نسل است، اما شکل کلیشهای و تکراری ندارد و با نکتههای بسیار ظریف و جزییات دقیق ساخته شده است. فیلم فارغ از مضمون تودرتو از نظر ساختاری نوآوریهای چشمگیری دارد. با نماهای طولانی و بدون کات، دوربین متحرک در مکانهای بسته مثل سکانس پلان نزاع پدر و دختر در پارکینگ زیرزمینی به زیبایی مفهوم پنهان کاری را به تصویر میکشد. تماشاگران و منتقدین استقبال خوبی از فیلم کردند و جایزهی ویژه هیئت داوران جشنواره را دریافت کرد.
بخش سینمای مستقل
برادران پودینگی Dumpling Brothers (گنادی استروفسکی)، روسیه
دو برادر روس از دوران کودکی همیشه با هم در رقابت بودند و از نظر فکری هم هر دو بسیار متفاوتند. یکی نوازنده است و دیگری هم یک تاجر موفق بانک. پس از مرگ پدرشان برای تسلی خاطر مادر سوگوارشان نزد او میروند. مادر در پختن یک غذای روسی مهارت دارد. او میداند پسرانش این غذای مخصوص را بسیار دوست دارند. مادر برای کاهش رقابت و نزدیکی دو پسرش این غذا را مرتب برای آنها درست میکند و به شکلی جنونآمیز در پختن این غذا افراط میکند. دوست پیرمردی به او توصیه می کند، یک شرکت مواد غذایی به اتفاق پسرانش تأسیس کند. آنها از این طریق پول هنگفتی بدست میآورند. فیلم با طنز سیاهش چالشهای سنتی و مدرن جامعه کنونی روسیه را در شرایط سرمایهداری جدید به تصویر درمی آورد
مرد استِپ Steppe Man (شمیل علیاف)، آذربایجان
در جشنواره بندرت از این کشور فیلمی به نمایش درآمده است. فیلمسازان آذربایجانی توانایی و شاید امکانات زیادی ندارند تا تصویر روشن و شفافی از جامعهشان نشان دهند. داستان فیلم درباره شتربان جوانی است که به اتفاق پدر بیمارش به دور از شهر در کلبه و مزرعهای زندگی میکند. با مرگ پدر او تنهاتر میشود. ساربانی که هیچ رابطهی اجتماعی با افراد شهری ندارد و بیشتر با طبیعت و حیوانات ارتباط دارد تا این که زنی جوان و شهری به علت اختلافی که با شوهر خلاف کارش دارد، فرار میکند و به مزرعه ساربان میرسد و از ساربان گوشهگیر میخواهد که به او پناه دهد. ساربان در آغاز سخت مقاومت میکند اما بتدریج با رفتارهای ساده و محبتآمیز دختر، به او علاقمند میشود. فیلم از همان قصههای قدیمی و کهنه شدهای است که میخواهد ثابت کند آدمها و زندگی شهری آلوده هستند و کسانی که در دامن طبیعت و به شکل بدوی زندگی میکنند، خوی انسانی بیشتری دارند و ساده و پاکدل هستند. فارغ از این، ساختار فیلم از نظر کارگردانی و بازیگری ناپخته و خام است.
سینمای ویژه
چهطور یک ابر را توصیف کنیم How to Describe a Cloud (دیوید وِربیک)، هلند
مادری دریک جزیرهی کوچکی در تایوان زندگی میکند. او بیناییاش را از دست میدهد. دخترش ساکن شهر است . او به همراه دوست نقاشاش راهی جزیره میشود تا از مادرش نگهداری کند. مادر با این که نابینا است، اما تصاویری خیره کننده از واقعیت را به شکل فانتزی بیان میکند که برای دختر و دوست نقاشاش حیرتانگیز است، چرا که هر دوی آنها قدرت بینایی دارند، ولی توانایی دیدن دقیق پیرامون خود را ندارند. چیزی که در مادر برخلاف آنها با تخیل و تجربیات دوران بیناییاش میبیند. فیلم با نگاهی درونگرا به راز و رمزهای نهفتهی هستی و زندگی می پردازد. بازیگر نقش مادر بازی بسیار فوق العاده زیبایی دارد.
درزندگیواقعی In Realife بیبان کیدران، انگلستان
دنیای امروز نوجوانان با اینترنت سخت پیوند خورده است. شکی نیست که ابزارهای مدرن مجازی گاه مفید و مهماند اما وقتی به شبکههای اعتیادآور و حتی خطرناک منجر میشوند، آسیبهای روانی و رفتاریی سختی را برای نوجوانان بهوجود میآورند. فیلمساز زن این فیلم به دنبال همین دغدغهها رفته است. او در جستوجوی این استکه سرنوشت نسلی که با اینترنت بزرگ میشود چگونه خواهد بود. او با پنج نوجوان از شهرهای مختلف غربی مصاحبه میکند و از آنها می پرسد با اینترت چه کارهایی را انجام میدهند؟ پاسخ آنها اگرچه متفاوت است، اما در مجموع همگی به نوعی دنبال یک مخاطب و یا دوست دنیای مجازی هستند. البته به قدری گرفتار افراد مجازی در این شبکهها هستند که دیگر رابطه اجتماعی معمولی ندارند.
Frederic Fonteyne تجلیل از یک استاد سینما
جشنواره از آغاز تا کنون یک سنت کلاسیک سینمایی را پیگیری میکند و آن قدردانی از فیلمسازانیست که در قید حیات هستند و فیلمهای درخشانی ساختهاند. حضور آنها در جشنواره و نمایش فیلمهایشان فرصت مناسبی برای تماشاگران است تا از نزدیک با افکار و عقاید این استادان سینما آشنایی پیدا کنند. تا کنون فیلمسازان برجستهای هم چون تئودور آنجلوپولوس، الکساندر سوکورف، ویم وندرس، ژانگ ییمو، آتوم آگویان در این بخش مورد ستایش قرارگرفته اند.
امسال فیلم ساز بلژیکی فردریک فونتینه در این بخش معرفی شد و خودش هم در جشنواره حضور داشت. او بعد از تحصیلات سینمایی با فیلم های کوتاه آغاز به کار کرد. اولین فیلم بلندش در سن سیسالگی با نام Max et Bobo در بخش مسابقهی جشنوارهی مانهایم ـ هایدلبرگ در سال 1997 جایزه اول را بدست آورد. فردریک فونتنه فیلمساز دقیق و کمکاری است، اما فیلمهایش در مجامع سینمایی و جشنوارههای مهم بسیار موفقیت آمیز بوده است. فیلم جدید او Tango libre در جشنوارههای ونیز و کن توانسته جوایزی کسب کند. محتوای فیلمهایش با زمینههای رمانتیک، به شرایط انسانی و آزادی میپردازد.