شصتویکمین جشنواره فیلم لندن از 12 تا 23 مهرماه در پانزده بخش مختلف از جمله مناظره، خنده، جرأت، هیجان، فرقه، سفر، خلق، خانواده، گنجینهها و... آثار مختلفی را به نمایش گذاشت. برنامه امسال تمرکز زیادی بر مسائل مهاجران و مشکلات آنها و مسائل اجتماعی و جنسیتی داشت...
...چند فیلم دیگر هم از اقصا نقاط جهان حرفهایی برای گفتن داشتند که در میانشان حتی فیلماولیهایی هم دیده میشد. کیکپز (اوفیر رائول گرایزِر) محصول مشترک آلمان و سرزمینهای اشغالی، داستان رهایی انسانها از تعصبهای فرهنگی و سنت است؛ فیلمی که لایههای مختلف احساسات انسانی را بررسی و ظرافتها و نیازمندیهای روانیاش را مطرح میکند. بازی قوی دو هنرپیشه اصلی یکی از نشانههای کارگردانی خوب آن است.
درام فرانسوی اِوا به کارگردانی لئا میسیو، داستان زندگی یک دختر نوجوان در تعطیلات تابستانی را بازگو میکند که دچار بیماری میشود و بهتدریج بیناییاش را از دست خواهد داد. او سعی میکند از تابستان بهترین استفاده را ببرد و با بلوغ خودش هم کنار بیاید. در حاشیهی فیلم مسأله مهاجران اروپا جلب توجه میکند.
دو فیلم آلمانی هم در این دوره درخشیدند که اولی غربی (والسکا گریسباخ) بود، درباره داستان ساده ولی چندوجهی و پرجزییات زندگی تعدادی کارگر جادهساز آلمانی که مجبور میشوند برای کار به کشور همسایه بروند. آنها با خودسری تنش ایجاد میکنند اما یکی از آنها بدون توجه به دیگران با افراد این ده کوچک به سطح دیگری از روابط دست مییابد. انتخاب بازیگران (نیکلاس واکربارث) داستان انتخاب هنرپیشه برای نقش اول یک فیلم تلویزیونی بر اساس اثری از فاسبیندر است. فیلم در ظاهر تلاشی برای پیدا کردن هنرپیشه است ولی در اصل از قدرت، فردیت و تأیید شدن میگوید.
در جشنواره چند فیلم دیگر از نقاط مختلف جهان با رویکردهای متفاوتی داستانسرایی کردند. از کشور آرژانتین اجلاس سران/ The Summit رهبر دولتی را نشان میدهد که با وجود مشکلات خانوادگی در اجلاسی در خصوص کنسرسیوم نفت آمریکای جنوبی شرکت میکند و سیاستهای کشورش را زیرکانه تحقق میبخشد. بازی قدرتمند هنرپیشهها و فیلمبرداری جذاب و موسیقی متن آلبرتو ایگلسیاس (که موسیقی بیشتر فیلمهای پدرو آلمودووار را ساخته است) بر جذابیتهای جدیدترین فیلم سانتیاگو میتره افزوده است.
اکشن مسابقهدهنده و زندانی/ Racer and the Jailbird به کارگردانی میشل روسکامِ بلژیکی، فیلمی جذاب با سرعت بالا و داستان جذابی از عشق است. بازی عالی هر دو هنرپیشه اصلی فیلم به جایگاه فیلم در سطح بینالمللی بسیار کمک کرد. وقتی توضیح ردپا/ Spoorرا میخواندم مطمئن نبودم که آمادگی دیدن یک فیلم ۱۲۸دقیقهای لهستانی را دارم یا نه. اما وقتی کریستف زانوسی را به عنوان تهیهکنندهی فیلم دیدم، به تماشای فیلم رفتم که تصمیم خوبی بود. تازهترین فیلم آگنیشکا هولاند داستان زن میانسالی در یک شهر کوچک و مبارزه آرام او با شکار و کشتار حیوانات به دست اهالی را دنبال میکند؛ و لایههای مختلف زندگی و روابط شهروندان را بهخوبی به تصویر میکشد.
از ایران شش فیلم در جشنواره شرکت داشتند که بعضی از آنها تولید داخلی نبودند. فیلم کوتاه رتوش کاری از کاوه مظاهری با سوژه خشم نهفته، بخشی از زندگی یک زوج جوان را با ذکاوت نشان میدهد. فیلم موفق وقت ناهار از تلاش دختر جوانی برای شناسایی جسد مادرش در یک بیمارستان دولتی میگوید و تمام دروغهای او برای رسیدن به یک مقصود دیگر. ۲۴ فریم آخرین پروژه ناتمام عباس کیارستمی که بهوسیله پسرش احمد و چارلز گیلبرت به اتمام رسید، مانند اشعار زیبا و ساده از بیحرکتی یک تابلو به حرکت رو میآورد؛ فیلمی که عکسهای کیارستمی و سادگی و پیچیدگی دیدگاه او را با ظرافت به نمایش میگذارد. اسرافیل فیلم بلند آیدا پناهنده از محصولات داخلی بود که به نمایش گذاشته شد. قبل از اتمام تابستان داستان سفر تابستانی سه پسر ایرانی است که در پاریس زندگی میکنند. این فیلم با سرمایهگذاری فرانسه و سوییس ساخته شده است.
در مجموع در این دوره از جشنواره فیلمهای مستند جذابی روی پرده رفتند. مستند چوکا ساعت را به ما بگو داستانی از زندگی چند مهاجر ایرانی است که قصد ورود به استرالیا را داشتند ولی بهوسیله دولت استرالیا به جزایر مانوس فرستاده شدند و پروندهشان کماکان بعد از چند سال روشن نیست؛ فیلمی غمگین و شاید تا حدی طولانی به کارگردانی آرش سروستانی که بخشی از این فیلمها را به طور مخفی گرفته است. بابی جین (الویرا لیند) زندگی بالرین آمریکایی را روایت میکند که بعد از ده سال گروهش در خاورمیانه را ترک میکند و به شهرش در نیویورک برمیگردد؛ فیلم جذابی که چندان حسوحال آثار مستند را ندارد. اگر موجبازی و دریا برایتان جذاب است، مستند هر موج را بگیر (روری کندی) را باید ببینید که داستان زندگی یکی از بزرگترین موجسواران جهان لِیِرد همیلتن را نشان میدهد. تصاویر زیبا و مصاحبههای صادقانه با دوستان و یاران او از ویژگیهای فیلم است.
از میان فیلمهای کوتاه چند اثر بسیار جذاب را هم تماشا کردم. مرد در حال خفگی محصول مشترک دانمارک، انگلیس و یونان داستان یک پناهنده فلسطینی را در خیابانهای آتن به تصویر میکشد که برای تهیه یک لیوان قهوه و غذا حاضر به هر کاری میشود؛ و این وضعیت تمام اخلاقیات و وجودش را زیر سؤال میبرد. سرخ کن (شارلوت رِگِن)فیلمی انگلیسی از آخرین صبح یک دانشآموز است که باید با والدینش برای شرکت در دادگاه خود برود و مادرش برای او صبحانه تهیه میکند؛ فیلمی بسیار تأثیرگذار.
اما فیلم اختتامیهی جشنواره سه بیلبرد خارج از ابینگ میزوری به کارگردانی مارتین مکدونا بود؛ اثری فوقالعاده در رابطه با مرگ، سوگواری، خشونت علیه جنس مخالف، نژادپرستی و روابط خانوادگی. کارگردانی مکدونا با بازیهای عالی تمام هنرپیشهها فیلم را جذاب و تأثیرگذار کرده است و فیلم تمام مدت با احساسات بیننده بهخوبی بازی میکند. دگرگونی پلیس نژادپرست با بازی درخشان سم راکول بسیار الهامبخش است. مدت زیادی بود که چنین قصهپردازی خوبی را ندیده بودم. بیخود هم نیست چون مکدونا نمایشنامهنویس خبرهای است و این قابلیت خود را به سینما آورده است. بازی فرانسیس مکدورمند هم در نقش زنی درمانده که باید با مرگ دخترش کنار بیاید یا شاید نیاید(!) بینظیر است.