دستگرد یزد شاپوران نویسنده، پژوهشگر و کارگردان: پژمان مظاهریپور، مشاور کارگردان: ابراهیم مختاری، تصویربردار: مرتضی متقی (با تشکر از بابک بهداد)، تدوین: آرش زاهدیاصل، صداگذاری: مریم حقپناه، گوینده: شهرام درخشان، طراح تصاویر انیمیشن: سعید تارازی، اجرای انیمیشن: حمیدرضا فطورچیان، مجری طرح: پژمان مظاهریپور، تهیهکنندگان: پژمان مظاهریپور و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، محصول 1392، زمان 34 دقیقه.
سال 1369 کشاورزان روستایی در شمال درهگز در استان خراسان شمالی و در نزدیکی مرز ایران و ترکمنستان، هنگام خاکبرداری و تسطیح یک تپه در محوطهی باستانی و افزودن به زمین زراعی، به ستونها و سازههای گچی مربوط به تاریخ ایران باستان برمیخورند. ماجرا از دید مسئولان میراث فرهنگی مخفی نمیماند و محوطهی اطراف «یاریمتپه» که از قبل هم به عنوان یک محوطه (سایت) باستانشناسی شناخته شده بود، مورد کاوش و تجسس قرار میگیرد. حاصل کاوشهایی که بهتدریج و تا اواخر دههی هشتاد ادامه داشته و در سه تپهی الف، ب و ج در نزدیکی یاریمتپه آثاری از یک بنای عمومی و حکومتی مربوط به دورهی بهرام پنجم شاه ساسانی، یک آتشکده، بقایای یک اسنودان (آرامگاه دائمی مردگان زرتشتی) یک برج خاموشخانه (محل نگهداری موقت و مراسم مذهبی مربوط به مردگان) و در تپهی «ج» آثاری از کارگاههای سفالگری، شیشهگری، آهنگری و ریختهگری مربوط به دوران ایلخانی و ساسانی کشف میشود.
پژمان مظاهریپور را میتوان «ویژهکارترین» سینماگر ایران نامید. این مستندساز که از سال 1377 با فیلم موزهی آبگینه پا به عرصهی سینما گذاشت، تمام همتش را صرف ثبت و ربط سوژههای تاریخی و اقلیمی ایران کرده است؛ از تاریخچهی سازههای معماری باستانی گرفته تا تاریخ فرهنگ و ادب و هنر ایرانی و البته موازی با موارد تاریخی، مستندهایی درباره پدیدههای مخرب اقلیمی و زیستمحیطی که امروزه دلنگرانی عمومی مردمان نه یک کشور که کل منطقه را به همراه داشته است؛ پدیدههایی همچون غبارها و ریزگردهای منطقهی خوزستان، خشکی تدریجی دریاچهی ارومیه و... غبار سرخ، دریاچهای که بود، بر کرانههای خزر، آب در ایران، ایران پس از هزارهها آثار مستند مظاهریپور درباره پدیدههای اقلیمی و زیستمحیطی معاصر کشورمان هستند و مستندهایی همچون داستان چندهزارسالهی یک شهر، سعدی شاعر مصلح، وارثان کیومرث، وادی هفتواد، از اریسمان تا بوخوم، شاهنامهی شاه تهماسب، تاریخ متالورژی در ایران، داستان تولید برق در ایران، موزهی آبگینه، سفالینههای ایران، جیرفت تمدن گمشده و... همگی جنبههایی از تاریخ تمدن و فرهنگ و هنر ایرانی را مستند کردهاند و موضوعشان تاریخ و باستانشناسی است. فیلم ساختن از سازههای باشکوه و برجاماندهی تاریخی شاید کار چندان دشواری نباشد. این سازههای باشکوه و پابرجا چندان زوایا و گوشههای چشمنواز و مجابکنندهای در خود دارند که توجه و علاقهی هر بینندهای را جلب کنند. اما وقتی موضوع مستند در مورد سازههایی است که جز تعدادی سفال و ظرف شکسته، یکیدو ستون تخریبشده، چند نقش و کتیبهی مخدوش و نصفهونیمه، چند دیوار و سقف فروریخته و مدفون زیر خروارها خاک، تمامی دستمایهی کار را تشکیل دادهاند، میتوان دشواری ماجرا را حدس زد. بازگویی حقایقی مستند و نه داستانسرایی و خیالبافی درباره همین مواد و مصالح در زمانهایی که سازهای مهم و برجسته بودهاند، و از آن مهمتر کشف حقایقی از چندوچون و مراودات مردمانی که در این سازهها میزیستهاند، کار چندان سادهای نیست بهویژه اگر دایرهی مخاطبان نه یک کلاس درس و با واسطهی یک جزوهی تحقیقی، بلکه با زبان سینما باشد و رویکرد سینماگر، مخاطبمحور؛ و دلیل انتخاب سوژههایش نه به یادگار گذاشتن اثری در قفسهها و آرشیو اداره و نهادهای مربوطه که جلب توجه و علاقهی بیننده.
دستگرد به زمینهای وسیع و مرغوب کشاورزی که به دربار تعلق داشتند گفته میشد و یزد شاپور نام حکمران منطقهی خراسان شمالی در دوران بهرام پنجم ساسانی بودهاست. دستگرد یزد شاپوران با تکیه بر نمونههای اندک یافت شده در کاوشهای چند تل کوچک باستانی، ما را به دوران ساسانی و زمان پادشاهی بهرام پنجم میبرد؛ روزگاری که گروههای مهاجم هپتالی از شرق آسیا به مرزهای شمال شرقی ایران حمله میکردند و دست به تخریب و غارت میزدند (در تاریخ به هپتالیان معروف هستند)؛ تا آنجا که بهناچار شاه ساسانی پایتختش را که در تیسفون و آن سوی مرزهای شرقی قلمروی او بود، رها میکرد و به این سوی مرزها میآمد تا هپتالیان را گوشمالی دهد، فرمانروای امینی را به حکمرانی منطقه بگمارد، جشن و مراسمی به یادگار برگزار کند و برای ادارهی سایر نواحی کشور پهناورش به تیسفون بازگردد. توصیف و تفصیل این ماجرا نه از گمان و تخیل سازندهی فیلم و فیلمنامهاش بلکه از دل همان نقشونگارها، ستونها و کتیبههای شکسته و نصفهونیمه باید استخراج میشد. ما بخش مهم و بااهمیتی از کار را نمیبینیم که این موضوع میتوانست فیلم را فاقد جذابیت و قانعکنندگی لازم بکند اما بهواسطهی پژوهشی که مدتها قبل از آغاز تصویربرداری شروع شده، مخاطب با گفتار متن و شرحوبسطهای تاریخنگارانهی فیلم همراه میشود و آنگاه خطونگارهها و سازههای شکسته شمایل یک مجموعهی کامل و پابرجا را به خود میگیرند و جذابیت را برای فیلم به ارمغان میآورند. با این همه از مقدورات فنی دوربین و چشمان ناآزمودهی مخاطب در گشتزدنهای متوالی در فضایی مخروبه و تصاویری مبهم نمیتوان انتظار داشت که هیچ تماشاگری دچار ابهام و دلزدگی نشود. سینماگر برای ترسیم و تفهیم درست گوشهوکنارهای بنا و شرح تصاویر و کتیبههای آن، تکنیک انیمیشن را به کار گرفته و به جای استفاده از زومهای متعدد و احتمالاً بیحاصل دوربین، با متمایز کردن نقشهها و خطونگارهها به کمک چشم و حواس تماشاگر غیرمتخصص فیلم آمده است. دستگرد یزد شاپوران همزمان و موازی دو دسته اطلاعات را به بینندهاش منتقل میکند، یکی شرح چگونگی کاوش در تلهای باستانی همجوار از زبان کارشناسان و مجریان آن - از اولین گامها تا انتها - و دیگری شرح و ربط یافتههای باستانی با رخدادهای تاریخی آن دوره و از زبان گویندهی گفتار متن. البته شنیدنیتر از این دو روشِ انتقال اطلاعات، شرح و تفصیلی است که مهدی رهبر یکی از باستانشناسان خبره درباره سازههای متفاوتِ یافتشده در دل آوار تپهها میدهد و علاوه بر توضیح نوع کاربری هر سازه اطلاعات تکمیلی فوقالعادهای هم از آداب و سنتها و شیوههای زندگی اجداد باستانیمان به آن میافزاید. این مستند ممکن است از دیدگاه یک خبره و متخصص آثار باستانشناسانه، مزیتها و حتی کاستیهای خاص این نوع را داشته باشد اما از چشم یک تماشاگر عام علاقهمند به میراث فرهنگی، اثری آموزنده است و به دیدنش میارزد.
|