همان طور که در جریان هستید، در کتاب سال سینمای ایران 1393 پروندهای با موضوع «سینمای کمدی ایران» برای شما تدارک دیدیم که با استقبال چشمگیر شما همراه شد و ما را بر آن داشت که پاسخگوی قدردانی و توجه شما خوانندگان عزیز باشیم. از این رو، و با توجه به اینکه امسال هم سال خوبی برای کمدیها - چه فیلمهای سینمایی (نهنگ عنبر، ایرانبرگر و گینس که بهترتیب سه فیلم پرفروش امسال هستند) و چه در تلویزیون (موفقیت پایتخت4 و توجه روزافزون به برنامهی خندوانه) - بوده است، مجموعهای از مطالب را در ادامهی آن پروندهی پروپیمان تدارک دیدهایم که از این پس، به صورت هفتگی و تحت عنوان «سینمای کمدی» تقدیمتان میکنیم. پیش از مطالعهِی نگاه دوبارهای به مارمولک (که در نظرسنجی کتاب سال از منتقدان و نویسندگان ماهنامهی «فیلم»، فیلم برگزیده شد) این توضیح را هم اضافه کنیم که در قالب این مجموعه مطالب درباره سینمای کمدی، ابتدا نگاه دوبارهای خواهیم داشت به بعضی از موفقترین فیلمهای کمدی سینمای ایران و سپس با چند مطلب تئوریک و گفتوگو با صاحبنظران به جمعبندی در این خصوص میرسیم.
تأثیرگذاری مارمولک حاصل خلاقیت چهار سینماگر است؛ منوچهر محمدی، پیمان قاسمخانی، کمالتبریزی و پرویز پرستویی که یک مربع طلایی را تشکیل دادند و یکی از بهترین فیلمهای کمدی سالهای بعد از انقلاب را ساختند. جسارت و مدیریت اصولی دو امتیاز مثبت محمدی در سینما بوده که میتوان ترکیب مؤثرش را مثلاً در ارتفاع پست و زیر نور ماه دید که در مارمولک به شکل قابلتوجهی به بار نشسته است. البته او پیش از این با فیلمهای من زمین را دوست دارم یا همسر تجربهی تهیهی فیلم طنز را داشت، اما این دو فیلم به دلیل ضعفهای فیلمنامه یا کارگردانی کمتر ماندگار شدند. امتیاز دیگر محمدی گزیدهکاری اوست، چون طی حدود سی سال تهیهکنندگی حرفهای، کمتر از بیست فیلم سینمایی ساخته که نشان میدهد تهیهی فیلمهای ماندگار بیشتر مد نظرش بوده تا بُعد تجاریشان. او که طرح اولیه را خودش نوشته بود، ابتدا نوشتن فیلمنامه را به فریدون جیرانی پیشنهاد کرد. بعد قرار شد ابراهیم حاتمیکیا فیلم را بسازد که در نهایت کمال تبریزی جایگزینش شد. جسارت محمدی از این نظر مهم است که معمولاً سوژههایی انتخاب میکند که هر تهیهکنندهی دیگری توانایی پرداختشان را ندارد. مثلاً در ششمین جشن «خانهی سینما» حاتمیکیا هنگام گرفتن جایزه برای ارتفاع پست گفت که برخی گروههای فرهنگی و غیرفرهنگی خواستهاند منصرفش کنند، اما او پدرانه پای فیلم ایستاد. هنگام تولید و اکران مارمولک هم با مشکلات حاشیهای فراوان مجبور شد با وجود فروش بالا اکران فیلم را زود تمام کند. محمدی نمونهی بارز تهیهکنندهای است که اثرگذاری فیلم را همان ابتدا با انتخاب درست عوامل سازنده تضمین میکند. مثلاً در مارمولک اصرار بر بازی پرستویی داشت و در نهایت نتیجهی کارش را دید.
کمال تبریزی همیشه با خط قرمز سروکار داشته است؛ چه در فیلمهای دفاع مقدسی و چه آثاری درباره زندگی روحانیت. او پیش از مارمولک کمدی موقعیت جابهجایی شخصیت را در لیلی با من است تجربه کرده بود، با این تفاوت که جابهجایی میان دو شخصیت نبود بلکه یک شخصیت در یک موقعیت ملتهب و ناخواسته قرار میگرفت و از یک گزارشگر ساده در حوالی جنگ به موقعیت خط مقدم میرسید. این ایده در مارمولک به صورت جابهجایی دو شخصیت با دو نوع رویکرد معنوی از دیدگاه روحانیت و مادی از دید سارقان ارائه میشود. مارمولک با فضاسازی مناسبِ طنز داستان، اوج کار اوست. ویژگی دیگرش هدایت مؤثر بازیگران است؛ بیشتر بازیگران فیلم در راستای منطق فیلمنامه شمایل کاریکاتوری دارند، مثل فرزین محدث در نقش سربازی که کمبینایی دارد یا شاگرد حوزه (حسین سلیمانی) که مرتب از رضامارمولک در کسوت روحانی سؤال میپرسد. موفقیت تبریزی در هدایت پرویز پرستویی است تا بازیاش را در خدمت فرازوفرود شخصیت قرار دهد. بازیها همیشه نقطهی قوت کار تبریزی بودهاند؛ فاطمه معتمدآریا در مهر مادری، هومن سیدی در یک تکه نان، رضا کیانیان در فرش باد ولیلا حاتمی در شیدا مثالهای مناسبی برای این توانایی او هستند. البته هدایت پرستویی تفاوتی اساسی داشت؛ او اولین باری بود که نقش یک روحانی را ایفا میکرد و با کوچکترین سهلانگاری امکان داشت با پسزدن مخاطبانی روبهرو شود که پرسونای شکلگرفتهاش را دوست داشتند. اما تعامل مناسب تبریزی و پرستویی باعث شد که یکی از بهترین همکاریهای کارگردان و بازیگر ثبت شود. پیمان قاسمخانی قبلاً در نوشتن من زمین را دوست دارم و نان و عشق و موتور هزار ثابت کرده بود هم فیلمبین ماهری است و هم در شخصیتپردازی و دیالوگنویسی خلاقیت دارد، و با فیلمنامهی مارمولک یکی دیگر از موفقیتهای کارنامهاش را رقم زد. تبیین فضای خفقان در زندان با تأکید بر سنگدلی رییس زندان که باعث همدلی مخاطب با رضا میشود، تغییر لحن جدی این فصل به لحن طنز در خروج رضا از درمانگاه با لباس روحانی، دیالوگهای ترکیبی زبان لمپنی و مذهبی، طراحی شخصیتهای فرعی بامزه مثل دو شاگرد حوزه یا فائزه و شوهر بزنبهادرش و از همه ظریفتر کودکی که همیشه در بزنگاه رضا را تحت نظر دارد و تعلیق روایت را دامن میزند و از همه قویتر پایانبندی کار که تغییر و تحول را نه از نوع یکشبه و تلویزیونی بلکه طبق منطق درام نشان میدهد همه از نقاط قوت فیلمنامهی قاسمخانی هستند. هرچند نقاط ضعفی مثل غیرمنطقی بودن اصرار رضا به پوشیدن لباس روحانی پس از فرار از درمانگاه یا تحول ناگهانی زن جعلکنندهی گذرنامه دیده میشود، اما این موارد قابلچشمپوشیاند. قاسمخانی خلاقیتش در نوشتن کمدی جابهجایی را در سریال مرد هزارچهره هم ثابت کرد، ولی هنوز نتوانسته موفقیتی مشابه مارمولک را در سینما تکرار کند. هرچند با نوشتن ورود آقایان ممنوع ثابت کرد که همچنان نویسندهی قابلی است. اما پرویز پرستویی که بازیاش در کنار امتیازهایی که گفته شد، مهمترین نقطهی قوت فیلم و عامل اصلی همذاتپنداری و همراهی تماشاگر است. بازی او به معنی دقیق کلمه بر اساس مهندسی جزییات شکل گرفته؛ مثل توجه به پتانسیل بازی بدن در طنزآفرینی و بالا رفتنش از دیوار زندان یا ساختمان خانهی فائزه، راه رفتن باصلابتش به عنوان یک روحانی، عشوهگریاش هنگام دیدن دو زن در قطار، تنوعی که به حرکات دستانش میدهد، نحوهی بازی با انگشتان هنگام قنوت، چرخاندن جاهلی تسبیح یا دست تکان دادن برای آدمها و... و توانایی او در این لحظهها هم دیدنی است؛ تغییر میمیک چهره و حرکات چشمان هنگام نگاه کردن به فائزه در قطار از بالای عینک، تغییر نگاهش وقتی متوجه میشود که کسی به تقلبی بودن لباس او پی برده است، از پیرمرد مسجدی که سر تکان میدهد تا کودک، و از همه مهمتر فن بیانش که بهشدت اثرگذار و در خدمت زبان طنازانهی فیلم شکل گرفته است که اگر اندکی در آن افراط میکرد شاید فیلم چنین تأثیرگذار نمیشد. ترکیب لحن و گویش لمپنی با ادبیات روحانیت و عباراتی که با تبدیل شدن به شوخیها در میان مردم، هنگام اکران فیلم نشان داد چهقدر خوب نوشته و اجرا شدهاند. این مربع طلایی یک حسن مهم دیگر هم دارد؛ تماشاگر برای فیلمی میخندد و کف میزند که شعورش را دستکم نمیگیرد؛ و از لیز خوردن با پوست موز یا کمدی اسلپاستیک به شکل سطحی یا رقصهای دلقکگونه خبری نیست. بلکه چند سینماگر بادغدغه، ابتدا خواستهاند داستانی سرگرمکننده را در مدیوم سینما تعریف کنند و در کنارش با برخی تابوها و خطوط قرمز شوخی کردهاند و در نهایت سلیقهی مخاطب را در سینمای کمدی بالا بردهاند.
|