عیار مشروطه طراح، نویسنده و کارگردان: محمود یارمحمدلو، مدیر تصویربرداری: بهروز صمدمطلق، تدوین: آرش زاهدیاصل، پژوهشگر: اکرمالسادات ساکت، دستیار اول کارگردان: طاهر فرنود، نویسندهی گفتار متن: مسعود اعرابی، گویندهی گفتار متن: مسعود آبپرور، صداگذاری: زهره علیاکبری، ترکیب صدا: امیرحسین قاسمی، صدابردار: مهرداد چراغی، موسیقی: احسان کاویانی، مدیر تولید: اکبر آقامحمدی، تهیهکننده: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، محصول 1393، 70 دقیقه.
الف) با اینکه کشورمان ایران تاریخی چندهزارساله را سپری کرده و فرازوفرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است که اغلبشان دستمایههای فراوان و گاه دراماتیکی - که مناسب ساخت فیلمهای متعدد سینمایی است - در خود دارند اما دریغ که تاریخچهی سینمای ایران حاکی از بیاعتنایی و بیتوجهی تأسفبار صنعت سینمای کشور به این مقوله است و با وجود خوان گسترده و پروپیمانی که در درامها و داستانهای تاریخی ما هست، سینمای ایران در این مقوله شاید فقیرترین سینمای دنیا باشد و کل آثار تاریخیاش را میشود سرانگشتی برشمرد. به عنوان تنها استثنا باید از سینماگر فقید زندهیاد علی حاتمی یاد کرد که تمامی فیلمهایش یا مستقیم به اشخاص و رویدادهای تاریخ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری اختصاص داشتند یا در مسیر درامهای غیرتاریخی خود نیز از مواد و مصالح تاریخی بهره میگرفت. البته همهی گناه فقر سینمای تاریخی در ایران را نباید بر گردن سینماگران انداخت و بیش و پیش از آنها باید متولیان فرهنگی و سیاستمداران را شماتت کرد که همواره تاریخ و شخصیتهای تاریخی را به دو گروه یا دو دورهی خیر و شر تقسیم کردهاند. در چنین فضایی از پیشداوری و داوریهای سخت و نامنعطف، طبعاً سینماگران نیز با پرهیز از دردسر یا کلاً از خیر سینمای تاریخی گذشتهاند یا مناسب حالوهوای هر دوره به تاریخِ معاصر و منطبق با روایتِ رسمی همان دوره بسنده کردهاند.
ب) گرچه اغلب ما انقلاب مشروطه و دوران مشروطیت را با نام و سرگذشت ستارخان (سردار ملی) و باقرخان (سالار ملی) به یاد میآوریم اما انقلاب مشروطه پیش از اینکه این دو قهرمان ملی نقش تاریخی خود را ایفا کنند و به کسب چنین القاب افتخارآمیزی نایل شوند، انقلاب مشروطه به رهبری جمعی از روحانیان و روشنفکران و تاجران و بازاریان تجددخواه و البته همراهی گستردهی عامهی مردم در زمان مظفرالدینشاه قاجار انجام شده و مجلس مشروطهخواهان تشکیل هم شده بود. نقش تاریخی ستارخان و باقرخان نه به عنوان رهبران فکری و پیشقراول مشروطهخواهی بلکه در شمایل فرماندهان میدانی و عملیاتی مشروطهخواهان و از زمانی آغاز میشود که محمدعلی میرزا، تخت شاهی را از پدرش مظفر به ارث برده و در مخالفت با مشروطهطلبان و مجلسشان به لیاخوف فرمانده قزاقان روس مستقر در تهران دستور به توپ بستن مجلس و سرکوب مجاهدان مشروطهخواه را میدهد. ستارخان و باقرخان در واقع مدافعان رشید و مبارز مشروطه در قبال تعرض محمدعلیشاه هستند و نه آن گونه که عدهای تصور میکنند، رهبران انقلاب مشروطیت. ج) همین که در وانفسای فقر سینمای تاریخی کشور، سینماگری در حد مقدورات خطر ساختن مستندی تاریخی درباره واقعهای تقریباً معاصر را میپذیرد که آنقدرها مورد اقبال قرائت رسمی کنونی نیست، و با استفاده از منابعی که آنان نیز به نوبهی خود چندان مورد وثوق مقامات رسمی نبودهاند، به ترسیم پرترهای قابلقبول از ستارخان میپردازد، جای تشکر و قدردانی دارد و برای فیلمی مستند و کوتاه که هم محدودیت بودجه دارد و هم محدودیت زمان و هم محذوریت استفاده از منابع موجود، نکتهی کمی نیست.
مستند عیار مشروطه که با ظرافت از تشابه نوشتاری دو واژهی «عیار» با مفهوم میزان و سنجه و «عیّار» بهره برده است - که اشارهای است به شغل و منش و بینش ستارخان پیش از آنکه به سلک مشروطهخواهان بپیوندد و به سمت فرماندهی نیروهای مبارز آن در تبریز منصوب شود - و با ترکیبی از مصاحبه و گفتار متن و رجوع به تصویرها و اشیا قدیمی و تلفیق همهی اینها با اشعار حماسی که «عاشیق»های آذریزبان درباره ستارخان سرودهاند و مراجعه به مردمانی که داستانها و روایتهایی آمیخته با غلو و افسانهگونه راجع به او در سینه و خاطره دارند، تصویری همهجانبه و چندوجهی از این شخصیت مهم تاریخی به دست میدهد که گاه از زبان محققان تاریخی و با نوعی روشنگری و واقعبینی توأم است و گاهی با ستایشگری و ابعادی اسطورهمانند که در باور عامهی همشهریان ستارخان جاری است. بیشترین تکیهگاه تصویری فیلم عکسهایی است که اغلب در حالتی نمایشی و فیگوراتیو ستارخان و باقرخان را در میان مبارزان و تفنگچیهای مشروطهخواه نشان میدهد و البته قوای دولتی و نیروهای ضدمشروطه نیز در سمت مقابل همین حالت را دارند. تنها تصاویر متحرک و تاریخی فیلم، نماهایی از صحنههای جنگی فیلم ستارخان (1351) علی حاتمی است. طرحی از چهرهی ستارخان با استفاده از سنگریزههای رودخانه توسط یکی از هنرمندان تجسمی آذربایجانی از ابتدای فیلم آغاز میشود و در انتها به تصویری زیبا و متشکل از صدها سنگریزه از چهرهی سردار ملی منجر میشود؛ که به گونهای نمادین بیانگر نوعی تکامل شخصیت ستار قرهداغی از یک جوان عاصی و راهزن و عیّار و دلال اسب به یک شخصیت مهم و تأثیرگذار در تاریخ یک کشور پهناور است و نیز میتوان از منظر و دیدگاهی دیگر تجمع سنگریزهها و تشکیل پرترهی سردار ملی را اهمیت تاریخی همراهی و همسویی آحاد و عامهی مردم دانست که گرچه بهتنهایی عنوان و منصب و تأثیر چندانی ندارند اما در تجمع، جلوهای شگفتانگیز پیدا میکنند. فیلم با کلاغهایی که بر بلندای چند درخت بیبرگوبار پاییززده پرسه میزنند و با روایتی از یک کتاب تاریخی آغاز میشود که از کلاغهای باغ اتابک میگوید (همان باغی که منزلگاه و اقامتگاه ستارخان و همرزمانش در تهران بود و در همانجا نیز مورد یورش و تعرض نیروهای حکومتی قرار گرفت). این سکانس که در ابتدای فیلم قرار گرفته است بهنوعی شومی حوادث انتهایی را پیشگویی میکند و گویای این نکته است که با روایتی تلخ و غمبار مواجه خواهیم بود. استفاده از سامی سردار ملی که نتیجهی پسری ستارخان است برای روایت لحظههایی از فیلم و گردآوری بازماندگان خاندان ستارخان در صحنههای انتهایی، گرچه به مستندتر کردن روایت کارگردان از چهرهی تاریخی مورد استنادش کمک چندانی نمیکند اما لااقل برای ادای دین سینماگر به سردار ملی کارکرد دارد. در مجموع مستند عیار مشروطه فیلمی است جُنگمانند که هر آنچه درباره سوژهی مورد اشارهاش در دسترس داشته، به یکسان در کنار هم چیده است؛ از اشعار و ترانههای عاشیقها تا عکسها و اشیا قدیمی و روایتهای راست و دروغی که در مورد ستارخان و نزد عالم و عامی وِرد زبانهاست. نکتهی جالبی که در روایتها و از زبان روایتگران متفاوت در فیلم وجود دارد و جنبهی جامعهشناسانه و مردمشناسانهای دارد تفاوت دیدگاه و رویکرد دو محلهی همجوار و همسطح در یک شهر است، یکی محلهی امیرخیز تبریز که کاملاً مشروطهخواه بوده و دیگری محلهی شتربان که تماماً از نیروهای استبداد و قوای حکومتی محمدعلیشاه حمایت میکرده. این نکته بیش از اینکه به لحاظ طبقاتی و جایگاه فرهنگی و اقتصادی قابلتبیین و بررسی باشد به دلایل تضادهای عامیانه اما دائمی موجود در این سرزمین از نوع کینهی حیدرینعمتی بازمیگردد.
|