در اهمیت انکارناپذیر زایندهرود (زنده رود) همین بس که در ازای سدههای متمادی تا همین دهدوازده سال پیش تنها رود همیشهجاری در سرزمینهای مرکزی ایران بوده و اندک رودهای دائمی کشور همچون کارون، ارس، سفیدرود اترک و سیمینهرود و... همیشه رو به دریا و سرزمینهای مرزی و کناری داشته و انگار که بهعمد از مرکز و قلب ایران پا به گریز نهادهاند. زایندهرود اما در مسیری متفاوت تمامی داشتههایش را به فلات داخلی و مرکزی ایران بخشیده و آن قدر ادامهی راه داده تا عاقبت در باتلاق گاوخونی - جایی در حوالی تقاطع دوخط قطری این سرزمین به خواب و آرامش برسد. در سرزمین همیشهتشنه، رودِ همیشهجاری فقط یک معنا و مفهوم را تداعی نمیکند همه چیز را شامل میشود. فیلم زندهرود، یک روز بهخصوص مستندی است که محمدسعید محصصی در فاصلهی زمانی 1390 تا 1392 در حدیث خشکرودی زایندهرود در سالهای اخیر و به سفارش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی کارگردانی کرده است. محمدسعید محصصی ابتدا و در آغاز فیلم روایت خود را میگوید که از لاهیجان و گیلان سرزمین پر از آب و دارودرختِ زادگاه به اصفهان و مرکز ایران که آب و گیاه هر دو استثنا هستند پا میگذارد و دلبستهی نگین سبز زایندهرود در دل خشکی پهنهی اطرافش و جاذبهی جادویی پلهای چشمنوازش میشود و ماندگار و مجاور زندهرود میشود. کارگردان پس از حدیثنفس آغازین در تلفیقی از گفتوگو و گفتار متن، روایت و مواجهه با تنی چند از ساکنان اصفهان که هر کدام به گونهای نمادین جلوهای از پیوندهای رودخانه را با روح و خلقوخو و معیشت مردم بیان میکند، پای درددل و بیم و امیدهای آنها مینشیند. یک عکاس دورهگرد که نمونهایاست از انبوه عکاسانی که در ایام جریان آب زایندهرود در گوشهگوشهی پلخواجو و سیوسهپل و سراسر کرانه و حتی بستر رود روزگار میگذرانند؛ یک آوازهخوان از همانهایی که هر رهگذر و در هر ساعت از شبانهروز صدایشان را در طنینی خوشایند از دهانهها و رواقهای پلهای قدیمی اصفهان میشنود؛ یک قلمکار که از دشواری ادامهی راه در حفظ این صنعت دستی و فاخر ویژهی این دیار میگوید. یک هنرمند عکاس که جلوههای دیگری از زایندهرود و سازههای معماری مرتبط با آن را بازگو میکند و... و در پایان شادی و سرور مردم شهر از آبگیری مجدد زایندهرود را نشان میدهد.
فیلم زندهرود، یک روز بهخصوص چندان یک مستند اطلاعاتی و آماری نیست. رقم و عدد و مقیاس در ساختار فیلم جایگاهی ندارد و حتی از گسترهی بستر زایندهرود نیز اغلب نماها به محدودهی حد فاصل سیوسه پل و پل خواجو اختصاص یافتهاند. گویی سینماگر بهعمد از بیان هر نکتهی چالشبرانگیزی که در مورد خشکی و توقف جریان رود مطرح است پرهیز کرده و تنها به ادای دینی مختصر و کوششی تیتروار به منظور تأکید بر اهمیت جریان این تنها رودخانهی استثنایی مرکز ایران بسنده کرده است؛ و چندان مجال بررسی تبعات روانی، فرهنگی، اقتصادی و اقلیمی از جریان افتادن آن را بر زندگی مردم استان اصفهان و کلاً بر مردم ایران نداشته است و البته در همین اشارههای مختصر نیز بخشی از مهمترین دلایل این فاجعه نادیده انگاشته شدهاند مثلاً به تأثیر کارخانههای ذوبآهن و فولاد بر کاهش جریان آب رودخانه تنها در حد یک نمای تصویری کوتاه و گذرا اشاره شده است. این طور به نظر میرسد که علاوه بر کمبود امکانات و بودجه پای محذورات دیگری نیز در میان بوده است. آنچه در تأثیر جریان داشتن و زنده بودن زایندهرود هرگز نباید فراموش شود این است که این رودخانه نهفقط شاهرگ زیستبومی و اقتصادی منطقه که در واقع عامل سازندهی حیات فرهنگی، معنوی و روانی اصفهان است و تداوم جریانش حتی اگر به بهای برچیدن پارهای از مراکز صنعتی و کشاورزی پرمصرف باشد، باز بهصرفه خواهد بود و ضربه و زیان مادی و معنوی و اقتصادی که مرگ زایندهرود نهفقط بر روح و روان و معیشت ساکنان کلانشهر اصفهان و شهرهای اطرافش وارد میکند بسیار بیش از منافعی است که از وجود صنایع و کشاورزیهای پرمصرف این منطقه عاید مردمانش میشود. همه میدانیم که اصفهان نگین و ویترین گردشگری و جهانگردی و پایتخت فرهنگی ایران است و به لحاظ برآوردن نیازهای فرهنگی و زیباشناسی نزد مردم سراسر ایران، همان نقشی را دارد که شهر مشهد به لحاظ مذهبی بر عهده دارد. عامل اصلی این جلوهگریها جریان زایندهرود است. بستر خشک این رودخانه سایر جلوههای تاریخی و معماری و سنتی شهر را از رونق و سرزندگی میاندازد. همان طور که در فیلم اشاره شده خشکی زایندهرود فقط به از جلوه افتادن بستر رود که از بالا تا پایین شهر اصفهان را به دو نیم میکند و حتی از رونق افتادن پلهای متعدد تاریخی و جدید شهر از قبیل سیوسه پل، پل خواجو، پل چوبی، پل فلزی، پل شیری و... ختم نمیشود و بلکه جلوهی بینظیر شبکهی آبیاری سنتی شهر را که در نهرها و جویهای پهنی تحت عنوان «مادی»ها منطقهی قدیمی شهر را آراسته، و بهنوعی میراث چهارصدسالهای از تقسیمات حقآبه شیخ بهایی است، از بین خواهد برد. ویژگی ساختاری مستند زنده رود، یک روز بهخصوص لحن تودار و خویشتندارانهی آن است که درباره هر یک از معضلها و مؤلفههای مربوط به زایندهرود تنها به اشارتی اکتفا کند. چه موضوع مسیر و گسترهی و منشا و مقصد رودخانه باشد، چه کموکیف برداشت و مصرف آب ورودی به آن، چه اعتراض و شکایتهای کشاورزان پاییندست رودخانه و چه حتی شادمانی مردم از به جریان افتادن موقت آب در یک روز بهخصوص از سال 1392. سینماگر در همان آغازین جملههای فیلمش میگوید که اولین دیدارش از اصفهان با دیدار از پل خواجو شروع میشود و آنچه که بیش از سی سال او را پایند و شهروند اصفهان میکند، شاید به جادوی همان دیدار اولیه مربوط باشد؛ و این نکته را از زبان یکی از عکاسان سالخورده و هنرمند شهر که عمری را صرف ثبت تصویرهای ماندگار از زایندهرود کرده و به نقل از یکی از معماران و محققان اروپایی میگوید که «پل خواجو تنها یک گذرگاه نیست که نقطهای از این سوی رود به آن سو وصل میکند؛ این یک مجسمه و تندیس شهری است.» تلاش محمدسعید محصصی نیز تفهیم همین نکته به مخاطبان فیلمش است.
|