اهالی خیابان یکطرفه
کارگردان: مهدی باقری، تصویربردار: رضا تیموری، تدوین: فرحناز شریفی، صدابردار: حسن شبانکاره، تهیه شده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، محصول سال ۱۳۹۲، مدت: ۵۸ دقیقه.
تهران و هر شهر مهم دیگری، دارای اماکن و معابر متشخصی است که میتواند دستمایه مهمی برای مستندسازان باشد. ما به طور روزمره، از داخل بسیاری از این کوچهها و خیابانها عبور میکنیم، بیآنکه لحظهای متوجه باشیم فضای محل گذر ما، شناسنامه و تاریخ و تقویم منحصربهفردی از هویت و قدمت یک ملت است. شهرهای بزرگی همچون تهران، که با بافت سیاسی/ اجتماعی گره خوردهاند و التهابات و وقایع و دغدغههای هر روزه، متنشان را درمینوردند، معمولاً این هویتها و قدمتها را در گرد و غبار ناشی از گذر پرشتاب روزگار و توالی سریع ایدهها و اتفاقها، به باد فراموشی میسپارند و مردمانش کمتر به یاد شناسههای دفنشده در لابهلای خشتها و سازههای شهر میافتند. سیر صعودی ساختوسازهای غیربومی و ناموزون مبتنی بر کاسبکاریها و دلالیها، افزون بر علت شده است و بر غربت اصالتهای شهری اضافه کرده است. در چنین موقعیتی، هر تلاشی از جانب مستندسازها برای یادآوری و پاسداشت اصالتهای قدیمی مدنی این شهر بزرگ که اکنون در هیاهوی سیاست و تجارت گم شده است، صرفاً کنشی سینمایی محسوب نمیشود، بلکه فراتر از سینما و هنر، ارزشی فرهنگی دارد و در راه حفظ میراثی ملی، اقدامی مهم به حساب میآید. یکی از جدیدترین این تلاشها، فیلم مستند اهالی خیابان یکطرفه است؛ ساختهی مهدی باقری، مستندساز جوانی که فیلم مستند قبلیاش، پیرپسر، موجی از تحسین را در فضای سینمای مستند یکیدو سال اخیر برانگیخت و اکنون فیلم جدیدش یکی از آثار دیدنی جشنوارهی حقیقت امسال بوده است. باقری متولد ۱۳۶۰ در تهران و دارای تحصیلات دیپلم است و از دیگر آثار او میتوان به دیوار، آخرین بوم نقاشی، ناگهان تو گم شدی، ایران شهر، اهمیت عارف بودن، مرغ سحر، مهربانو، افسونگر ساسانی و پیله اشاره کرد. این فیلم درباره خیابان سی تیر یا همان قوامالسلطنه سابق است. اهمیت تاریخی، فرهنگی و سیاسی این معبر شهری قدیمی، بار فراوانی دارد. در سال ۱۳۰۵ به دستور رضاشاه و برای ایجاد شغل برای بیکاران محل، این خیابان عریض و سنگفرش شد و بعد رفاهی نام گرفت. از ساختمانهای معروف این خیابان میتوان به موزه ملی، کتابخانه ملی، موزه آبگینه، کلیسای پطرس مقدس، کنیسه حییم، ساختمانهای وزارت امورخارجه، وزارت دفاع و نیروهای مسلح که ساختمانی قدیمی است اشاره کرد.
برای بازنمایی اهمیت این خیابان (و هر کوی و برزن مهم دیگری) میتوان به شیوههای مختلفی در فرایند مستندسازی اندیشید. مثلاً میتوان یک اجراکننده را جلوی دوربین قرار داد تا با مکث در مقابل هر یک از سازههای مهم این خیابان، شرح مبسوطی درباره ویژگیهای معماری و تاریخی و کاربریاش بدهد و انبوهی از دادهها را در اختیار مخاطب بگذارد. میتوان به این نیز فکر کرد که یک نریشن غنی و آکنده از اطلاعات مستند و شنیدنی و جذاب تهیه کرد و روی تصاویری که درون و برون ساختمانهای مهم خیابان را در بر گرفته است سوار کرد و بر حسب شاخصهای مختلفی مثل توالی مقاطع تاریخی یا ترتیب قرار گرفتن بناها و... به اطلاع بیننده رساند. اما باقری شیوهای جدا از این تمهیدهای متداول در پیش گرفته است. او در اهالی خیابان یکطرفه همان طور که از عنوان مستند هم پیدا است، تکیهگاه اصلی خود را روی مردمانی قرار داده است که در این خیابان مدتی را میزیستند یا هنوز زندگی و کار میکنند و با ساختمانهای آن، خاطره و علاقه دارند. در واقع معیار و هستهی اصلی فیلم در فیلم باقری، نه سیاست و تاریخ و بنا و ایدئولوژی و مانند آن، بلکه روح زندهی انسانها است. او در این فیلم، شهر را با ساکنان زندهاش معنایابی کرده است، گویی که بدون بشر، آن هم بشری که حس و حال و خاطره برایش تقدس و اهمیتی فراوان دارد، شهر بافتی مرده و راکد دارد و مطالعه و مرور دربارهاش، فاقد کارکرد پویا و لازم است. در اهالی خیابان یکطرفه تمرکز باقری روی شش نفر است: یک مترجم (فرهاد خردمند)، یک کتابفروش (لوون هفتوان)، یک شیرینیفروش (مارینا هاشمزاده)، یک کاشیکار (سعید خاکنگار)، یک نوازندهی پیانو (آرا داویدیان) و یک ساکن قدیمی محل (شاهن بازیل). این شش نفر خاطرات مختلف خود را از چگونگی زندگی و کارشان در مدتی که در این خیابان بودهاند تعریف میکنند و با حضور در همان مکانها، حسی آکنده از شور و نوستالژی و احیای یادمانهای قدیمی میپرورانند. البته برخی از این افراد برای مخاطبی که کمی بیشتر با نمودهای فرهنگی آشنا است، شناخته شدهاند؛ مثل خردمند که در فیلمهایی از کیارستمی بازی داشت یا هفتوان که با حضور پرجلوهاش در فیلمهای پرویز و لرزاننده چربی شهرت زیادی یافته است. باقری در لابهلای خاطرات این افراد، تلاش دارد بافت چندگانه فرهنگی این محله را هم واکاود و به بهانهی حضور اینان در مدرسه فیروز بهرام، کنیسه حییم، ساختمان انجمن کتاب مقدس، آتشکدهی فیروز بهرام، ساختمان روزنامه آلیک، کلیسای پطرس، باشگاه آرارات و... یکی از شگفتیهای این گذرگاه را که عبارت از تجلی چهار دین مختلف الهی (اسلام، مسیحیت، یهود و زرتشتی) است مرور کند. باقری برای ثبت روح زنده و سرگشته جاری در این خیابان، تمهیدات قابلتأملی را به خرج داده است: مثلاً نوع قاببندیها از آدمها در تبلور عینی خاطرهگوییهای پرحسرتشان نقش مهمی دارد: زمانی که لوون در حال بازگویی خاطرهاش از یک موسیقی روسی قدیمی است، او را مقابل یک دیوار آجری میبینیم که دو پنجرهی قرینهوار در سمت چپ و راستش قرار گرفتهاند؛ یا مثلاً زمانی که شاهن به منزل دوران کودکیاش سرزده است، قاب تصویر همان قاب پنجرهای قدیمی است که شمایل ماتومبهوت او را در مکث روی گذشتهاش در بر گرفته است یا زمانی که دوربین وارد ساختمان قدیمی سینما ایفل میشود، با تمهید سوپرایمپوز، لحظههایی از فیلم قدیمی لکلکها پرواز میکنند بر در و دیوار سینمای متروک ثبت میشود. باقری در این فیلم، دائم در پی انعکاس گذشته و خاطرههای پنهان است؛ و شاید از همین رو است که بخشهای زیادی از مستند به ثبت انعکاس نمودهای خیابان بر شیشهی مغازهها یا آبهای بهجامانده روی کف خیابان از باران اختصاص دارند. با دیدن اهالی خیابان یکطرفه حتماً دلتان برای حلقههایی مفقوده از تاریخ و شور و حال و زندگی این خیابان قدیمی شهر بزرگمان تنگ خواهد شد؛ برای بخشی از یک هویت پویای ازدسترفته...
|