دلشدگان
|
خوابزدهها بینقص نیست حتی شاید درگذر زمان بهراحتی فراموش شود و اثری از آن در تاریخ سینمای ایران باقی نماند، درست مثل بیشتر فیلمهایی که در سینمای هر کشوری ساخته میشوند و بعد از مدت کوتاهی فراموش میشوند. اما دستکم در این دوره و زمانه یک فیلم خوب و استاندارد به معنی واقعی کلمه است؛ فیلمی که میتواند با عموم تماشاگران ارتباط برقرار کند و به جای توهین به شعورشان، سلیقهی سینمایی آنها را حداقل در حد سینمای ایران ارتقا بخشد؛ فیلمی که نتیجة همکاری گروهی از آدمهای باتجربة سینمای ایران است و با هدفی جز سرگرمی و انتقال پیامهای اخلاقی ساخته نشده است. اصلاً مگر تعریف سینمای بدنه یا جریان اصلی چیزی جز این است؟ یا مگر فریدون جیرانی سالهای اخیر (با فیلمهای قصة پریا و من مادر هستم و پیش از آن با سریال مرگ تدریجی یک رؤیا) جز این، ادعا و هدف دیگری دارد؟ فیلمهای هالیوودی (یا سینمای تجاری هر کشور دیگری) بهواسطهی قصهگویی تماشاگر را با خود همراه میکنند و از طریق تأثیر دراماتیکشان پیامهای اخلاقی مورد نظر را به مخاطب منتقل میکنند. در این مورد، تنها بحث کیفیت انتقال پیامها و اخلاقیات مطرح میشود که خوابزدهها در این خصوص هم بهندرت ناشیانه و گلدرشت عمل میکند (نمونهی عذابآورش نریشن شتابزدهی فیروز روی عنوانبندی پایانی است که انگار در آخرین لحظهها و پیش از خروج تماشاگر از سالن سینما باید یک بار دیگر بهسرعت هدف و پیام فیلم را به صورت نتیجهگیری و کپسولهشده به خورد تماشاگر بدهد). یکی از امتیازهای مهم خوابزدهها (که در سینمای ما برای خیلیها به معضل عجیبی تبدیل شده است) منطق جهان داستانی و رفتارهای شخصیتهای متفاوتش است که از همان ابتدا خیلی حسابشده آن را بنا میکند تا تماشاگر طالبِ واقعیت و واقعگرایی در ادامة فیلم دائم اتفاقها و شخصیتهای فیلم را با دنیای پیرامونش مقایسه نکند و از آنها ایراد نگیرد؛ مشکلی که به عنوان مثال به فیلم «مورد توجه قرار گرفته»ی آرایش غلیظ هم وارد است و برخی مخالفانش به تغییر لحن واقعگرایانة فیلم به فانتزی اشاره کردهاند و آن را ناگهانی میدانند. در خوابزدهها طراحی همة شخصیتها – از شکل و شمایلشان گرفته تا کنشهایی که از آنها سر میزند - به گونهای انجام شده است که کاملاً در خدمت منطق روایی فیلم باشند و این شخصیتها را برای تماشاگر باورپذیر کنند؛ البته در این میان بازیهای خوب و کنترلشدة بازیگران فیلم هم کمک کرده است. از این رو است که تماشاگر بهراحتی فیروز را با آن لهجه، موهای سفید و لباسهای خاصش به عنوان یک آدم دوشخصیتی میپذیرد؛ کسی که گاهی با خودش خلوت میکند تا دربارة موضوعهای سخت به نتیجه برسد و تصمیم درستی بگیرد. در نتیجه وقتی حواس فیروز هنگام رانندگی پرت میشود و با ماشینی که گوشة خیابان پارک شده، تصادف میکند، تماشاگر سادهلوحی او در برخورد با سارق ضبط ماشین را میپذیرد و لبخندی هم به این موقعیت کمدی میزند. شخصیت زن اصلی داستان یعنی نازگل مشرقی و دیگر شخصیتهای مکمل نیز با همین دقت طراحی شدهاند و به تماشاگر معرفی میشوند. نازگل که در شرایط سختی قرار دارد در همان اوایل فیلم جلوی ویترین فروشگاه لباسی میایستد و با تصور کردن خودش در لباسهای گرانقیمتِ مانکنِ پیش رویش به خیالپردازی دربارة آیندهاش میپردازد. به خاطر چنین معرفی و در دل چنین دنیایی است که «زدن به سیم آخر» و خلبازیهای او و همخانهاش، نگین، برای تماشاگر قابلدرک میشود و در کنار او قرار میگیرد تا به حقش برسد. بهعلاوه، شناخت و تسلط درخور توجه جیرانی پیرامون رنگولعاب تصاویر سینمایی هم در خلق این جهان دیوانهوار تأثیر بهسزایی دارد و در تحلیل شمایل بصری فیلم حتی میتوان به کارکردهای ناخودآگاه رنگهای غالب در تصاویر فصلهای بهخصوصی اشاره کرد و از تأثیرشان بر تماشاگر گفت.
خوابزدهها را میتوان یک کمدی اسکروبال به حساب آورد (دستکم به طور کلی، چون به هر حال بحث ژانر و زیرژانرها موضوع سادهای نیست و اختلاف نظرها حتی شامل برخی تعاریف اولیه هم میشوند؛ و واقعاً حیف است در این سینمای بدون ژانر به معدود فیلمهایی که از الگوها بهدرستی پیروی میکنند از این منظر نپردازیم و ویژگیهایشان را مورد توجه قرار ندهیم). البته فیلمساز عناصر و الگوهای مختلفی را به این ساختار ژانری افزوده است. به عنوان مثال زوج نازگل و نگین شباهت زیادی به زوج فیلمهای زنانهای موسوم به «female buddy film» دارند؛ آثاری که با هدف جذب تماشاگران مؤنث ساخته میشوند و معمولاً داستانی دربارة دو شخصیت زن را روایت میکنند که دوستان صمیمی یکدیگرند. احتمالاً به همین دلیل و به خاطر دنیای زنانة زوج نازگل و نگین است که برخی فیلم جیرانی را لوس یا حتی مبتذل میدانند. کمدی اسکروبال در اصل ژانری آمریکایی است که در دوران رکود بزرگ اقتصادی دهة 1930 محبوب شد. قهرمان زنی که در رابطه با مرد داستان، مردانگی و قلدری او را به چالش میکشد و نبرد خندهداری میانشان درمیگیرد، بلبلزبانی شخصیتها، موقعیتهای مضحک، شخصیتهای خیالپرداز و واقعگریز و مضامین مرتبط با آنها و خط داستانی که شامل عشقوعاشقی و ازدواج میشود، از مشخصههای اصلی این گونه از کمدیهاست. البته مایههایی هم از کمدی اسلپاستیک (بزنوبکوب) در خوابزدهها دیده میشود که به هر حال از گونههای کمدی مورد علاقة فریدون جیرانی است. خوابزدهها فیلم سرگرمکننده و تماشایی است که مخاطبش را از همان ابتدا جذب داستانش میکند و تا پایان روی صندلی مینشاند. یکی از مهمترین عوامل این موفقیت بازیهای درگیرکنندة بازیگران فیلم است که شخصیتهای عجیبوغریب فیلم را برای تماشاگر پذیرفتنی کرده است. فرهاد اصلانی در قالب پیرمرد سرحال و خوشگذرانی که در فیلم به خاطر شکستن دل یک پیرزن روزگارش سیاه میشود و نه عیاشیهایی که میکند (مضمونی که طبق تعالیم مذهبی ما اولویت حق مردم - حقالناس - بر حق خداوند - دینداری - را بهخوبی به مخاطبی یادآوری میکند که در جامعة مدرن پیرامونش انگار با اپیدمی حقخوری مواجه است) جذابیتها و ریزهکاریهای ویژهای دارد که نتیجة دوران اوج متأخر کارنامة بازیگری اصلانی است و در ادامة بازیهای خوبش در سالهای اخیر قرار میگیرد. ساره بیات که نقش دختر تنهای داستان را بازی میکند که جز همخانهاش نگین ظاهراً کس دیگری را ندارد، در بخشهای مختلف فیلم بهدرستی جوابگوی نیازهای شخصیت داستانیاش است. او وقتی کنار نگین قرار میگیرد به یک دختر تبدیل میشود و شیطنتهای زنانه را به نمایش میگذارد؛ وقتی در مقابل فیروز قرار میگیرد سرسخت و تسلیمناپذیر به نظر میرسد و حتی در جهان فانتزی فیلم مشتی جانانه تحویل فک فیروز میدهد؛ وقتی هم با جوان موتوری یا هومن همکلام میشود به زن جوان آرامی بدل میشود که منتظر شاهزادة سوار بر اسب است و میخواهد به خانة خودش - هرچند محقر برود - برود. فصل همصحبتی او با هومن روی بالکن در اواخر فیلم حالوهوای عاشقانة نظرگیری دارد. اکبر عبدی با اینکه پیش از این در فیلم خوابم میآد (رضا عطاران) در قالب نقش پیرزن هنرنمایی کرده بود، در اینجا هم جذابیتها و ویژگیهای خاص خودش را برای فیلم به ارمغان آورده است. صابر ابر هم به لطف بازی در نقش شخصیت متفاوت هومن تا حدی از آن شمایل و بازیهای یکنواخت سالهای اخیرش فاصله گرفته است. از آنجایی که تجربه نشان داده است حتی فیلمسازان باتجربه و قدیمی سینمای ایران هم خیلی تجربی عمل میکنند، خدا میداند چهقدر از این برداشت و تلاش برای توجیه منطقی ساختار درست فیلم نتیجة پیشبینیها و حسابوکتاب بوده است. به هر حال این نکتهها بر اساس اثری است که شکل نهاییاش را یافته است چه آگاهانه و چه بر اساس ناخودآگاهی که نشان از یک تربیت سینمایی درست دارد.
|
|
|