فقط عشاق جان به در بردند Only Lovers Left Alive نویسنده و کارگردان: جیم جارموش، بازیگران: تیلدا سوینتن (ایو)، تام هیدلستن (آدام)، میا واسیکووسکا (اِوا)، جان هرت (مارلوو). محصول ۲۰۱۳ انگلیس، آلمان و یونان، ۱۲۳ دقیقه. یک موسیقیدان افسرده با معشوق دیرینهی خود، که رابطهی عاطفیشان قرنهاست دوام آورده، دیدار میکند؛ اما با ورود خواهر جوان و کنترلناپذیر همه چیز بههم میریزد...
ملال پستمدرنیسم
یکسوم ابتدایی جدیدترین فیلم جیم جارموش درگیرکننده است چون دارد جهانی کمتر تجربه شده و نو عرضه میکند و قراردادهایی جذاب با مخاطب میگذارد. اما درست از جایی که دیگر باید تنهی اصلی قصه شکل بگیرد فیلم از نفس میافتد و این شروع بدنه و گره اصلی قصه تا انتهای فیلم به تعویق میافتد! درست است که مکتب پستمدرنیسم و به تبع آن راهها و پیشنهادهای نویی که جارموش در بهترین فیلمهایش از جمله گوست داگ و گلهای پژمرده ارائه میدهد تحسینبرانگیز هستند اما این بار این ایدهها در بستری قوامیافته ریخته نشدهاند و نمیشود به بهانهی پستمدرنیستی بودن، این همه سکون و کرختی و تکرار را تحمل کرد. از میانههای فیلم به بعد دیگر دلیل موجهی برای دنبال کردن فیلم باقی نمیماند و قصه با وجود عناصر بیخاصیت و بیکارکردی همچون خواهر ایو، کِش پیدا میکند و بیهوده تناور میشود. از همه بدتر، عشقی را که ظاهراً قرار بوده بین آدم و حوا (آدام و ایو) شکل بگیرد و یکی از بنیانهای درام باشد حتی ذرهای و لحظهای نمیتوان باور کرد؛ با اینکه حاشیهی صوتی فقط عشاق جان به در بردند فوقالعاده شنیدنی و خاطرهانگیز است و چند ایدهی نو و جذاب هم میشود از دل کل فیلم پیدا کرد اما همهی اینها در مصاف با ملال تا به آخر تحمل کردن آن، درجا زدن و پیش نرفتن روایت آن، حقیر و شکستخورده جلوه میکنند. (امتیاز: ۳ از ۱۰)
آنها با هم آمدند They Came Together کارگردان: دیوید وین، فیلمنامه: مایکل شووالتر و دیوید وین، بازیگران: پل راد (جویل)، ایمی پولر (مالی)، کوبی اسمالدرز (تیفانی)، بیل هدر (کایل). محصول ۲۰۱۴ آمریکا. ۸۳ دقیقه. وقتی جویل و مالی با هم ملاقات میکنند در همان نگاه اول از یکدیگر «متنفر» میشوند! شرکت بزرگ و زنجیرهای توزیع انواع و اقسام آبنباتها که جویل در آن کار میکند میخواهد مغازه کوچک و مستقل مالی را تعطیل کند. بعلاوه سروکلهی نامزد سابق و زیبای جویل هم پیدا میشود و...
اصالت و بیاصالتی
ابتدا و انتهای آنها با هم آمدند نو و جذاب است. دست انداختن تعمدی کلیشههای فیلمهای کمدیرومانتیک و شوخی با قوانین ازلی/ ابدی آنها میتوانست ایدهای درخشان برای یک فیلم سینمایی سراسر مفرح باشد. اما مشکل اینجاست که پارودی و هجو در سینما، به همان اندازه جدیت یا اریژینال بودن (و ای بسا بیشتر) دشوار و دستنیافتنی است. کم هستند فیلمسازانی همچون کوئنتین تارانتینو و ادگار رایت که در «اصیل نبودن» به «اصالت» رسیدهاند و با گلچین کردن لحظهها و صحنههایی خاص از دنیاهای فیلمهای مورد علاقهشان، جهانی دیگر برساختهاند و مهر همیشگیشان را پای آثارشان گذاشتهاند. این وادی نفسگیر، جایی نیست که دیوید وین بتواند از آن سربلند بیرون بیاید. درست است که فیلم او چند شوخی خوب دارد (مثل امتحان طاقتفرسایی که در مورد وفاداری مرد قصه در خانهی زن قصه برگزار میشود) و آگاهانه از همان اولین قدم تکلیفش را روشن میکند و تا به آخر به قراردادهایش پایبند میماند اما همهی اینها باید با زنجیرهی محکمی از درام، شخصیتپردازی و احساس (که این آخری برای یک کمدیرومانتیک یا یک پارودی از آن، شاید از بقیه سرنوشتسازتر هم باشد) به هم پیوند خورده باشند که متأسفانه در مورد این فیلم این اتفاق نیفتاده است. دو کمدین مشهور تلویزیونی در نقش اصلی با اینکه بهتنهایی جذاب و کاریزماتیک هستند، در کنار هم باورپذیر و همدلیبرانگیز جلوه نمیکنند و بهاصطلاح شیمی رابطهشان کار نمیکند. البته در فیلمنامه هم فرازهایی برای عمق پیدا کردن کافی رابطهی بین آنها طراحی نشده و در کل جنس این فیلم بیش از آنکه سینمایی باشد تلویزیونی است. تفاوت میان یک فیلم سینمایی و تلویزیونی اندیشه و اصالتی است که در پشت دوربین یک فیلم سینمایی حس میشود و به اثری یکپارچه و منسجم منتهی میشود. البته با پیشرفت چشمگیر کیفی سریالهای تلویزیونی این سالها و رقابت شانهبهشانهای که با سینما پیدا کردهاند مرزهای سینما و تلویزیون هرچه بیشتر و بیشتر در حال کمرنگ شدن است اما همچنان فیلمی مثل آنها با هم آمدند که انگار در مدیومی اشتباه عرضه شده، نمیتواند با وجود خودآگاهیاش دربارهی کلیشههایی که عرضه میکند، به هویت و انسجامی درخور یک فیلم سینمایی دست پیدا کند. (امتیاز: ۴ از ۱۰)
ریو ۲ Rio ۲ کارگردان: کارلوس سالدانا، فیلمنامه: جنی بیکس، یونی برنر و کارلوس کوتکین بر اساس داستانی از دان رایمر و کارلوس سالدانا، صداپیشگان: جسی آیزنبرگ (بلو)، آن هاتاوی (جوئل)، لزلی مان (لیندا گاندرسن)، برونو مارز (روبرتو). محصول ۲۰۱۴ آمریکا، ۱۰۱ دقیقه. پس از اینکه بلو، جوئل و سه فرزندشان مجبور به ترک ریو دو ژانیرو میشوند، پا به طبیعت وحشی جنگلهای آمازون میگذارند. او در این میان باید حواسش به نایجل انتقامجو هم باشد...
از ریو بدون عشق
قسمت اول ریو هم انیمیشن آنچنان دندانگیری نبود و در صف همان آثار یکبارمصرفی قرار میگرفت که میشد بدون درگیر کردن سلولهای خاکستری مغز تماشایشان کرد و بهسرعت فراموششان کرد. اما حداقلش این بود که با عشقی انکارناپذیر به شهر ریو دو ژانیرو ساخته شده بود؛ این عشق آن قدر قدرتمند بود که میشد ایرادهای ریزودرشت فیلم را به مفرحی و لذتبخشی جاری در آن بخشید. اما قسمت دوم ریو مثل صدها نمونهی دنبالهای دیگر، نه طراوت قسمت اول را دارد و نه حتی یک داستان نحیف قابلدفاع؛ و از همه بدتر، دیگر از آن عشق بیپیرایه به ریو هم خبری نیست. قصه از ابتدا تا انتها، در کلیات و جزییات، از الگوهای بارها امتحانپسداده پیروی میکند و این نقصان اساسی برای آنها که از انیمیشنهای جدید، درنوردیدن مرزهای نوین یا حداقل فضا و روایتی دلپذیر و دوستداشتنی انتظار دارند غیرقابلبخشش مینماید. تازه در یکسوم پایانی است که فیلم کمی راه میافتد و چند لحظه و شوخی خوب، کمی به آن جان میدهند. بقیهی فیلم تکرار همان ابتداییترین کلیشههای انیمیشنهای مخصوص کودکان است که بدون ظرافت کنار هم ردیف شدهاند و جذابیتی برای بزرگسالان ندارند. قدرت و اهمیت پول و سرمایه در چرخهی فیلمسازی هالیوود خیلی بیشتر از اینهاست که انتظار داشته باشیم چنین دنبالههای ضعیف و بیخاصیتی (حتی برای فیلمها و انیمیشنهایی همچون ریو که اساساً نیازی به یک دنباله ندارند) ساخته نشوند. (امتیاز: ۴ از ۱۰)
|