عُمَر Omar نویسنده و کارگردان: هانی ابواسد. مدیر فیلمبرداری: ایهاب اسل. تدوینگران: مارتین برینکلر و ایاس سالمن. بازیگران: آدم بکری (عمر)، لیم لوبانی (نادیا)، ولید اف. زویتر (مأمور رامی). محصول 2013 فلسطین. 96 دقیقه. عمر یک نانوای فلسطینی است که هر روز از دیوار حائل بالا میرود تا با نادیا، دختری که به او علاقهمند شده، ملاقات کند. عمر شبها به عنوان یک مبارز فعالیت میکند و با دوستان دوران کودکیاش، تارک و امجد، زندگیشان را به خطر میاندازند تا به نیروهای نظامی اسراییلی حمله کنند و به آنها ضربه بزنند. عمر پس از اینکه با دوستانش یک سرباز اسراییلی را از پا درمیآورند، دستگیر میشود و به این شرط آزاد میشود که نقش خبرچین را ایفا کند. او وارد بازی خطرناکی میشود که در آن باید یا جاسوس اسراییلیها باشد یا به دوستانش کمک کند تا عملیاتهای دیگری را انجام بدهند.
هانی ابواسد پس از اولین فیلم بلندش اینک بهشت که بهحق مورد توجه و تحسین گسترده قرار گرفت، حالا با چهارمین فیلم بلندش دوباره در کانون توجه بینالمللی قرار گرفته است. در حالی که نیمهی اول فیلم جدیدش برداشتی متعارف اما جذاب از وضعیت بغرنج جوانهای فلسطینی ارائه میدهد که از خفت و تحقیر خسته شدهاند، نیمهی دوم فیلم نیشدارتر میشود و در حالی که تنش و تلخی درام رو به افزایش است، راز خیانتها و تلاشهایی به منظور صیانت نفس برملا میشود تا شخصیتها بیشتر از قبل آسیب ببینند. عمر که بهعمد رویکردی مبهم را در خصوص پرداختن به کانون تغییرناپذیر خشونت در پیش گرفته، احتمالاً مورد توجه کسانی قرار نمیگیرد که توقع یک فیلم اعتراضآمیز را دارند تا فیلمی که آشفتگی و بههمریختگی مناسبات بشر را نشان میدهد. عمر فیلم تماشایی و درخور تحسینی است اما شاید به موفقیت اولین فیلم هانی ابواسد دست نیابد. با وجود ماشینهای گشت و تیراندازیهای گاهوبیگاه سربازان اسراییلی، دسترسی به دیوار حائل به اتفاقی عادی در زندگی عمر نانوا تبدیل شده است. او شیفتهی دختری دبیرستانی با نام نادیا است که خواهر کوچکتر دوستش تارک است. آنها با همکاری امجد، نقشهای میکشند تا یک سرباز اسراییلی را بکشند. امجد که آدم شوخ این جمع سهنفره است، تیراندازی را به عهده میگیرد و سرباز را از پا درمیآورد. اسراییلیها بهسرعت وارد عمل میشوند تا انتقام بگیرند. فردای روز حادثه و در جریان یک تعقیبوگریز دراماتیک عمر دستگیر میشود. اسراییلیها او را آویزان میکنند و بیرحمانه شکنجه میدهند. مأمور رامی به عمر میگوید که اگر تارک را برای آنها پیدا کند او را آزاد خواهند کرد. عمر که قصد خیانت به دوست (و برادرزن احتمالیاش در آینده) را ندارد، در عوض با تارک همکاری میکند که میخواهد از این فرصت استفاده کند و برای سربازان اسراییلی تله بگذارد. اما همه چیز طبق انتظار پیش نمیرود و این موضوع آشکار میشود که خائنی در میان آنها وجود دارد. اما او کیست؟ عمر فرصت دوبارهای پیدا میکند تا دوستش را تحویل رامی دهد. او این دفعه از این فرصت برای یافتن خبرچین واقعی استفاده میکند و البته در این میان باید نادیا را متقاعد کند که خودش خبرچین نیست.
ابواسد همان طور که در اینک بهشت عمل کرده بود، در اینجا هم از دیوسیرت نشان دادن شخصیتهایش به خاطر انتخابهای نادرستشان پرهیز میکند. او در فیلمش نشان میدهد که انسانها به خاطر قرار گرفتن در شرایطی تحقیرآمیز و خشونتبار، تصمیمهای تراژیک و اغلب خودویرانگرانه میگیرند. عمر هم که در زمرهی این مردان قرار میگیرد، نشان میدهد که چهطور ضعفهایی که ما انسانها دچارشان هستیم، بهخصوص عشق، میتواند در چنین مکان و شرایطی به سرخوردگی و عهدشکنی منجر شود. این طور به نظر میرسد که فیلمساز با استفاده از عناصر تماتیک فیلمهای وسترن و نوآر یعنی پیکار برای کسب اعتبار و شرف و خلق یک فضای پر از شک و تردید میخواهد همه چیز را توضیح بدهد تا اینکه برای اقدامات زشت و فجیع شخصیتهایش توجیه بتراشد و دلیل بیاورد. از این رو تماشاگرانی که گسترهی درک اخلاقیشان آن قدر وسیع است که قتل و جنایت را همیشه محکوم میکنند، نیازی به این ندارند که عمر به آنها بگوید چه کاری درست است و چه کاری غلط. جریان و گرایشِ ظریف و استادانهای در ترکیببندی بصری فیلم به چشم میخورد که به استفاده از بیلبردهای تبلیغاتی شاد برمیگردد؛ از جمله تبلیغ تشکی که یک مرد را در خواب خوش نشان میدهد یا آگهیای که مسئولیت اجتماعی «کاشتن امید» را گوشزد میکند. اینها تصاویری اتفاقی هستند که در پسزمینه قرار میگیرند تا بر گسستگی میان واقعیت و یک نگاه خوشبینانهی جعلی تأکید کنند. شاید احساس آشناپنداری نیمهی نخست فیلم برای رسیدن به قدرت نیمهی دوم ضروری باشد؛ نیمهای که در آن دائم خیانت و عهدشکنی میبینیم و هر گونه امکان و احتمال رستگاری در این شرایط از بین میرود؛ شرایطی که که هیچ راه خروجی در آن دیده نمیشود. جدا از بازی فوقالعادهی ولید اف. زویتر (که تهیهکنندهی فیلم هم هست) گروه بازیگران جذاب و خوب فیلم از بازیگرانی تشکیل شده که اولین تجربهی سینماییشان را پشت سر میگذارند. کیفیت پولادین و سختی که بکری دارد کاملاً متناسب با آسیبپذیری شخصیت عمر نیست؛ این موضوع با شیفتگی عمر به نادیا پررنگتر میشود. ابواسد با تیزهوشی، شوخیهای زیادی را در میان دیالوگهای شخصیتهایش قرار داده است که این نشان از شناخت و استعداد او در نگارش محاورهها و شوخیهای روزمرهای دارد که میان آدمها و دوستان (بدون توجه به شرایط سخت و فشاری که تحمل میکنند) ردوبدل میشود. ویژگیها و رفتارهای دخترانهی لوبانی که نشان از سرزندگی دارد، بهخوبی این موضوع را یادآوری میکند که این آدمها هنوز بزرگسالی را آن طور که باید تجربه نکردهاند؛ کیفیت عاشقی آنها یادآور داستان رومئو و ژولیت است که البته عهدشکنیهای خودش را هم دارد. حضور با اعتمادبهنفس همهی بازیگران فیلم در نماهای بستهی متعددشان در فیلم حیاتی بوده است چون انسانیت آنها را پررنگ میکند تا اینکه کارکردشان را به حد تیپهایی آشنا از یک تعارض کاملاً شناختهشده تقلیل دهد. لوکیشنهای کرانهی باختری بهخوبی تقسیمبندی غیرطبیعی اعمالشده بر این منطقه را بهواسطهی ایجاد دیوار حائل نشان میدهد؛ دیواری که فلسطینیها را به همان اندازه از یکدیگر جدا میکند که اسراییلیها را از آنها.
[نویسنده: جی ویسبرگ، ورایتی]
|