سینمای مستند ایران چالشطلب است؛ دیگر مستند سیاسی کم ساخته نمیشود، مستندهای جنگی اخیر بهکل با مستندهای دوران جنگ تحمیلی متفاوت است، خوانش شهرها حتی با مستندهای دههی 1380 هم متفاوت است و رویکردهای طنزآلودی در روایت مستند میبینیم که هدف از آنها جذب تماشاگر انبوه است؛ هرچند به قول علما آفاتی هم در برخی از این عرصهها مشاهده میکنیم. باشد، همینکه این اتفاق میافتد جای خوشحالی دارد.
کویرس، وطن کوچک من
پژوهشگر و کارگردان: سعید صادقی. فیلمبردار: یحیی رضایی، محمد رحیمی. صداگذار: احمد افشار. تدوینگر: مرتضی شعبانی. نویسنده گفتار متن: سیدروحالله حسینی. گوینده متن: مرتضی پایهشناس. تهیهکننده: مرتضی شعبانی. تهیهشده در مرکز مستند حقیقت، 90 دقیقه، 1396. داستان پروپیمانی از محاصرهی سهسالهی فرودگاه کویرس توسط داعش و مقاومت سرسختانهی نیروهای سوری گیرافتاده در این پایگاه هوایی. فیلم یک راوی مشخص دارد به نام ستوان محمد که به محض پایان دورهی افسریاش فرودگاه در محاصره میافتد و بخش اعظم ماجرا از زبان او بیان میشود که عنصری وحدتبخش برای فیلم است. سازندگان فیلم نشان دادهاند که کار خود را بلدند. استفادهی شایان و گسترده از تصاویر آرشیوی بهدستآمده از تلویزیون و نیروهای مسلح سوریه، نیروهای آزاد و نیروهای افراطی و داعشی، که در کنار روایت ماجرا توسط بازماندگان این نبرد سهساله (که بدون کمترین بازسازی صورت میگیرد) و همچنین خانوادهی محمد و... با به دست دادن روایتی چندلایه، حسی از زندگی و عینیت به فیلم بخشیده است. فقط یک نکته: فیلم بیان مقاومت، شهادت و پیروزی نیروهای سوری است، اما اصلاً به دام تبلیغ و شعارزدگی نمیافتد و از همین رو اصلاً به فیلمهای خودمان از جنگ تحمیلی شباهت ندارد و افسوس منی را بهشدت برمیانگیزد که جوانیاش در زمان جنگ تحمیلی گذشت.
زنانی با گوشوارههای باروتی
فیلمبردار و کارگردان: رضا فرهمند. پژوهشگر: مصطفی سیفی، رضا فرهمند. صدابردار: کیومرث محمدچناری. صداگذار: حسن مهدوی. تدوینگر: رضا فرهمند، فاطمه بنیادی و مسیب حنایی. آهنگساز: کریستف رضاعی. تهیهکننده: مرتضی شعبانی. تهیهشده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، 70 دقیقه، 1396. شخصیت اصلی، خانم نور یک خبرنگار عراقی است که با گروه همراهش در حال تهیهی یک مستند خبری در میدان نبرد با داعش هستند. او که در همه جا حضور فعالی دارد، شخصیتی بسیار جذاب و البته خاکستری است، با تمام نقاط قوت و ضعفی که در طبیعت انسان است. نگاه بیطرفانهی فیلم به تمام شخصیتها باعث شده است ابعاد این جنگ عظیم و ضدبشری و انسانهای درگیر در آن را بهتر درک کنیم، حتی با آن نوجوان داعشی که از پذیرش خوراکیهای اهدایی نیروهای دولتی سر باز میزند. فیلمساز در همه حال خانم نور را دنبال میکند و بیشتر نقش یک مگس روی دیوار را دارد. از نگاه من همین شاید نقطه ضعفی باشد؛ خانم نور از این منطقه و مأموریت به منطقه و مأموریت دیگری رهسپار است تا گزارشش را تکمیل کند؛ همین باعث میشود احساس کنیم که فیلم تمامی نخواهد داشت و به نظر میرسد کارگردان از آغاز فکری برای تدوین نهایی و پایانبندی نداشته است. به عنوان معترضه و اگر مقایسهی فیلمها کار درستی باشد، فیلم 69 دقیقه از 86 روز (آگیل هاسکیول لارسن، 2017، نروژ) هم که تقریباً دیالوگی ندارد، از روش مستند مشاهدهگر پیروی میکند و پرسهزنترست و تماشاگر را قادر میسازد به یک خط روایی دست یابد و از گیجسری آزاد شود، نمونهی بسیار منسجمتری به نظر میرسد.
در جستوجوی خانهی خورشید
تهیهکننده و کارگردان: مهدی باقری. پژوهشگر: مهدی باقری، امیرحسین راد. فیلمبردار: محمدرضا تیموری. صدابردار: احمدرضا طایی. صداگذار: مهرشاد ملکوتی. تدوینگر: مهدی باقری، بابک بهرامبیگی. نویسنده گفتار متن: مهدی باقری، بهروز ملبوسباف. گوینده متن: مرتضی پایهشناس، مهدی باقری. تهیهشده در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، 70 دقیقه، 1396. با نگاهی البته ناقص به مستندهای ایرانی این جشنواره، بجز این فیلم و کویرس، وطن کوچک من فیلم دیگری را به یاد ندارم که پیشنهادی تازه در شیوهی مستندسازی باشد. در جستوجوی خانهی خورشید مستندی خوشساخت و تجربی است که تخیل در روایت مستند را بهفراوانی به کار گرفته و با جسارتی جوانانه، مستندهای شهری این سالهای ایران را غنی و فربه کرده است. استفادهی گسترده از عناصری که این سالها دیگر به عنصری آشنا در مبلمان شهری بدل شدهاند مثل تئاتر خیابانی و موسیقی زنده و عناصر نمایشی دیگر مثل اسب و... و همچنین برخورد داستانپردازانه و بازیگوشانه با اسناد و نامههای تاریخی، باعث شده است در جستوجوی... به یک مستند تماشایی (جدا از ارزش پژوهشگرانه و علمیاش) بدل شود. استنباط نگارنده این است که قوت اثر و پیشنهادی که در مستندسازی طرح کرده است تا میزان زیادی به درایت کارگردان در کار گروهی برمیگردد، مثلاً همکاری مفید او با بهروز ملبوسباف که سابقهی گفتارهای متن جذابی در مستندهای خودش اصفهان در بوق کارخانهها و در عمق میدان دارد.
در گرداب انقراض
کارگردان: فتحالله امیری. پژوهشگر: باقر نظامی. فیلمبردار: نیما عسگری. صدابردار: امیر عباسی. صداگذار و تدوینگر: صدق رضانیا. نویسنده گفتار متن: فتحالله امیری، باقر نظامی. گوینده متن: امین تارخ. آهنگساز: بابک میرزاخانی. تهیهکننده: فتحالله امیری، باقر نظامی. تهیهشده در شرکت هواپیمایی معراج، 72 دقیقه، 1396. فیلم داستان پرفرازونشیب و پرآبچشم یوزپلنگ ایرانی را به تصویر میکشد و با کوششی خستگیناپذیر، روشهای پژوهشی و علمی و با موشکافی تکبهتک یوزپلنگان موجود در گسترهای بسیار پهناور از سرزمین ایران را دنبال میکند تا خطر انقراض قریبالوقوع این موجودات شکوهمند را گوشزد کند. فیلم، نمونهای مثالزدنی از پژوهش با دوربین است، بسیار برتر از محیطبان و پلنگ (اثر دیگر همین مستندساز) که گویی بیشتر از آن استقبال شد. نحوهی برخورد مسئولانهی امیری و دکتر نظامی و تیم همراهشان با موضوع، مرا به یاد مستند اسکاری خلیج کوچک (لویی سیهویوس، 2009) انداخت که در انتهای آن ریچارد اوباری مبارز جهانی برای نجات دلفینها، پس از جواب نگرفتن مبارزهی طولانیاش، مستقیم به مردم رومیآورد و با لپتاپی روشن فیلم خلیج کوچک را برای رهگذران یک خیابان شلوغ نمایش میدهد. به تقلید از آن فیلم پیشنهادی به امیری کردم؛ از او درخواست کردم برود و با نمایش در گرداب انقراض برای خود چوپانانِ گلههای رها در مناطق حفاظتشده (که دشمنان اصلی یوزپلنگان بیدفاع هستند) یک مبارزهی اقناعی را آغاز کند. این کلاسیکترین شیوهی کاربرد فیلم مستند است. اما میدانم انجام این کار هفت کفش آهنی میخواهد، هفت عصای آهنی و هفت صندوقچه پول!
علیآقا
پژوهشگر، فیلمبردار، تدوینگر و کارگردان: کامران حیدری. صدابردار: علی فرمانی. صداگذار: کامیار بهبهانی. تهیهکننده: Barbe Art Project Sunny Independent Pictures، 80 دقیقه، 1396. شاید برخی مرعوب این امر شوند که سرمایهگذار این فیلم مؤسسهای خارجی است و خیلیها تحت تأثیر استقبال تماشاگران متفننی قرار بگیرند که در سراسر فیلم از مشاهدهی یک کائوس خانوادگی و غرق در پلشتی و خون و فضلههای کبوترها و فحش و بدوبیراه علیآقای کفترباز به زن، پسران، نوه، مشتریان، دروهمسایه و خودش لذت ببرند. اما آیا کار یک مستندساز این است؟ این فیلم به کار آن عکاس غربی شباهت ندارد که ساعتها انتظار کشید تا مقاومت کودک آفریقایی در برابر مرگ تمام شود و کرکسِ منتظِر بتواند او را بخورد؟ کاری دارد وارد حریم خانهی مردی مستأصل بشوی و با برانگیختنش به هر بهانه فحشی، حرکت رکیکی، عصبانیتی، کتکی چیزی ازش بگیری؟ شاید حیدری مرا ببخشد که چنین تلخ از فیلمش میگویم و شاید هم کینهام را برای تمام عمر به دل بگیرد، اما من فیلم جذاب و پر از زندگی او با نام در انتهای یک روز کامل را بسیار دوست داشتم. چرا آن خط را دنبال نکرده است و چرا در بیان سینمایی چنان افت کرده که علیآقا از هشتاد دقیقه سی دقیقه اضافه دارد؟
*** مؤخره: باید از خیلی فیلمهای دیگر حرف میزدم؛ از قاضی و مرگ (حسن خادمی)، بند آب، بند خاک (فرهاد ورهرام)، ملوانان تنها به دریا نمیروند (اللهکرم رضاییزاده)، نمیدانی چهقدر دوستت دارم (پاول لوزینسکی)، رادیو کوبانی (روبر دوسکی)، سربازخانه (هادی معصومدوست) و آزرده (مارسلا زامورا). اما دریغ از تنگی جا؛ شاید وقتی دیگر!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|