خیلی از کسانی که در جستوجوی نوشدارویی برای سینمای ایران هستند، تصور میکنند مشکل قطعی این سینما در پیروی نکردن از قواعد ژانرها (مثلاً جنایی یا تریلر) خلاصه میشود و اگر این اتفاق بیفتد فیلمها مخاطبان فراوانی خواهند داشت. پیش از هر نکتهی دیگری این را باید روشن کرد که ژانر در سینمای جهان مختص برخی از کشورهاست و نمیتوان ژانرها را در سینما تعمیم داد؛ مثلاً ژانر وسترن به دهههای واپسین قرن نوزدهم ایالات متحده و جویندگان طلا و گاوچرانان و قانونگریزی مردم در این سالها میپردازد و مثلاً وقتی سینمای ایتالیا سراغ چنین ژانری میرود، مجبور میشود مؤلفههای دیگری به آن اضافه کند که اصالتاً در وسترنهای کلاسیک مابهازایی ندارند. ژانر پلیسی و جنایی نیز چنین است. سینمای فرانسه و ملویل و کلوزو از یک سو و سینمای آمریکا از سوی دیگر با استفاده و الهام از ادبیات پلیسی سراغ داستانهایی رفتند که حتماً یک قاتل و یک مقتول داشت اما چهارچوب ژانر جنایی مثلاً در سینمای اروپای شرقی دیگر مؤلفههای سینمای فرانسه یا آمریکا را ندارد و محصول روابط اجتماعی و رویکرد خاص فرهنگی در آن دیار است. سینمای ایران نیز اگر قرار است فیلمهای پلیسی بسازد، لاجرم باید هم پلیس ایرانی داشته باشد و هم قاتل و مقتول ایرانی! این مهمترین اصلی است که در گناهکاران (1391) نادیده گرفته شده است. اما هر گاه که فیلم تلاش کرده تا بومی رفتار کند و مانند کلکل کردن سرگرد تدین (فرامرز قریبیان) و ضیاء معمار (رضا رویگری) دو شخصیت فارسیزبان و سروزباندار را به جان هم بیندازد، ناگهان خوشریتم و برای ما باورپذیر شده است.
فیلم از نظر روایت و پیشبرد داستان، دچار لکنتهایی است که روابط علتومعلولی و طرح داستانی را با مشکل مواجه میسازد. شخصیت فرازمند (محمد متوسلانی) ظاهراً آن قدر تلخ و تندمزاج است که باید کیانینژاد (قطبالدین صادقی) سرگرد روانگر (رامبد جوان) را همراه تدین بفرستد. از سوی دیگر رفتار خودسرانهی تدین باعث میشود از ادارهی بازرسی در پی به دام انداختن او باشند. مانند کلیشههای ژانری که نمونههایش را در آثار جنایی بسیاری دیدهایم، تدین نمیپذیرد که یکی جوانتر از خودش او را بپاید و ما در مقام تماشاگر نیز این را نمیتوانیم بپذیریم اما فیلمنامه با استفاده از صدای روی تصویر روانگر، شخصیت وی را به ما تحمیل میکند. بخش اعظمی از تحمیل شخصیت روانگر به سرگرد تدین و البته به فیلم، به بازی رامبد جوان برمیگردد که پیش از این تقریباً هیچ نقش جدی و البته منفی از وی به خاطر نداریم. او در گناهکاران تلاش میکند از نقشهای کمیک گذشتهاش فاصله بگیرد و باورپذیر جلوه کند اما او و بازیگر نقش فرازمند، بر اساس توصیفی که فیلمنامه از هر دوی آنها دارد، برای نقشهایشان کمانرژی ظاهر میشوند. خونسردی جوان در نقش سرگردی جوان و از سوی دیگر اخمکردنهایش، تناسب دقیقی با شخصیت وی در ارتباط با مرجان فرازمند (بهاره کیانافشار) برقرار نمیکند. فیلم به لحاظ شخصیتپردازی چنان به شخصیت سرگرد جوان نزدیک نمیشود که ما بتوانیم او را به عنوان قهرمان یا حتی ضدقهرمان بشناسیم و باورش کنیم. شاید تنها جایی که روانگر ذرهای از شخصیت درونیاش را به ما نشان میدهد، در لحظهی شلیک به سرهنگ فرازمند است که به گناه او نسبت به از راه بهدر شدن مرجان اشاره میکند. به نظر میرسد فیلم و کارگردانش، رامبد جوان را با نقش سرگرد جوان درونگرا تنها گذاشته و همه چیز را به وی سپردهاند و جوان نیز احتمالاً در تحلیل شخصیت روانگر به این نتیجه رسیده است که باید او را فردی ساکت و اخمو نشان دهد که در برخی موارد، این دو خصیصهاش بیشتر به بیتفاوتی وی نسبت به نقش روانگر اشاره دارد. این ضعف در تدوین نسخهای که به نمایش درآمد، بیشتر خودش را نشان داده است. توجه کنیم که گناهکاران وقتی در جشنواره فیلم فجر سال پیش از اکرانش به نمایش درآمد، نسبت به نسخهای که روانهی اکران شد، دچار تغییرهایی شد که یکی از آنها به فلاشبکهای متعددی برمیگردد که هر یک از قاتلان احتمالی مرجان، با سرنگ به او حملهور میشدند. نکتهی دیگر پایان فیلم است که تدین مستقیم خودش دست به کار میشد و روانگر را مجازات میکرد. پایان کنونی فیلم هیچ شباهتی به پایان ابتدایی ندارد و در این نسخه، وقتی سرگرد تدین به بلیت هواپیمایی فرازمند اشاره میکند و میشنود که این بلیت را روانگر خریده، تردیدش به سوی روانگر میرود. سپس ناگهان و بیهیچ مقدمهای در فلاشبکهای مختلفی میبینیم که روانگر، حامد رزاقی (محسن افشانی)، مریم رهنما (شقایق فراهانی)، القاییان (کورش تهامی) و البته ضیاء معمار را در ترکیه میکشد. از بیمنطق بودن روانگر به عنوان قاتل معمار در ترکیه که بگذریم (او واقعاً چهقدر فرصت داشته است که موتور و کلاه ایمنی آماده کند و اتومبیل معمار را تعقیب کند؟) او در لحظههای پایانی بیآنکه ما به عنوان تماشاگر چیزی خواسته باشیم، خودش را به عنوان قاتل مرجان و دیگران معرفی میکند. همان طور که کیانینژاد بیدلیل نگران قشقرق فرازمند است و روانگر را همراه تدین میفرستد، به همان نسبت نیز تماشای باز شدن گره پایانی فیلم محصول نگاه فیلمنامهنویس به ژانر و مقتضیات ژانری است؛ به عبارت دیگر منطق و باورپذیری فیلم فدای بهکارگیری ژانر در گناهکاران شده است. حتی دکوپاژهایی مانند پردهی تقسیم شده که با فلاشبک اولیهی تدین و تعقیب یک تبهکار شروع میشود و سپس در طول فیلم بارها مورد استفاده قرار میگیرد، برخاسته از رویکرد ژانری به سریالهای جنایی است. حتی پرداختن به مشکلات مهوش القاییان (نسرین مقانلو) و فرستادن پروندهی شوهرش برای او و دیگران نیز ضرورت ژانری دارند و نه ضرورت داستانی. به نظر میرسد بیش از اینکه فیلم از نظر کارگردانی آسیب دیده باشد، از نظر فیلمنامه دچار لطمههای فراوانی شده است اما چند کلمهای هم باید در مورد کارگردانهایی بگوییم که خودشان نقش اول فیلمهایشان را بازی کردهاند. نمونهها در تاریخ سینما فراوانند؛ از جمله وودی آلن، اورسن ولز، مل بروکس و سیلوستر استالون. راستش را بخواهید از نوابغی مانند ولز و آلن که بگذریم، تصورش دشوار است که کارگردانی را در آن واحد هم پشت دوربین ببینیم و هم جلوی دوربین و در نقش اول. چنین فیلمهایی در مواردی نماهای درشت و درجه یک را به بازیگر نقش اصلی اختصاص میدهند و سعی دارند دائم او را در وسط کادر داشته باشند. در این موارد نقش فیلمبردار بهمراتب قویتر از نقش کارگردان خواهد بود. اگر بازیگر نقش اول گناهکاران فرد دیگری بود، از مشکلهای یادشدهی فیلم کاسته نمیشد؟ این پرسش سهل و ممتنع به نظر میرسد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
|